نويسنده: مارني هيوز وارينگتون
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري شيلا روباتم (1943-)

نسبتاً تا اين اواخر، اختصاص دادن توجه به يك تاريخ نويس زن، ‌احتمالاً با تعجب و حتي با تمسخر مواجه مي شد. فعاليتها و نظريات زنان، از ديد تاريخ نويسان اهميت چنداني نداشت، ‌زيرا كه تصور مي شد كه يا آنان شركت ناچيزي در وقوع رويدادها داشته اند يا اينكه تجربه هايشان به اندازه ي كافي از راه توصيف تجربه هاي متعلق به مردان مورد بررسي قرار گرفته است. اما در پايان دهه 1960 بسياري از سكوتهاي تاريخ برجستگي خاصي پيدا كرد. در حالي كه برخي از تاريخ نويسان به زندگي و سرگذشت انسانهايي كه قبلاً ناديده گرفته مي شد، توجه نشان مي دادند، گروه ديگر از جمله شيلا روباتم (1)، نياتشان را براي نوشتن سبك جديدي از تاريخ كه از تجربه هاي هر دو جنس مردان و زنان سخن بگويد، اعلام كردند.
دختر يك كارمند اداري و يك فروشنده ي لوازم مهندسي، شيلا روباتم، نخست در دوره ي دبيرستان به آموختن تاريخ علاقه مند شد. وي بعدها به خاطر آورد كه شرح زندگي شاهان و شهبانوان، وصف جنگها و اكتشافات او را تحت تأثير قرار ندادند، اما اُلگا ويلكينسون (2)، معلمي كه او در متديست كالج (3) در كلاس درسش حضور يافت، به وي ثابت كرد كه تاريخ «به زمان حال متعلق است، ‌نه به كتابهاي درسي تاريخ» («پژوهش و موضوع، سرنخ اوضاع و شرايط»، ‌مندرج در كتاب رؤياها و تنگناها (4)، ‌صص166-167). (5) برنامه ي درسي تاريخي كه او در كالج سنت هيلدا (6)، ‌آكسفورد، ‌با آن مواجه شد، ‌براي رشد علاقه ي مفرطش به زندگي مردم عادي و ارتباط ميان حال و گذشته كار كمي انجام داد. اين كتاب درسي كه ملغمه اي بود از آثار بيد، مك اولي، ‌توكويل (7) و گيبون و مطالبي درباره ي رومي ها، آنگلوساكسون ها و تاريخ قرن نوزدهم اروپا، وي را سردرگم كرد و از اين رو تصميم گرفت تا به جست و جوي ديدگاههاي ديگري در مورد تاريخ گذشته برآيد. روباتم، از طريق رفقايش در جنبش سوسياليستي و كميته خلع سلاح اتمي، ‌با عقايد و افكار كارل ماركس آشنا شد (همان، صص168-169). (8) ماركس در برابر پرسش ترديدآميزش اعلام داشت كه شرايط مادي و اقتصادي جامعه اقتصادي مدرن، كارگران را مجبور مي كند تا نيروي كارشان را به عنوان يك كالا براي زنده ماندن بفروشند. براي انجام دادن چنين كاري، ‌آنان بايد از تسلط بر آنچه مي سازند، ‌صرف نظر كنند و براي اجتناب از بيكاري و گرسنگي با ساير كارگران به رقابت برخيزند. شماري از تاريخ نويسان ماركسيست مي پنداشتند كه سركوب طبقه كارگر در جامعه مدرن سرمايه داري صرفاً از سوي عاملهاي اقتصادي انجام مي گيرد. اما ديگران، مانند دورتي (9)و ادوارد تامپسون (10)، ‌عقيده داشتند كه اين امر براي كارگران امكان پذير است كه از منزلت خود در جامعه آگاه شوند و با اتحاد و دست به دست هم دادن، ‌وضع زندگي خود را تغيير دهند.
نظر ماركس درباره ي تاريخ، آن گونه كه از سوي دورتي و ادوارد تامپسون تفسير شد، ‌بر تجربيات و نظريات مردان و زنان معمولي متمركز است. اما روباتم مدعي است كه نظر ماركس در عين حال متضمن روشي براي درك اين نكته است كه چگونه زنان، گاه به گاه، ‌از سمتي كه در زمينه ي جنسيت بر آنان روا مي دارند، آگاهي مي يابند. در جامعه ي سرمايه داري، طبقه حاكم نه تنها بر شرايط مادي و اقتصادي تسلط دارد، ‌بلكه همچنين بر زبان، اخلاق، قانون و دين سلطه خود را اعمال مي كند. بنابراين نبرد فرد ستمديده، هم جنبه ي مادي و هم جنبه ايدئولوژيكي دارد. روباتم براي ما اثبات مي كند كه فقط در نوشته هاي ماركس به ميزان و ماهيت ستمديدگي زنان اشاره شده است. مثلاً، در كتاب سرمايه، ماركس به جامعه هايي كه در آنها نيروي كار انسانها به عنوان كالا به فروش مي رسد، تأكيد مي ورزد. روباتم استدلال مي كند كه در هنگام نوشتن اين مطلب ماركس به نقش مضاعف زنان كه خارج از دستمزد دستگاه اقتصادي ايفا مي شود، توجهي نشان نمي دهد. زنان نه تنها توليد كنندگان زيستي، مربيان، و پرورش دهندگان نسل بعدي كارگران به شمار مي آيند، بلكه همچنين كارشان به عنوان خانه دار براي تأمين زندگي روزمره مزد بگيران ضروري است («پژوهش و موضوع، سرنخ اوضاع و شرايط» مندرج در كتاب رؤياها و تنگناها، ص185). در نتيجه، تاريخ نويسان ماركسيست از توجه به جنسيت، دوران حاملگي، كار بي مزد و روابط فردي و اجتماعي درون خانواده غفلت كرده اند. از ديدگاه او، يك تاريخ مهمتر و جدي تر صرفاً به نقشهايي كه مردان و زنان در انقلابها، ‌سازمانهاي سياسي، اتحاديه ها و جنبشهاي راديكال ايفا كرده اند و اينكه چگونه آنان در قبال دگرگونيها از خود واكنش نشان داده اند، نمي پردازد. چنين كتاب تاريخي در عين حال به روابط متفاوت مادي، فردي و اجتماعي وقع مي نهد و آنها را به حساب مي آورد:
در ادوار مختلف تاريخي، توليد مثل، ‌زندگي جديد، ‌ادامه ي حيات، ‌رادر آينده ممكن خواهد ساخت، ‌كار خانه، ‌تقلا كردن در خانه، كارگران را به بيرون رفتن از منزل و ادامه دادن به كار بر اساس روشهاي پرداخت مزد در نظام سرمايه داري قادر مي سازد، بزرگ كردن كودك، تداوم حيات توليد كنندگان زندگي نو را امكان پذير مي كند، و امكان لازم را براي كار زنان در خارج از خانه به خاطر دريافت مزد فراهم مي آورد.
(«پژوهش و موضوع، سرنخ اوضاع و شرايط» مندرج در كتاب رؤياها و تنگناها، ‌ص188)(11) چنين ديدگاهي درباره ي تاريخ اساسي مشهورترين آثار روباتم را تشكيل مي دهد، ‌آثاري مانند زنان، مقاومت و انقلاب، تاريخي درباره ي زنان و انقلاب در دنياي جديد (12) (1972) و دور از چشم تاريخ: كشف مجدد زنان در تاريخ از قرن هفدهم تا زمان حاضر (13) (1974). روباتم در اين كتابها تجربه هاي زنان را در بريتانيا، فرانسه، ‌اتحاد شوروي، چين، كوبا، ويتنام، ‌و الجزاير مورد بررسي قرار مي دهد، ‌و جريان مقاومتشان را در برابر ستم و سركوب با شركت كردن در جنبشهاي رايج راديكال، سوسياليستي، آرمان گرايانه، ‌سنديكايي، ‌حق رأي براي زنان، ‌و فمنيستي از قرن هفدهم تا زمان حاضر پيگيري مي كند. (14)‌ آنچه از فحواي مطالب اين كتابهاي تاريخ استنباط مي شود، ‌پيامي است كه حاكي از اينكه مبارزه و بحثهاي آزاديخواهانه از پديد آوردن هر گونه زمينه و چشم اندازي براي رهايي همه زنان، يا آگاه ساختن آنان از هويتشان ناكام ماند. تقريباً، فقط توسط جنبشهاي سوسياليستي انقلابي است كه مسئله آزادي زنان به طور واقعي جدي گرفته شده است (زنان، مقاومت و انقلاب، ص205).
اما، متأسفانه، ‌در حالي كه مردان شركت زنان را در براندازي شرايط موجود اجتماعي پذيرفته اند، ‌«تمايل دارند جامعه آينده را به عنوان جامعه اي در نظر آورند كه در آن زنان به طور جدي بر سر جايشان برگردانده شوند» (همان). روباتم اين موضوع را بروشني در يك بررسي راجع به دگرگونيهايي كه انقلاب روسيه در 1917 موجد آن بود، بيان مي كند. به رغم خرافات، گرسنگي، بي سوادي و عقيده عمومي درباره ي زنان به عنوان ملك طلق پدران و شوهرانشان، ‌حوزه حزبي زنان (15)از سوي بلشويك ها به منظور ترويج مراقبتهاي سوسياليستي بهداشتي در رختشوي خانه ها و رستورانها ايجاد شد. همه اينها به خاطر اين بود تا زنان از كار كردن به خاطر دستمزد اقتصادي رهايي يابند. سقط جنين، طلاق، و جلوگيري از حاملگي مجاز شمرده شد و ازدواج به صورت غير مذهبي برگزار شد، نه به صورت مذهبي و آييني. اما چنين تغييرات پردامنه اي ديرزماني نپاييد و به پايان رسيد. در آخر دهه 1920 آنچه زنان به دست آورده بودند، ‌از سوي استالين تحت عنوان پيشرفت اقتصادي ابطال شد. در دهه 1930، ‌نه تنها از زنان متوقع بودند كه كار كنند، بلكه همچنين از آنان انتظار داشتند كه بار كارخانه داري و بچه داري را نيز به دوش بكشد. روباتم نتيجه مي گيرد، تاريخ نشان مي دهد كه آنچه مورد نياز است يك «انقلاب در درون يك انقلاب» است يا، ‌در مورد جهان در حال پيشرفت، آزادي از «مستعمره در دورن مستعمره»: واژگون كردن هر دو شرايط سرمايه داري و درك آزادي به عنوان قدرت براي كنترل بر چيزهاي ديگر. اين امر مستلزم يك استحاله اساسي در مورد «اصلاح كردن فرهنگي مردان و زنان، تربيت كودكان، وضعيت مكانهايي كه در آنها به سر مي بريم، ساختار قانوني جامعه، ‌اميال جنسي، و نفس ماهيت كار» است (همان، صص245، 249).
برخورد با اين آثار از سوي محافل دانشگاهي بوضوح متفاوت بود. در حالي كه برخي از تلاشهاي روباتم در مبارزه با نظريات معاصر درباره ي ماهيت و گستره تاريخ ستايش مي كردند، برخي ديگر تقريباً از متكي بودنش به اسناد و مدارك دست دوم، ‌برنامه ي كار سوسياليستي اش و جد و جهدهايش در كش دادن يك تاريخ راجع به آنچه تنها به «درج اطلاعاتي پراكنده به شيوه اي كاملاً ناشيانه در خلال سالها» منجر شد، ‌ناخشنودند. (16) اما از ديدگاه بسياري از زنان، ‌كتابهاي زنان، ‌مقاومت و انقلاب و دور از چشم تاريخ، آنان را با يك سنت مربوط به مقاومت كه از طريق آن كوشش خودشان زمينه لازم را براي ايجاد تحول فراهم مي سازد، و شيوه هاي مورد نظر را براي تغيير در روابط جنسي، نژادي، ‌و طبقاتي پديد مي آورد، آشنا كرد. اين كتابها به سرعت به صورت متنهاي استاندارد در كلاسهاي پژوهشي زنان هم در بريتانيا و هم در خارج درآمد و هنوز هم از سوي پژوهشگران فمنيست كنوني به عنوان آثاري دوران ساز به شمار مي آيد.
روباتم در پاسخ به اظهار نظرهاي انتقادي از آثارش، كتاب بيداري زن، ‌دنياي مرد (17) را به رشته ي تحرير درآورد (1973). وي در اين كتاب از تجربه دوران كودكي اش و اسناد و مدارك مربوط به ظلم و ستم اقتصادي و اجتماعي بر زنان تحت سلطه نظام سرمايه داري براي جرح و تعديل كردن اصطلاحات ماركسيسم به صورتي سرراست تر بهره مي گيرد. او همچنين اظهار نظر مي كند كه منشأ سرسپردگي زنان را در محدوه خانواده بايد در جامعه هاي پيش از سرمايه داري پيدا كرد. مثلاً، وي مي نويسد كه «در ارتباط زن و شوهر، نوعي مبادله خدمات وجود دارد كه به التزام ميان «مرد» و «مرد» در نظام فئودالي شبيه است» (ص63؛ نك همچنين صص 64-65، و «موقعي كه آدم زمين را بيل زد و حوا نخ ريسي كرد... » مندرج در رؤياها و تنگناها، صص 199-207). (18) اين بخش از كتاب ممكن است به عنوان تأييد اين ادعا كه زنان بايد در برابر نظام سرمايه داري و در برابر نظام مردسالاري مبارزه كنند، ‌تلقي شود. اما روباتم در «مشكل پدرسالاري» هشدار مي دهد كه اگر شما تصور روشني از چيستي و چگونگي آن نداشته باشيد مبارزه عليه «پدرسالاري» دشوار خواهد بود:
اين اصطلاح به گونه هاي بسيار مختلف به كار برده شده است: «پدرسالاري» به مثابه يك ايدئولوژي كه از قدرت مردان براي مبادله زنان ميان گروههاي خويشاوندي ناشي شد مورد بحث قرار گرفته است، به عنوان يك اصل نمادين مردانه؛ و به عنوان اقتدار پدر (به معناي تحت اللفظي اش). از اين اصطلاح براي اعمال نفوذ مردان بر جنسيت و زايندگي زنان استفاده شده است؛ و ساختار بنيادين تسلط مرد را وصف مي كند. اخيراً [متداول شدن] اصطلاح «پدرسالاري سرمايه داري» خبر از يك شكل جديد براي نظام سرمايه داري داده است.
(رؤياها و تنگناها، ‌صص208-209) (19)
وي استدلال مي كند، افزون بر اين، ‌كساني كه از مبارزه عليه پدرسالاري حمايت مي كنند، ‌غالباً از قايل شدن نقشي براي مردان در جهت آزادسازي زنان سرباز مي زنند. (20) ‌از نظر روباتم، هم مردان و هم زنان در نبرد عليه نظام سرمايه داري به آزادي دست خواهند يافت:
از آنجا كه براندازي قدرت طبقاتي به آزادي انسانهاي خارج از طبقه كارگر منجر خواهد شد، ‌از اين رو حمايت و دخالتشان در اين مبارزه لازم است، درنتيجه جنبش عليه پدرسالاري كه از سوي فمينيسم هدايت مي شود، از آزادسازي يك جنس فراتر مي رود اين جنبش امكان روابط برابر نه تنها ميان زنان و مردان بلكه همچنين ميان مردان و مردان، و زنان و زنان، و حتي ميان بزرگسالان و كودكان را در خود دارد.
(همان، ص214)
سطرهاي منتخب مذكور در فوق نشان مي دهد، روباتم علاقه مند به آزادي براي همگان، نه تنها براي زنان، است.
در زنان، مقاوت و انقلاب، دور از چشم تاريخ و بيداري زن، دنياي مرد، روباتم از طيف گسترده اي از اسناد و مدارك، از جمله ترانه ها، ‌داستانها، گزارشهاي دولتي و سازماني، ‌جزوه ها، ساير آثار تاريخي و تجربيات خودش كمك مي گيرد. وي همچنين براي مدارك شفاهي زنان، همان گونه كه بروشني در كتاب دختران سربه راه (21)ويراسته با همراهي جين مك كريندل (22)در 1977) مي توان ديد، ‌ارزش قايل است. روباتم و مك كريندل زندگي چهارده نفر از زنان وابسته به طبقه ي كارگر و طبقه متوسط سطح پايين با دستمزدهاي متفاوت را بررسي مي كند. كتاب دختران سر به راه، هرچند با اين نيت كه نمونه اي از تجربيات زنان را ارائه كند، ‌فراهم نيامده است، به خواننده گزارشي گيرا و جذاب درباره ي اينكه زنان به طور جداگانه چگونه خود را تلقي مي كنند و چه اهميتي براي رويدادهاي فردي و اجتماعي قايلند، عرضه مي دارد. اين اسناد شفاهي، در اين مورد روباتم مواظب است كه تأكيد نكند، در شمار صفحات مربوط به كتابهاي تاريخ قرار ندارند. آنها قلم انداز محسوب مي شوند: نگاههايي گذرا به زندگيهاي خصوصي افراد است كه با نوشتن به ثبت رسيده است. تاريخ صرفاً موقعي پديد مي آيد كه اين قلم اندازها با ساير اسناد و مدارك به صورت يك روايت تلفيق شوند تا به ما نه تنها براي درك موقعيتي كه در آن به سر برده ايم، بلكه همچنين براي درك موقعيتي كه احتمال دارد در آينده به آن برسيم، ياري رساند (همان، صص1-9).
قبول مسئوليت روباتم براي اين بررسي از تاريخ، همچنين در فعاليت سياسي اش مشهود است. مثلاً، روباتم، لين سگال (23)و هيلاري وينرايت (24) در كتاب فراسوي قلم اندازها (25) گروههاي پراكنده ي چپ رابه گردهمايي و اتحاد براي ايجاد جنبشي كه به خودآگاهي سوسياليستي و فعاليت سياسي توده اي در ميان كارگران كمك كند، ‌فرا مي خوانند. اين فراخواني هم در اين كتاب و هم در آثاري مانند رفقاي آليس ويلدن (26) (1986)، گذشته پشت ماست (27) (1989)، ‌زنان در نهضت: فمنيسم و كار اجتماعي (28) (1992)، شرافت و نان روزانه (29) (1993)، كارگران خانگي در سطح جهاني (30) (1993)، ‌و زنان در برخورد با فناوري (31) (1995) تكرار شده است: همين طور در همكاري اش با نشريات ادواري «رد رگ» (32) «اسپر ريب» (33) «بلك دوارف» (34) «ايسلينگتن گاتر پرس» (35) «جابزفور چنج» (36)، «هيستوري ورك شاپ» (37) «راديكال امريكا»، (38) «راديكال هيستوري ريويو» (39) بر اين فراخوني براي اتحاد تأكيد شده است؛ همچنين روباتم در همكاري اش با نهادهاي آموزشي گريتر لاندن كانسيل (40) (1982-1986)، ‌كالج هاي آموزش فني و حرفه اي، ‌دبيرستانها و دانشگاه گوشزد كرده است كه جنبشهاي توده اي در پيشبرد و پيشرفت جهاني مي توانند نقش اساسي ايفا كنند.
همان طور كه از نوشته هايش بروشني استنباط مي شود، خوانندگان آثار وي عمدتاً در زمره مردان و زنان عادي قرار دارند. پس نبايد تعجب كرد كه چرا وي اكثر آثار و نوشته هاي جاري مرتبط با بررسيهاي جنسيت، تئوري ماركسيستي، و تاريخ نگاري را طرد مي كند. به عقيده ي وي، وارد كردن آرا و افكار ساختارگرايي و فراساختارگرايي فرانسوي نه تنها درك نوشته هاي نظري را براي توده مردم غير قابل فهم ساخته است، ‌بلكه همچنين محافظ پژوهشي و دانشگاهي را از توجه نشان دادن به مسائل مربوط به جهان در حال توسعه و زندگي و كار مردماني كه از ميراثهاي فرهنگي متفاوت مخصوص به خود برخوردارند، ‌دلسرد كرده است. تاريخ نويسان نبايد هرگز هدف دگرگوني اجتماعي را كه، ‌امري كه بايد به آن واقعيت بخشيد، مستلزم اتفاق نظر و يگانگي مردان و زنان، چه پير، چه جوان است از نظر دور بدارند.
با سپاسگزاري از نويسندگاني مانند روباتم، ‌تاريخ نويسان، ‌اكنون به «صداهاي» بيشتري گوش مي دهند. اما در اين ميان شمار اندكي به تعهدش در قبال زنان و مردان عادي ارج مي نهند؛ ‌اما او فقط از زنان و به خاطر زنان صحبت نمي كند. روباتم به ما يادآور مي شود اينكه به «صداها» گوش دهيم يك چيز است و ايجاد يگانگي ميان آنها چيز ديگر.

آثار مهم

Women, Resistance and Revolution: a History of Women and Revolution in the Modern World, London:. Allen Lane, 1972.
Woman's Consciousness, Man’s World, Harmondsworth: Penguin, 1973.
Hidden from History: Rediscovering Women in History from the Seventeenth Century to the Present, New York: Vintage Books, 1976 (English edition 1973).
(ed. with J. McCrindle) Dutiful Daughters, London: Allen Lane, 1977.
Dreams and Dilemmas: Collected Writings, London: Virago, 1983.
A Century of Women: the History of Women in Britain and the United States, London: Viking, 1997.
پي نوشت ها:
1. Sheila Rowbotham.
2. Olga Wilkinson.
3. Methodist College.
4. Dreams and Dilemmas.
5. 'Search and Subject, Threading Circumstance' first appeared in the American edition of Hidden from History, New York: Pantheon, 1974.
6. St Hilda's College.
7. de Tocquville.
8. See also D. Copelman, ’Interview with Sheila Rowbotham, in H. Abelove, B. Blackmar,p. Dimock and. J. Schneer (eds) visions of History, Manchester: Manchester university press, pp. 50-2.
9. Dorothy.
10. Edward Palmer Thompson.
11. See also Women ’s Liberation and the New Politics, Nottingham: Bertrand Russel Peace Foundation, 1971.
12. Women, Resistance and Revolution: a History of Women and Revolution in the Modern World.
13. Hidden from History: Rediscovering Women in History from Seventeenth Century to the Present.
14. On Rowbotham’s view of Suffragettes, see B. Caine, English Feminism 1780-1980, Oxford: Oxford University press, 1997, pp. 260-1
15. Zhonotdel.
16. For reviews of Women, Resistance and Revolution, see M. Foot, Books and Bookmen, August 1973, 18: 106-7; F. Howe, American Scholar, 1973,42 (3): 682, 4: anon. , The Economist, 3 March 1973, 246: 93-4; anon. , Times Literary Supplement, 23 March 1973,3707: 321. For reviews of Hidden from History, see amon. , Times Literary Supplement, 30 November 1973, 3743, 1473; E. Long, New york Times Book Review, 16 March 1975, pp. 12,14; and P. S. Prescott, Newsweek, 20 January 1975,85: 74.
17. Woman's Consciousness, Man's World.
18. ’When Adam Delved, and Eve Span... ’ Originally appeared in New society, 4 January 1979.
19. ’The Trouble With Patriarchy’ originally appeare in the New Statesman, 21-28 December 1979, pp. 970-1.
20. See S. Alexander and B. Taylor, ’in Defence of "Partiarchy", New Statesman, 1 February 1980, p. 16.
21. Dutiful Daughters.
22. Jean Mc Crindle.
23. Lynne Segal.
24. Hilary Wainwright.
25. Beyond the Fragments.
26. The Friends of Alice Wheeldon.
27. The Past is Before Us.
28. Women in Movement: Feminism and Social Action.
29. Dignity and Daily Bread.
30. Homeworkers Worldwide.
31. Woman Encounter Technology.
32. Red Rag.
33. Spare Rib.
34. Black Dwarf.
35. Islington Gutter Press.
36. Jobs for Change.
37. History Workshop.
38. Radical America.
39. Radical History Review.
40. Greater London Council.

 

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم