نويسنده: مارني هيوز- وارينگتن
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري چارلز منينگ هوپ كلارك (1915-1991)

از زمان اروپايي نشين شدن استراليا در پايان قرن هجدهم، استراليايي ها سعي داشتند رويدادهاي مهم سرزمينشان را به سبك بريتانيايي ها تأليف و تدوين كنند. تاريخ اين سرزمين كاملاً جزئي از تاريخ امپراتوري بريتانيا بود. با وجود اين، ‌در اواسط قرن بيستم، برخي از استراليايي ها در مورد تقبل تاريخي كه براي آنان در بريتانيا ساخته و پرداخته شده بود،‌ ترديد كردند. در ميان تاريخ نويسان، مهمترين فردي كه درصدد يافتن شيوه هايي نو براي مدون ساختن رويدادهاي مهم تاريخي اين سرزمين برآمد،‌ منينگ كلارك(1) بود. كلارك، ‌در طي يك دوره پنجاه ساله، سخت تلاش كرد تا استراليايي ها را از پوچ بودن بسياري از آرمانهايي كه پاس مي داشتند،‌ آگاه سازد و آنان را براي بنا كردن جامعه اي نو،‌ بر جاي يك «دوران ويراني»(2) بسيج كند.
چارلز منينگ هوپ كلارك (متولد سوم مارس 1915)، فرزند يك كشيش پيرو كليساي انگلستان و مادري از يك خانواده ي مهم گله دار مستعمراتي، معتقد بود كه تضادهايي كه وي در دوران كودكي تجربه كرد، كاملاً منعكس كننده ي همان تجربه هاي جامعه ي استراليايي بود:
مادرم از يك خانواده ي اشرافي قديمي بود، ‌كه در استراليا به مقامات عالي رسيده بودند؛ پدرم وابسته به يك خانواده ي كارگري مقيم لندن بود، ‌كه بعداً در سيدني رحل اقامت افكنده بودند... در رگهايم،‌ خون تضاد ميان «مهاجران» و «بوميان»، ميان استراليايي هاي بريتانيايي و «استراليايي ها»، ‌ميان ايجاد كشوري به صورت نسخه ي بدل دنياي قديم، و پرورش افراد استراليايي با احساسات ملي، ميان غريب بودن در باطن،‌ و يك «دينگكم اُسي»(3) بودن در جريان بود.
(كشف استراليا(4)، ‌ص 10) (5)
وي همچنين مدعي است تضاد ميان شهر و روستا را، رفتن از بروود(6)، حومه اي ميان سيدني و پره مته(7) به كه اُوز(8) يك اقامتگاه روستايي در فيليپ آيلند(9)، و آنگاه به بلگريو(10) يك مركز تفريح همگاني در رشته كوههاي دندنونگ (11) نزديك ملبورن، ‌تجربه كرده است. كلارك در 1928 يك بورسيه ي تحصيلي براي حضور در كلاسهاي درس چرچ آو انگلند گرامر ملبورن (12)، ‌مدرسه اي معتبر براي آموزش دادن فرزندان افراد سرشناس شهر، ‌دريافت داشت. وي در طي سالهايي كه در اين مدرسه تحصيل مي كرد (1928-1933)،‌ سه بورسيه ي تحصيلي متفاوت ديگر نيز به دست آورد. كلارك با راهنمايي مدير مدرسه،‌ آر. پي. فرانكلين(13)، آثار هرودُت، ‌توسيديد(14) و داستايوسكي را مطالعه كرد و علاقه مند به تحصيل در رشته ي تاريخ شد.(15) شيفتگي كلارك را به تاريخ مي توان از خلال شماري از مقالاتي كه وي برابر مجله ي مدرسه، ‌ملبورن،‌ نوشت به وضوح مشاهده كرد. به عنوان مثال، وي در مقاله ي «بوميان استراليايي»(16) استدلال مي كند كه «بوميان مزبور، آن طور كه برخي از تاريخ نويسان آنان را توصيف كرده اند، ‌آدمهايي احمق و تهي مغز نيستند»، و در يكي ديگر از مقالات بعدي ادعا مي كند كه لهستان، ‌يك آفريده ي جعلي پيمان ورساي (17)، احتمالاً عامل جنگ شد زيرا كه آلمان را از پروس شرقي (18) جدا كرد.(19) كلارك در 1934 يك بورسيه ي تحصيلي براي ورود به ترينيتي كالج،‌ يك كالج شبانه روزي وابسته به كليساي انگلستان در داخل دانشگاه ملبورن به دست آورد. او در ترينيتي از راه حضور در كلاسهاي درس استاداني نظير كنيت بيلي (20)، دبليو مك ماهون بال (21) و آر. ام. كروفرد(22) به آموختن تاريخ باستان،‌ بريتانيا و تاريخ مشروطه و علوم سياسي پرداخت. در خلال چهار سالي كه او در دانشگاه ملبورن سرگرم تحصيل بود،‌ تنها اثري كه در زمينه ي تاريخ استراليا نوشت،‌ رساله ي مختصري بود درباره ي نظام انتخاباتي دوره ي ويكتوريا (23) از 1842 ـ‌1870. به نظر مي رسد كلارك در آن مرحله، بيشتر شيفته ي نقش ايدئولوژيهاي مختلف در بحران جهاني دهه ي 1930 شده بود.
موفقيت تحصيلي كلارك در دانشگاه ملبورن يك بورسيه ي تحصيلي براي ورود به باليول كالج آكسفورد در 1938 به همراه آورد. وي، ‌با نظارت همفري سومنه(24)، ‌يكي از صاحب نظران تاريخ روسيه در قرن نوزدهم،‌ رساله اي در مورد آرمانهاي قرن نوزدهمي متفكر سياسي الكسي دتوكويل(25) نوشت. كلارك در بحر نوشته هاي د توكويل غوطه ور شد و از خانه ي اعياني خانواده ي د توكويل در نرماندي (26) ديدار نمود. وي در آنجا موفق شد بسياري از دست نويسهاي د توكويل را مطالعه كند. كلارك در موقعي كه به پژوهش در آثار د توكويل سرگرم بود، ‌فرصت يافت تا از نزديك اروپا را ببيند. در همين زمان بود كه او با «ديمفنا لودويكس»(27)، ‌زبان شناس زبانهاي هلندي و آلماني ازدواج كرد. كلارك، با شروع جنگ دوم جهاني،‌ فقط پس از يك سال مجبور شد به پژوهشهايش پايان دهد. وي، بعد از يك مدت كوتاه كه در تيورتن(28) به عنوان مدير مدرسه خدمت كرد، ‌در 1940 براي تدريس در گيلانگ چرچ(29) وابسته به مدرسه ي گرامر انگلستان (30) به استراليا بازگشت.
كلارك در گيلانگ گرامر يك معلم بسيار محبوب و تأثيرگذار بود، اما توجه مهرآميزش در قبال ماركسيسم و اتحاد شوروي باعث ناراحتي عده اي مي شد.(31) وي در دوران تدريس خود در گيلانگ به علت نتايج ناشي از سقوط جمهوري سوم در 1940،‌ مديريت اجراي يك دوره ي سوادآموزي بزرگسالان را به عهده گرفت و دو مقاله درباره ي روشنفكران فرانسه و آلمان به چاپ رساند. كلارك،‌ در نخستين مقاله «وضعيت دشوار روشنفكران فرانسه: پاسخي به پروفسور چيزوم»(32)، استدلال مي كند كه روشنفكران فرانسه از جمله شارل مورا (33) به علت تنفرشان از طبقه ي متوسط محافظه كار و هراس از اينكه آگاهي توده ها از سوسياليسم ممكن است به تكرار ترورهاي 1794 بينجامد، به سوي حمايت از رژيم ويشي(34) كشانده شدند. مقاله ي كلارك، ‌پاسخي از ال. جي. اُستين(35) در پي داشت، ‌اُستين پاسخ داده بود كه همدستي مورا و امثالهم، ‌نتيجه ي شرايط سياسي فرانسه نبود، ‌بلكه ناشي از وارفتگي زياد از حد روشنفكران،‌ به لحاظ اخلاقي و روحي بود.(36)كلارك،‌ در دومين مقاله اش، «فرانسه و آلمان»، ‌راجع به ظهور نازيسم به بحث مي پردازد. از ديدگاه وي، سرمنشأ اصول نازيسم را مي توان در نپذيرفتن ليبراليسم از سوي روشنفكران آلمان سراغ گرفت، پس از اينكه از قرار معلوم آنان از پيامدهاي فاجعه بار پساانقلابي ليبرال حاكم در فرانسه عبرت گرفتند.(37)
كلارك در 1941،‌ پژوهش خود را درباره ي د توكويل به عنوان يك دانشجوي برجسته ي دانشگاه ملبورن شروع كرد. وي در پايان رساله اش، ‌«آرمان الكسيس د توكويل»(38)،‌استدلال مي كند كه ناآگاهي د توكويل از مشكلات رو به توده ها داشتن و امتناع از انديشيدن درباره ي كاربرد عامل زور براي مراقبت از عمل نيك و عادلانه به طرزي وحشتناك نقشه هايش را به منظور ايجاد جامعه اي مبتني بر آزادي، نقش بر آب كرد.(39) اندكي بعد از تكميل شدن رساله ي مزبور، كلارك به سمت استادي براي تدريس علوم سياسي در دانشگاه ملبورن منصوب شد. او، در حين فراهم ساختن مطالب درسي اش،‌ درصدد يافتن اطلاعاتي برآمد كه بتواند ماهيت جامعه، سياست، حكومت استراليا را روشن تر سازد. اگرچه او آثار تاريخ نويسان و دانشمندان علوم اجتماعي را سودمند يافت،‌ بعدها ادعا كرد كه آثار داستان نويسان،‌ شاعران و نمايشنامه نويساني مانند دي. اچ. لاوانس(40)،‌ جوزف فرفي(41)،‌ هنري لاوسن (42)، جيمز مك اُلي(43)، و دگلاس استوارت(44) بود كه وي را به «كشف استراليا» رهنمون شد. با اين همه، مانند سياحان اوليه ي استراليا، آنچه كشف كرد باعث اضطراب و نوميدي اش شد. بسياري از نويسندگان، و عامه مردم، ‌«دانگكم» يا استراليايي هاي حقيقي را به عنوان مردماني كه خواستار مساوات طلبي، «دوستي»(45) و رفاه مادي بودند و نسبت مسائل سياسي،‌ اقتصادي،‌ و فرهنگي و نخبگان روشنفكر بدگمان بودند،‌ تلقي مي كردند. به عقيده ي كلارك، ‌چنين «دانگلم هاي» ايده آلي صرفاً «تسلي دهندگاني» هستند كه عادت دارند زندگي را در يك سرزمين خشن و نامطلوب اندكي بيشتر تحمل پذير سازند؛ آنان به انسانها كمك مي كنند تا ناكاميهايشان را با احترام و هماهنگي با محيط استراليا به دست فراموشي بسپارند.(46) آنان نخبگان را، ‌كه به فرهنگ مدني اروپايي احترام مي گذارند،‌ به فروتني وا مي دارند، ‌و [به منزله ي] خاكي فقيرند براي تمدني كه در آن باليده اند. كلارك عقيده داشت كه نتوانسته در خصوص كمال مطلوبهايي كه سازنده تر بودند اظهار نظر كند، ‌اما فكر مي كرد كه اين موضوع براي تاريخ نويسان داراي اهميت بود كه مردم را از انديشه ها و تضاد و تعارضهايي كه به زندگي شان شكل داده اند، ‌باخبر سازند.
به هر حال ادامه دادن به چنين وظيفه اي با مشكل توأم بود، ‌زيرا همه ي امكانات مرتبط با تاريخ استراليا فقط منحصر بود به چند كتاب پژوهشي دانشگاهي و مطالب و اطلاعات مهمي كه در بريتانيا نگه داري مي شد. كلارك،‌ همراه ال. جي پراير(47)،‌ مصمم شد تا دو جلد از اسناد و مدارك مربوط به تاريخ استراليا را همراه با شرح و توضيح، تدوين و فراهم سازد. وي، ‌در خلال 1946،‌ از كتابخانه ي ميچل(48) در سيدني و كتابخانه ي عمومي ملبورن، ‌اطلاعات و مطالبي را در ارتباط با پايه گذاري مهاجرنشين نيو ساوث ويلز(49)، كه ساكنانش از افراد گله دار و مجرمان تبعيدي بودند، گرد آورد. نخستين مجلد گزيده ي اسناد تاريخ استراليا(50) (1950)،‌ كه در استراليا در بسياري از روزنامه ها و نشريه هاي دانشگاهي با حُسن استقبال مواجه گشت.(51) كلارك در 1949 با سمت استاد صاحب كرسي تاريخ در كانبرا يونيورسيتي كالج(52) و به عنوان استاد پاره وقت در دانشگاه ملبورن در پايتخت استراليا به كار پرداخت. موفقيتهاي دانشگاهي كلارك نتوانست احساس دلواپسي او را درباره ي رويدادهاي سياسي روز،‌ مانند استفاده ي دولت چيفلي(53) از نيروي انتظامي براي شكستن اعتصابها و شكستش در انتخابات فدرال 1949، تحقيق و تفحص از اشخاص به دليل داشتن افكار سياسي «مشكوك»، شدت گرفتن عمليات جنگي در هندوچين، ‌و تقديم لايحه ي انحلال حزب كمونيست به مجلس از سوي رُبرت منزيز(54) در 1950متوقف كند. كلارك معتقد بود كه سياستمداران چپ،‌ در برابر مشكل ايجاد يك جامعه ي جديد در استراليا پا پس كشيده اند.(55)
كلارك، ‌با تصميم به اينكه ذهنيت مردم را درباره ي چگونگي پي ريزي جامعه استراليا دچار ترديد كند، از دومين مجلد گزينه ي اسناد تاريخ استراليا(1955) و متن سخنراني اش در جلسه ي معارفه ي كانبرا يونيورسيتي كالج،‌ «بازنويسي تاريخ استراليا»(56) (1956) براي نشانه گيري به سوي چند هدف «برانگيزاننده ي» مردم پسند استفاده كرد. وي استدلال مي كرد كه اسناد تاريخي فرضيات جاري را مبني بر اينكه گذشته استراليا خود به خود كشور را به بربريت فرهنگي ملزم كرد؛ ‌اينكه مجرمان اوليه ي استرالياي مستعمره نشين صرفاً قربانيان غيرشخصي تحول اجتماعي- سياسي در نواحي روستايي انگلستان و نظام ظالمانه ي سياسي و حقوقي دوران فرمانروايي جرج سوم(57) بودند؛ اينكه جويندگان طلا در داخل حصار چوبي پيرامون اروكه (58) مبلغان غير رسمي چارتيسم(59) بودند؛ و اينكه سرزمين استراليا و اصلاحات انتخاباتي اواخر قرن نوزدهم قدرت خانواده هاي قديمي ثروتمند را تضعيف كرد، تأييد نمي كند. وي نتيجه مي گيرد چنين فرضياتي صرفاً واقعيت گريز نبودند، بلكه خطرناك هم بودند، ‌زيرا آنها به ضد عقلانيت گرايي،(60) نژادگرايي(61) و تبعيض جنسي(62) ميدان مي دادند. كلارك در آن موقع در حال اشراف پيدا كردن بر تصويري روشن تر از نقش تاريخ نويس در جامعه بود:
تاريخ نويس را مانند يك پيامبر در ذهنم مجسم مي كنم...، منظورم از پيامبر كسي نيست كه بتواند رويدادهاي آينده را پيشگويي يا پيش بيني كند،‌ بلكه تقريباً منظورم معناي تحت اللفظي كلمه است، ‌يعني كسي كه مي تواند از جانب نسلش سخن بگويد. او اين كار را با بيان داستاني درباره ي گذشته انجام مي دهد. او داستان را با خلق صحنه هايي كه در بردارنده نكته هايي درباره ي زندگي است بيان مي كند، ‌و به خوانندگان يا شنوندگان براي درك چگونگي زندكي كمك مي كند... همه ي تاريخ نويسان بزرگ مانند پيامبران عهد عتيق (63) مي نويسند.
(كشف دوباره ي استراليا،‌ ص 11)
در پايان 1955 بنياد راكفلر(64) كمك هزينه اي به كلارك اختصاص داد تا وي از آسيا به اروپا براي گردآوري اطلاعات مهم در پيوند با كشف و پايه گذاري استراليا سفر كند. (65) كلارك اميدوار بود تا از اطلاعات گردآمده و گزينه ي اسناد تاريخ استراليا در نوشتن يك كتاب درسي استفاده كند. در انگلستان نقشه هايش نقش بر آب شد:
قرار بود خيلي آكادميك، خيلي دقيق پيش برود، بسي فراتر از انجام دادن كاري در حد «آري» و«نه»(66)، با زانو زدن در برابر كتابهاي بي روح و كسل كننده، ‌و دلواپس بازگشت [از سفر] و نگاه كردن به مردمي كه دوستشان مي داشتم، با اميد به اينكه آنان مثل من مأيوس، ‌بي رمق، بي حاصل و بيهوده نباشند. در انگلستان بودم، سرگرم نوشتن درباره ي استراليا، ‌درباره ي كشوري كه در واقع ‌آن را نمي شناختم، ‌و درباره ي كشوري كه رابطه ام با آن حاكي از عشق و نفرت بود.
(كشف دوباره ي استراليا، ص 46)
وي پس از سفري دور و دراز دريافت كه آنچه مي خواسته انجام دهد، عبارت بوده است از نقل كردن روايتي درباره ي تأثير تمدن اروپايي بر قاره ي استراليا و تأثير متقابل تمدن استراليايي بر تمدن اروپايي. كلارك بخصوص خواسته بود آنچه را در هنگام روبه رو شدن سه ديدگاه متمايز در قبال ماهيت انسان و خدا -كاتوليك (67)، پروتستان(68)،‌ و روشنگري(69) - در يك جامعه ي جديد اتفاق افتاده بود، توصيف كند (همان، ص 47). اين انديشه ها هسته ي اصلي بلندپروازانه ترين و معروفترين اثر كلارك، تاريخ استراليا (70) (6جلد، 1962-87؛ همچنين نك، ‌تاريخ مختصر استراليا(71)،1986) را تشكيل مي دهند.
كلارك، با ناديده گرفتن اظهار نظرهاي كساني كه معتقد بودند زمينه ي تاريخ استراليا به همان اندازه ي نواحي مركزي اين قاره باير و بي حاصل است،‌ شروع كرد به نقل روايت تضاد و تعارضهايي كه هم به جامعه ي استراليا و هم به زندگي خودش شكل داده بود. وي، ‌در خلال صفحات شش جلد كتابي كه در فاصله ي سالهاي 1962 و 1987 انتشار داد، ‌موضوعات و رويدادهايي را مورد بررسي قرار داد، مانند ورود تمدن به استراليا در رُبع آخر قرن هجدهم؛ دلايل اسكان و اقامت؛ پايه گذاري مستعمره نشين نيو ساوث ويلز و بعد هم تاسماني،(72) ويكتوريا،‌ استرالياي جنوبي،‌ استرالياي غربي،‌ و كوينزلند(73)؛ تلاش پروتستان ها براي حفظ سيطره ي خود با وجود مخالفت كاتوليك هاي ايرلندي،‌ نتيجه ي اقدامات نخبگان براي ايجاد يك جامعه ي اروپايي،‌ انباشت سرمايه از راه كشاورزي، بازرگاني و،‌ بعداً بهره برداري از معادن طلا،‌ پايان تبعيد مجرمان؛ مرتبط شدن مستعمره نشينها به وسيله ي راه آهن و شبكه هاي حمل و نقل؛‌ تشكيل كشور استراليا به عنوان فدراسيوني مركب از ايالات و ساير قلمروها در 1901؛ بحرانهاي اقتصادي اواخر قرن نوزدهم و قرن بيستم،‌ تأسيس يك نظام آموزش و پرورش همگاني؛ تلاش براي از بُن بركندن فرهنگ بومي استراليا؛ اكتشاف كانها و معادن قاره؛ ‌شركت در نبرد متفقين در گاليپولي(74) در جنگ جهاني اول و مقاومت عمومي در برابر احضار به خدمت سربازي؛ شركت استراليايي ها در نبردهايي در قاره ي اروپا، افريقا، و آسيا در خلال جنگ جهاني دوم؛ اتخاذ تدابيري براي حفظ استراليا از ورود مهاجران غير اروپايي و كمونيسم؛ حذف نظارت بر ذخاير معدني در مورد شركتهاي چند مليتي. روايت كلارك از يك «كشور خوشبخت» برخوردار از نعمات رو به افزايش، ‌حرفي به ميان نمي آورد، بلكه حاكي از ركود فعاليت اقتصادي يك كشور خرده بورژوايي سرمايه داري(75) است و استحاله ي آن به يك «كشور سلطنت فقر» در يك «دوران آكنده از بحرانها». همقطاران دانشگاهي اش چنان به كسب منفعت مادي سرگرم بودند كه باعث كاهش فعاليت آنان از نظر معنوي و اخلاقي شده بود. اما وي همچنان اميدوار بود؛ به هر حال:
استراليايي ها خودشان را از سرنوشت اروپايي درجه دو بودن رهانيده و شركت در مباحثه ي پايان ناپذير بشريت را درباره ي معناي زندگي، راه و روش حكمت و معرفت شروع كرده اند. تا كنون هيچ كس پديدار شدن ققنوس را از ميان خاكستر يك دوران آكنده از بحران توصيف نكرده است. هيچ كس مسئوليت خطر پيشگويي اين مطلب را كه آيا يك دوران آكنده از بحرانها، سرآغاز آمدن بربرها يا نشستن در يك ضيافت بزرگ است، بر عهده نگرفته است. انكار كنندگان زندگي و به وجود آورندگان مضايق به زباله دان تاريخ بشري افكنده شده اند. اكنون زمان آن فرا رسيده است كه تأييدكنندگان و گسترش دهندگان زندگي نشان دهند كه آيا حرفي براي گفتن دارند، آيا سفره اي براي گرسنگان بزرگ بشريت در چنته دارند.
(تاريخ مختصر استراليا، ص 292)
تأثير پيام كلارك به كمك سبك نويسندگي متمايزش، بويژه در استفاده ي وي از تصويرها و استعاره هاي مكاشفه آميزش،‌ تلميحات و شيوه ي بيان توراتي اش، و طرحهايش از تلاشها و تقلاهاي باطني انسان دو چندان شده است.
تفسير بسيار شخصي كلارك از تاريخ استراليا، باعث چهره درهم كشيدن شماري از محافل دانشگاهي شد. به نظر مي رسيد سبك نويسندگي اش از كمال مطلوب تاريخ نويسي علمي فاصله دارد و داراي چندين خطا و لغزش واقعي است. فوراً پس از انتشار نخستين مجلد، نوشتن نقدهايي درباره ي آن شروع شد و بعد از اظهار ناخشنوديهاي درازدامن پتر رايان(76) در 1993 نيز، ‌با شور و شوق تداوم يافت.(77) خود كلارك هم به خاطر نتيجه ي كوششهايش مورد انتقاد قرار گرفت. علت اين گونه انتقادهاي شخصي را بويژه مي توان از طرز نگرش كلارك به تاريخ بوميان استراليا به وضوح دريافت. با در نظر گرفتن اينكه كلارك در نخستين مجلد تاريخ اظهار نظر مي كند كه «تمدن در استراليا تا رُبع آخر قرن هجدهم شروع نشد»، بعداً اعتراف كرد كه وي آن كتاب را بر مبناي يك ساعت بريتانيايي درون ذهن (78) نوشته است:
اكنون مي خواهم استراليايي ها را متقاعد كنم كه ساعت مخصوص به خودشان را بسازند. من عقيده دارم كه اين ساعت بايد از چهل يا پنجاه هزار سال پيش در موقعي كه بوميان به استراليا مهاجرت كردند،‌ آغاز شود... من فقط جزئي از آنچه را كه احتمالاً بزرگترين فاجعه ي انساني در تاريخ استراليا به شمار مي آيد نقل كردم -برخورد ميان انسان سفيدپوست و انسان بومي.
(كشف دوباره ي استراليا، ‌ص 56-7) (79)
با اين همه، فقط شمار اندكي از ميان تاريخ نويسان در خصوص دوران ساز بودن تاريخ ترديد كردند.(80) در عين حال قدرت شكوهمند نويسندگي كلارك، ‌باعث استقبال فراوان عامه ي مردم از كتابهايش شد. تاريخ مختصر استراليا، ‌كه كلارك قبل از مرگش در 1991، ‌دوبار آن را روزآمد و تجديد نظر كرد،‌ و طبع خلاصه شده تاريخ استراليا همچنان از فروش قابل ملاحظه اي برخوردارند. حتي در 1988 به مناسبت دويست سالگي (81) تاريخ به صورت يك نوار توأم با موسيقي روانه ي بازار شد. اين نوار كه عنوانش «تاريخ استرالياي مذكر كلارك -همراه با موسيقي»(82) بود تصور عامه ي مردم از كلارك را به مثابه ي يك «عاشق بي شرم» استراليا تقويت كرد:
براي من استراليا، و نه هيچ كس ديگر/ معشوقه، روسپي(83)،‌ الهه، مادر/ كه نخستين فرزند بزرگ بومي اش هستم.(84)
اظهارات كلارك عليه عزل دولت كارگري ويتلم(85) در 1975 و حمايت از جمهوريت نيز به محبوبيتش در نزد حزب كارگر افزود. پل كيتينگ(86)، يكي از نخست وزيران سالهاي اخير، از بسياري از مضامين مثبت تاريخ استراليا براي كمك به تحقيق رؤيايش جهت ايجاد يك جمهوري استرالياي آسياي شرقي دور استفاده كرد. كيتينگ، مانند بسياري از استراليايي هايي كه براي تعريف كردن هويت خودشان پيوسته در تلاشند، آثار كلارك را به منزله ي منبعي بزرگ، هم براي الهام گرفتن و هم براي آسودگي خاطر تلقي كرد.(87)

آثار مهم

Select Documents in Australian History, 2 vols, Sydney: Angus & Robertson, 1950-55.
'Re-writing Australian history' , in T. A. G. Hungerford (ed.) , Australian Signpost, Melbourne: Cheshire, 1956, pp. 130-43.
Sources of Australian History, London: Oxford University Press, 1957.
A History of Australia, 6 vols, Melbourne: Melbourne University Press, 1962-87. A Discovery of Australia, 1976 Boyer Lectures, Sydney: Australian Broadcasting Commission, 1976, revised edition, 1991.
A Short History of Australia, 1963, 3rd revised edition, Melbourne: Macmillan, 1986.

پي نوشت ها :

1.Charles Manning Hope Clark
2.age of ruins
3.dinkum Aussie، به معني استراليايي است.م.
4.A Discovery of Australia
5. On Clark's Childhood, see S. Holt, Manning Clark and Australian History,1915-1963,St Lucia, Qld: University of Queensland Press,1982; J. Hooton,' Australian Autobiography and the Question of National Identity: Patrick White, Barry Humphries and Manning Clark', Auto/biography Studies,1994,9(1) : 43-63;C. M. H. Clark, Disquiet and Other Stories, Sydney: Angus & Robertson, 1969; id., The Puzzles of Childhood, Ringwood, vie,: Penguin, 1989; and id., The Quest for Grace, Ringwood, Vie.: Penguin, 1990,
6.Burwood
7.Parramatta
8.Cowes
9.Phillip Island
10.Belgrave
11.Dandenong Ranges
12.Melbourne Church of England Grammar.
13.R. P. Franklin
14.Thucydides
15. 'Manning Clark',in T. Lane (ed.), As the Twig is Bent, Melbourne: Dover,1979, pp.18-19.
16.The Australian Aborigine
17.Treaty of Versailles
18.East Prussia
19. 'The Australian Aborigine', Melburnian, 1931, 56(2) : 121;and 'A Retrospect',Melburnian,1933,58(1) : 33-4. The papers are described in Holt, Manning Clark and Australian History, p 21.
20.Kenneth Bailey
21.W. MacMahon Ball
22.R.M.Crawford
23.Victoria
24.Humphrey Sumne
25.Alexis de Tocqueville
26.Normandy
27.Dymphna Lodewyckx
28.Tiverton
29.Geelong Church
30.England Grammar School
31. On Manning Clark as a teacher, see S. Davies. 'The Teacher', in C. Bridge (ed) Manning Clark: Essays on his Place in History, Melbourne Melbourne: University Press, 1994, pp.136-52.On Clark's interest in Soviet Union,see C. M. H. Clark, Meeting Soviet Man, Sydney: Angus & Robertson,1960; H. Mcqueen, Suspect History: Manning Clark and the Future of Australia's Past, Adelaide, SA: Wakefield,1997; 'The Man who Rewrote Australia: Manning Clark and the Order of Lenin', The Economist, 25 January 1997, 342 (8001): 77-8.
32. The Dilemma of the French Intellectuals: a Reply to Professor Chisholm'.
33. Charles Maurras
34.Vichy regime
35.L, J. Austin
36. 'The Dilmma of the FrenchIn Intelligentsia: a Reply to Professor Chisholm,Australian Querterly,1940,12(4) : 51-7.See also L.J.Austin,'France: a Reply to Mr C.M.H.Clark',Australin Querterly,1941,13(1) : 94-101.
37. 'France and Germany',Australian Quarterly,1941.13(2) : 14-21.
38.The Ideal of Alexis de Tocqueville; MA thesis, University of Melburne, 1944. Described in Holt, Manning Clark and Australian History, pp. 82-6.
39. 'The Ideal of Alexis de Tocqueville',MA thesis,University of Melbourne,1944.Described in Holt,Manning Clark and Australian History,pp.82-6.
40.D.H.Lawrence
41.joseph furphy
42.Henry lawson
43.james McAuley
44.Douglas Stewart
45.mateship: اين واژه در فرهنگ استراليايي به معناي كسي است كه بر برابري،‌ دوستي، و همبستگي تأكيد مي ورزد. -م.
46. See 'Letter to Tom Collins',Meanjin Papers,1943,2(3) : 40-1.Reprinted in I.Turner(ed.) ,The Australian Dream,Melbourne: Sun Books,1968,pp.345-7.
47.L.J.Pryor
48.Mitchell library
49.New Sauth Wales
50.Select Document in Australian History
51. See the reviews in The Age (Melbourne) ,27 May1950,p.8;The Sydney Morning Herald,19 August 1950,p.12;Historical Studies,1949-50,p.12;Historical Studies,1949-50,4: 286-8;Candian Historical Review,1951,32: 146;and Economic Record,1951,27: 257-60.
52.Canberra university college
53.Chifley
54.Robert Menzies
55. 'The Years of Unleavened Bread: December1949to December1972',Meanjin Quarterly,1973,32: 245-50.
56.Rewriting Australian History
57.George III
58.Eureka
59.Churtism
60.anti-inellectualism
61.racism
62.sexism
63.prphets of the Old Testament
64.Rockefeller foudation
65.See Sources of Australian History,London: Oxford University Press,1957.
66.a 'Yes' and 'No'
67.Catholic.
68.Protestant
69.Enlightenment
70.A.History of Australia
71.A short History of Australia
72.Tasmania
73.Queensland
74.Gallipoli
75.a country of petit -bourgeois property owners
76.Peter Ryan
77. See M.H.Ellis,'History without Facts',in Bridge(ed.) Manning Clark,pp.70-8;p.Ryan,Lines of Fire: Manning Clark and Other Writing,NSW: Clarion,1997,pp.177-234;and P.Craven,The Ryan Affair',in Bridge(ed.) ,Manning Clark,pp.165-87.
78.a British clock in mind
79. On Manning Clark's changing views of Aborigines,see Woolmington,'I'm Sorry, Very Sorry…' in Bridge(ed) ,Manning Clark,pp.104-12.On the way that he wrote about wome,see S.Pfisterer-smith in ibid.,pp78-93.
80. On the recption of volum 1,see Holt,Manning Clark and Australian History,chap.8.For retrospective reviews,see Bridge(ed.) ,Manning Clark: Essaya on his Place in History;The of Manning Clark',Journal of Historical Geography,1983,9(2) : 196-9.
81.رويدادهاي اين كتاب از 1788 شروع مي شود و در 1988 كه سال انتشار نوار مزبور است شمار سالها در فاصله اين دو تاريخ به دويست سال مي رسد. -م .
82.Manning Clark,s History of Australia -the musical
83.harlot
84. See P.Fitzapatrick, "History-the Mussical": a Review and a Retrospect',Australian Historical Studies, 1988,23(91) : 171-9.
85.Whitlam.
86.Paul Keating
87. On the political usefulness of Clark's views,see Mcqueen,Supect History.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم