حسادت از صفات مذموم اخلاقي است که به تعب و سختي شديد فرد حسود مي انجامد و با اين صفت همواره به دنبال زوال نعمتي است که به صاحب نعمت رسيده و مي خواهد او را متضررّ سازد. (1) از نظر علماي اخلاق هنگام مواجهه فرد با نعمتي که به ديگري رسيده، دو حالت پيدا مي کند: يکي آن که از اين نعمت ناخشنود مي شود و زوال آن را مي پسندد که به آن « حسد » مي گويند و ديگر آن که از اين نعمت ناراحت نيست و نمي خواهد زايل شود؛ ولي دوست دارد خودش نيز از اين نعمت برخوردار گردد که آن را « غبطه » يا « منافسه » مي گويند. (2)
شايد بتوان ميان دو حالت « حسد » و « غبطه »، حالت سوّمي را نيز تصوّر کرد که در آن، فرد زوال نعمتي را که به ديگري رسيده است، آرزو نمي کند؛ ولي با قصدي غير الاهي در صدد بر مي آيد که براي مقابله با فرد صاحب نعمت، به هر قيمتي که شده آن نعمت را به چنگ آورد و آن نعمت را به رخ او يا ديگران بکشد. ما اين حالت سوّم را چشم و هم چشمي مي ناميم.
با توجه به تأثير شگرف دو صفت حسادت و چشم و هم چشمي در ناآرامي و ناسازگاري همسران، در اين قسمت تأثيرات نامطلوب آن در زندگي مشترک را پي مي گيريم.
حسادت
حسادت نوعي بيماري رواني (3) است که به مشکلات زيادي در بعد فردي و خانوادگي دامن مي زند. در زندگي خانوادگي، معمولاً حسد به اين صورت محقق مي شود که يکي از همسران يا هر دو زندگي بستگان و آشنايان را مورد توجّه قرار مي دهند و آن گاه که نعمتي را در آن خانواده مشاهده کنند، با تنگ نظري آرزوي زوال آن نعمت را در سر مي پرورانند يا حتي براي دستيابي به هدف خود، اعمال ناشايست نيز دست مي زنند. در موارد نادري ممکن است يکي از زن و شوهر نسبت به کمالات همسر خود حسادت ورزند و چون خود از جهاتي توان نيل به آن کمالات را ندارند، سر ناسازگاري گذارند و يا موانعي براي رشد و ترقّي همسر خويش ايجاد کنند.حسادت آثار منفي فراواني دارد که بايد به راه حل آن نيز پرداخت.
پيامدهاي حسادت
آثار ذيل را مي توان براي حسادت بر شمرد:أ. سلب آسايش
از آن جا که اهتمام حسود متوجه نعمت هاي ديگران است، اين افکار او را غمگين مي سازد. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در خصوص اين پديده مي فرمايند:يکفيک من الحاسد انّه يغتمّ في وقت سرووک؛ (4) کسي که به تو حسد ورزد، همين او را بس که هنگام شادي تو، غمگين مي شود.
و مهم ترين پيامد اين غمگيني آن است که آسايش را از حسود و به تبع آن از زندگي مشترک و خانوادگي او سلب مي کند. حضرت فرمودند:
« لا راحة لحسود؛ (5) حسود آسايش ندارد ».
اين حالات باعث مي شود که فرد از زندگي خويش لذّت نبرد؛ چرا که به داشته هاي خود بي توجه است و همواره توجه خود را به داشته هاي ديگران مشغول مي کند. چنين فردي چون خويش را با بالاتر از خود مقايسه مي کند، هرگز متوقف نمي شود و به هر جا برسد، سرانجام کسي پيدا مي شود که در جهتي بالاتر از او باشد. به همين دليل، براي حسود کمترين لذت زندگي قابل تصور است. « قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): اقلّ الناس لذة الحسود؛ (6) حسود کم بهره ترين مردم از جهت دريافت لذت در زندگي است ». و آن گاه که به لذّتي هم برسد، اين لذت براي او پايدار نخواهد ماند. « عن علي (عليه السّلام): الحسود لا تدوم له مسرّة؛ (7) سرور و خوشحالي حسود زودگذر است ». و در نهايت مي توان گفت: حسادت، عيش را مکدّر مي سازد. (8)
ب. اقدام نسنجيده
تمام همّ و غمّ حسود را توجّه به نعمت هاي ديگران و آرزوي زوال آن تشکيل مي دهد؛ از اين رو گاه فرد به اقداماتي رو مي آورد که عواقب آن را بررسي نمي کند و رفتار او باعث مشکلاتي براي خود و خانواده اش مي شود که جبران آن غير ممکن يا بسيار مشکل است. به همين دليل اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرموده اند: « الحسود سريع الوثبة بطيء العطفة؛ (9) حسود زود از جا مي پرد و به کُندي مهر مي ورزد. و اين هر دو پيامد به ايجاد آرامش و سازگاري ميان همسران آسيب مي زند و چه زيبا اميرالمؤمنين (عليه السّلام) اين پيامد تلخ را تشبيه کرده آن جا که فرموده اند: « اذا امطر التحاسد انبتت التفاسد؛ (10) هرگاه باران حسادت فرو ريزد، از آن فساد مي رويد ».ج. سلب ايمان
يکي از مهم ترين مفسده هاي رشک و حسد آن است که ايمان را از دل حسود خارج مي کند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مقام بيان نقش حسادت در زوال دين و ايمان فرموده اند:الا انّه قد دبّ اليکم داء الامم من قبلکم و هو الحسد ليس بحالق الشعر، لکنه حالق الدين؛ (11) آگاه باشيد که درد امّت هاي پيشين - يعني حسد - به شما سرايت کرده است، اين صفت موي شما را نمي تراشد؛ بلکه دين را مي تراشد و از بين مي برد.
« حلق » به معناي تراشيدن مو است. اين تشبيه نشان دهنده آن است که همان طور که تراشيدن مو چيزي از آن را باقي نمي گذارد، حسد نيز چيزي از ايمان را براي فرد باقي نمي گذارد. دليل آن نيز روشن است؛ چون حسود چشم ديدن نعمتي را که خداوند بر اساس حکمت خويش به ديگري بخشيده است، ندارد و با حسادت خويش، اعتراض خود را به تدبير الاهي و ربوبيت او اعلام مي کند.
از سوي ديگر، ايمان راسخ به خداوند و تقوا، از جمله مهم ترين عوامل سازگاري و آرامش همسر به شمار مي رود. مردي به حضور امام حسن (عليه السّلام) رسيد و درباره ي ازدواج دخترش، با حضرت به مشورت پرداخت. حضرت فرمودند:
زوّجها من رجل تقيّ فانّه ان احبها اکرمها و ان ابغضها لم يظلمها؛ (12) او را به ازدواج مردي با تقوا درآور؛ چرا که اگر او را دوست داشته باشد، گرامي اش خواهد داشت و اگر دوستش نداشته باشد، به او ظلم نخواهد کرد.
در جايي که حسادت چيزي از روحيه خدا باوري در فرد باقي نمي گذارد، طبيعتاً زندگي با چنين فردي همراه آرامش و سازگاري نخواهد بود.
درمان حسادت
با توجه به تأثيرات منفي حسادت در زندگي زناشويي که به برخي از آن ها اشاره شد، توجه جدّي به درمان اين صفت ناپسند اخلاقي به منظور حفظ وفاق خانواده، ضروري مي نمايد. در اين جا بسيار گذرا به برخي از شيوه هاي درمان حسد اشاره مي کنيم:أ. زمينه سازي
حسد همچون ديگر معضلات اخلاقي، خود معلول صفاتي ديگر است که بدون برطرف ساختن آنها کمتر موفق به درمان آن مي شويم؛ از اين رو براي آن که درخت حسد در زمين دل ريشه نکند، لازم است عوامل آن از جمله تکبّر، خود شيفتگي و حرص از وجود ما رخت بر بندد. (13)ب. توجه به پيامدها
انسان بايد بداند که حسادت، باعث بدبختي فرد در دنيا و آخرت مي شود (14) و حسادت او نه تنها ضرري به محسود نمي زند، بلکه همه ي ضررهاي جسمي، روحي، اجتماعي و... را متوجه خود حسود مي سازد. توجه همراه با بصيرت به اين نکات باعث مي شود فردي که به سعادت خود علاقمند است، به طور کامل از حسد فاصله بگيرد. (15)ج. تحميل به نفس
راه عملي مبارزه با حسد آن است که انسان برخلاف مقتضاي حسد خويش رفتار کند و با تحميل بر نفس، خود را وادار سازد برخلاف حسد رفتار کند. براي مثال اگر حسد از او مي خواهد که از کسي بدگويي کند، او را بستايد و اگر حسد او را به تکبر عليه کسي فرا مي خواند، نسبت به او تواضع کند و اگر حسد او را به نيکي نکردن فرا مي خواند، خود را به نيکي کردن به محسود وادار کند. (16)پيامدهاي چشم و هم چشمي
چشم و هم چشمي به معناي آن است که فرد با مشاهده ي زندگي ديگران احساس حقارت کند و درصدد برآيد که به هر قيمت، امکاناتي را که ديگران در اختيار دارند، به دست آورد. اين پديده يکي از مهم ترين عواملي است که زندگي مشترک را به تنش، سردي و ناسازگاري مي کشاند. به اين منظور در اين قسمت به برخي از پيامدهاي چشم و هم چشمي در زندگي خانوادگي اشاره مي کنيم:أ. حسرت
فردي که همواره چشم به زرق و برق زندگي ديگران مي دوزد، از حالت استغنا و بي نيازي دور مي شود و هميشه حالت نياز و کمبود را در خود زنده نگه مي دارد. روشن است که احساس کمبود، فرد را به زندگي موجود خويش بي علاقه مي کند و بدون توجه به ويژگي هاي مثبت همسر و زندگي خود، همواره حسرت زندگي ديگران را مي خورد. اين حسرت هم خود فرد و هم زندگي مشترک را دچار تزلزل مي سازد. رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره اين پيامد فرموده اند:من اتبع بصره ما في ايدي الناس کثر همّه و لم يشف غيظه؛ (17) هر کس به آنچه در دست مردم است چشم بدوزد، اندوهش فراوان شود و سوز دلش درمان نپذيرد.
ب. سلب آسايش
فردي که بهره هاي مادّي زندگي ديگران را الگوي خود قرار مي دهد، پس از احساس نياز و کمبود، درصدد جبران آن بر مي آيد. در اين مسير هم خود را به زحمت و سختي مي اندازد و هم باعث مي شود که همسرش به تلاش فوق طاقت دست زند و از راه حلال يا حرام مقصود همسر خود را تأمين کند. اين امر علاوه بر سلب آرامش همسران، آن ها را وادار مي سازد که به هر صورت ممکن خواسته خود را تحقق بخشند و به فساد انگيز بود آن نينديشند.شادي آن شادي است کز جان رويدت *** تا درون از هر ملالي شويدت
ورنه آن شادي که از سيم و زر است *** آتشي دان کاخرش خاکستر است
موارد فوق نمونه اي از آثار تلخ چشم و هم چشمي است که کانون خانواده را با مشکلات بي شماري مواجه مي سازد؛ از اين رو توجه به راه هاي مقابله با اين پديده حايز اهميت است:
درمان چشم و هم چشمي
برخي از شيوه هاي پيشگيري يا درمان آفت چشم و هم چشمي عبارت است از:أ. پرهيز از ارتباط با دنياطلبان
براي آن که از اين آفت مصون بمانيم، يکي از راه هاي مؤثر آن است که ارتباط خود را با دنياطلبان و شيفتگان دنيا به حدّاقل رسانيم و از اين راه زمينه ي چشم و هم چشمي را از بين ببريم. خداوند متعال پيامبر خود را از اين که چشم به نعمت هاي زودگذر مادي ديگران بيفکند، بر حذر داشته و فرموده است:و لا تمدَّنَّ عينيک الي ما متّعنا به ازواجاً منهم زهرة الحيوة الدنيا؛ (18) و هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادّي که به گروه هايي از آن ها داده ايم، ميفکن که اين ها شکوفه هاي زندگي دنياست.
لازمه نگاه نکردن به زرق و برق زندگي ديگران، کم کردن ارتباط است؛ چرا که نمي توان وارد دريا شد، ولي پا را از خيس شدن حفظ کرد.
ب. توجه به زيردستان
از نظر اسلام، براي در امان ماندن از آفت چشم و هم چشمي، زن و شوهر بايد به زندگي افراد پايين تر از خود چشم دوزند و به ديدار آن ها بروند. اين رفتار علاوه بر پيشگيري از چشم و هم چشمي، روحيه ي والاي شکر و رضايت از زندگي را در ميان آنان ايجاد و تقويت مي کند:ار خسي افتدت به ديده منال *** سوي آن کس نگر که نابيناست
حضرت علي (عليه السّلام) در نامه اي به حارث همداني مي فرمايند:
و اَکثر ان تنظر الي من فُضِّلتَ عليه فان ذلک من ابواب الشکر؛ (19) به کساني که بر آنان برتري داري، بسيار نظر کن که اين از اسباب شکرگزاري است.
و نيز امام صادق (عليه السّلام) آثار اين شيوه را چنين تبيين فرموده اند:
انظر الي من هو دونک فتکون لا نعم الله شاکراً و لمزيده مستوجباً و لجوده ساکناً؛ (20) همواره به کسي نظر کن که بهره اش از نعمت هاي خداوند کمتر از تو است تا شکر نعمت هاي موجود را به جاي آوري و براي افزايش نعمت خداوند شايسته باشي و قرارگاه بخشش الاهي شوي.
سعدي مي گويد:
هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نکشيدم، مگر وقتي که پايم برهنه بود و استطاعت پاي پوشي نداشتم تا به جامع کوفه درآمدم دلتنگ، يکي را ديدم که پاي نداشت! سپاس نعمت حق به جاي آوردم و بر بي کفشي صبر کردم. (21)
ممکن است کسي بگويد: چنين ديدي انسان را از پيشرفت باز مي دارد و همواره وي را در يک حالت نگه مي دارد؛ چرا که به بالاتر از خود نگاه نمي کند تا بخواهد رشد کند. در پاسخ بايد گفت: پيشرفت - به ويژه براي آسايش جامعه اسلامي - وظيفه هر مسلمان است. ضرورت ندارد چشم و هم چشمي داشته باشيم تا پيشرفت کنيم. اين گونه نيست که حرکت به سمت کمال، تنها انگيزه اش چشم و هم چشمي باشد. انگيزه هاي ديگر، رضايتمندي پايدارتري را به همراه دارد.
ج. توجه به حکمت نعمت هاي الاهي
خداوند نعمت هاي خود را بر اساس حکمت و به منظور آزمايش به بندگان ارزاني مي دارد؛ ولي برخي افراد ساده انديش بدون در نظر گرفتن اهداف خداوند در اين نعمت ها، تنها به ظاهر آن توجه مي کنند و آرزوي کسب زرق و برق هاي زندگي دنيا را در سر مي پرورانند. در دوران حضرت موسي (عليه السّلام)، برخي کوته نگران به قارون، مرد ثروتمند طغيان گر آن دوران مي انديشيدند و با مشاهده ي ثروت بي کران او که حمل کليد گنج هايش مردان تنومند را دچار خستگي مي کرد، داشتن آن اموال را آرزو کردند و به اشتباه آن را حظّ بزرگ براي او مي دانستند. قرآن مي فرمايد: آن ها آرزوي دارايي قارون را مي کردند:فخرج علي قومه في زينته قال الذين يريدون الحياة الدنيا يا ليت لنا مثل ما اوتي قارون انّه لذو حظّ عظيم؛ (22) پس قارون با زينت خود به ميان قومش آمد. در اين حال، آنان که حيات دنيا را مي خواستند، گفتند: اي کاش دارايي قارون به ما داده مي شد. به درستي که او داراي بهره هاي بزرگي است.
ولي پس از آن که فرو رفتن او و خانه اش به قعر زمين را مشاهده کردند، متوجه اشتباه خود شدند و دريافتند که خداوند بر اساس لطف خود برخي نعمت ها را از بندگان خويش دريغ مي دارد:
و اصبح الذين تمنّوا مکانه بالامس يقولون و يکأنّ الله يبسط الرزق لمن يشاء من عباده و يقدر لولا ان منَّ الله علينا لخسف بنا و يکانّه لا يفلح الکافرون (23) آنان که ديروز آرزو مي کردند به جاي او باشند ( هنگامي که اين صحنه را ديدند ) گفتند: واي بر ما! گويي خدا روزي را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش مي دهد يا تنگ مي گيرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مي برد.
بنابراين توجه داشتن خانواده ها به حکمت عطا و منع خداوند متعال، عاملي بسيار مؤثر در پيشگيري از چشم و هم چشمي به شمار مي رود.
د. انعطاف ناپذيري از دنياطلبان و موعظه آنان
در برخي شرايط با وجود اين که خود فرد از چشم و هم چشمي گريزان است، همسر وي به دنبال کسب جلوه هاي دنياست و به دنبال نيل به اين هدف فشارهاي زيادي را به همسر تحميل مي کند. در اين شرايط وظيفه ي همسر چيست؟ آيا بايد به دنبال تأمين خواسته همسر باشد يا مقاومت کند و ارزش هاي مطلوب خود را پيگيري کند؟شيوه ي زندگي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مؤيد مسير دوم است. حضرت پس از آن که از جنگ خيبر بازگشتند و گنج آل ابي الحقيق را تصاحب کردند، مورد درخواست همسران خود قرار گرفتند که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواستار گنج شدند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من آن را ميان مسلمانان تقسيم کردم. همسران پيامبر خشمگين شدند و گفتند: گمان مي کني اگر ما را طلاق دهي، ما از بين قوم خود شوهراني براي زندگي نمي يابيم؟ حضرت از گفتار آنان ناراحت شدند. 29 روز از ايشان کناره گيري کردند تا آيات زير نازل شد: (24)
يا ايها النبي قل لازواجک ان کنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين امتّعکن و اسرّحکن سراحاً جميلاً و ان کنتن تردن الله رسوله و الدار الاخرة فان الله اعدَّ للمحسنات منکن اجراً عظيماً؛ (25) اي پيامبر، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگي دنيا و زينت هاي آن هستيد، بياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهي نيکو رهايتان کنم و اگر خواهان خدا، پيامبر او و سراي آخرت هستيد، خدا به نيکوکاران پاداش بزرگي خواهد داد.
اين رفتار انعطاف ناپذيرانه ي همراه با موعظه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) باعث شد تا آنان خدا و رسول را اختيار کنند و دست از درخواست هاي نادرست خود بردارند.
البته در مواردي که درخواست همسر مشمول چشم و هم چشمي و توقعّات بي جا نباشد، برآوردن نيازهاي او جايز، بلکه مطلوب است؛ امّا در صورتي که توقع بي جا و چشم و هم چشمي به شمار آيد، بايد در آن انعطاف ناپذير بود که البته اين برخورد بايد با منطق، موعظه و بزرگواري همراه باشد.
مهارت هايي براي مقابله با حسادت و چشم و هم چشمي
شيوه هاي ذيل به شما کمک مي کند که در برابر حسادت يا چشم و هم چشمي بايستيد و با آن مقابله کنيد:أ. تلقين (26)
فردي که از ويژگي حسادت در رنج است، در حقيقت از زندگي خود راضي نيست و با چشم دوختن به موفقيّت هاي ديگران آرزوي پايان يافتن آن ها را در سر مي پروراند. يکي از فنون مؤثري که مي تواند به رضايت از زندگي نينجامد، آن است که هر روز کلمات نيروبخش بر زبان جاري سازد و آن را به خود تلقين کند. شايد اين کار بچه گانه به نظر برسد؛ ولي مهم اين است که شما به نتيجه ي مطلوب برسيد و اين اطمينان را نيز داشته باشيد که عده ي زيادي از مردم موفق، از اين راه شور و شوق در خود ايجاد کرده اند و حرارت لازم را براي يک زندگي موفقيت آميز با استفاده از روش به ظاهر بچه گانه به دست آورده اند. (27) به زبان آوردن جملات زير و مانند آن عامل مؤثري در کاهش حسادت خواهد بود:- من از زندگي خود راضي هستم؛
- از اين که همسرم در مسير بالندگي است، خوشحالم؛
- من هم با تلاش مي توانم به موقعيّتي برسم که دوستم رسيد؛
- به لطف خداوند مي توانم از قافله عقب نمانم و... .
ب. شوخ طبعي
مدّت هاست که روان شناسان به ارزش شوخ طبعي به عنوان نوعي مهارت مقابله اي پي برده اند. اين سازوکار به ما اجازه مي دهد در مواجهه با تنش به خودمان بگوييم: آنچه ظاهراً خطرناک ناميده مي شود، مثل يک بازي است. خيلي خنده دار است که آن را جدّي بگيريم. بسياري از مسائل زندگي که حسادت را به وجود مي آورد، اموري ظاهري و ناپايدار است. در اين امور شوخ طبعي کمک مي کند تا ما از مشکل فاصله بگيريم و در عوض براي يافتن راه حل ها براي معضلات واقعي فرصتي پيدا کنيم. افراد با حسادت نگاه هاي منفي به يکديگر پيدا مي کنند و پشتوانه حمايتي ديگران براي خود را از دست مي دهند. مردم بيشتر مايلند در کنار افراد شاد و سرحال زندگي کنند و از کساني که نمي توانند آن ها را ببينند دوري گزينند.در موضوع حسادت نيز شوخي باعث مي شود که فرد احساس خودکارآمدي کند، خود را آن قدر حقير نبيند که بخواهد به ديگران حسادت ورزد. همچنين وي براي جبران کمبودها و نقص هاي خود، تنها از حسادت مدد نمي جويد؛ بلکه راه هاي ديگري را جست و جو مي کند. ضمن آن که با شوخ طبعي، ديگران را دور خود جمع مي کند و مجالي پيدا مي يابد تا موضوع مورد حسادت را به فراموشي بسپارد. موارد زير، نمونه هايي از شوخ طبعي است که فرد با گفتن آن به خود، حسادت خويش را مهار مي کند:
پس تو اي ناشسته رو در چيستي *** در نزاع و در حسد با کيستي (28)
هان دهان ترک حسد کن با شهان *** ورنه ابليسي شوي اندر جهان (29)
ويس و رامين، خسرو و شيرين بخوان *** تا چه کردند از حسد آن ابلهان (30)
شوخي کردن با فردي که به او حسادت مي ورزيم، به مهر و محبت نسبت به او مي انجامد؛ البته روشن است که منظور ما، شوخ طبعي ملايم و معطوف به خود فرد است و اين نوع شوخ طبعي سالم با شوخي ناسالمي که با تمسخر و خصومت همراه است، مغايرت دارد. (31)
ج. تشويق به داشته ها
يکي از مصداق هاي حسادت که روابط همسران را به ناسازگاري مي کشاند، حسادت به تحصيل و ارتقا به مقامات عالي و پيشرفت همسر است. گاه برخي زنان احساس مي کنند که بار زندگي به دوش آن هاست و آنان بايد به هر شکل، زمينه ي آسايش شوهر را فراهم کنند؛ ولي اين شوهر است که مدارج عالي علمي را مي پيمايد و به مقام و منزلت والاي اجتماعي نايل مي شود. اين احساس به روحيّه حسادت نسبت به همسر دامن مي زند و باعث مي شود زن که بايد همسر خود را شريک زندگي خويش بداند، او را چون رقيبي براي خويش به شمار آورد و بر او و فعاليّت هاي علمي، اقتصادي، اجتماعي او رشک برد. گاهي نيز مردان به همين حالت مبتلا مي شوند؛ حال آن که هر يک بايد بدانند توفيق هر يک پيروزي ديگري به شمار مي رود. بايد به جاي حسادت و بدخلقي که بدخلقي و شکست حسود را نيز در پي دارد، با تمام وجود، همسر خود را در راه پيشرفت تشويق کند تا ضمن افتخار کردن به داشتن همسري موفق، از زندگي آرام و صميمانه اي نيز برخوردار باشد. (32)اين گونه افراد که تمام همّت خود را صرف آسايش و کاميابي همسران خود مي کنند، بايد بدانند که در همه ي پيروزي هاي همسر خود با او سهيم هستند، بيهقي مي گويد:
اسماء بنت يزيد انصاري روايت کرده است که بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد شدم در حالي که آن جناب در ميان اصحابش قرار داشت و عرضه داشتم: پدر و مادرم فدايت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام، يا رسول الله، جانم به فدايت. بدان که هيچ زني در شرق و غرب عالم از آمدن من به نزد شما خبر دار نشده است مگر آن که سخن او همانند سخني است که من عرض مي کنم. خداي متعال تو را به حق مبعوث کرد و به سوي مردان و زنان عالم فرستاد. ما به تو ايمان آورديم و به معبود تو که تو را فرستاد، نيز ايمان آورديم. اين در حالي است که ما طايفه زنان محصور در چهار ديواري خانه ها و تحت سيطره ي مردان هستيم. در عين حال، ما پايه و اساس خانه و زندگي مردانيم. اين ماييم که شهوات شما را بر مي آوريم و به فرزندان شما حامله مي شويم؛ امّا شما مردان در دين اسلام برتري هايي بر ما يافته ايد که ما از آن برخوردار نيستيم. شما به نمازهاي جمعه و جماعت و به عيادت بيماران و به تشييع جنازه مي رويد، همه ساله مي توانيد پشت سر هم به حج برويد و از همه ي اين ها ارزنده تر اين که شما مردان مي توانيد در راه خدا جهاد کنيد و چون شما به سوي حج يا عمره و يا به سوي جهاد مي رويد، اموال شما را حفظ مي کنيم و براي شما پارچه مي بافيم تا لباس برايتان بدوزيم و اموال شما را تر و خشک مي کنيم، پس آيا در اجر و ثواب با شما شريک نيستيم؟ حضرت با همه ي رخسارش به اصحاب خود رو کرد و سپس فرمود: آيا سخن هيچ زني بهتر از سؤال اين زن درباره ي امر ديني خود شنيده ايد؟ همه عرضه داشتند: يا رسول الله، ما هيچ گاه فکر نمي کرديم زني به چنين مطالبي راه پيدا کند. آن گاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) متوجه آن زن شد و سپس به وي فرمود: اي زن! برگرد و به همه ي زناني که اين سؤال را دارند، اعلام کن و بگو: همين که شما به خوبي شوهرداري کنيد، خشنودي او را به دست آوريد و تابع موافقت او باشيد، اجر همه ي اين ها معادل است با اجر همه آنچه که براي مردان شمردي. زن برگشت در حالي که از شدت خوشحالي مکرّر مي گفت: « لا اله الّا الله، الله اکبر ». (33)
اين زن و ديگر زنان از اين تشويق پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دلگرمي يافتند و بر اداي وظايف خود پايدار شدند.
د. توجه برگرداني
توجه برگرداني به اين معناست که شما مي توانيد با متمرکز ساختن ذهن و حواس خود بر چيزهاي ديگر، توجه خود را از موضوع موجود که به ناراحتي شما دامن مي زند، دور نگه داريد. مهمّ نيست که درباره ي چه چيزي بينديشيد، مهم اين است که خود را مجبور کنيد تا احساسات دردناک خود را ناديده بگيريد؛ البته موضوع هايي که مستلزم افکار خوشايندي است مانند تفکر درباره ي خاطره هاي شيرين يا برنامه ريزي هاي جالب، اين مزيت را دارند که خلق شما را مثبت مي کنند. (34) در موضوع حسد بيشترين ناراحتي ها هنگامي پيش مي آيد که ما از همه چيز فارغ مي شويم و تنها به برخورداري شخصي مي انديشيم. نتيجه ي اين تمرکز، آشفتگي هاي روحي و اختلالات جسمي است. اگر بتوانيم ذهن خود را از آن موضوع منصرف کنيم، زمينه ي آسودگي ما بيشتر فراهم خواهد شد. پرهيز از بي کاري، پر کردن اوقات فراغت، دست زدن به کارهاي مکرّر، ذکر گفتن، آزاد گذاشتن ذهن براي دنبال کردن خاطره هاي مثبت، ورزش و... مصداق هاي از کاربرد توجه بر گرداني براي کاهش حسادت و آسيب هاي ناشي از آن به شمار مي رود.در يک زمينه يابي عمومي در امريکا از پاسخ دهندگان پرسيده شد هنگامي که در مدرسه، محل کار، خانواده و روابط دوستانه ي خود احساس حسادت مي کنند، چگونه با آن مقابله مي کنند ( سالوي و دين، 1988 ). موفق ترين مقابله کنندگان مردان، زناني بودند که نگرش اتکاي به نفس را اتخاذ کرده بودند. اين افراد به جاي آن که خود يا کساني را که نسبت به آن ها حسادت داشتند، ناراحت کنند، با ديگر فعاليت هاي زندگي خود را مشغول مي کردند. (35)
خواسته هايي مانند موارد زير مي تواند به حسادت مي انجامد:
- « همسرم نبايد هيچ فرد ديگري را دوست داشته باشد »؛
- « فکر مي کنم ديگران احتمالاً به شدت به او علاقمند هستند »؛
- « او بايد به جاي کمک به ديگران، به فکر همسرش باشد »؛
- « او مديون من است؛ بنابراين بايد طبق خواسته ي من رفتار کند »؛
- اين نوع باورها شما را در روابط با افراد بازنده مي سازد؛ زيرا غير واقع بينانه است و مسلماً در شما احساس بدبختي و بيچارگي ايجاد مي کند ( اليس، 1987 ). (36)
شما مي توانيد با استفاده از تفکر منطقي اين احساسات را که ممکن است به حسادت بينجامد، به گونه زير تعديل کنند:
- « ديگران نيز به ياري و کمک همسر من نيازمندند؛ پس من نبايد مانع او شوم »؛
- « هر چه تعدّد خواسته هايم از ديگران بيشتر باشد، بيشتر ناکام مي شوم، پس بايد براي ارضاي نيازهايم به داشته هاي خودم متّکي باشم »؛
« وقتي ديگران خواسته هاي مرا برآورده نمي سازند، ناراحت و مأيوس مي شوم؛ امّا اين يک واقعيت است و بايد آن را بپذيرم ». (37)
هـ. تمرکز بر نقاط قوّت
در بسياري موارد، حسادت ناشي از آن است که فرد نقاط قوّت خود را ناديده گرفته و به جاي آن بر نقاط قوّت و برخورداري هاي ديگري متمرکز مي شود. اين حالت باعث آن مي شود که او دچار احساس حقارت شود و به حسادت مبتلا گردد. در طرف مقابل، متمرکز شدن بر نقاط قوت خويش، احساس عزّت نفس را افزايش مي دهد و سبب مي شود که فرد از مقايسه هاي نارواي خود با ديگران بپرهيزد؛ زيرا علاوه بر آن که واقع بينانه نيست، آثار زيانباري نيز به دنبال دارد.و. الگوپذيري مثبت
حسادت و چشم و هم چشمي، گاه محصول الگوپذيري از کساني است که صلاحيّت الگو بودن را ندارند. براي مثال، دوستتان يا يکي از بستگان نزديکتان نوعي لوازم خانگي مدرن خريداري کرده است و شما بدون در نظر داشتن ويژگي هاي الگويي او، از او سرمشق بگيريد و بخواهيد با هر زحمتي براي خود يا همسرتان آن را خريداري کنيد. اين گونه الگوگيري باعث مي شود که شما از حق اختيارتان صرف نظر کنيد و خود را در اختيار سبک زندگي ديگران قرار دهيد و چون تعريف مشخصي از الگو و معيار روشني براي الگوپذيري نداريد، هر روز خود را با مشکلي جديد رو به رو کنيد؛ امّا اگر الگوي خود را بر اساس ارزش هاي اخلاقي و ديني برگزينيد، به سرمشق ثابت و ارزشمندي دست يافته ايد که مي توانيد برنامه زندگي خود را طبق آن تنظيم کنيد. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در خطبه 160 نهج البلاغه پس از ذکر برخي از انبياي الاهي، برترين الگوي انساني را اين چنين وصف مي کند:از پيامبر پاک و پاکيزه ات (صلي الله عليه و آله و سلم) پيروي کن! زيرا راه و روش او سرمشقي است براي آن کس که بخواهد تأسّي جويد و انتسابي است ( عالي ) براي کسي که بخواهد منتسب گردد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روي زمين بدون فرش مي نشست و غذا مي خورد و با تواضع همچون بردگان مي نشست. با دست خويش کفش و لباسش را وصله مي کرد، بر مرکب برهنه سوار مي شد و حتي کسي را پشت سر خويش سوار مي نمود، پرده اي را بر در اتاقش ديد که در آن تصويرهايي بود، همسرش را صدا زد و گفت: آن را از نظرم پنهان کن که هرگاه چشم من به آن مي افتد، به ياد دنيا و زرق و برق آن مي افتم. چه منّت بزرگي خدا بر ما گذاشته که چنين پيشوا و رهبري به ما عنايت کرده است تا راه او را بپوييم.
پينوشتها:
1. حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، ج 2، ص 213.
2. ملا محسن فيض کاشاني، المحجة البيضاء، ج 5، ص 330.
3. « عن علي (عليه السّلام): الحسود ابداً عليل »، ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 21.
4. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 256.
5. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 17.
6. همان، ج 12، ص 19.
7. عبدالواحد آمدي، غررالحکم، ص 73.
8. عن علي (عليه السّلام): الحسد يُنکِّد العيش، ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 21.
9. همان، ص 17.
10. عبدالواحد آمدي، غررالحکم، ص 300.
11. محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 253.
12. حسن بن فضل طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 204.
13. ملامحسن فيض کاشاني، المحجة البيضاء، ج 5، ص 348.
14. عبدالواحد آمدي، غررالحکم، ص 73.
15. ملا محسن فيض کاشاني، المحجة البيضاء، ج 5، ص 342.
16. همان، ص 347.
17. محمد بن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 315.
18. طه، 131.
19. نهج البلاغه، نامه 69.
20. ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 337.
21. سيد جواد مصطفوي، بهشت خانواده، ج 2، ص 206.
22. قصص، 79.
23. همان، 82.
24. علي بن ابراهيم قمي، تفسير القمي، ج 2، ص 192.
25. احزاب، 28 و 29.
26. Inculcation
27. دورتي کارنگي، آئين همسرداري، ترجمه مهستي شهلايي، ص 34.
28. جلال الدين محمد بلخي، ( مولوي ) مثنوي معنوي، دفتر دوم، ص 319.
29. همان، ص 323.
30. همان، دفتر پنجم، ص 781.
31. کريس، ال. کلينگه، مهارت هاي زندگي، ترجمه شهرام محمد خاني، ج 1، ص 110.
32. دورتي کارنگي، آئين همسرداري، ترجمه مهستي شهلايي، ص 88.
33. محمد رضا صالحي کرماني، ترجمه تفسير الميزان، ج 4، ص 554.
34. کريس ال. کلينکه، مهارت هاي زندگي، ترجمه شهرام محمدخاني، ج 2، ص 122.
35. همان، ص 30.
36. همان، ج 2، ص 29.
37. همان، ص 30.
حسين زاده، علي؛ (1391)، همسران سازگار: راهکارهاي سازگاري، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ سيزدهم