به کوشش: رضا باقریان موحد




 

باز آی ساقیا که هوا خواه خدمتم *** مشتاق بندگی و دعاگوی دولتم
زانجا که فیض جام سعادت فروغ توست *** بیرون شدی نمای ز ظلمات حیرتم
هر چند غرق بحر گمنام ز صد جهت *** تا آشنای عشق شدم ز اهل رحمتم
عیبم مکن به رندی و بد نامی ای حکیم *** کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
می خور که عشقی نه به کسب است و اختیار *** این موهبت رسید ز میراث فطرتم
من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش *** در عشق دیدن تو هواخواه غربتم
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف *** ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
دورم به صورت از در دولت سرای تو *** لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم
حافظ به پیش چشم تو خواهد سپرد جان *** در این خیالم ار بدهد عمر مهلتم


1.ای ساقی!با لطف و مهربانی بازگرد و به من عنایتی نما که من مشتاق خدمت گزاری توام.من بنده و عاشقی وفادارم و می خواهم بنده ی دولت تو باشم و تو را دعا گویم.
2.به برکت و امداد روشنایی جام خوش یمن خود، راهی برای بیرون رفتن و رها شدن از ظلمت حیرانی و سرگشتگی به من نشان به تا نجات یابم.به من عنایتی کن تا نجات پیدا کنم.
3.هر چند از صد نظر به گناه آلوده ام و آغشته ام، اما از زمانی که با عشق آشنا گشتم و با آن مأنوس شدم، جزء گروه اهل رحمت قرار گرفتم و مشمول لطف و عنایت گشتم.
4.ای حکیم!مرا به رندی و لاابالی گری و بدنامی سرزنش مکن؛ زیرا این قسمت و سرنوشتی است که از روز ازل برایم مقدّر شده و بهره و نصیب من همین است.
5.شراب بنوش و خوش باش که عاشقی به اختیار و میل من به دست نیامده، بلکه بخششی و موهبتی است که در ازل در سرشت من نهاده شده و این بهره و نصیب من از دیوان قسمت است.
6.ای یار!من که در تمام عمر از وطن دور نشدم و به سفر نرفتم،اکنون در اشتیاق دیدار تو رنج سفرهای دور و دراز را می پذیرم وآرزومند غربت و دوری هستم.
7.در راه رسیدن به تو دریا و کوه مانع است و من خسته و رنجورم.ای خضر مبارک قدم و راهگشای رهروان!با عنایت و دعای خود مرا یاری کن.
8.ای معشوق!هر چند به ظاهر از درگاه با سعادت تو دورم، ولی با جان و دل و از صمیم قلب از ملازمان بارگاه تو هستم و در کوی عشق تو حاضرم.
9.در این فکر و آرزو هستم که اگر عمر فرصتی دهد، در مقابل چشم تو در حالی که تو خود نظاره می کنی، جان به جان آفریدن تسلیم کنم یا از شوق و عشق زیبایی چشمان تو جان بسپارم.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول