افسردگی مانیا
اختلال دوقطبی یا افسردگی شیدایی نوعی اختلال خلقی و بیماری روانی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق میشوند. اختلال دو قطبی به صورت معمول در آخر دوره نوجوانی یا اوائل دوره بزرگسالی تظاهر پیدا میکند.
بیماری دو قطبی
چکیده
اختلال دوقطبی یا افسردگی شیدایی نوعی اختلال خلقی و بیماری روانی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق میشوند. اختلال دو قطبی به صورت معمول در آخر دوره نوجوانی یا اوائل دوره بزرگسالی تظاهر پیدا میکند. این بیماری انواع مختلفی دارد که مهمترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دو قطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره شیدایی است؛ در نوع یک این حالت اتفاق میافتد ولی در نوع دو فرم خفیفتری از آن که نیمهشیدایی است، بروز میکند. شروع بیماری معمولاً با دورهای از افسردگی میباشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره شیدایی بارز میشود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره شیدایی یا نیمه-شیدایی است.
تعداد کلمات 3487/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
اختلال دوقطبی یا افسردگی شیدایی نوعی اختلال خلقی و بیماری روانی است. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق میشوند. اختلال دو قطبی به صورت معمول در آخر دوره نوجوانی یا اوائل دوره بزرگسالی تظاهر پیدا میکند. این بیماری انواع مختلفی دارد که مهمترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دو قطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره شیدایی است؛ در نوع یک این حالت اتفاق میافتد ولی در نوع دو فرم خفیفتری از آن که نیمهشیدایی است، بروز میکند. شروع بیماری معمولاً با دورهای از افسردگی میباشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره شیدایی بارز میشود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره شیدایی یا نیمه-شیدایی است.
تعداد کلمات 3487/ تخمین زمان مطالعه 18 دقیقه
نویسنده: دکتر آنژلا حمیدیا
بیماری دوقطبی یا افسردگی- شیدایی یا افسردگی مانیا یا مانیک دپرسی چیست؟
بیماری دوقطبی نام گویاتری برای این بیماری است و ماهیت اختلال را بهتر مشخص می کند. در این بیماری فرد تغییرات خلقی از حالت افسردگی به حالت سرخوشی و تحریک پذیری را تجربه می کند؛ یعنی زمانی افسرده و کم انرژی و زمانی بسیار پرانرژی، شاد یا کلافه و پرخاشگر است. این بیماری بسته به تواتر و شدت افسردگی و شیدایی که در سیر بیماری رخ می دهد، انواع مختلفی دارد.
علایم مانیا یا شیدایی به قرار زیر است:
1- بیمار دارای خلق بسیار شاد است، گویی کلّ دنیا در دستان اوست یا بسیار کلافه، بی قرار و پرخاشگر است و با همه ی دنیا خصومت دارد.
2- با وجود این که کم استراحت می کند، انرژی و فعالیت بسیار زیادی دارد. گاه مسافت های بسیار طولانی را پیاده روی می کند و کارها و ورزش های سنگینی را انجام می دهد بدون این که احساس خستگی کند. اکثراً عجله دارد و انگار فرصت کافی برای انجام کارها و گفتن حرف هایش ندارد.
3- نیاز بیمار به خواب خیلی کم است و با میزان کمی خواب، در حد یا سه ساعت، می تواند به راحتی فعالیت های بی شمار خود را از سر بگیرد. حتی گاه شب های متوالی بیدار می ماند و میل به ایجاد سر و صدا، بیدار کردن دیگران و جنبش و فعالیت همانند روز دارد و گاه بی خوابی بیمار را شدیداً کلافه می کند.
4- تحریک پذیر است و به عقاید مخالف رأی خودش به شدّت واکنش نشان می دهد و حتی پرخاشگری می کند زیرا نظر و عقیده ی خود را کاملاً صحیح و بی ایراد می داند و تحمل انتقاد ندارد.
5- افکار بسیار زیاد و متنوّعی دارد و سرعت تفکر و تکلّم او بالاست گویی مسابقه ای در مغزش برپاست. قادر به تمرکز و مطالعه نیست ولی بسیار پرحرف است و تند صحبت می کند. افکار او آن قدر زیاد است که مرتب حین صحبت از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرد یا پاسخ های نابجا می دهد و جملات پرت و پلا می گوید. هرچه مانیا شدیدتر می شود صدای بیمار بلندتر و تکلمش سریع تر می شود. گاه در بین این پرحرفی ها، شوخی، بذله گویی یا با کلمات بازی می کند و سخنان موزون و حتی شعر می گوید.
6- بیمار بدون در نظر گرفتن عواقب اعمال خود، کارهای خطرناک یا تصمیم گیری های مهم در زندگی می کند، بی محابانه عمل می کند و بی گدار به آب می زند. دنبال کسب لذایذ زندگی است و به خطرات و هزینه ها و عواقب آن توجه نمی کند، پس در زمینه های مختلف مثل برقراری ارتباط با دیگران و صمیمیت با آن ها، رابطه ی جنسی، پیشنهاد ازدواج، سرمایه گذاری، بخشش اموال خود به دیگران یا خیریه ها، خرج کردن و دست و دلبازی بیش از حد و فعالیت های لذت بخش دیگر شتابزده، بدون تفکر و ارزیابی و برنامه ریزی و به صورت افراطی عمل می کند و غالب اوقات این اوضاع به نگرانی شدید خانواده و حتی پشیمانی خود بیمار منتهی می شود. گاه بعد از بهبودی از یادآوری نحوه ی عملکرد خود بسیار شرمنده می شود مخصوصاً در فاز افسردگی بیمار دچار عذاب وجدان می شود.
7- بیمار خود را مهم و به گونه ای متفاوت از دیگران می داند، توان خود را بیش از آن چه هست ارزیابی می کند و بر اساس آن قول می دهد یا عمل می کند. آرزوها و اهداف بزرگی دارد و گاه درباره ی دستیابی به آن ها شکی ندارد و به صورت غیرعادی و افراطی خوش بین است.
8- بیمار نسبت به بیماری و رفتار بیمارگونه ی خود هیچ بینش صحیحی ندارد و حاضر به درمان نیست چون خود را اصلاً بیمار نمی داند، این افراد اغلب اطرافیان را بیمار می دانند.
لازم به ذکر است گاه شدّت این علایم کم تر است که به آن هایپومانیا می گوییم و تجربه ی فاز هایپومانیا به تنهایی یا همراه افسردگی هم جزء انواع اختلالات دوقطبی محسوب می شود.
گاه بین دوره های حاد بیماری که می تواند به صورت مانیا، هیپومانیا یا افسردگی باشد، فرد خلق عادی را تجربه می کند و گاه هر دوره ی حاد با شروع دوره ی حاد دیگر خاتمه می یابد. خشم این افراد خیلی بارز است و حتی گاهی در خلال خلق عادی هم باقی می ماند و به طور کلی این افراد اخلاق بهاری یا دمدمی دارند، یعنی در عرض چند ساعت یا طی روز حالت هیجان آن ها از خنده به تحریک پذیری و عصبانیت و سپس افسردگی تبدیل می شود.
برخی از موارد مانیای شدید با هذیان یا توهم همراه است. مثلاً هذیان بزرگ منشی که بیمار خود را یکی از افراد مهم هم چون انبیا، نماینده ی خدا یا فردی در ارتباط با ائمه یا مقامات مهم مملکتی می داند یا هذیان بدبینی که بیمار نسبت به اطرافیان و گاه فقط همسر خود مشکوک و بدبین است و فکر می کند دیگران علیه او و در صدد آسیب رساندن به او هستند یا همسرش به او خیانت می کند. گاه بیمار ادعا می کند که قدرت پیش گویی دارد یا می تواند از طریق ماوراءالطبیعه با دیگران ارتباط داشته باشد یا بعضی اوقات بیمار خود را جن زده و تحت کنترل نیروهای انسانی و غیرانسانی برتر می داند.
توهم این بیماران بیش تر شنیداری و گاه دیداری است یعنی صداها یا تصاویری عین واقعیت می بینند و به همین خاطر است که گاه اطرافیان آن ها را در حال صحبت با خود یا خنده های خودبه خود می بینند.
این افراد گاه در فاز مانیا رفتارهایی انجام می دهند که پس از بهبودی از به یاد آوردن آن ها بسیار شرمنده می شوند و عذاب وجدان زیاد به خصوص در فاز افسردگی آن ها را رنج می دهد. ممکن است فرد بین دوره های مانیا و افسردگی خلق عادی را تجربه کند. در این بیماری مشکلات بیمار و خانواده بسیار متنوّع و گسترده است و حتی در فازهای مختلف باهم فرق می کند.
2- با وجود این که کم استراحت می کند، انرژی و فعالیت بسیار زیادی دارد. گاه مسافت های بسیار طولانی را پیاده روی می کند و کارها و ورزش های سنگینی را انجام می دهد بدون این که احساس خستگی کند. اکثراً عجله دارد و انگار فرصت کافی برای انجام کارها و گفتن حرف هایش ندارد.
3- نیاز بیمار به خواب خیلی کم است و با میزان کمی خواب، در حد یا سه ساعت، می تواند به راحتی فعالیت های بی شمار خود را از سر بگیرد. حتی گاه شب های متوالی بیدار می ماند و میل به ایجاد سر و صدا، بیدار کردن دیگران و جنبش و فعالیت همانند روز دارد و گاه بی خوابی بیمار را شدیداً کلافه می کند.
4- تحریک پذیر است و به عقاید مخالف رأی خودش به شدّت واکنش نشان می دهد و حتی پرخاشگری می کند زیرا نظر و عقیده ی خود را کاملاً صحیح و بی ایراد می داند و تحمل انتقاد ندارد.
5- افکار بسیار زیاد و متنوّعی دارد و سرعت تفکر و تکلّم او بالاست گویی مسابقه ای در مغزش برپاست. قادر به تمرکز و مطالعه نیست ولی بسیار پرحرف است و تند صحبت می کند. افکار او آن قدر زیاد است که مرتب حین صحبت از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرد یا پاسخ های نابجا می دهد و جملات پرت و پلا می گوید. هرچه مانیا شدیدتر می شود صدای بیمار بلندتر و تکلمش سریع تر می شود. گاه در بین این پرحرفی ها، شوخی، بذله گویی یا با کلمات بازی می کند و سخنان موزون و حتی شعر می گوید.
6- بیمار بدون در نظر گرفتن عواقب اعمال خود، کارهای خطرناک یا تصمیم گیری های مهم در زندگی می کند، بی محابانه عمل می کند و بی گدار به آب می زند. دنبال کسب لذایذ زندگی است و به خطرات و هزینه ها و عواقب آن توجه نمی کند، پس در زمینه های مختلف مثل برقراری ارتباط با دیگران و صمیمیت با آن ها، رابطه ی جنسی، پیشنهاد ازدواج، سرمایه گذاری، بخشش اموال خود به دیگران یا خیریه ها، خرج کردن و دست و دلبازی بیش از حد و فعالیت های لذت بخش دیگر شتابزده، بدون تفکر و ارزیابی و برنامه ریزی و به صورت افراطی عمل می کند و غالب اوقات این اوضاع به نگرانی شدید خانواده و حتی پشیمانی خود بیمار منتهی می شود. گاه بعد از بهبودی از یادآوری نحوه ی عملکرد خود بسیار شرمنده می شود مخصوصاً در فاز افسردگی بیمار دچار عذاب وجدان می شود.
7- بیمار خود را مهم و به گونه ای متفاوت از دیگران می داند، توان خود را بیش از آن چه هست ارزیابی می کند و بر اساس آن قول می دهد یا عمل می کند. آرزوها و اهداف بزرگی دارد و گاه درباره ی دستیابی به آن ها شکی ندارد و به صورت غیرعادی و افراطی خوش بین است.
8- بیمار نسبت به بیماری و رفتار بیمارگونه ی خود هیچ بینش صحیحی ندارد و حاضر به درمان نیست چون خود را اصلاً بیمار نمی داند، این افراد اغلب اطرافیان را بیمار می دانند.
لازم به ذکر است گاه شدّت این علایم کم تر است که به آن هایپومانیا می گوییم و تجربه ی فاز هایپومانیا به تنهایی یا همراه افسردگی هم جزء انواع اختلالات دوقطبی محسوب می شود.
گاه بین دوره های حاد بیماری که می تواند به صورت مانیا، هیپومانیا یا افسردگی باشد، فرد خلق عادی را تجربه می کند و گاه هر دوره ی حاد با شروع دوره ی حاد دیگر خاتمه می یابد. خشم این افراد خیلی بارز است و حتی گاهی در خلال خلق عادی هم باقی می ماند و به طور کلی این افراد اخلاق بهاری یا دمدمی دارند، یعنی در عرض چند ساعت یا طی روز حالت هیجان آن ها از خنده به تحریک پذیری و عصبانیت و سپس افسردگی تبدیل می شود.
برخی از موارد مانیای شدید با هذیان یا توهم همراه است. مثلاً هذیان بزرگ منشی که بیمار خود را یکی از افراد مهم هم چون انبیا، نماینده ی خدا یا فردی در ارتباط با ائمه یا مقامات مهم مملکتی می داند یا هذیان بدبینی که بیمار نسبت به اطرافیان و گاه فقط همسر خود مشکوک و بدبین است و فکر می کند دیگران علیه او و در صدد آسیب رساندن به او هستند یا همسرش به او خیانت می کند. گاه بیمار ادعا می کند که قدرت پیش گویی دارد یا می تواند از طریق ماوراءالطبیعه با دیگران ارتباط داشته باشد یا بعضی اوقات بیمار خود را جن زده و تحت کنترل نیروهای انسانی و غیرانسانی برتر می داند.
توهم این بیماران بیش تر شنیداری و گاه دیداری است یعنی صداها یا تصاویری عین واقعیت می بینند و به همین خاطر است که گاه اطرافیان آن ها را در حال صحبت با خود یا خنده های خودبه خود می بینند.
این افراد گاه در فاز مانیا رفتارهایی انجام می دهند که پس از بهبودی از به یاد آوردن آن ها بسیار شرمنده می شوند و عذاب وجدان زیاد به خصوص در فاز افسردگی آن ها را رنج می دهد. ممکن است فرد بین دوره های مانیا و افسردگی خلق عادی را تجربه کند. در این بیماری مشکلات بیمار و خانواده بسیار متنوّع و گسترده است و حتی در فازهای مختلف باهم فرق می کند.
بیشتر بخوانید: نشانهها و علائم اختلالات دو قطبی (افسردگی شیدایی)
بیماری دوقطبی بر زندگی فرد و اطرافیان او چه اثراتی می گذارد؟
همان طور که قبلاً اشاره شد در بیماری دوقطبی به علت فازهای متفاوتی از افسردگی و مانیا که بیمار تجربه می کند، ناثباتی و نابسامانی فرد و طبیعتاً خانواده خیلی بیش تر از بیماری افسردگی به تنهایی است. بنابراین علاوه بر این که خانواده با تمام مسائل ذکر شده درباره ی افسردگی مواجه است نکات زیر نیز قابل توجه است:
1- بیماری دوقطبی در خلق و رفتار بیمار ایجاد بی ثباتی می کند و سبب می شود بیمار قابل پیش بینی نباشد یعنی از لحاظ تصمیم گیری و مسئولیت پذیری، ارتباط با دیگران، رفتار و تعامل اجتماعی و خلق و خو متغیر باشد، گاه شاد با ارتباط خوب، گاه خیلی پرخاشگر و در خود فرورفته و گاه عادی باشد، گاه در برابر رفتاری به شدت عصبانی می شود و زمانی دیگر در برابر همان رفتار با گشاده رویی برخورد می کند، بنابراین نه تنها بر اعضای خانواده بلکه بر عملکرد شغلی و اجتماعی او نیز اثر می گذارد. اولاً همسر و فرزندان در ارتباط با بیمار، دچار سردرگمی، کاهش اعتمادبه نفس و اضطراب می شوند، دوماً غیبت های مکرر، پرخاشگری ها و سرکشی های متعدد، تأخیرها و بی نظمی در محیط کار سبب نارضایتی، اخطار و اخراج یا ازکارافتادگی این افراد می شود و بار مالی و عاطفی مضاعفی بر دوش خانواده تحمیل می کند، سوماً این بی ثباتی بر پیگیری های درمانی و مصرف داروها و ارتباط با پزشک تأثیر می گذارد و بیمار مرتب دارو و پزشکش را عوض می کند. در نهایت در درازمدّت به خاطر این بی نظمی ها عزت نفس بیمار کم می شود. بسیاری اوقات عود غیرمنتظره ی بیماری کلیه ی برنامه های از پیش تعیین شده ی خانواده را بر هم می زند.برخی از موارد مانیای شدید با هذیان یا توهم همراه است. مثلاً هذیان بزرگ منشی که بیمار خود را یکی از افراد مهم هم چون انبیا، نماینده ی خدا یا فردی در ارتباط با ائمه یا مقامات مهم مملکتی می داند یا هذیان بدبینی که بیمار نسبت به اطرافیان و گاه فقط همسر خود مشکوک و بدبین است و فکر می کند دیگران علیه او و در صدد آسیب رساندن به او هستند یا همسرش به او خیانت می کند. گاه بیمار ادعا می کند که قدرت پیش گویی دارد یا می تواند از طریق ماوراءالطبیعه با دیگران ارتباط داشته باشد یا بعضی اوقات بیمار خود را جن زده و تحت کنترل نیروهای انسانی و غیرانسانی برتر می داند.
2- در فاز مانیا یا شیدایی ممکن است بیمار بسیار پرخاشگر باشد و با کوچک ترین بحث یا صحبتی به شدّت عکس العمل نشان دهد یا به علّت خلق تحریک پذیری که دارد به دنبال بهانه برای شروع جنجال و درگیری و غرغرکردن باشد، البته گاه بدبینی بیمار به این حالت دامن می زند و رفتار اطرافیان را بد تعبیر می کند و به دنبال آن برخوردهای پرخاشگرانه نشان می دهد، پس در این حالت نباید رفتار یا عقاید اشتباه بیمار را به او ثابت کنیم، مخالفت با او را اعلام کنیم، از او انتقاد کنیم یا بخواهیم به او بفهمانیم که او بیمار است.
3- گاه بیمار در فاز شیدایی یا مانیا دست به تصمیم ها و انجام کارهای بزرگ و مهمی می زند که از توان خود و خانواده خارج است و با شکست مواجه می شود. یکی از موارد شایع آن تصمیم گیری های مالی و خرید و فروش ها یا بخشش های بزرگ است که ممکن است منجر به ورشکستگی مالی شود. گاه بیمار هم زمان چند تصمیم مهم و بزرگ در زمینه های مختلف می گیرد و هر کدام را به سرانجام نرسانده رها می کند.
4- در فاز شیدایی بیمار بسیار فعال، کم خواب و اکثراً کم اشتهاست و به تغذیه ی خود توجه لازم نمی کند یا بسیار پراشتها و پرخور می شود، مخصوصاً ممکن است میل او به شیرینی جات و غذاهای پرحجم زیاد شود و به این ترتیب به سلامتی خود آسیب رساند؛ هم چنین فعالیت زیاد جسمانی و ورزش های سنگین می تواند برای سلامتی او مضر باشد.
5- خانواده ی بیمار مخصوصاً بیمار و همسرش باید طی جلسات درمانی تحت آموزش قرار گیرند، پرخاشگری های بیمار، مشکلات شغلی و مالی، مدّت طولانی درمان، عوارض دارویی، سرباز زدن بیمار از مصرف دارو، خوددرمانی و احتمالاً اعتیاد از مشکلات عمده ی خانواده های افراد دوقطبی است که درباره ی نحوه ی مقابله با آن باید آموزش ببینند، هم چنین همسران این بیماران مشکلات مضاعفی را تحمل می کنند و علاوه بر مسائل فوق در بسیاری موارد دیده می شود که در فاز مانیا با هیپومانیا دوستی های نامشروع و ارتباطات پنهانی شکل می گیرد و حتی ازدواج مجدد بیمار رخ می دهد. هم چنین گاه بیمار به علت بدبینی به همسر خود مشکوک به خیانت است، دایماً او را کنترل می کند و محدودیت های شدیدی برای ارتباط با دیگران، بیرون رفتن از خانه و استفاده از وسایلی چون تلفن، کامپیوتر و... قایل می شود و در نهایت هم بسیاری از موارد منجر به مشاجره، پرخاشگری و درگیری فیزیکی و زد و خورد می شود. در صورتی که بسته به موقعیت، اخلاق و خصوصیات هر بیمار، خانواده و همسر او آموزش دیده باشند بحران ها و عوارض بیماری سریع تر و راحت تر و منطقی تر کنترل خواهد شد. در بسیاری از موارد طلاق در بیماران دوقطبی مربوط به همین مسائل است.
6- برای بیمار دوقطبی از سویی بی کاری و از طرفی شیفت های شب، ساعات کار طولانی، کارهای ظریف و حساس، کار در محیط های پر سر و صدا یا خیلی گرم یا خیلی سرد، استرس محسوب می شود. رانندگی، کار با دستگاه های برشی برقی و خطرناک هم به سبب بیماری و هم به علت مصرف داروها بدون اجازه ی پزشک جایز نیست. از سوی دیگر سابقه ی ورشکستگی های مالی، تصادفات رانندگی و علاقه به رانندگی پرسرعت و خسارات مالی ناشی از تصادفات در زندگی بیماران دوقطبی زیاد دیده می شود و باید بسته به وضعیت هر بیمار با روان پزشک او مشورت کرد.
7- معمولاً بیمار دوقطبی نسبت به بیمار افسرده ی یک قطبی در مصرف دارو و مراجعه به پزشک مقاومت بیش تری نشان می دهد و گاه مجبور می شویم برای انتقال بیمار به مرکز درمانی از دوستان کمک بگیریم. گاه پس از مدت کمی با مصرف دارو، شدت بیماری تخفیف می یابد و بیمار در درمان همکاری می کند و گاه حتی با وجود مشاهده ی بهبودی پس از مصرف دارو آن ها را قطع می کند یا نامرتب مصرف می کند که در این صورت باید با روان پزشک او درباره ی نحوه ی مصرف داروها مشورت کرد.
8- حتماً برای درمان به روان پزشک مراجعه کنیم و در تمام مراحل درمان درباره ی نحوه ی رفتار با بیمار، مصرف داروها، عوارض احتمالی و... با او در ارتباط باشیم. حداقل درمان این بیماری ممکن است بیش از دو سال طول بکشد پس با صبر و حوصله، بیمار و روان پزشکش را همراهی کنیم. در ادامه ی درمان مشوق بیمار باشیم و چنان چه علی رغم مصرف دارو عود بیماری رخ داد با آگاهی از علایم اولیه ی عود سریعاً در جهت جلوگیری از پیشرفت بیماری اقدام کنیم. چنان چه بیمار به دلایلی از مصرف دارو طفره می رود یا دارو را مرتب مصرف نمی کند با کمک روان پزشک او برنامه ریزی صحیحی برای کم کردن اقلام دارویی، وعده های مصرف و استفاده از فرم های تزریقی داشته باشیم.
9- بی خوابی، تحریک پذیری یا عصبانیت و پرخاشگری از علایم اولیه ی عود است، در ضمن در فصول بهار و پاییز احتمال عود بیش تر است. با مشاهده ی این علایم مخصوصاً در فصول یاد شده برای جلوگیری از پیشرفت بیماری سریعاً به روان پزشک مراجعه کنیم.
10- در بسیاری موارد این بیماران برای مقابله با احساس ناخوشایند کلافگی، تحریک پذیری و بی خوابی بدون اطلاع صحیح از داروها و اثرات سوء مواد، سرخود یا به توصیه ی اطرافیان خوددرمانی می کنند و به الکل، سیگار، تریاک و داروهای آرام بخش روی می آورند. این مسئله سبب تشدید بیماری آن ها و به تعویق افتادن بهبود می شود ضمناً ممکن است آن ها را در دام اعتیاد گرفتار کند.
11- خانواده ی فرد مبتلا به بیماری دوقطبی احساسات متفاوتی را تجربه می کنند. آن ها خشم، اضطراب، احساس گناه، ترحم و عشق نسبت به بیمار خود دارند. رفتار غیرمنطقی بیمار در عود حمله های شیدایی و افسردگی، عدم مسئولیت پذیری او، آن ها را خشمگین می کند و از طرفی از این که خود سالم هستند و نمی توانند آن چنان که باید به او کمک کنند، احساس گناه می کنند. هم چنین آن ها گاه خود را مسئول ژن بیماری می دانند (مخصوصاً پدر و مادر) و احساس گناهشان در برابر بیمار شدیدتر می شود. همسر بیمار او را دوست دارد و نسبت به او عشق می ورزد اما در حمله های بیماری با مشکلاتی از قبیل بدبینی ها، شکاکیت، روابط نامشروع، بی مسئولیتی ها، شکست های مالی، تصمیم های ناگهانی و مستبدانه رنجیده می شود و چه بسا سبب احساس تنفر نسبت به بیمار شود. گاه افراد خانواده با دیدن تغییرات خلقی زیاد در بیمار یا موقعیت های مختلف فکر می کنند او تمارض می کند و عمداً خود را بیمار جلوه می دهد، بنابراین در ادامه ی حمایت خود از بیمار پریشان می شوند و از طرفی این افکار سبب دور شدن از بیمار و خشم نسبت به او می شود.
12- به تدریج بیمار دوقطبی و خانواده ی او به خاطر انگ اجتماعی و زندگی نابسامانی که دارند، رفت و آمد ارتباط خود را با دیگران کم می کنند و به تدریج شبکه ی اجتماعی خانواده کوچک و کوچک تر می شود و متأسفانه این روند بسیار برای بیمار و خانواده مضر است. چنان چه خانواده و بیمار، بیماری را بپذیرند و بتوانند بر فرهنگ غلط و برچسب بد بیماری روانی غلبه کنند با شبکه ی اجتماعی و دوستانی که با آن ها در رفت و آمد خواهند بود، شبکه ی حمایتی قوی را تشکیل خواهند داد و در هر کدام از بحران های بیماری این حامیان همراه خانواده و روان پزشک بیمار در صدد تخفیف عوارض و مشکلات برمی آیند.
13- طولانی بودن مدّت درمان بیماری و گاه وقوع عود علایم علی رغم مصرف صحیح داروها و همکاری بیمار و خانواده ی او در بسیاری موارد سبب دلسردی، ناامیدی و خستگی بیمار و خانواده از روند درمانی می شود که در این مرحله احتمال مقصر شمردن روان پزشک از سوی بیمار و خانواده و به هم خوردن ارتباط درمانی، تنظیم سر خود داروها یا تقاضای تغییر داروها و سرگردانی بیمار و خانواده وجود دارد. از طرفی گاه بیمار سر خود یا به توصیه ی اطرافیان با مشاهده ی بهبودی نسبی اقدام به کاهش یا قطع داروها می کند که سبب برگشت علایم می شود. این مسائل نه تنها کار روان پزشک را سخت تر می کند بلکه خانواده و بیمار از این بابت که مبادا بیمار به داروها معتاد شده است، نگران می شوند، در صورتی که این مسئله به خاطر اعتیاد به داروها نیست بلکه به خاطر ماهیت بیماری و نیاز به مصرف دارو برای طولانی مدّت است.
1- بیماری دوقطبی در خلق و رفتار بیمار ایجاد بی ثباتی می کند و سبب می شود بیمار قابل پیش بینی نباشد یعنی از لحاظ تصمیم گیری و مسئولیت پذیری، ارتباط با دیگران، رفتار و تعامل اجتماعی و خلق و خو متغیر باشد، گاه شاد با ارتباط خوب، گاه خیلی پرخاشگر و در خود فرورفته و گاه عادی باشد، گاه در برابر رفتاری به شدت عصبانی می شود و زمانی دیگر در برابر همان رفتار با گشاده رویی برخورد می کند، بنابراین نه تنها بر اعضای خانواده بلکه بر عملکرد شغلی و اجتماعی او نیز اثر می گذارد. اولاً همسر و فرزندان در ارتباط با بیمار، دچار سردرگمی، کاهش اعتمادبه نفس و اضطراب می شوند، دوماً غیبت های مکرر، پرخاشگری ها و سرکشی های متعدد، تأخیرها و بی نظمی در محیط کار سبب نارضایتی، اخطار و اخراج یا ازکارافتادگی این افراد می شود و بار مالی و عاطفی مضاعفی بر دوش خانواده تحمیل می کند، سوماً این بی ثباتی بر پیگیری های درمانی و مصرف داروها و ارتباط با پزشک تأثیر می گذارد و بیمار مرتب دارو و پزشکش را عوض می کند. در نهایت در درازمدّت به خاطر این بی نظمی ها عزت نفس بیمار کم می شود. بسیاری اوقات عود غیرمنتظره ی بیماری کلیه ی برنامه های از پیش تعیین شده ی خانواده را بر هم می زند.برخی از موارد مانیای شدید با هذیان یا توهم همراه است. مثلاً هذیان بزرگ منشی که بیمار خود را یکی از افراد مهم هم چون انبیا، نماینده ی خدا یا فردی در ارتباط با ائمه یا مقامات مهم مملکتی می داند یا هذیان بدبینی که بیمار نسبت به اطرافیان و گاه فقط همسر خود مشکوک و بدبین است و فکر می کند دیگران علیه او و در صدد آسیب رساندن به او هستند یا همسرش به او خیانت می کند. گاه بیمار ادعا می کند که قدرت پیش گویی دارد یا می تواند از طریق ماوراءالطبیعه با دیگران ارتباط داشته باشد یا بعضی اوقات بیمار خود را جن زده و تحت کنترل نیروهای انسانی و غیرانسانی برتر می داند.
2- در فاز مانیا یا شیدایی ممکن است بیمار بسیار پرخاشگر باشد و با کوچک ترین بحث یا صحبتی به شدّت عکس العمل نشان دهد یا به علّت خلق تحریک پذیری که دارد به دنبال بهانه برای شروع جنجال و درگیری و غرغرکردن باشد، البته گاه بدبینی بیمار به این حالت دامن می زند و رفتار اطرافیان را بد تعبیر می کند و به دنبال آن برخوردهای پرخاشگرانه نشان می دهد، پس در این حالت نباید رفتار یا عقاید اشتباه بیمار را به او ثابت کنیم، مخالفت با او را اعلام کنیم، از او انتقاد کنیم یا بخواهیم به او بفهمانیم که او بیمار است.
3- گاه بیمار در فاز شیدایی یا مانیا دست به تصمیم ها و انجام کارهای بزرگ و مهمی می زند که از توان خود و خانواده خارج است و با شکست مواجه می شود. یکی از موارد شایع آن تصمیم گیری های مالی و خرید و فروش ها یا بخشش های بزرگ است که ممکن است منجر به ورشکستگی مالی شود. گاه بیمار هم زمان چند تصمیم مهم و بزرگ در زمینه های مختلف می گیرد و هر کدام را به سرانجام نرسانده رها می کند.
4- در فاز شیدایی بیمار بسیار فعال، کم خواب و اکثراً کم اشتهاست و به تغذیه ی خود توجه لازم نمی کند یا بسیار پراشتها و پرخور می شود، مخصوصاً ممکن است میل او به شیرینی جات و غذاهای پرحجم زیاد شود و به این ترتیب به سلامتی خود آسیب رساند؛ هم چنین فعالیت زیاد جسمانی و ورزش های سنگین می تواند برای سلامتی او مضر باشد.
5- خانواده ی بیمار مخصوصاً بیمار و همسرش باید طی جلسات درمانی تحت آموزش قرار گیرند، پرخاشگری های بیمار، مشکلات شغلی و مالی، مدّت طولانی درمان، عوارض دارویی، سرباز زدن بیمار از مصرف دارو، خوددرمانی و احتمالاً اعتیاد از مشکلات عمده ی خانواده های افراد دوقطبی است که درباره ی نحوه ی مقابله با آن باید آموزش ببینند، هم چنین همسران این بیماران مشکلات مضاعفی را تحمل می کنند و علاوه بر مسائل فوق در بسیاری موارد دیده می شود که در فاز مانیا با هیپومانیا دوستی های نامشروع و ارتباطات پنهانی شکل می گیرد و حتی ازدواج مجدد بیمار رخ می دهد. هم چنین گاه بیمار به علت بدبینی به همسر خود مشکوک به خیانت است، دایماً او را کنترل می کند و محدودیت های شدیدی برای ارتباط با دیگران، بیرون رفتن از خانه و استفاده از وسایلی چون تلفن، کامپیوتر و... قایل می شود و در نهایت هم بسیاری از موارد منجر به مشاجره، پرخاشگری و درگیری فیزیکی و زد و خورد می شود. در صورتی که بسته به موقعیت، اخلاق و خصوصیات هر بیمار، خانواده و همسر او آموزش دیده باشند بحران ها و عوارض بیماری سریع تر و راحت تر و منطقی تر کنترل خواهد شد. در بسیاری از موارد طلاق در بیماران دوقطبی مربوط به همین مسائل است.
6- برای بیمار دوقطبی از سویی بی کاری و از طرفی شیفت های شب، ساعات کار طولانی، کارهای ظریف و حساس، کار در محیط های پر سر و صدا یا خیلی گرم یا خیلی سرد، استرس محسوب می شود. رانندگی، کار با دستگاه های برشی برقی و خطرناک هم به سبب بیماری و هم به علت مصرف داروها بدون اجازه ی پزشک جایز نیست. از سوی دیگر سابقه ی ورشکستگی های مالی، تصادفات رانندگی و علاقه به رانندگی پرسرعت و خسارات مالی ناشی از تصادفات در زندگی بیماران دوقطبی زیاد دیده می شود و باید بسته به وضعیت هر بیمار با روان پزشک او مشورت کرد.
7- معمولاً بیمار دوقطبی نسبت به بیمار افسرده ی یک قطبی در مصرف دارو و مراجعه به پزشک مقاومت بیش تری نشان می دهد و گاه مجبور می شویم برای انتقال بیمار به مرکز درمانی از دوستان کمک بگیریم. گاه پس از مدت کمی با مصرف دارو، شدت بیماری تخفیف می یابد و بیمار در درمان همکاری می کند و گاه حتی با وجود مشاهده ی بهبودی پس از مصرف دارو آن ها را قطع می کند یا نامرتب مصرف می کند که در این صورت باید با روان پزشک او درباره ی نحوه ی مصرف داروها مشورت کرد.
8- حتماً برای درمان به روان پزشک مراجعه کنیم و در تمام مراحل درمان درباره ی نحوه ی رفتار با بیمار، مصرف داروها، عوارض احتمالی و... با او در ارتباط باشیم. حداقل درمان این بیماری ممکن است بیش از دو سال طول بکشد پس با صبر و حوصله، بیمار و روان پزشکش را همراهی کنیم. در ادامه ی درمان مشوق بیمار باشیم و چنان چه علی رغم مصرف دارو عود بیماری رخ داد با آگاهی از علایم اولیه ی عود سریعاً در جهت جلوگیری از پیشرفت بیماری اقدام کنیم. چنان چه بیمار به دلایلی از مصرف دارو طفره می رود یا دارو را مرتب مصرف نمی کند با کمک روان پزشک او برنامه ریزی صحیحی برای کم کردن اقلام دارویی، وعده های مصرف و استفاده از فرم های تزریقی داشته باشیم.
9- بی خوابی، تحریک پذیری یا عصبانیت و پرخاشگری از علایم اولیه ی عود است، در ضمن در فصول بهار و پاییز احتمال عود بیش تر است. با مشاهده ی این علایم مخصوصاً در فصول یاد شده برای جلوگیری از پیشرفت بیماری سریعاً به روان پزشک مراجعه کنیم.
10- در بسیاری موارد این بیماران برای مقابله با احساس ناخوشایند کلافگی، تحریک پذیری و بی خوابی بدون اطلاع صحیح از داروها و اثرات سوء مواد، سرخود یا به توصیه ی اطرافیان خوددرمانی می کنند و به الکل، سیگار، تریاک و داروهای آرام بخش روی می آورند. این مسئله سبب تشدید بیماری آن ها و به تعویق افتادن بهبود می شود ضمناً ممکن است آن ها را در دام اعتیاد گرفتار کند.
11- خانواده ی فرد مبتلا به بیماری دوقطبی احساسات متفاوتی را تجربه می کنند. آن ها خشم، اضطراب، احساس گناه، ترحم و عشق نسبت به بیمار خود دارند. رفتار غیرمنطقی بیمار در عود حمله های شیدایی و افسردگی، عدم مسئولیت پذیری او، آن ها را خشمگین می کند و از طرفی از این که خود سالم هستند و نمی توانند آن چنان که باید به او کمک کنند، احساس گناه می کنند. هم چنین آن ها گاه خود را مسئول ژن بیماری می دانند (مخصوصاً پدر و مادر) و احساس گناهشان در برابر بیمار شدیدتر می شود. همسر بیمار او را دوست دارد و نسبت به او عشق می ورزد اما در حمله های بیماری با مشکلاتی از قبیل بدبینی ها، شکاکیت، روابط نامشروع، بی مسئولیتی ها، شکست های مالی، تصمیم های ناگهانی و مستبدانه رنجیده می شود و چه بسا سبب احساس تنفر نسبت به بیمار شود. گاه افراد خانواده با دیدن تغییرات خلقی زیاد در بیمار یا موقعیت های مختلف فکر می کنند او تمارض می کند و عمداً خود را بیمار جلوه می دهد، بنابراین در ادامه ی حمایت خود از بیمار پریشان می شوند و از طرفی این افکار سبب دور شدن از بیمار و خشم نسبت به او می شود.
12- به تدریج بیمار دوقطبی و خانواده ی او به خاطر انگ اجتماعی و زندگی نابسامانی که دارند، رفت و آمد ارتباط خود را با دیگران کم می کنند و به تدریج شبکه ی اجتماعی خانواده کوچک و کوچک تر می شود و متأسفانه این روند بسیار برای بیمار و خانواده مضر است. چنان چه خانواده و بیمار، بیماری را بپذیرند و بتوانند بر فرهنگ غلط و برچسب بد بیماری روانی غلبه کنند با شبکه ی اجتماعی و دوستانی که با آن ها در رفت و آمد خواهند بود، شبکه ی حمایتی قوی را تشکیل خواهند داد و در هر کدام از بحران های بیماری این حامیان همراه خانواده و روان پزشک بیمار در صدد تخفیف عوارض و مشکلات برمی آیند.
13- طولانی بودن مدّت درمان بیماری و گاه وقوع عود علایم علی رغم مصرف صحیح داروها و همکاری بیمار و خانواده ی او در بسیاری موارد سبب دلسردی، ناامیدی و خستگی بیمار و خانواده از روند درمانی می شود که در این مرحله احتمال مقصر شمردن روان پزشک از سوی بیمار و خانواده و به هم خوردن ارتباط درمانی، تنظیم سر خود داروها یا تقاضای تغییر داروها و سرگردانی بیمار و خانواده وجود دارد. از طرفی گاه بیمار سر خود یا به توصیه ی اطرافیان با مشاهده ی بهبودی نسبی اقدام به کاهش یا قطع داروها می کند که سبب برگشت علایم می شود. این مسائل نه تنها کار روان پزشک را سخت تر می کند بلکه خانواده و بیمار از این بابت که مبادا بیمار به داروها معتاد شده است، نگران می شوند، در صورتی که این مسئله به خاطر اعتیاد به داروها نیست بلکه به خاطر ماهیت بیماری و نیاز به مصرف دارو برای طولانی مدّت است.
سیر بیماری دوقطبی چگونه است و سرانجام آن چه خواهد شد؟ درمان بیماری چیست؟
سیر اختلال دوقطبی عمدتاً طولانی و زمان بر است و بیماران اکثراً دچار عود فازهای افسردگی یا شیدایی در طول عمر خود خواهند شد، منتها هرچه بیماری سریع تر شناخته شود و زودتر تحت درمان صحیح دارویی قرار گیرد و هرچه پیگیری لازم برای ادامه ی درمان دقیق تر، حمایت خانواده قاطعانه تر و اطلاعات آن ها از بیماری بیش تر باشد و ارتباط صحیح و محکمی میان بیمار، اعضای خانواده و روان پزشک او برقرار باشد، سرانجام بهتری در انتظار بیمار خواهد بود. شناخت علایم عود بیماری، عوامل ایجاد آن و اقدام به موقع جهت رفع آن ها تا حدودی به جلوگیری از عودهای مکرر بیماری در حد ناتوان کننده کمک می کند. در بسیاری موارد بیماران دوقطبی در فصول پاییز و بهار مستعد عود می شوند و اولین علایم آن ممکن است تحریک پذیری، کلافگی و بی خوابی باشد. در بیمارانی که خوددرمانی می کنند یا به مواد مخدر، الکل و... برای آرام کردن خود روی می آورند، درمان و پیش بینی علایم عود سخت تر خواهد بود و سرانجام بیماری هم بدتر است.
درمان بیماری شامل دارودرمانی است و بهره مندی از مشاور برای افراد خانواده و بیمار. در درمان بیماری معمولاً چند هدف دنبال می شود، اول این که بیمار افکار خودکشی یا افکار هذیانی که برای اطرافیان خطرناک است، نداشته باشد و سپس برنامه ای طولانی مدت برای درمان که بسته به نوع بیماری دوقطبی، خصوصیات جسمی و شخصیتی بیمار، زندگی او و نوع شغل و استرس های او و نحوه ی حمایت خانواده متفاوت است، در نظر گرفته می شود تا سلامت و آسودگی کلی او در آینده هم تأمین شود، گاه در درمان فاز حاد بیماری دوقطبی نیاز به بستری است تا تحت نظر مستقیم پزشک، داروها تنظیم شود و بر فاز حاد غلبه شود و سپس بیمار مرخص شود. در دارودرمانی بیمار دوقطبی ممکن است دسته های مختلف دارویی استفاده شود که مهم ترین مورد آن داروهای تثبیت کننده ی خلق برای جلوگیری عودهای بیماری و ایجاد ثبات در خلق و رفتار بیمار است که هم اثر آن دیر شروع می شود و هم طولانی مدّت باید ادامه یابد. از این دسته می توان به «لیتیوم سدیم» و در مواردی «کارباما» اشاره کرد. سایر دسته هایی که کاربرد دارند ممکن است بسته به وضعیت بیمار متفاوت باشد و اثرات آن ها هم موقتی تر باشد. در هر حال باید در نظر داشت درمان طولانی مدّت بیماری به همراه عودهایی که گاه علی رغم مصرف صحیح دارو و حمایت خانواده رخ می دهد در برخی موارد سبب خستگی و ناامیدی بیمار و خانواده ی او از درمان می شود. در این موارد نه تنها بیمار بلکه خانواده ی وی نیز نیاز به حمایت و توجه و حتی درمان پیدا می کنند که این مسئولیت روان پزشک بیمار را دوچندان می کند.
حداقل دوره ی درمانی بیماری دوقطبی برای کسی که اولین بار دچار فاز حاد بیماری شده است دو سال است، پس به خاطر داشته باشیم که نیاز به مصرف دارو برای طولانی مدت به علت اعتیاد به داروها نیست بلکه به علت ماهیت بیماری است، مثل بیماری افزایش قندخون، افزایش فشارخون یا افزایش چربی خون که به درمان طولانی مدت و حتی مادام العمر نیاز دارد و با قطع دارو مشکل بیمار مجدد برگشت می کند و معتاد به دارو هم نمی شود. تا زمانی که دوره ی درمان بیماری دوقطبی کامل نشود یا بیماری کاملاً کنترل نشود و عودها رخ دهد نیاز به داروها باقی است.
درمان بیماری شامل دارودرمانی است و بهره مندی از مشاور برای افراد خانواده و بیمار. در درمان بیماری معمولاً چند هدف دنبال می شود، اول این که بیمار افکار خودکشی یا افکار هذیانی که برای اطرافیان خطرناک است، نداشته باشد و سپس برنامه ای طولانی مدت برای درمان که بسته به نوع بیماری دوقطبی، خصوصیات جسمی و شخصیتی بیمار، زندگی او و نوع شغل و استرس های او و نحوه ی حمایت خانواده متفاوت است، در نظر گرفته می شود تا سلامت و آسودگی کلی او در آینده هم تأمین شود، گاه در درمان فاز حاد بیماری دوقطبی نیاز به بستری است تا تحت نظر مستقیم پزشک، داروها تنظیم شود و بر فاز حاد غلبه شود و سپس بیمار مرخص شود. در دارودرمانی بیمار دوقطبی ممکن است دسته های مختلف دارویی استفاده شود که مهم ترین مورد آن داروهای تثبیت کننده ی خلق برای جلوگیری عودهای بیماری و ایجاد ثبات در خلق و رفتار بیمار است که هم اثر آن دیر شروع می شود و هم طولانی مدّت باید ادامه یابد. از این دسته می توان به «لیتیوم سدیم» و در مواردی «کارباما» اشاره کرد. سایر دسته هایی که کاربرد دارند ممکن است بسته به وضعیت بیمار متفاوت باشد و اثرات آن ها هم موقتی تر باشد. در هر حال باید در نظر داشت درمان طولانی مدّت بیماری به همراه عودهایی که گاه علی رغم مصرف صحیح دارو و حمایت خانواده رخ می دهد در برخی موارد سبب خستگی و ناامیدی بیمار و خانواده ی او از درمان می شود. در این موارد نه تنها بیمار بلکه خانواده ی وی نیز نیاز به حمایت و توجه و حتی درمان پیدا می کنند که این مسئولیت روان پزشک بیمار را دوچندان می کند.
حداقل دوره ی درمانی بیماری دوقطبی برای کسی که اولین بار دچار فاز حاد بیماری شده است دو سال است، پس به خاطر داشته باشیم که نیاز به مصرف دارو برای طولانی مدت به علت اعتیاد به داروها نیست بلکه به علت ماهیت بیماری است، مثل بیماری افزایش قندخون، افزایش فشارخون یا افزایش چربی خون که به درمان طولانی مدت و حتی مادام العمر نیاز دارد و با قطع دارو مشکل بیمار مجدد برگشت می کند و معتاد به دارو هم نمی شود. تا زمانی که دوره ی درمان بیماری دوقطبی کامل نشود یا بیماری کاملاً کنترل نشود و عودها رخ دهد نیاز به داروها باقی است.
آیا از مشاهیر جهان کسانی را می شناسید که از بیماری دوقطبی رنج می بردند؟
بله، این افراد مشهور از بیماری دوقطبی رنج می بردند:
1- لودویک بتهوون، آهنگ ساز
2- لرد بایرون، شاعر
3- ویلیام فاکنر، نویسنده
4- هرمان هسه، نویسنده
5- آیزاک نیوتن، فیزیک دان
6- مارک تواین، نویسنده
7- ویرجینیا ولف، نویسنده
منبع: حمیدیا، آنژلا؛ (1388)، نکاتی درباره ی افسردگی و بیماری دوقطبی(راهنمای خانواده و بیمار افسرده و دوقطبی)، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
1- لودویک بتهوون، آهنگ ساز
2- لرد بایرون، شاعر
3- ویلیام فاکنر، نویسنده
4- هرمان هسه، نویسنده
5- آیزاک نیوتن، فیزیک دان
6- مارک تواین، نویسنده
7- ویرجینیا ولف، نویسنده
منبع: حمیدیا، آنژلا؛ (1388)، نکاتی درباره ی افسردگی و بیماری دوقطبی(راهنمای خانواده و بیمار افسرده و دوقطبی)، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}