به کوشش: رضا باقریان موحد




 
حال دل با تو گفتنم هوس است *** خبر دل شنفتنم هوس است
طمع خام بین که قصّه فاش *** از رقیبان نهفتنم هوس است
شب قدری چنین عزیز و شریف *** با تو تا روز خفتنم هوس است
وه که دُردانه ای چنین نازک *** در شب تار سُفتنم هوس است
ای صبا امشبم مدد فرمای *** که سحرگه شکفتنم هوس است
از برای شرف به نوک مژه *** خاک راه تو رُفتنم هوس است
همچو حافظ به رغم مدعیان *** شعر رندانه گفتنم هوس است

1. ای یار! آرزو دارم از بیتابی ها و بیقراری های دل خود با تو سخن بگویم و بشنوم که دل تو در چه حال است؟ آیا تو هم به من علاقه ایداری؟ دوست دارم عاشقانه با تو سخن بگویم.
2. فکر باطل و انتظار غیر منطقی مرا ببین که می خواهی عشقی را که همه از آن خبر دارند، از رقیبان و دیگر عاشقان و نزدیکان تو، پنهان کنم. عشق را نمی توان از مردم مخفی و پنهان نمود.
3. ای معشوق! آرزو دارم شبی به وصال تو برسم و تا صبح در کنار تو باشم و با تو بخوابم.
4. آرزو دارم که در آن شب عزیز با معشوق لطیف و زیبای خود هم آغوش باشم. دوست دارم که به وصال معشوق خود برسم.
5. ای باد صبا که سحرگاه می وزی و گل ها را می شکوفانی! کمک کن تا من نیز سحرگاه خوشی داشته باشم. ای باد صبا! با آوردن خبر وصال معشوق، مرا مانند غنچه ای شکوفا کن.
6. ای یار! دوست دارم که با نوک مژه، خاک راه تو را جادو کنم و این کار برای من مایه ی شرف و افتخار است.
7. هوس آن دارم که مانند حافظ -علی رغم میل و نظر مدعیان ریاکار و زاهدان ظاهرپرست -شعر رندانه و زیرکانه و دو پهلو بگویم تا آنان نتوانند نظر واقعی مرا درک کنند.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول