نویسنده: زینب مقتدایی
منبع: راسخون



 

مقدمه

شناخت حاصل برخورد انسان با محیط است. محیط تعاریف متفاوتی دارد. محیط طبیعی و محیط اجتماعی و انسانی هرکدام در شکل گیری علوم نقش متفاوتی را بازی می کنند. زمانی برخورد انسان با محیط از روی تاثیر پذیری بوده و زمانی مبتنی بر تاثیر گذاری. از تاثیر محیط بر ارگانیسم اول احساس و سپس ادراک حاصل می شود اگر ادراکاتی که حاصل شده است سنجیده و و رده بندی شده سازمان یابد به شناخت علمی و منطقی بدل می گردد و روش علمی است که یک معرفت را از یک شناخت سطحی، عوام زده و حتی غیر منطقی به شناختی عمیق، سنجیده و منطقی تبدیل می کند و از این رو که مبتنی است بر شواهد قابل مشاهده، تکرار پذیر، منظم و آشکار روش علمی شناخته می شود. کسب معرفت درباره جنبه های اجتماعی انسان و به دست آوردن معرفت درباره کنش اجتماعی موضوع علوم اجتماعی است که چگونگی کسب اینم معرفت خود نیازمند تعرفی دقیق، جامع و کامل از روش و ابزارهای پژوهشی در این زمینه است. گفتنی است در علوم اجتماعی روش انتخابی برای تحقیق دال بر دیدگاه محقق به موضوع تحقیق و ساختارهای اجتماعی است. چرا که هر روش در پی نظریه ای به وجود آمده است که فلسفه انسان شناختی خاص خود را دارد. تحلیل محتوا به عنوان یک ابزار پژوهش شناخته شده است. در این روش پیام هایی که انتشار یافته مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و گفتنی است که پیام در بین عناصر ارتباط مهمترین نقش را ایفا می کندو در این روش محتوای آشکار و پیام‌ها به‌طور نظام‌دار و کمّی توصیف می‌شود و در واقع تحلیل محتوا روشی شهودی است که در پی توصیف معنای نمادین پیام متن است. تحلیل محتوا به عنوان شیوه ای کمی برای سنجش متغیر های یک متن مورد استفاده قرار می گرفت که در اواسط قرن بیستم رویکر دهای کیفی هم در این شیوه و ابزار سنجش ورود پیدا کردند. از نظر ماهیت دارای وجهه ای کمی است که از طریق آن محتواى کیفى منابع مورد بررسى طى دستکارى هاى آمارى به داده هاى کمّى تبدیل مى شود. در روش های کمی از طریق ایجاد فاصله میان محقق و موضوع مورد مطالعه سعی می شود به واقعیت نزدیک شد. در تحلیل محتوا تحلیلگر قادر به دستکاری واقعیت نخواهد بود و تحلیلگر بازخورد تصحیح کننده ای با منبعی که برای کسب اطلاعات و تحلیل انتخاب کرده ندارد و از همین رو ناگزیر خواهد بود بدون دخالت در واقعیت به مطالعه و تحلیل آن بپردازد. واقعیتی که مورد مطالعه قرار می گیرد باید بر تبین، پیش بینی و آزمون به منزله معیارهای پارادایم اثبات گرایی، مبتنی بر متغیر های قابل اندازه گیری، استوار است. تحلیل محتواى مقوله اى است که در آن ابتدا متن (انواع پیام ها مثل فیلم، مجله و...) مورد نظر به اجزایى تجزیه مى گردد، سپس با تقسیم اجزا به طبقات گوناگون، فراوانى هر طبقه شمارش و درصدگیرى مى شود و در پایان آن درصدها تحلیل مى گردند.

تعریف روش تحلیل محتوا

تحلیل محتوا به عنوان تکنیکی علمی در قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفته است البته در تاریخچه ای که درباره این روش علمی نگاشته اند به مطالعات الهیات در اواخر سده هفدهم برمى گردد؛ هنگامى که کلیسا نگران گسترش مطالب غیر مذهبى در روزنامه ها بود. از آن زمان به بعد این کند و کاو تجربى به حوزه هاى دیگر نیز کشیده شد.
تحلیل محتوا به عنوان یک روش در نظر باقر ساروخانی، عبارت است از شناخت و برجسته ساختن محورها یا خطوط اصلی یک متن، در حقیقت این روش به مثابه یک ابزار امکان تحلیل علی را فراهم می سازد و به مشخص نمودن علل و عواملی می پردازد که شبکه سطحی واقعیت را فراهم آورده است. موریس دو ورژه نیز در تعریف این روش علمی می نویسد:
" تحلیل محتوا مقوله بندی همه اجزای یک متن در جعبه های مختلف است. بدین ترتیب مقدار اجزای عناصری که در هر جعبه مرتب شده اند، متن را مشخص می کنند. "
دانیل رایف تحلیل محتوا را بطور خلاصه چنین تعریف می کند:
" قراردادن قاعده و محتوای ارتباطات در طبقات (مقوله های) براساس قواعد، و تحلیل روابط بین آن مقوله ها با استفاه از آزمون های آماری "
تحلیل محتوا با رویکرد کمی شیوه تحقیقی است که برای تشریح عینی، منظم و کمی پیام های آشکار به کار می رود و در تعریفی دیگر آن را تکنیکى پژوهشى استنباطِ تکرارپذیر و معتبرِ از داده ها در مورد متن دانسته اند. در تعریف ارایه شده از سوی برنارد برلسون بر سه واژه «عینیت»، «کمّیت» و «سیستماتیک بودن» تأکید شده است. «عینیت» اشاره به این دارد که این پژوهش بر اساس قواعد، احکام و روش هاى مشخص انجام مى گیرد. بنابراین، به منظور اجتناب از سوگیرى نظر محقق در فرآیند تحقیق مى بایست تحقیق توسط مجموعه صریح و مشخصى از قواعد هدایت شود. عینی بودن به پژوهشگران مختلف این امکان را می دهد تا از پیام ها و اسناد یکسان به نتایج یکسان دست یابند.
«نظامدار و سیستماتیک بودن» آن نیز بدین معناست که مطالعه علاوه بر روشمندى، دایره شمول و طرح محتوا یا مقوله ها بر طبق قواعد کاربردى ثابتى مشخص شده است. باید توجه داشت که دو شرط عینیت و نظامدار بودن، قابلیت تکرار این روش را مى رساند، به گونه اى که سایر پژوهشگران نیز بتوانند با استفاده از روش هاى یکسان و اطلاعات مشابه، به نتایج مشابهى برسند. کمی بودن آن هم اشاره به مقادیرعددی یا فراوانی مقوله هاو زیر مقوله ها دارد،واحد تحلیل باید قابل اندازه گیری باشد، متعیر کیفی به کمی تبدیل شود. منظور از پیام های آشکار هم این است که محتوای آشکار تجزیه وتحلیل شوند نه محتوای پنهان واستنباط شخصی در این زمینه مطرح نیست در حالی که در نظر عده ای از محققان صرف محتوای ظاهری یک پیام چندان ارزشمند نخواهد بود و یک پژوهشگر با ید استنباط و حتی قضاوت خود را در این زمینه نیز به کارگیرد و محتوای پنهان یک پیام ارتباطی را توصیف و تفسیر کند. به اعتقاد فیلیپ استون تحلیل محتوا روشی است که به گونه ای عینی و براساس قواعد معین، مشخصاتی ویژه از یک پیام را کشف می کند. تحلیل محتوا برای انواع گوناگون تحقیق سودمند است، فقدان تعریف و رویه قطعی می تواند محدودیت جدی در به کارگیری از این روش ایجاد نماید. اما در مجموع انتظاراتی که از تحلیل محتوا وجود دارد عبارت است از:

1- عینی بودن
2- منظم و سیستماتیک بودن
3- اجتناب از اثر هاله، باید از هرگونه استنباط های شخصی و پیش داروی های خاص محقق درباره محتوای تحقیق بدور باشد و فقط به محتوای آشکار یا نهان متن یا پیام آنطور که هست توجه گردد
4- مقداری بودن، از لحاظ بررسی مقداری، هر متن یا پیام ترکیبی از عناصر تجزیه پذیر به شمار می رود که می توان آن ها را به واحدها و مقدارهای خاص طبقه بندی کرد و با شیوه آماری سنجید و ارزیابی نمود.
5- عملکردی بودن

تحلیل محتوا معمولا به دو روش کمی و کیفی تقسیم می شود که تفاوت این دو روش در تعاریف برلسون و فیلیپ استون مشخص است.
می توان تفاوت تحلیل محتوای کیفی و کمی را هم در دو سئوال ویژه مطرح نمود. در ابتدا روش تحلیل محتوا تنها در تحلیل ویژگى هاى پیام به کار مى رفت که در این زمینه دو مسئله مطرح بود: اول دلالت؛ یعنى رابطه بین دلیل و مدلول که همان بررسى معنا و مفهوم و جنبه شناختى پیام مى باشد و دوم، بررسى سبک و ساخت پیام یا جنبه زیبا شناختى آن اما یکى از مسائلى که امروزه در مورد تحلیل محتوا مطرح مى باشد این است: آیا مى توان با تحلیل پیام، به جز ویژگى هاى خود پیام، اطلاعاتى را نیز درباره فرستنده، گیرنده، اثر و چرایى آن نیز به دست آورد؟ دوسئوال مطرح شده هرکدام روش تحلیل محتوای کمی یا کیفی را مشخص خواهد کرد. محقق براساس موضوع وبا توجه به نوع استفاده از تحلیل محتوا و روال به کارگیری آن در مطالعه، از یکی از این دو روش سود جوید. اما در نظر کریپندورف در هر تحلیل محتوا چه کمی و چه کیفی باید به سئوالات ذیل پاسخ داده شود:

1- چه داده هایی باید تحلیل شوند؟
2- داده ها چگونه تعریف می شوند؟
3- جمعیتی که داده ها از آن گرفته شده است کدامند؟
4- ارتباط متن با تحلیل داده ها چیست؟
5- محدودیت های تحلیل کدام است؟
6- نتایج تحلیل چیست؟

ویژگی های روش تحلیل محتوا:

چهارچوب ساده و کلی روش تحلیل محتوا در برگیرنده چند مفهوم اساسی است:

- داده هایی که به تحلیلگر منتقل شده اند
- متنی که داده ها از آن استخراج شده اند
- نحوه ادراک و برداشت واقعیت که توسط تحلیلگر صورت گرفته است
- هدف از تحلیل محتوا
- استنباط صورت گرفته و تفسیر ارایه شده به عنوان وظیفه اصلی که در قبال روش تحلیل محتوا وجود دارد
- اعتبار به منزله معیار نهایی موفقیت

چهارچوب ارایه شده دارای سه کارکرد تجویزی، تحلیلی و روش شناختی است. تجویزی بودن آن به این معناست که باید راهنمای مفهوم سازی و طرح عملی تحلیل محتوا برای هر وضعیت معین باشد. تحلیلی بودن آن نیز بدین معناست که باید بررسی انتقادی نتایج تحلیل محتوای دیگران را تسهیل کند و روش شناختی آن به این معناست که باید به رشد و پیشرفت نظام مند روش های تحلیل محتوا کمک شود.
ویژگی های تحلیل محتوا نقطه تمایز آن ازسایر روش های تحقیق است. این تمایز سبب جذابیت این تکنیک می گردد. مهمترین ویژگی های این روش را می توان این موارد دانست:

1- تحلیل محتوا یک تکنیک غیر مخل است. غیر مخل به این معناست که مستعد خطاهایی که روش های دیگر تحقیق دارند این روش ندارد نظیر آگاهی فرد مورد مشاهده یا مصاحبه از آزمونی که برروی وی صورت می گیرد، یا اثر فرآیند سنجش بر افراد مورد تحقیق و یا کلیشه ها و ترجیحاتی که در طبقه بندی پاسخ ها وجود دارد و مواردی از این قبیل
2- ملاحظه مستقیم ارتباط بین متن و یا زمینه با محقق که با استفاده از متون یا نوارهای ضبط شده صورت می گیرد.
3- تحلیل محتوا به متن حساس است. حساسیت به متن مهمترین وجه این روش است. حساسیت به متن هنگامی ظاهر می شود که محقق احساس کند پردازش داده ها نباید خدشه ای به کیفیت نمادین آن ها وارد سازد و از این رو قادر به پردازش شکل نمادین آن نیز هست.
4- تحلیل محتوا می تواند از پس حجم عظیمی از اطلاعات برآید.
5- می توان از طریق آن به خصوصیات و یا ویژگی های دوره خاصی پی برد.
6- می توان با تحلیل یک متن نسبت به وجود آورنده هر اثرمشکوک را از این طریق بازشناخت
7- یکی دیگر از ویژگی های این روش تحقیق آن است که با استفاده از آن امکان استخراج اطلاعات و معانی پنهان درباره پدیده های کلان اجتماعی وجود دارد.
8- مقایسه همزمان محتوای رسانه های گوناگون در نقاط مختلف برای بحث درباره تغییرات تاریخی
9- از طرف دیگر با استفاده از این تکنیک می توان بدون هزینه زیاد مالی و زمانی به خصوصیات روانی و اجتماعی افراد بالاخص سیاستمداران پی برد.
10- با استفاده از این روش امکان بدست آوردن اطلاعات پرارزشی از جوامع و فرهنگ های دیگری که مطالعه مستقیم آن ها دیگر میسر نیست وجود دارد.

تحلیل محتوای کمی

تحلیل محتوای کمی باید از چهار ویژگی عینی بودن، منظم بودن، کمی بودن و آشکار بودن پیام برخوردار باشد. که هرکدام از ویژگی های ارایه شده دارای معناهای خاص به خود هستند:

1- عینی بودن: ویژگی استفاده از قواعد، دقیق و روشن است، به گونه ای که اگر محققان دیگر، همان محتوا را با همان روش، دوباره تحلیل نمایند به نتایج مشابهی دست یابند بنا براین نتایج باید مستقل از تحلیلگر ها باشد و نتایج بدست آمده دارای شرط بی طرفی هم باشد.
2- منظم بودن: همه عناصر موجود در محتوا باید براسا واحد و مقوله هایی که برای بررسی در نظر گرفته شده اند، تحلیل شوند و محقق نباید عناصری از محتوا را به دلخواه خویش کنار بگذارد و یا فقط برخی از عناصر را تحلیل نماید.
3- کمی بودن: این ویژگی تحلیل محتوا را از یک مقوله معمولی جدا می سازد. برپایه این ویژگی تحلیلگر باید روشن کند چه کلمات، مضامین و و نمادهایی بیش از همه و به چه تعداد در متن تکرار شده اند
4- آشکار بودن: در اینجا باید به پیام آشکار و روشن توجه و از هرگونه استنباط شخصی خروج نمود.

تحلیل محتوای کمی دارای مراحل ذیل است:
- بیان مسئله و تعیین اهداف تحقیق: اولین مرحله از یک تحقیق بیان مسئله و آ ن چه که ذهن محقق را درگیر نموده است و اهدافی که در این تحقیق در پی آن هستیم
- تعیین پرسش و فرضیه سازی: در تحلیل محتوای کمی پژوهشگر هم باید پرسش هایی راکه به دنبال پاسخ گویی آن است تدوین نماید و هم باید اطمینان یابد که فرضیه روشنی برای تحلیل محتوا تدوین کرده است
- مرور متن و منابع و انتخاب نمونه مورد نظر: بعد از انتخاب سؤال و متغیر تحقیق، باید مجموعه اى از اسناد یا پیام ها را که مى توان با کمک آن ها به این سؤال پاسخ داد تعریف، مشخص و جمع آورى کرد. در این نوع از تحلیل، تحلیلگر کار خویش را با بررسی منابع و انتخاب نمونه ای که به پرسش های وی پاسخ می دهد اقدام می ورزد و کار خویش را با بررسی منابعی که با موضوع مورد نظر او در ارتباط است، شروع می کند. مرور منابع در چگونگی موضوع مورد مطالعه به پژوهش گر کمک می کند
- تعریف موضوع: پژوهشگر باید مواد مورد بررسی را مد نظر قرار دهد و درباره این مسئله فکر کند که موضوع انتخابی چگونه به حل مسئله وی کمک خواهد کرد و چه متونی و به چه علتی باید مورد بررسی قرار گیرند
- تعریف مقوله ها: مقولات مورد بررسی باید تعیین وسپس تعریف شوند. موفقیت تحلیل محتوا به داشتن مقولاتی درست و سپس واحدهاست. در حقیقت برلسون در کتاب خود به این موضوع اشاره کرده است که " تحلیل محتوا به سبب مقوله بندی هایش موفق می شود یا شکست می خورد " می توان گفت که تحلیل محتوا کاملا برعکس روش تجربی است. یعنی این روش بر فرض نظامی دقیق و پیشاپیش از مقوله های مختلف مبتنی است. کار عملی استخراج متن در برابر تدوین مقوله ها که چارچوب این استخراج هستند کاری درجه دوم است. سرانجام بهره ای که از تحلیل می خواهند به دست آورند، به این مقوله ها بستگی دارد. تعیین مقوله ها با رعایت چند اصل صورت می گیرد:
الف – فراگیر بودن، مقوله های برگزیده باید همه آن جمعیت نمونه را بپوشاند
ب- طرد متقابل، عنصری از متن مورد تحلیل نتواند در دو یا چند مقوله جای بگیرد
پ-همگنی که منظور آن است که وقتی که مقوله ها تعیین می شوند باید از آغاز متن تا پایان آن دقیقا رعایت شوند اما مقوله های متفاوتی نیز وجود دارد. مقوله های ساختی که در این مقوله تقسیم بندی متن، وسعت یا شدت بیانات یا عقاید مورد توجه قرار می گیرد. مقوله های مربوط به سبک که موید این است که انسان ها در ارایه نظر شان از علایم یا کلمات گوناگون استفاده می کنند. مقوله های موضوعی که به بازیابی زمینه های موضوعی یک متن اشاره دارد و مقوله های ارزشی که منظور قضاوت های ارزشی نویسنده و یا گوینده و یا بطور کلی فرستنده پیام است.
- تهیه شیوه نامه کد گذاری: باید شیوه نامه ای تهیه و طراحی گردد و مقولات به نحوی در آن گنجانده شوند که نشان دهنده فهم متن باشد
- کد گذاری مقولات:مقولات مورد نظر، باید طی یک اجرای مقدماتی کد گذاری شوند.
در این مرحله، اینکه کدام مقوله یا مطلب باید جزء کدام رده قرار گیرد و چه کدى بدان اختصاص یابد و اینکه باید محاسبه شود یا خیر، مورد توجه مى باشد. تحلیل گرى که در صدد است به تحلیل کمّى داده هاى محتواى یک یا چند اثر بپردازد باید عملیات کد گذارى خود را تابع مقررات مربوط به استخراج اطلاعات کند. برخى از جنبه هاى استخراج اطلاعات در تحلیل محتوا عبارتند:
نتیجه نهایى کدگذارى تحلیلگر باید به اطلاعات عددى و کمّى و آمارى تبدیل شود؛
تحلیلگر در یادداشت بردارى خود بین واحدهاى تحلیلى تفاوت قائل شود؛
به هنگام کدگذارى یا شماره گذارى ضرورى است تا تعداد کل و یا مأخذ شماره گذارى در نظر گرفته شود؛ مثلاً، بیان اینکه واژه «استبداد» در یک کتاب 50 بار ذکر شده است، بدون ذکر تعداد کل واژه هاى کتاب، اطلاعات مختصرى در اختیار تحلیلگر مى گذارد.
پس از کد گذارى باید شمارش فراوانى ها یعنى تعداد هر کد در هر واحد تحلیل یا کل متن آغاز شود و فراوانى هاى محاسبه شده به صورت جدول ماتریس داده ها به صورت فراوانى، درصد و نظایر آن به نمایش درآید.
با به دست آوردن تعداد فراوانى هاى هر رده مى توان از سایر عملیات آمارى مثل تعیین همبستگى بین رده ها، میزان و شدت آن و استفاده از مجذور کاى و مانند آن ها بهره جست. - جمع آوری داده ها: پس از بررسی مجدد مقوله ها ابتدا باید این اطمینان حاصل شود که با توجه به مقولات موجود و برگه کد گذاری، به پرسش های تحقیق پاسخ داده خواهد شد پس از کسب این اطمینان، کارجمع آوری داده ها آغاز می شود.
- جمع آوری یافته ها وارایه تفسیرو روایی و پایایی روش: در این مرحله، ابتدا به پردازش داده هاى رمز گذارى شده به وسیله دست یا کامپیوتر پرداخته مى شود و بر اساس نتایج به دست آمده محقق مى تواند به تجزیه، تحلیل، تفسیر و تهیه گزارش بپردازد تعداد دفعات تکرار یک مقوله را باید یادداشت کرد و پس از گردآوری اطلاعات مورد نیاز مشخص شود، آیا الگوها و ارتباطات به اثبات فرضیه منجر می شود یا خیر. در صورت به اثبات نرسیدن فرضیه، باید علت امر مورد واکاوی و بررسی قرار گیرد
- ارایه پیشنهاد: با توجه به یافته های تحقیق و نتایج حاصل از بررسی ها ی به عمل آمده، پژوهشگر به بررسی موارد مورد نیاز می پردازد و پیشنهادهای لازم را در این زمینه ارایه می دهد.

گفتنی است که که واحد های تحلیل می تواند لغات، جملات یا حتی سرمقاله ها باشند. واحد ثبت کوچکترین بخش از تحلیل محتوا محسوب می شود که در این بخش می توان وجود یک مرجع را شمارش کرد و واحد متن بزرگترین بخش از محتواست که پس از تعیین واحد ثبت می توان آن را برداشت نمود. در روش تحلیل محتوا از پنج واحد عمده ثبت استفاده می شود: واژه یا اصطلاحات، مضمون ها، شخصیت ها، پاراگراف ها و مقولات

تحلیل محتوای کیفی

از اواسط قرن بیستم، اعتراضاتی بر ضد تحلیلهای سطحی که بدون توجه به مفاهیم و متون جدید انجام شده بودند مطرح شد؛ زیرا این تحلیلها با ساده¬ تر کردن و تحریف در حوزه معرفی ویژگیهای مختلف یک متن انجام میشدند. به دنبال این اعتراضات، روشهای کیفی در حوزه آنالیزهای مختلف یک متن انجام میشدند. به دنبال این اعتراضات، روشهای کیفی در حوزه تحلیلهای محتوا مورد استفاده قرار گرفتند. تحلیل محتوای کیفی روشی است که با استفاده از رویکرد کیفی و با به کارگیری فنون مختلف، به تحلیل نظام مند متون حاصل از مصاحبه ها، یادداشت های روزانه و یا اسناد می پردازد. این تحلیل در جایی که تحلیل کمی به محدودیت هایی می رسد، نمود می یابد. بنابراین تحلیل محتوای کیفی را می توان روش تحقیقی برای تفسیر ذهنی محتوایی داده های متنی از طریق فرآیندهای طبقه بندی نظام مند، کد بندی و تم سازی یا طراحی الگوهای شناخته شده دانست. هم چنین یکی از ویژگی های بنیادین پژوهش های کیفی نظریه پردازی به جای آزمون نظریه است. با تحلیل محتوای کیفی می توان یک رویکرد تجربی، روان شناسانه، و کنترل شده مرحله به مرحله را با رعایت عناصر مورد مطالعه در نظر گرفت.
تحلیل محتوای کیفی به فراسویی از کلمات یا محتوای عینی متون می رود و تم ها یا الگوهایی که آشکار یا پنهان هستند به صورت محتوای آشکار می آزماید.
در تحلیل محتوای کیفی، متن به شیوه ای قاعده مند به واحد های تحلیلی تقسیم می شود و با دنبال کردن سئوال اصلی یا همان مسئله پژوهش، مقوله ها بر اساس جنبه های نظری ویژه، تکوین می یابند و از طریق حلقه های بازخورد و بازنگری های لازم، تطابق مقوله ها در رابطه با نظریه و شیوه های تحلیل، تضمین می شود. بنابراین یکی از موضوعات در خور توجه در تحلیل محتوای کیفی، تصمیم گیری درباره این موضوع است که آیا تحلیل بر محتوای پنهان دلالت دارد یا بر محتوای آشکار، زیرا محتوای آشکار و محتوای پنهان در تحلیل محتوای کیفی به تفسیر مربوط اند.، ولی تفسیر ها در عمق و سطح انتزاع متفاوتند. همین عامل موجب شده است که محققان، تحلیل محتوای کیفی را به منزله روشی انعطاف پذیر، به ویژه برای داده های متنی در نظر بگیرند. در ذیل به بخشی از تفاوت هایی که میان تحلیل محتوای کیفی و کمی وجود دارد اشاره می شود:

1- روش کار و منطق تحقیق در هر دو تحلیل متفاوت هستند. برای مثال تحلیل محتوای کمی به گونه گسترده در رسانه های جمعی به منزله شیوه ای که عناصر مربوط به متن را آشکار می سازد کاربرد دارد در حالی که در تحلیل محتوای کیفی بیشتر با کشف معنی در پیام سروکار دارد حتی می توان به معنای دیگر این گونه نگاشت که در تحلیل محتوای کمی، به طور عمده در یک ارتباط جمعی بعنوان روشی برای شمارش عناصر یا عوامل متنی آشکار استفاده میشود که جنبه¬ای از این روش برای بی¬توجهی لغوی و اطلاعات معناشناختی نهفته در متن مورد انتقاد قرار میگیرد. در مقابل، تحلیل محتوای کیفی بطور اساسی در انسان شناسی، جامعه شناسی کیفی و روانشناسی، به منظور بررسی کردن پیامهای فیزیکی اصلی و اساسی معانی توسعه یافته است.
2- تحلیل محتوای کیفی قیاسی است در حالی تحلیل محتوای کیفی استقرایی است.
3- تحلیل محتوای کمی نیاز دارد که داده¬ها با استفاده از نمونه¬گیری تصادفی یا دیگر رویکردهای احتمالی، به دلیل اینکه از اعتبار نتیجه¬گیری مطمئن باشند انتخاب میشوند. در مقابل، نمونه¬های تحلیل محتوای کیفی معمولا شامل متنهای انتخاب شده هدفمند میباشد که میتواند به سوالات تحقیقی که بررسی شده است، شکل ببخشد.
4- آخرین مورد اینکه دستاوردهای دو روش متفاوت هستند. رویکرد کمی، چیزهایی را تولید میکند که میتواند با روشهای آماری متفاوت بطور صحیح بکار برده شود. در مقابل، رویکرد کیفی معمولا نوع شناسی و توصیفات را در طی اظهاراتی که از موضوعاتی که منعکس کننده دید دنیای اجتماعی است، ایجاد میکند. با توجه به این مفهوم، چشم¬اندازهای مولدان متن میتواند نه فقط از سوی محقق بلکه از سوی خوانندگان نتایج متن بهتر درک شود. تحلیل محتوای کیفی به مضمون منحصری توجه میکند که گستره معانی پدیده را نسبت به اهمیت آماری متداول متنها یا مفاهیم خاص بررسی میکند.

تحلیل محتوای کیفی دارای مراحل ذیل است:
- در تحلیل محتوای کیفی فرضیه وجود ندارد، بلکه پیش فرض های ذهنی پژوهشگر منجر به طرح پرسش های تحقیق می شود
- برگزیدن نمونه مورد نظر که باید تحلیل شود
- مشخص کردن رویکردی که تحلیل محتوایی که باید اعمال شود
- تعریف نمودن واحد تحلیل، واحد تحلیل به بخش اساسی متن به منظور مقوله بندی در طول تحلیل محتوا اشاره دارد. این پیامها باید قبل از اینکه آنها بتوانند رمزگذاری شوند، یکی شوند و اختلافات در تعریف واحد میتواند در تصمیمهای رمزگذاری همانند مقایسه نتایج با دیگر بررسیهای مشابه تاثیرپذیر باشد. بنابراین تعریف کردن واحد رمزگذاری یکی از اساسی¬ترین و مهم¬ترین تصمیمات است. معمولا تحلیل محتوای کیفی از موضوعات فردی بعنوان واحد برای تحلیل نسبت به واحدهای زبانشناختی فیزیکی استفاده میکند (مثل کلمه یا پاراگراف) و اغلب در تحلیل محتوای کمی مورد استعمال قرار میگیرد.
- طرح ریزی کردن فرآیند رمز گذاری، مقوله¬ها و یک برنامه رمزگذاری میتواند از سه منبع ناشی شود: داده¬ها، مطالعات و بررسیهای مربوطه قبلی و تئوریها. طرحهای رمزگذاری میتواند هم بصورت قیاسی و هم استقرایی توسعه یابند. در بررسیهایی که هیچ تئوری وجود ندارد، شما باید طبقه¬بندیها را بصورت استقرایی از داده¬ها جمع-آوری کنید. بخصوص که تحلیل محتوای استقرایی برای مطالعاتی که برای تکوین نظریه، نسبت به آنهایی که برای توصیف یک پدیده خاص یا تغییر یک نظریه موجود در نظر گرفته میشود، مناسب است. زمانیکه مقوله¬ها بطور استقرایی از داده¬های خام تکوین می¬یابد، شما به منظور استفاده از روش مقایسه¬ای ثابت از آنجا که تنها قادر به برانگیختن بینشهای اصلی نیستید، تشویق میشوید اما روش مقایسه¬ای دائم میتواند تفاوتهایی مابین مقوله¬های آشکار بوجود بیاورد.
- اجرا کردن فرآیند رمز گذاری بر روی یک نمونه،
- وقتی که انسجام کافی صورت گیرد، قوانین رمزگذاری شده میتوانند برای مجموعه کل متن، بکار گرفته شوند. در طول فرآیند کدگذاری، شما نیاز به بررسی کردن کدگذاری بصورت تکراری به منظور جلوگیری از " رانده شدن به سمت یک حس شخصی از آنچه که کدها معنی میدهد " دارید. به این دلیل که کدگذاری ادامه می¬یابد، و همچنان داده¬های جدید برای جمع¬آوری شدن نیز افزوده میگردند، این امر ممکن است که موضوعات و مفاهیم جدید آشکار گردیده و نیاز به اضافه کردن کد گذار دستی باشد.
- ارزیابی کردن انسجام کدگذاری
- تعیین اعتبار و پایایی
- تحلیل کردن نتایج حاصل از فرآیند رمز گذاری
- ارایه گزارش

تحلیل محتوای کیفی یک تکنیک کیفی تحقیق است که به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد. کاربردهای متداول تحلیل محتوای کیفی سه رویکرد متمایزی را براساس درجه نقش استدلال استقرایی نشان میدهد: قراردادی، هدایتی، تلخیصی. همه این سه دیدگاه برای تفسیر معنا از محتوای داده¬های متن، مورد استفاده قرار میگیرند، بنابراین بر الگوی مبتنی بر اصول طبیعی توافق دارند.
منابع و مآخذ:
- کلوس کریپندورف، تحلیل محتوا (مبانی روش شناسی)، هوشنگ نایبی، نشرنی، چاپ چهارم 1388
- فرامرز رفیع پور، تکنیک های خاص تحقیق در علوم اجتماعی، شرکت سهامی انتشار 1382
- چاوا فرانکفورد و دیوید نچمیاس، روش های پژوهش در علوم اجتماعی، فاضل لاریجانی و رضا فاضلی، انتشارات سروش 1381
- ساروخانی، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی (جلداول، اصول و مبانی)، پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ هشتم 1382
- ساروخانی، باقر، روش های تحقیق در علوم اجتماعی (جلد دوم، بینش ها و فنون)، پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ هشتم 1382
- حریری، نجلا، اصول و روش های پژوهش کیفی، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، 1385
- دو ورژه، موریس، روش های علوم اجتماعی، خسرو اسدی، انتشارات امیر کبیر، 1375
- محمد تقی ایمان و نوشادی، تحلیل محتوای کیفی، فصلنامه پژوهش، سال سوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1390
- فاطمه پیر بداقی، تحلیل محتوای کمی و کیفی (بخش آخر)، پیام پژوهش، سال نهم،شماره 101