نويسنده: بهاء الدين خرمشاهي





 

طنطاوي ( منسوب به طنطا - شهري در شمال مصر - متولد 1287، متوفاي 1358 ق ) از مصلحان و نويسندگان نامدار مصر در نيمه ي اول قرن چهاردهم است، که از اساتد جامع ازهر و مدرسه ي دارالعلوم قاهره و آشنا به زبان خارجي و آثار علمي جديد و آگاه به برخورد تمدن کهن اسلامي با تمدن مبارزه جو و استيلاطلب غرب است.
طنطاوي آرزويي پاک و ساده دلانه براي برانگيختن مسلمانان و روي آوردنشان به علوم جديده دارد، که به گمان او بهتر از هر معيار ارزش سنجي مي تواند ارزش و اصالت و ابتکار آرا و احکام علمي قرآن را بنماياند.
چنان که گفته شد تفسير جواهر نمايان ترين نمونه ي علم گرايي و علمي نويسي و قياس حقايق قرآن با اطلاعات و دقايق علمي است. در اين تفسير که موافقان و مخالفان حقاً آن را « دايرة المعارف » مي نامند، بسياري مقولات و مقالات علمي مطرح است و گاه هست که رساله هاي مفصل و مستقل بي ارتباط با ساير قسمتها در لابه لاي آن مي توان يافت، که فقط نظم کتاب را مختل مي سازد و پيوند آلي و منسجمي با بافت و بدنه ي اصلي تفسير - يا اصولاً تفسير نويسي - ندارد:
علم شناسي طنطاوي تا حدي جدي و عادي است، و گويا در دارالعلوم قاهره به تدريس بعضي رشته هاي علمي نيز اشتغال داشته است. ولي آنچه جدي و عادي نيست علم گرايي يا علم زدگي اوست. نکته ي مهم در اين باب اين است که اگرچه نگارش او، علمي و علم آلود است، ولي نگرش او علمي نيست، يعني جهان بيني الهي و ديني دارد، و براي او، دين اصل و علم فرع، اما فرعي مهم است. هدف او اين است که اصالت و اولويت قرآن و وحي را ثابت کند، نه اصالت يا اولويت علم را، ولي مآلاً نوعي خضوع و انکسار بيش از حد در قبال علم دارد. گويي در ذهن و ضميرش اين نگراني نقش بسته است که علم، دين را تهديد مي کند، و براي رفع اين شبهه و نگراني، تأليفات متعددي در جنب اين تفسير هم نگاشته است. ولي جامع ترين و مفصل ترين تأليف او همين تفسير جواهر در 26 جزء است.
طنطاوي خود در مورد اهداف و انگيزه هاي خود در نوشتن اين تفسير چنين مي گويد:
اين بنده فطرتاً شيفته ي شگفتيهاي عالم هستي و ستايشگر شگرفيهاي طبيعت و مشتاق تماشاي زيباييها و جمال و کمال آفريده شده ام... و با نگارش اين تفسير اميدوارم... اين کتاب انگيزه اي براي مطالعه ي عوالم برين و فرودين گردد، و از امت اسلام کساني را در کليه ي شعب علوم، از کشاورزي و پزشکي و معدن شناسي و حساب و هندسه و نجوم و نظاير آن، به پايگاهي فراتر از فرنگان برکشد و چرا نه؟ حال آنکه در قرآن، آيات مربوط به علم از 750 افزونتر است و آيات صريحه ي احکام، که مربوط به فقه است، از 150 برنمي گذرد.
در اين تفسير آنچه را که محل نياز مسلمانان است، از احکام و اخلاق و شگفتيهاي آفرينش گرد آورده ام و از غرايب علوم و عجايب خلق، بسا چيزها در آن درج کرده ام تا براي زن و مرد مسلمان، شوق انگيز باشد و آنان را به کسب آگاهي از حقايق آيات روشن کتاب تکويني الهي، که در عالم جانداران و گياهان و زمين و آسمان عيان است، وادارد. و اي خواننده ي هشيار، بدان که اين تفسير نفحه ي رباني و اشارت قدسي و بشارت رمزي است که به نگارنده الهام شده است، و دل بر اين بسته که بزودي مردمان، شأن اين تفسير را خواهند شناخت و اين اثر از اسباب ترقي مستضعفان زمين خواهد شد: ولينصرن الله من ينصره ان الله لقوي عزيز. (1)
چنان که گفتيم واقع گرايي و علم گرايي مؤلف جواهر ساده دلانه است. يک جا چنين حکم مي کند که « بر دولتهاي اسلامي واجب شرعي است که گروهي از پزشکان را امر به آموختن تنويم ( هپينوتيزم ) بنمايند... وگرنه بعضي از دروغزنان با توسل به آن، ادعاي نبوت خواهند کرد ». (2)
همچنين مسائل شبه علمي و بويژه فراروان شناسي نظير توجيه و تعليل هيپنوتيزم و احضار ارواح در آن بسيار است. چنان که در داستان گاوي که قرار بود بعضي از بني اسراييل به امر الهي و ابلاغ موسي، ذبح کنند و زنده شدن آن پس از ذبح، و چهار پرنده اي که به ابراهيم امر شد ذبح و سپس درهم مزج کند، و از نو زنده شدند، همه را حمل به احضار ارواح مي کند. (3) نيز به علوم غريبه از جمله حساب جمل و تطبيق بعضي آيات به آن، علاقه دارد. از آنجا که علم جديد جلوه ي جديد عقل است، و در بسياري وجوه و موارد علم و عقل همعنان پيش مي روند، در جنب گرايش و تفسيرهاي علمي او، گرايش و تفسيرهاي عقلي هم مشاهده مي شود. از جمله در تحليل و تعليل حلال و حرامهاي شرعي و رفع تناقضها و بيان فلسفه ي احکام دين.
طنطاوي با آنکه غالباً ادب شرعي را نگاه مي دارد و حسن نيتش از سراسر سطور کتاب برمي آيد، و خواننده را اسير تار عنکبوت تأويلهاي پيچاپيچ شخصي نمي سازد، و به وقوع « نسخ » در قرآن - برخلاف مفسران تندرويي چون عبدالکريم الخطيب و سيد احمد خان هندي - اذعان، و به نقل احاديث، اعتنا و اهتمام دارد، مع الوصف گاه از رعايت جانب شرع غافل مي شود و في المثل بهشت و کوثر را به معنوي تأويل مي کند:
نادان درّ و ياقوت و شرابي شيرين تر از عسل را مي شنود و خاطر خود را بدان خوش مي دارد و خداوند را در طلب چنين لذتهايي که مايه ي خوشدلي خود اوست مي پرستد، ولي دانا مي انديشد و مي گويد در وراي اين قول، علم و حکمتي هست... باري آبي که شيرين تر از عسل و سپيدتر از برف است همه ي آنچه در بهشت وعده داده اند نيست. و تازه در بهشت تشنگي نيست، و چگونه ممکن است تعداد نعيم بهشت از عدد ستارگان آسمان بيشتر باشد؟... نظر ما اين است که حوض ( کوثر ) همانا کنايه از علم است که هرچه از آن نوشند، همچنان برقرار و پايدار ماند، و مشک بويا و انواع گوهرهاي نفيس از در و ياقوت و آبي شيرين تر از عسل و آن حوض بي پايان چيزي نيست جز شاخه ها و شعبه هاي علم و چشم اندازهاي دلفريب شگرفش که نگرندگان را شادي افزايد. (4)
تفسير طنطاوي از همان اوان طبع و نشر و رسيدنش به ايران، با استقبال بسياري از علما - که بخشي از تقاريظ آنان در پايان تفسير به طبع رسيده - مواجه شده است. اين حاکي از شباهت جوّ فکري - ديني ايران و مصر و ساير کشورهاي اسلامي است. اما معلوم نيست با روحيه و جو فکري - ديني جديد ايران چقدر سازگار است. محمدحسين ذهبي، قرآن شناس و تفسير پژوه معروف مصري مي نويسد: اين تفسير از سوي بسياري از اهل فرهنگ، از جمله خود او، به حسن قبول تلقي نشده است، و از مصادر کردن حکومت عربستان سعودي اين تفسير را، به نيکي ياد مي کند. و در پايان مقاله اي که راجع به طنطاوي و در وصف و رد تفسير او نوشته است چنين نظري اظهار مي دارد:
و اين کتاب، چنان که ملاحظه کرديد، يک دايرة المعارف علمي است که از هر علمي بهره ي بسياري در آن هست. و سرانجام همين بحثهاي علمي فراوان آن، اين تفسير را سزاوار همان سخني مي سازد که در حق تفسير امام فخر رازي گفته اند: فيه کل شيء الاالتفسير ( همه چيز در آن هست جز تفسير. )، بلکه تفسير جواهر به اين وصف لايقتر است تا تفسير امام فخر. و اگر بخواهيم از دلالت کلي کتاب قضاوت کنيم بايد گفت مؤلف آن در بحر اسرار علمي آسمان و زمين بسي غوطه خورده است و با عقل و قلب خويش همه ي گوشه و کنارهاي علم را کاويده است تا براي مردم، آيات و نشانه هاي روشنگري در آفاق و انفسشان بنماياند و براي آنان ثابت کند که قرآن در بر دارنده ي علوم اولين و آخرين است، و به هر دليل و رويداد متوسل شود تا اين سخن الهي را ثابت کند که: ما فرطنا في الکتاب من شيء ( در اين کتاب از هيچ چيز فروگذار نکرده ايم ). (5)

پي‌نوشت‌ها:

1. طنطاوي جوهري، تفسير الجواهر في تفسير القرآن الکريم، المشتمل علي عجايب بدايع المکونات و غرايب الآيات الباهرات، الطبعة الثانية ( القاهرة، مصطفي البابي الحلبي، 1350 ق )، ج 1، ص 3.
2. طنطاوي، همان اثر، ج 1، ص 103.
3. محمدحسين الذهبي، التفسير و المفسرون ( القاهرة، دارالکتب الحديثه، 1396 ق )، ج 2، صص 510-511.
4. محمدحسين الذهبي، همان اثر، ص 51، که از جواهر نقل کرده است.
5. محمدحسين الذهبي، همان اثر، ج 2، ص 517.

منبع مقاله :
خرمشاهي، بهاء الدين؛ (1389 )، قرآن پژوهي (1)، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم.