نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: مريم اميراحمدي



 

در زمان ساسانيان و حتي در قرون نخستين اسلامي تجارت و داد و ستد در ايران به طور وسيعي به پايه هاي اقتصاد طبيعي بستگي داشت. حتي پرداخت ماليات اغلب به وسيله تحويل کالا صورت مي گرفت. امّا به زودي با تمرکز تجارت در بغداد و در شهرهاي بزرگ ايران، و در ارتباط با رشد سريع بازرگاني، اقتصاد پولي تداول يافت، و با حمايت از ترقي حواله هاي غيرنقدي به وسيله چک(سفتجه)(1) و رسيدهاي اعتباري،- شبيه به آنچه که از اهواز در آغاز قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي براي مادر خليفه فرستاده شد، (2) و نيز با حمايت از روش حواله وجوه مالياتي، که ابتدا از فارس، اسپهان و اهواز به مراکز امپراتوري صورت مي گرفت، تقويت کامل شد.(3) توسعه اقتصاد پولي با پذيرش پول طلا در نواحي مرکزي و شرقي(قبلاً ساساني) امپراتوري همراه بود. بايد دانست که پول نقره(که سابقاً توسط قراردادهاي ويژه با روم شرقي در ارتباط با مسکوکات منعقد شده بود)، (4) مدتها پس از انقراض دولت ساسانيان نيز همچنان به عنوان پول رايج باقي ماند. مردم با درهم-نقره(دراخما) داد و ستد مي کردند. هر يک از اين سکه ها (به طور مثال در سال 21هـ/642م در آذربايجان) محتوي(3/411 گرم نقره) بود، بعدها(در قرن سوم هجري قمري/نهم ميلادي)عيار آن به 2/97 گرم تنزل کرد.(5)
دورتر در شرق، در بخارا، «در سرزمين هياطله»، همچنين در بعضي نقاط ديگر«درهم غِطريفي» نيز رواج داشت، (6) اما مقدار نقره ي آن، چنان ناچيز بود، (7) که با مرور زمان سياه مي شد، به طوري که مردم (مثلاً در سال 185هـ/801م در بخارا) اين سکه ها را قبول نکردند و تنها وقتي بدان راغب شدند که از جانب دولت بغداد تغيير نسبت سکه (6درهم غطريفي=1 درهم نقره)(8)تثبيت گرديد.(9) (بعدها نسبت 200 درهم نقره خالص به 85 درهم غطريفي شد، (10) که تغييري کلي در نسبت ها را شامل مي گرديد).
حدود سال 287هـ/900م(بين سالهاي 260هـ/874م و 302هـ/915م در بغداد قدم مؤثري به منظور تبديل(درهم) نقره به پول طلا(دينار) برداشته شد.(11) در خود ايران به طور کلي تا قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي عيار قانوني، نقره بود، امّا از سال 250هـ/864 م در شرق ايران طلا ضرب شد. در ماوراء النهر تا آن زمان، درهم تنها سکه ي دادو ستد بود، دينار بي مصرف بود(12)و يا فقط در شهرهاي بزرگ جريان داشت(13) در فارس و کرمان نيز طبق درهم محاسبه مي شد.(14) همچنين تجارب با جنوب روسيه و خارج از آن با سراسر شرق و شمال اروپا بر پايه نقره برقرار بود.-(15) نسبت دينار به درهم در اوايل قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي به صورت درهم به يک دينار بود.(16)
براي دادو ستد با طلا، علاوه بر معامله گران کوچک(صرّاف)- اغلب يهوديان و مسيحيان- به زودي سوداگران بانکي(جهبذ= بانکدار، تحويلدار و نيز محک زن= سکه شناس)، که بيشتر به تعويض پول طلا- نقره(دينار و درهم) مي پرداختند و نيز آنهايي که-ماند صاحبان مشاغل ديگر- در بازارها(مثلاً اسپهان آغاز قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي(17) در يک خيابان مجتمع شده بودند (به تعداد 200 نفر) قشر خاصي را در جامعه تشکيل دادند. آنان اغلب اوراق بهادار (سُفتجه)(18) و اوراق اعتباري(صَکّ؛ مشتق از کلمه ايراني «چک»= سَنَد) را به عنوان وسيله پرداخت به کار مي بردند.(19)
ما درباره قدرت خريد طلا در زمانهاي عادي، اطلاعات بسيار ناچيزي داريم(و توضيحات درباره گران شدن کالاها و غيره مطلبي از زندگي روزمره را بازگو نمي کند)؛ تثبيت اسمي قيمتها نيز(20) کاملاً به ندرت براي مدتي حفظ مي شد. با اين وجود اميد است که بررسي منظم اين مناسبات، به شرطي که در يک دوره ي وسيع تاريخي صورت گيرد، بتواند مسأله مناسبات مالي-اقتصادي در اسلام قرون وسطي را روشنتر کند.(21)
درباره مشکل اساسي مناسبات مزد و قيمت، يعني مسأله مربوط به وضعيت اقتصادي جامعه تنها به يادداشتي برمي خوريم(22) که بر اساس آن يعقوب بن ليث در جواني به عنوان مسگر 15 درهم در ماه مزد مي گرفته است. بدين ترتيب روشن است که يکي از جنبه هاي مهم مسايل اجتماعي همچنان لاينحل باقي مي ماند.

پي نوشت ها :
 

1. در مورد اين نهاد رجوع کنيد به:
Fischel 17-19 Georg Jacob:"Die ältesten Spuren des Weschsels"[از زمان عمر اول]"in den MSOS XXVIII/2(1925).S.280f."
2. تنوخي: الفرج بعد از الشدّة، ج1، ص 105.
3. مسکويه: تجارب الامم، ج1، ص 187.-وسايل پرداخت غيرنقدي، تقريباً بدون استثناء نامهاي ايراني داشت: Mez 447.
4. Heinrich Gelzer: Byantinsiche kulturgeschichte,( Tübingen 1909),S.79.
5. Ahmed Zeki Velid^_Togan in der EI türk,II,108(سمت چپ پائين صفحه)
Richard Vasmer bei Schrötter 145-148.
براي قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي قمي، تاريخ قم، ص 124: 13 درهم و 4 دانق[=دانگ] را يک مثقال طلا به حساب آورد. - براي کاهش وزن طلا در خوارزم رجوع کنيد به:-Tolstov,Civ.231 درباره دانق/دانيق= درهم. رجوع کنيد به: Sauvaire B 247-251,G 423-425.
6. درباره اين نام رجوع کنيد به: سمعاني: کتاب الانساب، ص 410 راست، بالا؛ يعقوبي، تاريخ، ج2، ص 488 و نرشخي: تاريخ بخارا، ص 34 و بعد(Frye Add,Not.113 رجوع کنيد به: Frye,Coin,41f,bzw.43-49=) که در ذکر سال 176هـ/93-792 م از امير غطريف بن عطاء برادر مادر هارون الرشيد نام برد).
Tolstov,Dr.Chor,183,Sauvaire D 505f,Pierrre(pëter Ivanoviċ)Lerch: Sur les monnaies des Bou Khâr-khoudahs ou Princes de Boukhara avantla con quête du Maverennahr par les Arabes,in den Tra Vaux delaSession du Congrés International des Orientalistes,1876,Band II,St.
رساله ي دکترا درباره آسياي ميانه در دانشگاه دولتي-.Petersburg u.Leiden 1879,S.417-729,(SAGU).
- در دسترس من نبود.[genannt Frye,Add.Not.112] O Proischozdenii dirchemov Musejjabi,1944
به طور کلي درباره سکه ها رجوع کنيد به:
ابن فضلان: سفرنامه/ چاپ طوغان، ضميمه بند 6 الف، ص 113-111 و ضميمه بند 10 الف، ص 113.
Barthold,Törk 204f.
درباره واحد سکّه «تازچه» در خوارزم و «دينار رکني» رجوع کنيد به: ابن فضلان: سفرنامه، ص 113 و بعد، ضميمه بند 10 الف و ص 118-116 در ضميمه بند 13 الف.
7. آميخته اي از طلا، نقره و «مشک»= (مشک، نامي تلطيف يافته براي فلزات ناخالص)، سرب، و مس: نرشخي: تاريخ بخارا، ص 34 و بعد.
8. همچنين «درهم سفيد» رجوع کنيد به ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 118.
9. نرشخي: تاريخ بخارا، ص 35.- رجوع کنيد در اين باره به طور اصولي به:
Frye,coin 24-31(The coins of Bukhara)
و مطلب مربوط به آن در نرشخي: تاريخ بخارا، ص 5 در تفسير Fryes,ebd,41-49.
10. نرشخي: تاريخ بخارا، ص 85(سال 522هـ1128 م: 100 درهم از نقره=70 درهم غطريفي)؛ 1 مثقال=7 درهم غطريفي: نرشخي: تاريخ بخارا، ص 35.- و نيز.
J.A.Decour' demanche: Étude m étrologique et numism atique sur les misqals et les dirhems arabes.
11. Mez.445,Barthold,Med,42,Robertp.Blake,"The Circulation of Silver in the Moslem East down to the Mongol epoch," cim Har vard Journal of Asiatic studies II(1937),s.295.-Schrötter 139-142,Schacht: The origins of Muhammadan Jurisprudence,(Oxford 1950),S.203f.
12. اصطخري: مسالک الممالک، ص 314.
13. اصطخري: مسالک الممالک، ص 323.
14. اصطخري: مسالک الممالک، ص 156، 161؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 301، 313.-رجوع کنيد به آثار بي شمار مکشوفه نقره و خرده نقره در اين نواحي، Mez444 با پاورقي 1؛ و نيز:
Roman Jakimowicz:"Über Herkunft der Hacksilberfunde,"in: Congressus Secundus Archaeologorum Bal-ticorum,Rigae 19-23. VIII 1930,(Riga 1931),s.25-ff:ونيز
-:O pochodzeniu ozdób sebrnych znajdowanych w Skarbach Wczesno-historycznych
(درباره منشاء زيورآلات نقره مکشوفه در مقابر ماقبل تاريخ) در:
Wiadomości Archeologiezne XII(1933),S.103-137(X-XXV با جدول)
15. Barthold,Med.109.
16. سال 307هـ/20-919م: 1/4 14 درهم=1دينار(مسکويه: تجارب الامم، ج1، ص 70 و بعد)// سال 320هـ/932م: 14/286 درهم= 1 دينار(همان کتاب، ص 239)// سال 321هـ/933م: 15 درهم= 1 دينار(همان کتاب، ص 278)// قرن دهم م(ظاهراً از سال 233هـ/847م) در قم: 17 درهم=1 دينار (قمي: تاريخ قم، ص 124 و بعد، 127، 157).- و نيز رجوع کنيد به Wuz.36؛
Tiesenhausen S.VII,Anm.8 مانند Mez 446 با Anm.5.J Allan in der EI,III 606.-
و نيز گزارش 20: 1 نزد: Barthold, Med 42 که براي زمانهاي بعدي معتبر است؛ رجوع کنيد همچنين به:
kremer,Ein,287,Miles192f.
مجموعه مناسبي از گزارشهاي نويسندگان را نوشته ذيل به دست مي دهد؛ Sauraire,Matériaux I79-88
17. ناصرخسرو: سفرنامه، ترجمه، ص 253-. براي امور بانکي رجوع کنيد به:
Lökk,159/160,Mez447
براي وظايف «جهبذ» رجوع کنيد به (در وهله ي طبيعتاً براي مصر!): ابوالمکارم اسعد بن المهذب... (ابن) ممّاتي"
(Barockelmann,GAL1335,S.1572f.)
کتاب قوانين الدواوين، ناشر عزيز سوريال عطيّه، قاهره 1943، ص 304.
18. از لحاظ زباني رجوع کنيد به: Herzfeld,Sam.VI 252 Anm.2
19. رجوع کنيد به:
R.Grasshoff: Die suftaga und
hawâla der Araber. Ein Beitrag zur Geschichte des Wechsels,(Göttingen 1899)(Diss,königsberg),Herzfeld,Sam91,247,Anm.3.-
درباره جهبذ به طور مشروع رجوع کنيد به: Fischel 2-8(در اينجا منابع ديگر). درباره سفتجه نيز همان کتاب، ص 21-17(در مورد واريزکردن درآمدهاي مالياتي ايران، ص 19).
20. اولين کوشش درباره جدول قيمت براي سرزمينهاي اسلامي در قرون نخستين(همچنين خارج از ايران) را survaire o 207-16 انجام داده است؛ توضيحات مجزا به عنوان مدرک در ص 259-216 دنبال مي شود.
21. رساله اي تازه از: هينس Walter Hinz درباره نظام مسکوکات و ساختار قيمت در اسلام قرون وسطي روبه اتمام است.[اين کتاب با اين ويژگيها به فارسي منتشر شده است: اوزان و مقياسها در اسلام، ترجمه غلامرضا ورهرام، (تهران 1367)، مترجم].
22. گرديزي: زين الاخبار، ص 10

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم