شیخ بهایی و معماری اصفهان
به هر حال، فقط کافی است سیری در مسجد شاه عباس یا مسجد شیخ لطف الله داشته باشیم، تا دریابیم که این دو هر یک از آثار دیگر، فقط ساختمانی از سنگ و کاشی نیستند، بلکه به مثابه یک متن عمل می کنند، گویی از جنس کلام و کتابند. باید توجه داشته باشیم که هنر معنوی بدون معنا، یک پارادوکس است و اگر این دو اثر و نیز سایر آثار برشمرده شده، هنر معنوی هستند پس دارای معنا هستند و پیام رسانی دارند و بنابراین برای طراحی و اجرای این آثار و انسجام مجموعه آنها در یک کلان طرح شهری، حکمت و هنر و مهندسی، پا به پای همدیگر بودند. هنر قدسی و معنوی که هنر اصیل به شمار می رود، چیزی جز تجلی جمال الهی در آیینه خیال و سپس خلق صورناب خیال و برون افکندن آنها بر مواد خارجی، به گونه ای که نمایانگر جلوه های جمالی باشند، نیست. چنین هنری بدون حکمت صورت نمی بندد و چنین هنری، بدون حکمت در ترکیبی از فضا و رنگ و نور و سنگ و کاشی و شکل و بعد، به نمایش در نمی آید.
تصویری که از تحول معماری شهری اصفهان ارائه شد، به این جهت بود که رد پای حکمت و حکیم را در این تحول پیدا کنیم و متوجه باشیم که صرف ترکیب سیاسی و هنر و مهندسی، نمی تواند چنین طراحی را به عمل آورد. قرائن تاریخی نیز همین را نشان می دهد. به طور کلی « توجه حاکمان صفویه به هنرمندان که بیش تر از صوفیان و علمای مذهبی بودند و استفاده از موضوعات شیعه به سبکی با شکوه و مشخص، نشان دهنده توسعه و تغییرات چشمگیری است که با حمایت های مالی و معنوی آنها انجام می شد .»بر این اساس حکما و عرفای هنرمند، جایگاه بسیار ویژه در نزد حاکمان صفوی، به ویژه شاه عباس داشتند و شیخ بهایی عارف مشرب که هم فقیه است و هم ریاضیدان و هم طراح است و متخصص در هندسه، فردی منحصر به فرد بوده است. فقط کافی است بدانیم که براساس تازه ترین تحقیقاتی که آقای دکتر محمد باقر حجتی در مورد آثار شیخ بهایی داشته و آن را در کنفرانس دمشق ارائه داد و در نشریه « الثقافة الاسلامیه »، شماره پنجم، انتشار یافت، از مجموعه آثار او که 123 جلد اعلام شده، 20 جلد در باب ریاضی و هندسه و نجوم است.از طرف دیگر نفوذ حاکمیت شیخ بهایی ها (پدر و پسر) به عنوان شیخ الاسلامی پایتخت، گام به گام، با همه تحولات توسعه شهری اصفهان قرین است. رنسانس معماری شهری اصفهان قبل از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان و به دستور شاه عباس اول صورت پذیرفت و شیخ بهایی پدر، اولین شیخ الاسلام پایتخت دوم صفوی، یعنی قزوین بود و شیخ بهایی پسر اولین شیخ الاسلام سومین پایتخت صفوی یعنی اصفهان بود. مسلماً شیخ بهایی پسر، در چگونگی طراحی های شهری به گونه ای که فضا و نمای شهر جلوه گاه حکمت و اشراق باشد، طرف مشورت بود حتی بعضاً، آنطور که شواهدش ارائه خواهد شد، در جزئیات بعضی از طرح ها دست اندرکار بوده است.
این طراحی شهری که رنسانس معماری اصفهان را رقم زد، براساس یک فلسفه مبتنی بر دنیا گرایی با درک ایمان، به عمل آمده است. این فلسفه، تجلی این نگرش بود که بین دین و دنیا و نیز معنویت و مادیت، تعادل وجود دارد و شیخ بهایی به عنوان یک فیلسوف اشراقی و حکیم عرفانی و نیز به عنوان یک ریاضیدان و طراح برجسته، نقش بنیادین در این طراحی ایفا کرده است.
امروز بعضی ها به دنبال اسم شیخ بهایی در پایین کتیبه ها و یا دیواره های مسجد ها و مدرسه ها در اصفهان می گردند و در این جستجوها نیز چیزی را نمی یابند، اما توجه ندارند که شیخ بهایی نه بنّای این ساختمان ها بوده و نه مهندس جزء به جزء و مستقیم این طرح هایی بوده که به اجرا درآمده است، اما از طریق آثار خود او، قرائنی به دست می آید که بر دست اندرکاری وی در این طرح ها دلالت دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
آقای دکتر سیروس شفقی، استاد تمام دانشکده جغرافیای دانشگاه اصفهان، مستنداً، نقش شیخ بهایی را در ساختار و توسعه اصفهان عصر صفوی، چنین تشریح کرده است:
« رشد و تحولات شهری و نظارت مستمر شاه عباس اول سبب گردید که معماران و شهرسازان اندیشه های او را به اجر درآورند. بالا رفتن قدر و منزلت هنرمندان در زمینه های مختلف از طرفی و هنردوستی و آگاهی شاه عباس اول از طرف دیگر باعث گردید که مکاتب مختلفی در اصفهان پدید آمد که در ادبیات، معماری و شهرسازی به نام مکتب اصفهان یا مکتب صفوی معروف گردید. در مکتب معماری اصفهان تمام عوامل فضا، نور، رنگ و... همه، در کنار هم آثار بسیار بدیع به وجود آوردند که اکنون انسان را به تحسین وامی دارد. از بین دانشمندان آن عصر که بدون تردید در طرح توسعه اصفهان نقشی برعهده داشته، حکیم عالیقدر، شیخ بهایی را می توان نام برد که در سایه نبوغ ذاتی خود به مقام شامخی در علوم عصر خویش دست یافت. او در فلسفه و حکمت، طب، عرفان، نجوم، شعر و ادب و به ویژه در مهندسی، معماری، ریاضی، و طراحی صاحب نظر بود. »
توجه داشته باشید که شیخ بهایی در منهدسی و طراحی، استاد دیده است و نزدیکی از بزرگترین ریاضیدانان و مهندسان زمان خود، و به تعبیر مرحوم ذبیح الله صفا نزد خاتم المهندسین ملامحمد باقر زین العابدین یزدی، شاگردی کرده است. ملامحمد باقر موفق به حل بعضی معادلات جبری شده که پیش از او میسر نبوده است.
راجر سیوری ضمن مقایسه جالبی که بین توسعه و چگونگی توسعه ی اصفهان با شهر پاریس و واشنگتن آمریکا به عمل آورده، نقش شیخ بهایی را در این طرح عظیم بیان کردن است:
« در سیر تاریخ به ندرت تمامی یک شهر توسط یک تن طرح شده یا تغییر طرح داده شده است. در دوران معاصر، در زمان ناپلئون سوم، وسعت پاریس به همت بارون اُسمان دو برابر شد؛ واشنگتن عهد لانفان نیز مثال دیگری است که به ذهن می رسد، اصفهان شاه عباس اول مثال بسیار قدیمی تری است. اگر به دقت بنگریم، در می یابیم که معماری صفویه در سلطنت شاه عباس آغاز می شود. در خود معماری عناصر نوظهور کمی وجود داشت. بدایت شهرسازی شاه عباس در جسارت خیال و مقیاس عظیم طرح بود، که مشتمل بود بر بنای پایتختی بزرگ « با خیابان ها، قصرها، دیوانخانه ها، مساجد و مدارس، بازارها، حمام ها، قلعه ها و باغها ».
دست راست شاه در کار عملی ساختن این طرح بلند پروازانه مردی بود به راستی برجسته، یعنی شیخ بهاء الدین محمد عاملی که به شیخ بهایی معروف است؛ او به عنوان عالم الهی عالیقدر، فیلسوف، مفسر قرآن، فقیه، منجم، معلم، شاعر، و مهندس چکیده جامعه صفوی عصر شاه عباس کبیر بود. »
همچنین به طور خاص، باید از شیخ بهایی به عنوان یکی از دست اندرکاران طراحی مسجد شاه اصفهان نام برد. آری همین امروز ساعت شیخ بهایی در قسمت غربی مسجد که از طریق نور خورشید و سایه، ظهر شرعی را در طول سال نشان می دهد، موجود و به نام او معروف است.
یکی از مسائلی که نقش شیخ بهایی را در طراحی فضای شهر به لحاظ تلطیف سازی، نشان می دهد، استفاده از مادیها و سامان دهی آنها در فضای جدید شهر اصفهان است. « گرچه مادیها از روزگار پیش از دوران صفویه نیز وجود داشتند. اما تنها برای آبیاری مزارع و باغها مورد استفاده قرار می گرفتند. گسترش شهر تا حاشیه زاینده رود، مادیها را به درون شهر می کشاند و آن را به عاملی مهم در شکل گیری فضاهای شهری مبدل می کند. آب زاینده رود که طبق طومار منسوب به شیخ بهایی (هنرفر32: 1372) تقسیم می شد، از طریق مادیها در شهر جریان می یافت و جابه جا در حوض های داخل مساجد و مدارس و سراها و... سربر می آورد. »
جالب است بدانید که شیخ بهایی در این کتاب، دو اختراع را نیز به نام خود ثبت کرده است: یکی روشی نو و ابتکاری در محاسبه ارتفاع دیوار قلعه و دیگری روشی کاملاً جدید در شناخت چگونه به جریان انداختن آب قنوات که خود شیخ صریحاً متذکر شده که احدی از علما و دانشمندان این فن، آگاه به این روش نبوده اند.
اینها همه نشان می دهد که شیخ بهایی عملاً دست اندرکار مسائل مهندسی شهر و محاسبات مربوط به آن بوده و نقش او بسیار بیش از آنچه است که در تواریخ آمده است. آنچه در این کتاب آمده، اصلاً از نوع مسائل صرف نظری نیست و همه آنها موارد عملی و کاربردی است و کسی که رو به چنین مسائلی می آورد و حتی به اختراعات و شیوه های نو بدیعی می رسد، قطعاً کسی است که دستش، عملاً در کار است. به هر حال « تحفه ای که به وسیله شیخ بهایی به نگارش درآمد پس از تألیف به واسطه سادگی بیان و صلابت در نظم مطالب در خصوص اسطرلاب شناسی به عنوان کتابی درسی در حوزه های علمی شرق جهان اسلام رواج یافت و هنوز مؤلف آن -رحمه الله علیه - جهان خاکی را بدرود نگفته بود که نسخه های آن در ایران و شبه قاره هند و تکثیر شد. پس از به کار افتادن دستگاه های چاپ سنگی در شبه قاره و ایران، رساله مزبور به صورت مستقل و گاه همراه با توضیحات و حواشی بیرجندی، مکرّر به چاپ رسید ».
وجود همه این جنبه ها در شیخ بهایی، شخصیت بسیار جالب و مؤثری را از او پی ریخته است و باعث شده تا او بتواند حکمت و مهندسی و طراحی را هنری و زیبایی شناسانه نگاه کند و به هنر نیز از چشم انداز حکمت و عرفان بنگرد. آنچه مهم و قابل تحقیق است و متأسفانه از نقاط کور تاریخ حکمت و هنر ایران زمین در دوره صفوی به شمار می آید، این است که چنین نگاهی به حکمت و هنر و مهندسی، منحصر به شیخ بهایی نبوده و افراد دیگری هم که در مهندسی و طراحی توسعه شهری اصفهان آن دوره، دست اندرکار بودند و قطعاً شیخ بهایی با آن خصوصیات که داشته طرف مشورت آنان بوده، چنین نگاهی داشته اند. زیرا آن چه قطعی و مسلم است، این است که بدون چنین نگاهی، این رنسانس معماری و طراحی در توسعه شهر اصفهان، با آن همه جنبه های حکمی- هنری شکل نمی گرفت.
پی نوشت ها :
1. البته مدرسه چهارباغ، به فرمان شاه سلطان حسین ساخته شد، و در سال 1128 پایان یافت. در این باره مراجعه کنید به:
ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج4، ص 116
2. مهناز شایسته فر، هنر شیعی ( عناصر هنر شیعی در نگارگری و کتیبه نگاری تیموریان و صفویان )، ص 195
3. عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، مقدمه کتاب الاربعین، تألیف شیخ بهایی، ص 50-44
4. اصغر جوانی، بنیان های مکتب نقاشی اصفهان، ص 61
5. همان، ص 155
6. سیروس شفقی، پیشین، ص 284
وی این مطلب را به استناد تذکره نصرآبادی، نوشته طاهر نصرآبادی نقل نموده است.
7. ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج4، ص 160
8. راجر سیوری، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، ص 153-152
9. میان محمد شریف، تاریخ فلسفه اسلامی، ج2، ص 448
10. زهرا اهری، مکتب اصفهان در شهرسازی، ص 98-97
11. شیخ بهائی، تحفه حاتمی، با مقدمه و تصحیح و تحشیه ی ابوالفضل نبئی و محمدتقی عدالتی، باب 15 تا 19.
12. همان، باب 20
13. همان، باب 21 تا 23
14. همان، باب 26
15. همان، باب 25
16. همان، باب 32 تا 34
17. همان، باب 51
18. همان، باب 23
19. همان، باب 26
20. همان، مقدمه مصححان، ص16
منبع مقاله :
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}