نگاهی به تاریخ نگاری پوليبيوس (ح200-ح118ق. م)
روبه رو شدن با سرنوشت
مترجم: محمد رضا بديعي
نگاهی به تاریخ نگاری پوليبيوس (ح200-ح118ق. م)
آيا كسي ممكن است به اندازه اي بي توجه يا بي علاقه باشد كه نخواهد بداند به چه وسيله، و با چه شيوه اي كل عالم تسخير شد و تحت سلطه ی شهر بي همتاي رم قرار گرفت، و آن هم در ظرف مدتي كه حدوداً از پنجاه و سه سال بيشتر نشد؟پوليبيوس با چنين جملاتي كتاب تاريخهاي خود را آغاز مي كند - اثري كه هم به عنوان متكلف ترين تاريخ درباره ی دنياي باستان و هم بسيار ملال آور كه ارزش خواندن ندارد توصيف شده است. (1)
بيشتر آنچه را ما در مورد پوليبيوس مي دانيم از همين كتاب خودش، تاريخها، به دست آورده ايم. وي در يكي از خانواده هاي سرشناس شهر مگالوپليس (2) از استان آركادي (3) متولد شد، و از همان آغاز كودكي براي كار و حرفه ی سياسي تعليمات لازم را فراگرفت. آموزش وي كمابيش عملي، از جمله درسهايي درباره ی اسب سواري و شكار بود، و با آنكه بي اندازه به استعداد ادبي خويش مي باليد، شناختش از ادبيات و فلسفه نسبتاً سطحي بود (به عنوان نمونه، 29: 8؛31. 14. 3؛ 36. 1، 4-5). (4) وي در حالي كه جواني نوخاسته بود در بحثهاي اتحاديه آكايي (5) كه با سرپرستي فيلوپيمن (6) و پدرش ليكورتاس (7) شركت مي كرد (22. 19)، و در 182 قبل از ميلاد براي حمل خاكستر جسد فيلوپيمن براي خاكسپاري انتخاب شد. (8) وي بعدها شرحي راجع به زندگي فيلوپيمن در سه مجلد به رشته ی تحرير درآورد، كه در حال حاضر مفقود است (10. 21. 6). در 180-181 قبل از ميلاد از سوي اتحاديه ی آكايي به عضويت هيئت نمايندگي پذيرفته شد و به مصر رفت و ضمناً در كميسيوني كه براي تعيين خط مرزي ميان مگالوپليس و ميسيني (9) ايفاي وظيفه كرد (24. 6. 5).
پوليبيوس در 169-170 ميلادي، زمان جنگ بين رم و پرسيوس [پادشاه] مقدونيه، فرماندهي تيپ سواره نظام اتحاديه ی آكايي را برعهده گرفت. اتحاديه ی آكايي در جنگ از رومي ها حمايت مي كرد
و در ضمن مي كوشيد تا از استقلال خود نيز حراست نمايد. پس از پيروزي رومي ها در پيدنا (10) در 168 قبل از ميلاد، يك پاكسازي در ميان شهرهاي يوناني صورت گرفت كه در وابستگيهايشان به رم هيچ ترديدي وجود ندارد. پوليبيوس يكي از هزار شهروند آكايي بود كه از سوي كاليكراتس (11)، اهل لئونتيوم (12) و طرفدار رم مورد تهمت قرار گرفت و بدون محاكمه به مدت شانزده سال در زندان به سر برد. پوليبيوس اين حادثه را كلاً يك فاجعه ی ناعادلانه تلقي كرد. (3. 13. 9-11). در رم، پوليبيوس با سي پيو آميليانوس (13)، فرمانده سپاه رم در پيدنا دوست شد. از طريق سي پيو او توانست در خصوص خط مشي سياسي و نظامي رم اطلاعاتي كسب كند. احتمال مي رود كه وي در معيت سي پيو به اسپانيا و افريقا، و سراسر منطقه ی آلپ سفر كرده باشد. اندك زماني پس از اينكه بازداشت سياسي اش پايان يافت (150)، پوليبيوس به هنگام سقوط كارتاژ به سي پيو ملحق شد (146) و مسئوليت يك سفر پژوهشي را در آتلانتيك بر عهده گرفت.
در همين اثنا، آتش جنگ ميان رم و آكايي شعله ور شد (146). رم بسرعت در جنگ به پيروزي رسيد، و پوليبيوس تصميم گرفت تا محل سكونت مناسبي را براي هم ميهنانش تأمين كند. خبر تلاشهايش در سراسر آكايي انعكاس يافت و حتي چند تنديس به افتخارش ساخته و نصب شد. (39. 3. 11). از جريان بعدي زندگي اش اطلاع اندكي در دست است. وي به اسكندريه (34. 14. 6) و سارد (14) (21. 38. 7) به سير و سفر پرداخت و ارتباطش را با دوستان رمي اش حفظ كرد. يك مورد در كتاب تاريخها كه مربوط است به اندازه گيري و يا دوميتا (15) درگال (16) جنوبي (3. 39. 8) حاكي است كه وي تا 118 قبل از ميلاد حيات داشته است. طبق گزارش لوکیانوس دروغین، (17) پوليبيوس در هشتاد و دو سالگي به علت فرو افتادن از اسب مرده است. (18)
پوليبيوس از هنگام ورودش به ايتاليا در 167 تا زمان مرگش به كار گرد آوردن اسناد و مدارك درباره ی ظهور رم به عنوان يك قدرت جهاني ادامه داد. از تعداد چهل جلد كتابي كه نوشت، تنها جلدهاي يك تا پنج سالم باقي مانده است. بيشتر صفحات جلد 6 باقي مانده است، اما ديگر مطالب از جلد 7 به بعد ناپيوسته و تكه تكه است، كه يا از عبارات يا نقل قولها در آثار نويسندگان متأخر از جمله ديودورس سيسلي (19)، ديوكاسيوس (20)، پلوتارك (21)، و ليوي مأخوذ است، يا از منتخبات از پيش آماده اي كه تحت نظارت امپراتور بيزانس كنستانتين پرافيروجنتيوس (22) در قرن دهم براي بيان موضوعاتي مانند «درباره ی فريب خوردن»، «فضايل و رذايل»، و «درباره ی تدبير جنگي» تدوين شده بود، اخذ شده است.
طرح اصلي پوليبيوس عبارت بود از به دست دادن خلاصه اي از تاريخ پنجاه و دو ساله اي (220 -168 ق. م) كه در طي آن رم بر جهان شناخته شده آن دوران تسلط يافت. براي تحقق اين امر، وي در جلدهاي 1و 2 با شرح دادن تاريخ رم در طي دوران اولين جنگ پونيك (264-241ق. م) زمينه كار را فراهم مي كند. در اين جنگ، رم و كارتاژ بر سر تسلط يافتن بر جزاير سيسيل و كورسيكا (23) نبرد كردند. اين جنگ با تسليم كارتاژ و واگذاري سيسيل و جزاير ليپاري (24) به رم و توافق در مورد پرداخت غرامت جنگي پايان پذيرفت. بي درنگ در سالهاي پس از جنگ، رم با زور كورسيكا و ساردني (25) را از چنگ كارتاژها به درآورد و افزون بر اين، آنان را به پرداخت غرامت جنگي بيشتر مجبور ساخت. در جلد 3، پوليبيوس يك طرح خلاصه شده را به مورد اجرا مي گذارد، وي در جلد مزبور به شرح چگونگي اعمال رمي ها براي حفظ برتري و متصرفاتشان در كارتاژ، در 146 قبل از ميلاد مي پردازد.
او در جلدهاي 3 تا 29 به وقايعي كه در فاصله ميان 241 تا 168 قبل از ميلاد اتفاق افتاده است، توجه مي كند- بويژه دومين جنگ پونيك در فاصله ی ميان 218 تا 201 قبل از ميلاد. تحت رهبري هاميلكار باركا (26)، فرزندش هانيبال (27) و دامادش، هزدروبال (28)، كارتاژ توانست پايگاه نظامي جديد را در اسپانيا به دست آورد، به طوري كه از آنجا قادر شد جنگ را از نو با رم شروع كند. هانيبال، پس از تصرف سگنتم (29) در كرانه خاوري شبه جزيره ايبري، سپاهش را از راه اسپانيا و گال و از دل رشته كوههاي آلپ به درون ايتاليا فرماندهي كرد. وي، با ايجاد يك پايگاه در بخش شمالي ايتاليا (218-217ق. م)، به سوي كاپوا (30) پيش رفت. او سپاه عظيم رمي ها را در كان (31) تار و مار كرد (216) اما فقط توانست كاپورا را تا 211 قبل از ميلاد براي خود حفظ كند. هزدروبال مسير هانيبال را از دل كوههاي آلپ ادامه داد، ادامه ی پيشروي اش به داخل سرزمين ايتاليا از سوي گيوس نرو (32) و سپاه رمي هاي مستقر در جنوب در كرانه هاي رود متاروس (33) گرفته شد. هانيبال موقعيتش را در بخش جنوبي ايتاليا تا 203 حفظ كرد، سالي كه به وي فرمان داده شده بود كه به افريقا برگردد. در همين اثنا، در اسپانيا، پابليوس سي پيو (34) در يك نبرد سرنوشت ساز در ايليپا در 206 پيروز شد و كارتاژي ها را به عقب نشيني مجبور كرد. سي پيو از راه دريا عازم افريقا شد و در زاما (35)، در 204 قبل از ميلاد با سپاه انبوه و متمركز كارتاژ رزميد. كارتاژي ها شكست خوردند، و مجبور به پرداخت غرامت شدند و از ناوگان و اموالشان در اسپانيا و جزاير مديترانه صرف نظر كردند.
جلدهاي 30 تا 39، دوران 168 تا 146 قبل از ميلاد را در بر مي گيرد و بخصوص به رويدادهاي يونان، جزاير مديترانه، آسياي صغير، و كارتاژ توجه مي كند. هر چند نخستين دو جنگ پونيك عملاً كارتاژ را از قدرت سياسي اش محروم كرد، معاملات بازرگاني آن گسترش پيدا كرد و بنابراين به عنوان رقيب مشترك بازرگاني رم به حيات خود ادامه داد. موقعي كه كارتاژي ها در برابر تجاوزات نظامي مسينيسا (36) پايداري نشان دادند، از عمل به عهدنامه ی خود با رم سرپيچي كردند. يك دسته از سپاهيان رمي به افريقا اعزام شدند، و با آنكه كارتاژي ها كوشيدند تا مشكل را با مذاكره فيصله دهند، آنان وادار به خشونت شدند. كارتاژ قبل از آنكه به دست سي پيو آميليانوس تصرف و تخريب شود، و شهروندانش به عنوان برده فروخته شوند، به مدت دو سال در مقابل محاصره رمي ها از خود پايداري نشان داد.
اگرچه تاريخها عمدتاً بر نبرد ميان كارتاژ و رم تأكيد دارد، پوليبيوس افزون بر اين درباره ی ترقي و توسعه سرزمينهايي مانند مقدونيه، سوريه، گال، و آسياي صغير بتفصيل بحث مي كند. مقدم بر تلاشهايش، وي به ما مي گويد:
مي توان گفت تاريخ جهان، يك رشته از مباحثات پراكنده و غير پيوسته بوده است، و همان اندازه از لحاظ اصول و پيامدهايشان بشدت از هم فاصله داشتند كه از لحاظ موقعيتهايشان. اما از اين لحظه به بعد، تاريخ به صورت يك كل به هم پيوسته در مي آيد؛ رويدادهاي ايتاليا و ليبي در رويدادهاي آسيا و يونان دخالت دارند، و جهت گيري همگي به سوي يگانگي است.
(1. 3. 3-4؛ نيز نك 1. 4. 1-2)
افزون بر اين، موضوع چهار جلد از چهل جلد كتاب مزبور در رديف رويدادهاي روايي سالهاي 220 تا 146 قبل از ميلاد قرار نمي گيرد. جلد 40، كه اكنون مفقودالاثر است، گمان مي رود شامل خلاصه اي از مندرجات يك يك جلدهاي تاريخها بوده است (نك، 39. 8. 3). جلد 34، با پيروي از رسم و روال تاريخ نويسان متقدم تر يوناني از جمله هرودت، توصيفي است. جغرافيايي از زمينه اي كه اساساً روايي است. (37)
مطالب جلدهاي 6و 12 بيشتر غير عادي و شگفتي آور است. در اولين جلد گروه اخير، پوليبيوس سازمان حكومتي، مقررات نظامي، و تاريخ اوليه ی رم را شرح مي دهد. وي اعتقاد دارد كه موضوعاتي از اين قبيل، در توجيه اينكه چگونه رم توانست در عرض يك دوره پنجاه و سه ساله دنيا را تسخير كند، جنبه اساسي دارد. طبق عقيده پوليبيوس، شش نوع سازمان حكومتي وجود دارد: سه نوع آن (حكومت سلطنتي ابتدايي، اشرافي، و دموكراسي) خوب است، و سه نوع ديگر آن (حكومت استبدادي، اليگارشي، و حكومت اراذل و اوباش) بد و فاسد. در يك چرخه مداوم، هر نوع خوب به صورت يك نوع فاسد و بعد هم دوباره به صورت يك نوع خوب درمي آيد كه وي اين چرخه را «تسلسل» (38) (39) مي نامد. بر اين اساس حكومت سلطنتي ابتدايي (تحت نظارت يك فرد) جاي خود را به حكومت استبدادي مي دهد، كه اين هم جاي خود را به حكومت اشرافي مي دهد، و قس علي هذا. از آنجا كه اين چرخه قانونمند است، پوليبيوس به ما توضيح مي دهد كه وقتي يك شخص بتواند هويت مرحله اي را كه يك جامعه در آن قرار دارد تعيين كند، در آن هنگام آنها مي توانند آنچه را آينده به همراه خواهد آورد، پيش بيني كنند. پوليبيوس مدعي است كه رم توانست اين چرخه را با «اختلاط» يا به حالت تعادل درآوردن سه نوع خوب حكومت به طور موقت متوقف كند (6. 10. 11. 18). «حكومت سلطنتي» با دو كنسول، «اشرافي» براي مجلس سنا و «دموكراسي» براي مجلسهاي ملي همخواني دارد. اين سه گروه به اتفاق هم به كار مي پردازند و هر يك ديگري را از اينكه به صورت عنصري مسلط درآيد، باز مي دارد. وي استدلال مي كند كه كاميابي رم را در عين حال مي توان به مقررات نظامي اش اسناد داد. توصيف مفصل پوليبیوس راجع به اين گونه مقررات ـ از نقل و انتقال اردوهاي نظامي براي سربازگيري- براي خواننده هيچ ترديدي باقي نمي گذارد كه رم از يك سيستم حكومتي منظم و كارآمد برخوردار بوده است. (40)
پوليبيوس در ضمن علاقه مند است كه خوانندگانش متوجه شوند كه كتاب تاريخها خوب تأليف و تدوين شده است. اين علاقه مندي به وضوح تمام در جلد 12 ابراز شده است. در جلد مزبور، پوليبيوس از آثار و تأليفات تيمايوس (41) اهل تورمينيوم (42) كه در آنها مطالبي راجع به افريقا، سيسيل و ايتاليا نوشته شده بود، به عنوان شروع بحث براي ابراز نظريات خودش در زمينه ی تاريخ استفاده مي كند. وي مدعي است كه سه روش براي گردآوري اطلاعات وجود دارد: با چشم، يعني مستقيماً شاهد وقايع بودن؛ با گوش، يعني مصاحبه با شهود؛ و ايضاً با گوش، يعني با خواندن آثار مكتوب با صداي بلند (12. 27. 1-4). روش سوم، كه تيمايوس آن را به كار مي برد، كمتر از همه دقيق است. پوليبيوس استدلال مي كند كه شاهد عيني بودن بهترين روش است، اما تاريخ نويسان علاوه بر اين بايد از تجربه ی لازم براي درك آنچه مي بينند، برخوردار باشند. از نظر پوليبيوس، بهترين تجربه، شركت جستن در رويدادهاي مشابه است (12. 28الف؛ نيز نك 20. 12؛ 7. 25. 4؛ 27. 28). مثلاً يكي از دليلهايي كه پوليبيوس در گزينش سال 220 قبل از ميلاد به عنوان سرآغاز تاريخهايش ارائه مي كند، اين است كه خود وي شاهد عيني بسياري از رويدادهايي بوده است كه دركتاب بتفصيل شرح داده است (4. 2. 2). اما در مواردي كه وي نتوانسته بوده است كه شاهد همه ی وقايعي باشد كه اتفاق افتاده، از گوشهاي خود بهره برده است. اگر تاريخ نويسان نتوانند مستقيماً شاهد عيني يك رويداد باشند، در اين صورت آنان مي توانند با نكته سنجي گزارشي را درباره ی آنچه اتفاق افتاده است، از راه مصاحبه كردن با شاهدان عيني تهيه كنند. به منابع مكتوب نيز مي توان رجوع كرد، اما تاريخ نويسان بايد داده هايشان را براي دستيابي به كنه آنچه در واقع اتفاق افتاده است، با هم مقابله كنند (12. 28. 3. 4. 7؛ 12. 25. 1-14؛ 27. 5). تاريخ نويس همچنين مي تواند مكانهايي را كه صحنه ی وقوع رويدادها بوده است، مورد بررسي قرار دهد. به عنوان مثال، پوليبيوس براي ما شرح مي دهد كه خود وي «براي اينكه پي به حقيقت ببرد و با چشمهاي خود [ش] ملاحظه كند» مسيري را كه هانيبال در كوههاي آلپ طي كرده بود، دوباره طي كرد (3. 48. 57-59).
پوليبيوس، مانند توسيديد، باور دارد كه رسيدن به كنه تاريخ گذشته، مستلزم برملا كردن روابط در زنجيره هاي عليتي است كه به رويدادهايي مانند جنگ منجر مي شود (3. 6. 3) (43) اما وي، برخلاف توسيديد، ميان سه عامل، نه دو عامل، در يك تحليل علت و معلولي تمايز قايل مي شود: يك آغاز، (44) يك بهانه (45) و يك علت (46). مثلاً، در مورد يك جنگ، «آغاز» اولين عمليات خود جنگ است، «علت» حالاتي از ذهن است كه اشخاص را به جنگ وامي دارد، و بهانه است كه براي جنگ مي ورزد. (47)
پوليبيوس از اين طرح كلي براي بدقت بررسي كردن نبردهايي مانند دومين جنگ پونيك استفاده مي كند. وي براي ما تشريح مي كند كه اين جنگ سه علت دارد: خشم هاميلكار از اينكه در نخستين جنگ پونيك شكست خورده بود، الحاق غيرعادلانه ی ساردني به رم و درخواست غرامت جنگي كلان، و پيروزي كارتاژي ها در اسپانيا. جنگ مزبور داراي دو آغاز بود: تسخير شهر سگنتم توسط هانيبال و عبور وي از رود ابرو (48) (مرز شمالي تحت نظارت كارتاژي ها در اسپانيا). سرانجام، اين امر يك بهانه بي نظير در برداشت: ادعاي هانيبال مبني بر اينكه وي مشغول گرفتن انتقام از رمي هايي بود كه برخي از شهروندان ساگونتوم را اعدام كرده بودند. پوليبيوس براساس چنين بهانه اي نتيجه مي گيرد كه كارتاژ به خاطر جنگ مقصر بود. اما اگر آنان [كارتاژي ها] به موضوع الحاق ساردني و پرداخت غرامت جنگي هنگفت به عنوان يك بهانه استناد كرده بودند، در اين صورت رمي ها مقصر به شمار مي آمدند (3. 15، 30).
پوليبيوس همچنين دليل مي آورد كه تاريخ نويسان نبايد به امور واهي و جنجالي علاقه نشان دهند. وي در اين باره مي نويسد، هدف تاريخ نويس:
نبايد مبهوت كردن خوانندگانش با يك رشته حكايات هيجان انگيز باشد؛ و نبايد هم قصدش معطوف به تأليف عباراتي باشد كه احتمالاً تكراري بوده است، و نه هم مانند يك نويسنده ی تراژدي بتفصيل روي صفحات خاص تأكيد كند: اما بالاتر از همه چيز وظيفه اش عبارت است از گزارش توأم با دقت آنچه گفته يا انجام داده شده است، در حالي كه ممكن است تكراري باشد. زيرا كه هدفهاي نمايشنامه نويسي و تاريخ يكي نيستند، بلكه بشدت با هم مغايرند. در اولي موضوع براي تحت تأثير قرار دادن و ايجاد شعف و شادي به وسيله گفتار است، در حدي كه طبيعي به نظر برسد؛ در دومي براي آگاهي دادن و مجاب كردن است از راه گفتار و كردار صادقانه؛ در اولي تأثيرگذاري آني و گذراست، در دومي هميشگي و پايدار. افزون بر اين، در اولي زير نفوذ قرار دادن تماشاگر، امتياز عمده است، زيرا كه مطلب بر سر ايجاد توهم است؛ در حالي كه در دومي مسئله اصلي مرتبط با حقيقت است، زيرا كه موضوع براي فايده رساندن به خواننده است.
(2. 56؛ نيز نك 2. 13-16؛ 3. 20. 48؛ 7. 2-1؛ 14. 36؛ 15. 1. -36؛ 16. 20)
بسياري از تاريخ نويسان، بويژه كساني كه به نوشتن تك نگاري مي پردازند، به «اغراق كردن در مورد مطالب پيش پا افتاده، به حك و اصلاح كردن و طول و تفصيل دادن به گزارشهاي جزئي و بكلي تغيير دادن رويدادهاي نه چندان مهم به صورت رويدادها و اقدامات پر اهميت و سرنوشت ساز سوق داده شده اند» (29. 12. 3؛ نيز نك 7. 7). اگرچه چنين اظهاراتي حكايت از خود بر حق بيني مي كند، پوليبيوس ايده هاي خود را عملي كرد. وي از تجربه نظامي و سياسي عميقي برخوردار بود. در سرتاسر منطقه ی درياي مديترانه بسيار به سير و سفر پرداخت و به طيف وسيعي از منابع رومي و يوناني با شيوه اي انتقادي رجوع كرد (مثلاً، 29. 14. 3؛10. 9. 3؛30. 4. 10-11؛3. 26. 1). (49) علاوه بر اين، او بسيار بندرت مقهور پرداختن به توصيف جنجالي و مهيج شد. و اين يكي از دلايلي است كه باعث شهرت وي به نويسنده اي تقريباً كسل كننده و ملال آور شده است. در موقعي كه ملاحظات مهمتري مطرح است از سبك بايد چشم پوشيد. پوليبيوس عقيده دارد كه از راه بررسي تاريخ ما مي توانيم خودمان را براي مواجه شدن با مشكلات اخلاقي و فراز و نشيبهاي سرنوشت (50) آماده كنيم. وي مي نويسد:
دو راه براي اصلاح نوع بشر وجود دارد- يكي از راه مصيبتهاي متعلق به خودش، ديگري از راه مصيبتهايي كه متعلق به ديگران است: اولي غيرقابل ترديدترين است، دومي كم دردترين... اين است كه ما جبراً به اين نتيجه مي رسيم كه شناخت به دست آمده از راه بررسي تاريخ واقعي از همه آموزشها براي زندگي عملي بهتر است. به همين دليل تاريخ، و تنها تاريخ، است كه، بدون درگير كردن ما با خطر بالفعل، قوه تميزمان را كمال مي بخشد و ما را براي اتخاذ نظريات صائب آماده مي سازد- هر چه ممكن است باشد مرحله بحراني يا برخورد با امور جاري.
(1. 35)
كتاب تاريخها با كتابهاي آموزش كارهاي دستي پرحجم كه مختصه ی دوران ماست، متفاوت نيست. هدف پوليبيوس، خوانندگاني است كه از ميان سياستمداران فعال و مشتاق برخاسته اند. اينان در آثار پوليبيوس، تعاريف جامعي را درباره ی مهارتهاي عملي (از جمله شناخت احكام نجومي قران سه برج حمل، اسد و مشتري، 10. 43-47)، برنامه هاي مصلحتي (مانند نحوه ی یافتن ياران هم پيمان و متفق، 3. 12)، و اصولي كه اساس دولتهاي موفق را تشكيل مي دهد، (جلد 6)، پيدا خواهند كرد. بر اين اساس نتيجه گيري پوليبيوس اين است كه [الف] اگر شما از تاريخ امكانات بالقوه اش را كه حاوي تعليمات عملي و مفيد است حذف كنيد، آنچه باقي مي ماند كاملاً عادي و معمولي است و چيزي براي آموختن به ما در برندارد» (12. 25؟)
با توجه به معلم مآبي و پرگويي پوليبيوس، از اينكه تاريخها براي مدتهاي طولاني مورد توجه قرار نگرفته است، نبايد شگفتي آور تلقي شود. وي در شمار آن دسته از نويسندگان يوناني كه محققان بيزانسي آنان را به غرب معرفي كردند نبود، و آثارش تقريباً در اروپا تا نيمه قرن پانزدهم ناشناخته باقي ماند. عقايد و افكار پوليبيوس در فلورانس در حدود 1418-1419، در هنگامي كه لئوناردو بروني (51) از تاريخها براي نوشتن تاريخي راجع به نخستين جنگ پونيك و جنگهاي متعاقب ميان ايليريايي ها (52) و گال ها بهره گرفت، دوباره كشف شد. اندكي بعد، پاپ نيكولاس پنجم (53)، پوليبيوس را در شمار آن گروه از نويسندگان يوناني كه مي بايست آثارشان به لاتين ترجمه شود، در نظر گرفت. انجام دادن اين كار به نيكولوپروتي (54) محول شد، و ترجمه اش (1414) به صورت محملي درآمد كه به وسيله آن پوليبيوس تا قرن شانزدهم از شهرت برخوردار شد. در قرن شانزدهم، ماكياولي و معاصرانش بررسي درباره ی ارزش انديشه هاي سياسي پوليبيوس را آغاز كردند. (55) پس از ماكياولي، ترجمه هايي از فصلهاي جلد 6 كه مربوط به امور نظامي بود، با شمارگان بالا چاپ و منتشر شد. افزون بر اين ترجمه هايي از آثار وي به زبانهاي فرانسوي (1545-1546) ايتاليايي (1546)، انگليسي (1568) و آلماني (1574) انتشار پيدا كرد. در فاصله 1789، 1795، يوهان شوايگوسر (56) يك ترجمه به ياد ماندني در ده مجلد چاپ و منتشر كرد. اين ترجمه به صورت مبنايي براي طبعهاي بعدي، از جمله آنهايي كه از سوي شركت انتشاراتي با تنروست (57) نشر يافت (1866-1904) درآمد. اين نيز بنوبت به نشر ترجمه هاي انگليسي از سوي شاكبرو (58) (1889) و پاتون (59) (1922-1927) منجر شد.
در حال حاضر تاريخهاي پوليبيوس را يك گروه كوچك اما پرشور ستايش مي كنند. اينان دريافته اند كه در ميان درياي صفحاتش جزايري روايي وجود دارد كه بسي دقيق تر و هيجان انگيزتر از بيشتر آثاري است كه از سوي تاريخ نويسان «جنجالي» به رشته ی تحرير درآمده است. به عنوان مثال، بخشهاي مربوط به عبور هانيبال از رشته كوههاي آلپ (3. 33. 5) بخوانيد، و خود قضاوت كنيد.
آثار مهم
The Histories of Polybius, 2 vols, trans. E. S. Shuckburgh, intro. F. W. Walbank, Bloomington, IN: Indiana University Press, 1962.Polybius: The Histories, 6 vols, trans. W. R. Paton, Loeb Classical Library,London: Heinemann, 1922–27.
Polybius: The Rise of the Roman Empire, trans. and abr. I. Scott-Kilvert, Harmondsworth: Penguin, 1979.
پي نوشت ها :
1. Dionysius of Halicarnassus, De compositione verborum; quoted in K. Sacks, ‘Polybius on the writing of history', Classical Studies, 1981, 24, special issue, p. 30.
2. Megalopolis.
3. Arcadian.
4. Citations correspond to the book, chapter and section number of the Shuckburgh translation of the Histories.
5. Achaean.
6. Philopoemen.
7. Lycortas.
8. Plutarch, Lives, trans. B. Perrin, Loeb Classical Library, London: Heinemann, vol. 10, Philopoemen. 21. 5.
9. Messene.
10. Pydna.
11. Callicrotes.
12. Leontium.
13. Scipio Aemilianus.
14. Sardes.
15. Via Domita.
16. southern Gaul.
17. Pseudo-Lucian.
18. On the details of Polybius’ life, see A. M. Eckstein, ‘Notes on the Birth and Death of Polybius’, American Journal of Philology, 1992, 113 (3) : 387-406.
19. Diodorus of Sicily.
20. Dio Cassius.
21. Plutorch.
22. Porphyrogenitius.
23. Corsica.
24. Lipari.
25. Sardinia.
26. Hamilcar Barca.
27. Hannibal.
28. Hasdrubal.
29. Saguntum. (Sagunto).
30. Capua.
31. Cannae.
32. Gaius Nero.
33. Metauros.
34. Publius Scipio.
35. Zama.
36. Masinissa.
37.. 'Several later geographical passages were also inserted in earlier books. See, for example, 1. 41. 7-42. 6; 2. 14. 3-17. 12; 3. 36-39,47. 2-4, 57-59; 4. 39-42; 5. 21. 3-22. 4, 44. 3-11; 10. 10-11; and 27. 4-11, 48. For a discussion on whether Polybius’ later interest in geography was at the expense of his interest in history, see F. W. Walbank, Polybius, Berkeley, CA: University of California Press, 1990, p. 117.
38. anacyclôsis.
39. Fora more detailed description of what this cycle entails, see T. J. Luce, The Roman Historians, London: Routledge, . 1997, pp. 136-7.
40. Ibid.. p. 137.
41. Timaeus.
42. Tauromeium.
43. Thucydides, History of the Peloponnesian War, trans. C. F. Smith, Loeb Classical Library, London: Heinemann, 1919, vol. 1, 1. 23. 6.
44. begingin (archai).
45. pretext (prophaseis).
46. cause (aitiai).
47. D. W. Baranowski, ‘Polybius on the Causes of the Third Punic War’, Classical Philology, 1995,90 (1) : 16-32; and A. M. Eckstein, ‘Hannibal at New Carthage: Polybius 3. 15 and the Power oflrrationality’, Classical Philology, 1989,84 (1) : 1-15.
48. Ebro.
49. For a discussion on Polybius' supposed bias towards Rome, see A. M. Eckstein, 'Polybius, Demetrius of Pharos, and the Origins of the Second Illyrian War’, Classical Philology, 1994, 89 (1) : 46-59; D. W. Baranowski, ‘Polybius on the Causes of the Third Punic War’; and A. Momigliano, Alien Wisdom: the Limits of Hellenization, Cambridge: Cambridge University Press, 1975, pp. 22-48.
50. fortune (tyche).
51. Leonardo Bruni.
52. Illyrian.
53. Pope Nicholas V.
54. Niccolò Perotti.
55. A. Momigliano, Essays in Ancient and Modem Historiography, Oxford: Basil Blackwell, 1977, p. 88.
56. Johannes Schweighaeuser.
57. Buttner -Wobst.
58. Shuchburgh.
59. Paton.
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}