اخلاق در پژوهش جامعه شناسي
در همه ي تحقيقاتي که با انسانها سر و کار دارند، و نه فقط جامعه شناسي، مسائل اخلاقي مطرح مي شود. (Barnes, 1979) آزمايشهاي پزشکي به طور عادي روي انسانها انجام مي شود، گاه روي بيماران و افراد در حال مرگ، و به
نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري
مترجم: منوچهر صبوري
در همه ي تحقيقاتي که با انسانها سر و کار دارند، و نه فقط جامعه شناسي، مسائل اخلاقي مطرح مي شود. (Barnes, 1979) آزمايشهاي پزشکي به طور عادي روي انسانها انجام مي شود، گاه روي بيماران و افراد در حال مرگ، و به آساني نمي توان گفت تا چه اندازه اين گونه آزمايشها از نظر اخلاقي قابل توجيه است. آزمايشهاي پزشکي براي اثربخش بودن، ممکن است گاهي همراه با گمراه کردن بيماران باشد. براي آزمايش يک داروي جديد ممکن است عملاً به يک گروه از بيماران دارو داده شود و به ديگران گفته شود که آنها تحت درمان به وسيله ي آن دارو هستند، اما در واقع چنين نباشد. اعتقاد به اين که به شخص دارويي شفابخش داده مي شود خود ممکن است به اثرات مثبتي در زمينه ي سلامت بيمار بينجامد. اين مسأله را مي توان فقط با دادن داروي واقعي به نيمي از بيماراني که در آزمايشهاي تجربي شرکت دارند کنترل کرد. اما آيا اين کار اخلاقي است؟ اگر اين امکان وجود داشته باشد که داروي واقعي نتايج مفيدي داشته يا زندگي افراد را نجات دهد، مسلماً اين کار نمي تواند قابل توجيه باشد. از طرف ديگر، اگر از اين شيوه ها پيروي نشود، پي بردن به اين که دارو واقعاً تا چه اندازه مؤثر است، ممکن است دشوار يا غيرممکن باشد.
در پژوهشهاي جامعه شناختي نيز هرگاه که افراد مورد بررسي، فريب داده مي شوند، مسائل مشابهي پديدار مي گردد. نمونه اي از آنها سلسله آزمايشهاي معروف و فوق العاده بحث انگيزي است که توسط استانلي ميلگرام انجام گرديد. ميلگرام مي خواست بداند افراد در صورت دريافت دستور از يک مرجع داراي اقتدار براي آزار ديگران تا چه اندازه براي اين کار آمادگي دارند. (Milgram, 1973) يک دستگاه شوک الکتريکي به کار انداخته شد که به وسيله ي آن داوطلبان شرکت کننده در آزمايش مي بايست به افرادي که نمي توانستند در آزمون حافظه پاسخ صحيح بدهند شوک وارد کنند. آزمايشها متضمن آن بود که افرادي که داوطلب شرکت در آزمايش شده بودند به طور منظم فريب داده شوند: منظور واقعي مطالعه به آنها گفته نشده بود و آنها گمان مي کردند که هدف آن پژوهش در مورد حافظه است. اگرچه آنها تصور مي کردند که به افراد ديگر آزمايش واقعاً شوک وارد مي کنند، در واقع چنين نبود و آزمايش شوندگان همدستان پژوهشگر بودند و واکنشهايشان ساختگي بود زيرا " دستگاه شوک " در حقيقت قلابي بود.
آيا چنين فريبي اخلاقي بود، به ويژه از آن روي که افراد مورد مطالعه اين تجربه را بسيار ناراحت کننده مي يافتند؟ منتقدان عموماً توافق دارند که در اين پژوهش " بيش از حدّ زياده روي شد"، و فريب شرکت کنندگان به طور بالقوه از نظر رواني براي داوطلبان زيان بخش بود. اما به هيچ وجه روشن نيست که در کار پژوهش در کجا مي توان بين فريب " قابل توجيه " و " غيرقابل توجيه " مرز برقرار کرد. پژوهش ميلگرام بسيار معروف شده است، نه فقط به علت اين فريب، بلکه به خاطر ماهيت تکان دهنده ي نتايجي که به دست آورد. زيرا اين پژوهش نشان داد که بسياري از افراد چنانچه " مأمور " باشند که نسبت به ديگران وحشيانه رفتار کنند آمادگي انجام دادن اين کار را دارند.
واليس با کساني که رفتارشان را مطالعه کرد صادق نبود، زيرا او هويت خود را به عنوان يک جامعه شناس به هنگام ثبت نام براي دوره ي آموزشي ساينتولوجي آشکار نکرد. به علاوه، او شروطي را که ظاهراً با آنها کتباً موافقت کرده بود، رعايت نکرد- زيرا مي خواست کتابش را منتشر کند. او سعي کرد از دروغ گفتن مستقيم خودداري کند، اما دليل واقعي مشارکت خود را آشکار نساخت. آيا اين کار غيراخلاقي بود؟ پاسخ روشن نيست. (Dingwall, 1980) اگر واليس در هر مرحله بي پرده واقعيت را اعلام مي کرد ممکن بود تحقيق تا اين حد پيشرفت نکند، و مي توان استدلال کرد که به سود جامعه است که بداند در درون سازمانهاي سري چه مي گذرد. بر پايه اين دلايل، ممکن است استراتژي او را موجه بدانيم.
اغلب مسائل اخلاقي در جامعه شناسي به واسطه ي نتايج بالقوه ي انتشار يا استفاده از يافته هاي تحقيق نيز مطرح مي شوند. افرادي که موضوع مطالعه ي خاصي هستند ممکن است نتايج آن را اهانت آميز بيابند، يا به علت اين که اين نتايج به شيوه اي تصوير گرديده اند که از نظر آنها ناخوشايند است، و يا از آن روي که نگرشها و شيوه هاي رفتاري که آنها ترجيح مي دهند خصوصي و پنهان بماند آشکار مي گردد. در بيشتر محيطهاي زندگي اجتماعي مردم به کارهايي مي پردازند که نمي خواهند همه از آن گاه شوند. براي مثال، بعضي از افراد که در کارخانه ها و ادارات کار مي کنند مرتباً چيزهايي را کش مي روند؛ پرستاران بيمارستان گاهي بيماراني را که مراحل نهايي حيات را طي مي کنند پيش از آنکه بميرند در ملافه هاي اتاق مخصوص مردگان مي پيچند و از آنها چندان مراقبتي به عمل نمي آورند. نگهبانان زندان ممکن است از زندانيان رشوه بگيرند و زندانيان معيني را به عنوان امين بشناسند و به آنها اجازه دهند وظايفي را که به عهده خودشان است انجام دهند.
در اکثر شرايط، با وجود واکنشهاي خصمانه احتمالي از جانب افراد ذيربط، يا از جانب ديگران، وظيفه ي جامعه شناس است که نتايج تحقيق را انتشار دهد. در حقيقت، اين يکي از کمکهاي مهمي است که تحقيق جامعه شناسي مي تواند در پيشرفت يک جامعه ي آزاد و باز انجام دهد. گفته شده است که " يک مطالعه ي خوب بالاخره کسي را خشمگين خواهد کرد" (Becker, 1976, p.113) دليلي ندارد که پژوهشگر جامعه شناسي، چنانچه کار تحقيق با شايستگي انجام شده و نتيجه گيريهاي به عمل آمده متکي به استدلالهاي منطقي باشد، از اين بيم داشته باشد. اما پژوهشگران جامعه شناسي حتماً بايد با دقت پيامدهاي احتمالي انتشار نتايج تحقيق و شکل اعلام اين نتايج را در نظر بگيرند. اغلب ممکن است پژوهشگر بخواهد پيش از تصميم گيري در مورد شکل نهايي انتشار نتايج تحقيق مسائل را مستقيماً با افراد ذيربط مورد بحث قرار دهد.
دشواريهاي انتشار: تجربه ي واليس
واليس پيش از انتشار کتابش نسخه ي دستنويس آن را به ستاد مرکزي ساينتولوجي فرستاد. او تغييراتي در آن داد تا برخي از ايرادات آنها را برطرف کند، و پس از آن، آنها اظهارنظرهاي مفصل تري را فرستادند. اگر چه او تغييرات ديگري نيز در آن داد، ساينتولوجيستها نسخه دستنويس را براي يک وکيل حقوقي با تجربه در دعواهاي مربوط به توهين و افترا فرستادند. به توصيه وکيل، قسمتهاي ديگري نيز حذف گرديد. تفسيري درباره ي کتاب، که شديداً از روشهاي تحقيق و نتيجه گيريهاي واليس انتقاد کرده بود، توسط يک جامعه شناس که در عين حال پيرو آيين ساينتولوجي بود نگاشته شد، که سرانجام به عنوان ضميمه به اثر منتشر شده افزوده گرديد. ساينتولوجيستها همچنين مقاله اي تحليلي پيرامون تحقيق او در يکي از نشريات ادواري خود منتشر کردند. آنها در بحثهاي خود به " هيأت تحقيق در مورد محرمانه نگاه داشتن امور خصوصي و پژوهشهاي رفتاري" (1) که به وسيله ي دفتر علوم و تکنولوژي رئيس جمهور آمريکا تشکيل شده بود اشاره مي کردند که تأکيد کرده بود پژوهشگراني که به تحقيق در مسائل انساني مي پردازند بايد " رضايت آگاهانه " افرادي را که مورد بررسي قرار مي گيرند کسب کنند. آنها تأکيد مي کردند که رضايت آگاهانه کسب نگرديده و مي افزودند که اثر منتشر شده ي واليس بر پايه ي اطلاعاتي است که تنها از جمع اندکي از افراد، که اکثراً با فرقه ي ساينتولوجي خصومت داشته اند کسب گرديده است.واليس بعداً درگير گرفتاريهاي بيشتري که ناشي از تحقيقاتش بود گرديد. در سال 1984 از او به عنوان شاهدي بالقوه در يک دعواي حقوقي طولاني بين فرقه ي ساينتولوجي و مؤلف کتاب ديگري درباره ي ساينتولوجي نام برده شد. واليس در زماني که تحقيق خود را انجام مي داد با آن مؤلف تماس گرفته بود و او اسناد و اطلاعاتي درباره ي پيروان ساينتولوجي و ارتباطات خودش با آنها در اختيار وي گذاشته بود. در نتيجه ي حکم يکي از دادگاههاي کاليفرنيا در مورد اين پرونده، او مجبور شد بعضي از اين مطالب را- که در واقع به طور محرمانه دريافت کرده بود- افشا کند. خوشبختانه اطلاعات مورد بحث اهميت زيادي براي هيچ يک از دو طرف ذيربط نداشت، اما چنانچه زيان آورتر مي بود، واليس مجبور مي شد تصميم دشواري بگيرد- يا به اعتمادي که به او شده بود خيانت کرده و مطالب خصوصي و محرمانه را افشا کند و يا اين که در برابر قانون مقاومت کند. (Wallis, 1987)
واليس با گروه قدرتمند و زبردستي سر و کار داشت که توانستند او را تغريب کنند نسخه اوليه ي گزارشهاي تحقيقاتي خود را تغيير داده و اصلاح کند، اما بسياري از افراد يا گروههايي که توسط جامعه شناسان يا ساير علماي اجتماعي مورد مطالعه قرار مي گيرند داراي چنين نفوذي نيستند. اگر داراي چنين قدرتي بودند، دشواريهايي که واليس خود را در آن گرفتار يافت ممکن بود بسيار متداول تر از آن باشد که هم اکنون هست.
مسلماً، بجز در شمار اندکي از تحقيقات، کسب رضايت آگاهانه براي پژوهشگران مي بايد در تمام مطالعات پژوهشي امري عادي باشد. با وجود اين به طور حتم شرايطي وجود دارد که در آن از اين اصل نمي توان به طور کامل پيروي کرد. اگر بخواهيم وحشي گري پليس را مطالعه کنيم، چنانچه هدف خود را با مسئولان و مأموران پليس آشکارا در ميان بگذاريم امکان نخواهد داشت بتوانيم به طور مؤثر اين کار را انجام دهيم. هدف تحقيق به ناچار مي بايد تا اندازه اي پوشيده باشد تا بتوان تا حدي همکاري لازم را کسب کرد و با در نظر گرفتن اهميت بالقوه نتايج تحقق براي اجتماع بزرگتر، اين امر ممکن است قابل توجيه باشد.
وظيفه ي مهمتر جامعه شناس، و هر عالم اجتماعي ديگر، اين است که به پيشبرد بحث آزادانه و آشکار درباره ي مسائل اجتماعي کمک کند. گاهي فريب- برخلاف انتظار- با روشن کردن حقايق که در غير اين صورت از عامه مردم پنهان مي ماند، مي تواند وسيله ي دستيابي به اين هدف باشد.
پي نوشت :
1. Panel on Privacy and Behavioral Research
منبع مقاله :گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}