نویسنده: دکتر نامیر کاراخلیلوویچ (1)




 

نکاتی درباره ی شخصیت زن قهرمان در حماسه سرایی بوشنیاکها؛ در پرتو شاهنامه ی فردوسی

بخش نخست

حماسه سرایی بوشنیاکها (2) بخش مستقلی از حماسه سرایی قلمرو زبانی واحدی است که حماسه سرایی بعضی از اقوام دیگر اسلاو جنوب (نظیر کرواتها، مونته نگرویی ها و صربها) را نیز در برمی گیرد. (3)
از آن جا که دوران حکومت امپراتوری عثمانی در کشور بوسنی و هرزگوین هم درازمدت بود، هم پر از حوادث سرنوشت ساز، شاعران مردمی بدون شک از مایه های الهام بی بهره نبوده و به اندازه ی مهاربت خود آن حوادث را در قالب اشعار حماسی ثبت می کرده اند. (4)
کشور بوسنی و هرزگوین یکی از ایالتهای امپراتوری عثمانی بود و حکم مرز غربی آن را داشت. بنابراین بوشنیاکها با دشمنان عثمانیان همیشه در تماس و حالت رویارویی مستقیم بودند. از این جهت منطقه ی شمال غرب بوسنی، معروف به «کرایینا» (5) از موقعیت، اهمیت و ارزش فراوانی برخودار بود.
پس از برقراری و تحکیم حکومت عثمانی، پایگاه های نظامی مهمی در منطقه ی مذکور به ویژه در شهرهای بیهاچ،‌ (6) ویلیکا کلادوشا، (7) و کنین (8) اودبینا،‌ (9) برپا شده بود. (از این پایگاه ها، نیروهای عثمانی به جنگ با نیروهای دشمن (اکثر کرواتهایی که مورد حمایت اتریش و ونیز بودند) برمی خاستند. (10)
بدیهی است که به دلایل یاد شده، اهمیت و حساسیت منطقه ی کرایینا در شعر حماسی نیز بازتاب یافته است و اکنون سلسله ای از منظومه های حماسی مختص به آن منطقه، حوادث خونین و قهرمانان بارز آن در دست است.
منظومه های حماسی بوشنیاکها به صورت یک منظومه ای بزرگ و نگاشته شده به دست یک شاعر درنیامده است. در میراث حماسی آن ملت، شاهکارهایی نظیر شاهنامه ی فردوسی نیست بلکه مجموعه هایی از منظومه های حماسی مردمی از سوی افراد گوناگونی (چه بومی و چه خارجی) گردآوری می شده است.
آن منظومه ها، چه از نظر حجم و چه از نظر اهمیت با حماسه های بزرگ و مشهور ملی هم تراز نیست (هرچند که در جای خودش، یعنی چهارچوب میراث ادبی و به طور کل فرهنگ ملت بوشنیاک و کشور بوسنی و هرزگوین حایز اهمیت و ارزش فراوانی است.)
به دلایل فوق در این مقاله به تحلیل تطبیقی جنبه های مختلف منظومه های حماسی بوشنیاکها و شاهنامه ی فردوسی پرداخته نشده است بلکه به ذکر یکی از مشترکات مضمونی آنها که همان مضمون زن قهرمان است، بسنده شده است.

بخش دوم

یکی از جنبه های مهم شعر حماسی در زمینه ی شخصیت سازی و روابط بین شخصیتها، بدون شک، مقام زن است. در شعر حماسی جلوه ی گوناگونی از زن دیده می شود: «زنِ مادر، زنِ خواهر، زنِ همسر...» (11)
بعضی از پژوهندگان، مقام زن در منظومه های حماسی بوشنیاکها را سختتر و نامساعدتر از وضعیت زن در منظومه های حماسی دیگر اقوام بوسنی و هرزگوین دانسته و ریشه ی این امر را سخت مغرضانه در فرهنگ اسلامی بوشنیاکها یافته اند. (12)
اما یکی از جلوه های زیبا و جالب توجه زن در شعر حماسی، جلوه ی زن قهرمانی است که در شرایط حساس، خود را به صورت مردی درمی آورد و دست به اقدامهای رزمی می زند.
نمونه ی بارز این مضمون در شاهنامه ی فردوسی، داستانی است درباره ی دختری به نام گردآفرید. از گردآفرید در سروده های مربوط به رستم و سهراب آن هم در حادثه ی رویارویی این دختر با سهراب یاد می شود. در آن حادثه، سهراب به دنبال پدرش راه افتاده و با سپاه خود آهنگ ایران کرده بود. وی به قلعه ای به نام «دژ سپید» می رسد. هجیر، فرمانده ی دژ به جنگ سهراب می رود ولی سهراب به زودی از عهده ی هجیر برمی آید و در قلعه دختری نیز بوده به نام گردآفرید که دختر قهرمان بزرگ گژدهم نامی بود. فردوسی درباره ی دختر چنین می سراید:
«چو آگاه شد دختر گژدهم ... که سالار آن انجمن گشت کم
زنی بود بر سان گردی سوار ... همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گردآفرید ... زمانه ز مادر چنین نافرید» (13)
هنگامی که سرنوشت تلخ هجیر را دید، گردآفرید تصمیم می گیرد تا وارد صحنه شود:
«بپوشید درع سواران جنگ ... نبود اندر آن کار جای درنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره ... بزد بر سر ترگ رومی گره
فرود آمد از دژ به کردار شیر ... کمر برمیان باد پایی به زیر
به پیش سپاه اندر آمد چو گرد ... چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گردان کدامند و جنگ آوران ... دلیران و کارآزموده سران» (14)
سهراب تحت تأثیر این سخنان قرار گرفت و بی خبر از آن که دختری رو در روی او ایستاده است با او به نبرد می پردازد. در آغاز دختر دلیرانه مقاومت می کند ولی پس از مدتی کم نفس می شود. می خواهد فرار کند ولی موفق نمی شود. وقتی می فهمید که جان وی در خطر است، گردآفرید به هوشمندی و زیرکی دخترانه متوسل می شود و خود را نشان می دهد:
«چو آمد خروشان به تنگ اندرش ... بجنبید و برداشت خود از سرش
رها شد ز بند و زره موی اوی ... درخشان چو خورشید شد موی اوی
بدانست سهراب کاو دخترست ... سرو موی او از در افسرست» (15)
سهراب با دختر سخن می گوید. گردآفرید احساس می کند دلاور توران به او علاقمند است، فرصت را مغتنم شمرده سهراب را قانع می کند تا او را آزاد کرده و راهی قلعه نماید. سهراب درخواست گردآفرید را می پذیرد اما همین که وارد قلعه می شود و از سهراب در امان، دختر به سهراب نشان می دهد که فریب خورده و او را با لحنی تمسخرآمیز خطاب می کند:
«بخندید بسیار گردآفرید ... به باره برآمد سپه بنگرید
چو سهراب را دید بر پشت زین ... چنین گفت کای شاه ترکان چین
چرا رنجه گشتی کنون بازگرد ... هم از آمدن هم ز دشت نبرد» (16)

بخش سوم

در شعر حماسی بوشنیاکها مضمونی شبیه مضمون فوق یافت می شود. یکی از زنان قهرمان آن، دختر «زلاتیا» (مو طلا) است که در منظومه ی «زلاتیا دختر کیوان پیر» (17) از او سخن به میان آمده است.
در آغاز منظومه، پدرش کیوان احضار می شود تا مجهز شده و به سپاه قیصر بپیوندد یا کسی را به جای خود بفرستد. از آن جا که کیوان سالخورده و ناتوان است و جز دختر خود کسی را ندارد، کیوان به تنگ می آید.
وقتی دختر او را گریان می بیند و توضیح می خواهد، پدر می گوید که قیصر از او می خواهد تا نی سال پی در پی در جنگها شرکت کند در حالی که از عهده ی چنین کاری برنمی آید. هنگامی که زلاتیا سخنان پدر را می شنود، چنان می گوید:
«ای بابایم کیوان پیر
مرا جامه مرزبانی بدوز
چون جامه سواران قیصر
سلاح خود را به من ده
اسب سیاهت را به من ده
و تفنگ جوهردان از دوشت
و شمشیر را از روی کمرت
به سپاه قیصر می روم
نه سال پیاپی می روم» (18)
پدر، دختر را مجهز می کند و دخترش نه سال در سپاه قیصر خدمت می کند، فرمانده ی او، ‌«عمر چلبی» رفته رفته به هویت دختر مشکوک می شود و به رهنمودهای پدر خود، دختر را آزمایشها می کند، زلاتیا از پس همه ی آزمایشها برمی آید.
سرانجام هنگامی که می خواهد به خانه ی خویش بازگردد به عمر چلبی چنین می گوید:
«ای دلاور عمر چلبی
در مزرعه ات گندم می روید
چو مویم در زیر کلاهم
در باغچه ات سیب می رسد
چنان که روید سینه های جوانم
پس اسب مودار را بگرداند
راست رفت سوی ولایتش
سوی پدر کیوان پیرش» (19)

بخش چهارم

در منظومه ای با نام «انتقام خانای لیوبویچ» با مضمونی شبیه مضمونهای فوق روبه رو می شویم. با این تفاوت که زن قهرمان دارای وجهه ای نظامی و رزمی نیست. در منظومه ی مذکور، دختری به نام خانا به شیوه ای خشن ولی در عین خال طنزآمیز، از مردی که در حق او کوتاهی کرده بود، انتقام می گیرد.
شخصی به نام «عتل آقا» از او خواستگاری کرده بود و پاسخ مثبتی گرفت ولی پس از آن، دختر را به حال خویش گذاشت. دختر هفت سال صبر می کند تا عتل آقا او را به نکاح خود دربیاورد یا به خواستگار دیگری بسپارد.
وقتی همه ی برادران و خواهران کوچکترش ازدواج کردند، خانا برای عتل آقا نامه ای می نویسد اما داماد بی خیال مسأله را تا دو سال دیگر به تأخیر می اندازد آن گاه طاقت خانا تمام می شود و خود را به صورت خزانه دار سلطان درمی آورد و به بارگاه عتل آقا می رود؛
چون او را نمی یابد مادر عتل آقا را وادار می کند به پسرش پیام بدهد تا از شکار برگردد. از بیم «خزانه دار» عتل آقا زود به بارگاه خود بازمی گردد. دختر ناراحت او را به شیوه های گوناگون می ترساند و آزار می دهد.
در یک لحظه حتا به او دستور می دهد تا کمک کند که لباس خود را در بیاورد. عتل آقا متوجه می شود که خزانه دار در واقع دختر است ولی از شدت ترس به این نکته توجهی ندارد.
سرانجام دختر او را به رختخواب می خواند ولی عتل آقا از اتاق فرار می کند و قول می دهد که ثروت زیادی به «خزانه دار» تقدیم کند، تا از او رهایی یابد.
فردای آن روز دختر عصبانیت خود را خالی می کند. تازیانه می گیرد و عتل آقا را سیصد بار می زند، به طوری که پوست اش می ترکد و خون سیاه اش می ریزد.
هنگام حرکت از بارگاه عتل آقا، دختر ضربه ی نهایی را بر غیرت مرد منفور وارد می کند. هرچند که آن ضربه لفظی است ولی شاید شدت آن از شدّت ضربه های تازیانه بیشتر باشد. او از طریق خواهرزاده ی عتل آقا چنین پیام توهین آمیز را به او می فرستد:
«سلام مرا به عتل آقا برسان
این خزانه دار قیصر نیست
بلکه این خانای لیوبویچ است
دخترانه به سرایش آمد
دخترانه در سرایش خفت
دخترانه از سرایش رفت» (20)

به جای نتیجه گیری

در دو نمونه ی اول، یعنی در سروده هایی درباره ی گردآفرید و زلاتیا، زنان قهرمان از ویژگی های مشترک زیادی برخوردار هستند: در شرایط نابسامان حاضر هستند جای مردان را بگیرند. لباس رزم بپوشند به انواع اسلحه مجهز شوند و روانه ی جنگ شوند.
در میدان جنگ، هم مهارت نظامی، هم شجاعت ستودنی را به نمایش می گذارند اما در شرایطی که از لحاظ جسمانی و نظامی به تنگ بیایند و کم بیاورند از سلاح اصلی و ذاتی خود که همان ذکاوت و زرنگی زنانه است، مدد می جویند و دشواری ها را از پیش روی برداشته، رهایی می یابند و به اهداف خود می رسند.
در نمونه ی سوم، یعنی در سروده ای درباره ی خانای لیوبویچ، اوج احساسات زنی است که حق او پایمال شده بود، بیان شده است. هرچند که در این نمونه از حضور زن در میدان جنگ خبری نیست و اما زن قهرمان داستان با پوشیدن لباس خزانه دار، عین لباس مردانه و ورود به بارگاه یک عنصر حکومتی، شجاعت و جسارت خود را ثابت می کند و همان هوش زنانه البته همراه با خشم ناشی از هتک حرمت او است که او را در ایجاد انواع آزار و اذیتها برای مرد منفور یاری می دهد و در شرایط حساس مایه ی الهام می گردد.
سرانجام نگارنده بر این باور است که از مجموع آن چه آمده است به روشنی می توان به پاره ای از وجوه مشترک میان دو میراث حماسی ایران و بوسنی، آن هم در زمینه ی تصویرسازی شخصیت زن قهرمان پی برد.
از این گذشته، برخلاف آن چه در برخی تحلیلهای غرض ورزانه احیاناً آمده است، نمونه های ارایه شده بر جایگاه والای زن در میراث ادبی حماسی بوشنیاکها گواهی می دهد.

پی نوشت ها :

1. عضو امنای بنیاد فردوسی، دانشیار و رییس کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سارایوو، بوسنی و هرزگوین.
2. «بوشنیاک» نام ملی مسلمانان بوسنی است.
3. در این باره نگر:
Djenana Butrovic,Bosankomuslimanska usmena epika, Institut za knjizevosnost Svjetlost, Sarajevo,1992,p.11.
4. البته پیچیدگی اوضاع سیاسی آن زمان در اشعار حماسی اقوام مختلف کشور بوسنی و هرزگوین کاملاً پیدا است. در حالی که بوشنیاکها، کشور و خودشان را جزو امپراتوری عثمانی می دانند و برای منافع آن می جنگند، دیگر اقوام که غیرمسلمان هستند با عثمانی ها از در دشمنی درمی آیند.
5. Krajina
6. Bihac
7. Velika kladusa
8. Knin
9. Udbian
10. در این باره نگر:
Tvrtko Cubelic, Epske narodne pjesme, zagrebm1970, p.238.
11. در این باره نگر:
Dr Becir Dzaka,Naša narodna epika i Fridusijeva Sahnama, Svjetlost, Sarajevo, 1976,p. 165-188.
12. به عنوان نمونه نگر:
Epske narodne pjesme,izbor izvrsio Salko Nazecic,Svjetlost, Sarajevo,1954,p.22.
این نظر در دوران حکومت کمونیستی بارها مطرح شده بود. درعین حال، نظر مذکور به تفکرات طرفداران نظریه شرق شناسی (orientalism) بسیار نزدیک است. به هر حال، آلودگی این نظر به مسایل سیاسی و ایدئولوژیک کاملاً پیدا است.
13. شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، بر اساس چاپ مسکو، ج1، ص 206، نشر رافع، تهران، 1378.
14. همان.
15- همان، ص 207.
16. همان، ص 208.
17. در این باره نگر:
Srpske narodne pjesme, skupio ih i na svijet izado Vuk Stef. Karadzic, knjiga terca, Prosveta, Beograd,1954, pp.299-303.
چنان که از عنوان مأخذ پیدا است، این شعر را یکی از اشعار حماسه صربی دانسته اند اما از اسامی قهرمانان و فضای کل شعر کاملاً روشن است که این شعر حماسی بوشنیاکها است.
18."O moj babo, stari Ceivane.
sakroj mene ruho serhatlisko
kâ što nose careve delije;.
i daj mene svijetlo oruzje
i tvojega kosnata mrkova,.
i s ramena tanka dzeverdana
i od bedra sablju sa ocima,-
ja cu ici na carevu vojsku
bez promjene za devet godina".
(Ibidem, str. 300)
19- "O delijo, Omer-celebija,
raste li ti u polju psenica
kao moja kapa pod kalpakom?
Rastu li ti u basci jabuke
kao moje u njedrima dojke?
Pa okrenu konja konsntoga.
ode pravo vilajetu svome,
svome babi starcu Ceivanu," (Ibidemp.p.303)
20-"selam ceš mi Atlagi cehaji:
Ovo nije carev haznadare,.
Već je ovo Ljubovica Hana..
Djevojka mu u dvor dolazaila,
Djevojka mu u dvoru nocila,
Djevojka mu iz dvora izisla.".
(salko Nazecic, "O nekim paitanjima muslimanskih epskih pjesam", u: Bosnjacka knjizevnost u knjizevnoj kritici, priedili: Djenanan Buturovic i Mumib Maglajlic, Knjiga II, Alef, Sarajevo,1998, p.173)

منبع فارسی:
1- شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی، چاپ مسکو،ج2، 1560 صفحه، نشر رافع، تهران، 1378.
منبع بوسنیایی:
1-Bututurovic, Djenana, Bosankomuslimanska usmen epika, Institue za knjizenost-Svjetlost, Sarajevo,1992,669p.
2- Cubelić,Tvrko,Epske narodne pjesme,Zagreb,1970,316p.
3. Dzaka, Becir,Nasa narodna epika i Firdusijeva Sahnama, Svjetlost, Sarajevo,1976,261p.
4. Epske narodne pjesme,izbor izvršio Salko Nazecic, Svjetlost,sarajevo,1954,531p.
5. Nazecic, Salko, "O nekim pitanjima muslimanskih epskih pjesama", u: Bosnijacka knjizevnost u knjuzenoj kritic, priedili:Djenan Buturovic i Munib Maglajic,kanjiga II,Alef,sarajevo,1998,pp.134-146.
6- Srpske naraodne pjesme, skupio ih i na svijet izdao Vuk Stef. Karadzic, Knjiga treca,prosveta, Beograd,1954,711 str.

منبع مقاله :
موحدفر، یاسر؛ (1390)، فردوسی پژوهی (مجموعه مقالاتی به قلم گروهی از نویسندگان)، تهران: خانه کتاب، چاپ اول