نقش همسر در درمان افسردگی مزمن
نخستین مسئله تشخیص بیماری است. در 50 درصد موارد فرد افسرده ممکن است از افسردگی خود مطلع نباشد و حالات خود را بیماری به حساب نیاورد ولی دیگران به ویژه همسر او به علت ارتباط نزدیک و روزمره بهتر می توانند
نویسنده: فرهاد شاملو
همسر بیمار افسرده چگونه می تواند به وی کمک کند؟
نخستین مسئله تشخیص بیماری است. در 50 درصد موارد فرد افسرده ممکن است از افسردگی خود مطلع نباشد و حالات خود را بیماری به حساب نیاورد ولی دیگران به ویژه همسر او به علت ارتباط نزدیک و روزمره بهتر می توانند تغییرات وی را درک کنند. فردی که اخیراً کم حرف، کم تحرک، منزوی، بی حوصله و غمگین شده است احتمالاً دچار افسردگی شده و باید هر چه زودتر مورد درمان مناسب قرار گیرد. تشخیص زودرس موجب می شود که هم درمان آسان تر باشد و هم پیش از آن که بیماری لطمه های جدی به زندگی فرد وارد آورد، بتوان از عوارض آن جلوگیری کرد. گاهی خود بیمار متوجه افسردگی اش می شود ولی بی حوصلگی و ناامیدی و کم تحرکی باعث می شود که برای درمان خود اقدامی به عمل نیاورد و در این موارد بهتر است همسر با تشویق و گاهی توصیه ی جدی، وی را جهت معالجه نزد روان پزشک ببرد. در مواردی که بیماری عودهای قبلی هم داشته باشد، همسر او راحت تر می تواند متوجه شود که مجدداً بیماری آغاز شده است. در مجموع تشخیص سریع بیماری و ارجاع بیمار به پزشک نخستین وظیفه ی همسران این بیماران است.همسر بیمار ممکن است اولین کسی باشد که به شروع بیماری پی می برد. حساس بودن به خلق و رفتار به خصوص در کسانی که سابقه ی افسردگی هم داشته اند بسیار مهم است. با تغییراتی که در بیمار به وجود می آید می توان فهمید که بیماری شروع شده است.
وظیفه ی بعدی تشویق و گاه ملزم کردن بیمار برای مراجعه به پزشک است، تا هر چه زودتر درمان آغاز شود.
سومین وظیفه پیگیری درمان است. شاید خود بیمار بر اثر بی حوصلگی یا ناامیدی درمان را به طور مرتب پیگیری نکند، داروهایش را سر وقت نخورد و در زمان تعیین شده به پزشک مراجعه نکند. همسر این بیمار لازم است که بر نحوه ی مصرف دارو نظارت داشته باشد و زمان مراجعه ی مجدد به پزشک را به وی یادآوری کند. بیمار افسرده ممکن است افکار خودکشی داشته باشد و همسر باید از این نظر از او مراقبت کند تا وسایلی را جهت این اقدام در دسترس نداشته باشد و نیز حتی الامکان او را تنها نگذارد. یکی از راه های اقدام به خودکشی مصرف تعداد زیادی از قرص هایی است که پزشک تجویز کرده و همسر بیمار باید داروها را دور از دسترس وی قرار دهد. بیمار نباید پیش از آن که پزشک صلاح بداند داروهایش را قطع کند.
آیا لازم است همسر بیمار در مراجعه به پزشک او را همراهی کند؟
بهتر است در اولین مراجعه به پزشک، همسر بیمار نیز همراه او باشد تا اگر بیمار مطالبی را فراموش کرده یا حوصله ی گفتنش را ندارد توسط همسرش یادآوری شود. در مراجعات بعدی نیز اگر همسر بیمار با او همراه شود، می تواند نظرش را در مورد بهبودی یا عدم بهبودی بیمار از دید خودش توضیح دهد. البته در بعضی مواقع ممکن است بیمار ترجیح دهد به تنهایی با پزشک صحبت کند یا مسائل خصوصی اش را بیان کند. در این مواقع مصلحت آن است که به این درخواست او احترام گذاشته شود و همسر برای دقایقی بیمار و پزشک را تنها بگذارد.گاهی نیز پزشک قصد آن را دارد که در مورد بیمار توصیه هایی برای همسر او داشته باشد که در این صورت حضور وی ضروری است.
در هر حال از آن که جا همسر بیمار بهترین کسی است که می تواند در مورد بیماری یا بهبودی و به طور کلی زندگی او اطلاعاتی داشته باشد، بهتر است در مراجعات، بیمار را همراهی کند و با دقت به توصیه های پزشک توجه داشته باشد و سعی کند بیمار را به اجرای آن ها تشویق کند.
آیا ازدواج و ادامه ی زندگی با فرد افسرده درست و منطقی است؟
افراد در دوره های افسردگی کارایی خود را از دست می دهند و حتی در معرض اقدام به خودکشی قرار می گیرند. این دوره بدون درمان به طور متوسط حدود یک سال و با درمان سه ماه تداوم دارد. در 25 درصد از موارد بیماری عود نخواهد کرد ولی در 75 درصد دیگر از موارد عودهایی خواهد داشت(البته با ادامه ی درمان می توان از این عودها هم تا حد زیادی جلوگیری کرد). خوشبختانه در فواصل عودها بیمار تا چند سال از بهبودی کامل برخوردار است و زندگی عادی دارد. برای تصمیم گیری در مورد ازدواج باید این مسائل را در نظر داشت. از طرف دیگر، باید به سایر جنبه هایی که در انتخاب همسر دارای اهمیت هستند نیز توجه کرد. یعنی ویژگی هایی از قبیل شخصیت، شغل، درآمد، فرهنگ و شرایط خانوادگی او را نیز باید در نظر گرفت و تصمیم گیری نهایی را انجام داد.هیچ توصیه ی کلی ای برای ازدواج یا عدم ازدواج با این افراد وجود ندارد و با توجه به مسائل فوق می توان تصمیم مناسب را اتخاذ کرد. لازم به ذکر است که آمارها نشان می دهد 50 درصد از کسانی که با مبتلایان به این بیماری ازدواج کرده اند آرزو می کنند که کاش ازدواج نکرده بودند و حال که ازدواج کرده اند کاش بچه دار نمی شدند.
خوشبختانه افسردگی با درمان به موقع، بهبودپذیر است و اگر بیمار به پزشک مراجعه کند و تحت درمان قرار گیرد، علایم این بیماری برطرف می شود و در صورت پیگیری از عود آن هم جلوگیری به عمل خواهد آمد؛ در غیر این صورت احتمال عود بیماری وجود خواهد داشت. در مواقعی که بیماری عود می کند، معمولاً بیمار خطری برای دیگران ندارد و فقط ممکن است به خودش صدمه بزند. در فواصل دوره های بیماری، حال وی کاملاً خوب است، کارایی خود را از دست نداده و قادر به ادامه ی زندگی معمول و اشتغال خواهد بود. به همین دلیل خانواده ی کسانی که افسردگی های حاد و دوره ای دارند فقط در دوره های عود بیماری با وی مشکل پیدا می کنند و در صورت درمان مناسب و پیگیری آن، زندگی مشترک قابل تداوم خواهد بود.
به هر حال، تصمیم گیرنده ی اصلی همسر است که با در نظر گرفتن همه ی جوانب، ادامه ی زندگی مشترک یا جدایی را انتخاب کند ولی بهبودپذیری افسردگی نکته ی مثبتی است که باید در نظر گرفته شود. به طور کلی باید گفت که وجود افسردگی نکته ای منفی در زندگی هر فرد است ولی همسر باید این نکته ی منفی را در کنار نکات مثبت موجود بگذارد و در مجموع خودش نتیجه گیری منطقی داشته باشد.
آیا افراد سالخورده هم دچار افسردگی می شوند؟ وظیفه ی همسرشان چیست؟
افسردگی در سالخوردگان شیوعی بیش تر از جوانان دارد. بعضی آمارها نشان می دهد که 25 تا 50 درصد از سالخوردگان دچار افسردگی هستند و در اکثر مواقع این افسردگی تشخیص داده نشده و درمان نمی شود. وضعیت اقتصادی و اجتماعی ضعیف، از دست دادن همسر، تنهایی و انزوا و ابتلا به بیماری های جسمی از علل عمده ی این افسردگی در سنین بالا هستند. در بسیاری موارد این افسردگی با علایم جسمی و گاهی هم با فراموشی خود را نشان می دهد. کسانی که همسران سالخورده دارند باید مراقب وضعیت روحی و روانی او باشند و در صورت مشاهده ی خلق افسرده یا وجود شکایات متعدد جسمی و فراموشکاری هایی که به درمان های مختلف پاسخ نداده، احتمال افسردگی را در نظر بگیرند و از پزشک کمک بخواهند.با توجه به فراموشکاری در سنین بالا، ممکن است افراد سالخورده ای که تحت درمان داروهای ضد افسردگی قرار دارند زمان مصرف دارو را از یاد ببرند یا فراموش کنند که دارو را مصرف کرده اند و دوباره آن را مصرف کنند؛ از این رو بر نحوه ی مصرف داروهای آن ها هم باید کنترل داشت.
باید توجه داشت که افراد مسن به عوارض دارویی هم حساس ترند و همسران این افراد باید با مشاهده ی واکنش های منفی بیمار به مصرف دارو، این مسئله را به پزشک مربوطه اطلاع دهند.
همسر کسی که به افسردگی مزمن مبتلاست به چه نکاتی باید توجه کند؟
اولین مسئله ای که همسر باید در نظر بگیرد این است که بی حوصلگی، غمگینی و سایر علایمی که ذکر شد علایم بیماری هستند و با توجه به این که در بسیاری از موارد احتمال بهبودی وجود دارد، وی را راضی کند تا به روان پزشک مراجعه نماید.باید دانست که این افراد تعمدی در رفتار خود ندارند و به طور کلی غمگین و بی حوصله اند و با نصیحت یا تشویق کردن یا گردش و تفریح بردن فقط ممکن است برای مدت کوتاهی خلق وخوی شان تغییر کند و بلافاصله به حالت دلتنگی خود باز می گردند.
البته مدارا کردن و حوصله به خرج دادن با این افراد بسیار مهم است و تا آن جا که امکان دارد از مجبور کردن ایشان به بعضی کارها و رفتن به بعضی جاها که دوست ندارند باید خودداری کرد، مگر آن که ضرورت داشته باشد. همکاری در درمان بسیار مهم است. تشویق بیمار به مراجعه ی مرتب به پزشک و اجرای توصیه ها و دستورات و مصرف داروهای تجویز شده اهمیت زیادی دارد. همراهی بیمار در مراجعه به پزشک نیز لازم است، زیرا می توان توضیحات بیش تری به پزشک داد و توصیه های او را در مورد نحوه ی برخورد با بیمار شنید و اجرا کرد. البته اگر خود بیمار گاهی ترجیح دهد که مطالبی را به طور خصوصی با پزشک در میان گذارد، باید برای این نظر او احترام قایل شد و او را با پزشک تنها گذاشت.
منبع مقاله : شاملو، فرهاد؛ (1388)، من و افسردگی همسرم (همه ی آن چه که باید درباره ی افسردگی همسر خود دانست)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}