عوامل انحطاط خانواده
منبع:روزنامه كيهان
عوامل و انگيزه هاي بسياري هستند كه در حيات خانوادگي دخالت كرده و آن را متزلزل مي كنند. زن و مرد براي جلوگيري از نفوذ اين عوامل در زندگي خود ناگزيرند اين عوامل را بشناسند و جلوي آن را سد كنند.ما با بررسي بهتر و روشن تر آن سعي كرده ايم عوامل مورد نظر را دسته بندي كرده و به شرح ذيل مطرح كنيم.
سست شدن باورهاي مذهبي
شايد مهم ترين عاملي كه بنياد خانواده را تهديد مي كند سست شدن باورهاي مذهبي، اصول اخلاقي و فقدان معنويت است. زن و شوهري كه دچار بحران ارزشها و از خود بيگانگي شده اند، ازدواجشان تا چه حد پايدار و موفق خواهد بود؟! زن و شوهري كه در روابط خود، خدا را فراموش مي كنند و در حضور و غياب يكديگر به گونه اي برخورد مي كنند كه خدا غايب است، با دست خود كانون خانواده را به سوي تزلزل و نابودي سوق داده اند. يكي از رسمهاي پسنديده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر مي رسد اين رسم به آن معني است كه زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و آنچه را كه قرآن گفته عمل مي كنند و قرآن را در زندگي و پيوند مشترك خود داور قرار مي دهند و خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال و گفتارشان مي دانند. حال چنانچه اين وضعيت تغيير كند و اين اعتقادات و باورها سست شود و از بين برود سلامت و تعادل خانواده به خطر مي افتد. زماني كه ارزشها، نگرشها و باورهاي حاكم بر روابط زن و شوهر، براساس لذت طلبي، مصلحت كاري، مادي گرايي و سودطلبي استوار باشد، بي شك روابط انساني از معنويت تهي و بسيار سست و شكننده مي شود و به محض ورود موقعيت خاصي مانند تنگدستي، بيماري، كهولت و نظاير آن، از درون متلاشي مي گردد و با هر بهانه اي از هم مي گسلد.اختلاف در مذهب
از شرايط كفويت در اسلام، مسئله همساني در مذهب است. مسلمان نمي تواند با فرد لامذهب ازدواج كند و اين دستور اسلام است. اختلاف در مذهب از عوامل مهم درگيري است. نه تنها تفاوت مذهبي بلكه تفاوت در كيفيت اجرا و عمل يك مذهب و شدت و ضعف آن نيز در ايجاد درگيريها مؤثرند. گاهي زوجي را مي بينيد كه يكي از آنها فوق العاده متعبد است و سعي مي كند تمام تعاليم مذهب را در محيط خانواده به اجرا بگذارد. اما همسرش در انجام امور مذهبي سست و بي قيد و در به كار بستن فرايض سهل انگار است. اين امر سبب ايجاد ناراحتي و كشمكش است. در خانواده هايي كه تضاد فكري و عقيدتي، بسيار و اختلاف مذهبي ريشه دار است، كشمكش ها بسيار و پردامنه است. گاهي اينان از اين تضادها چنان به ستوه مي آيند كه حاضر مي شوند تن به جدايي بدهند و از عذاب وجداني كه احساس مي كنند، خود را رهايي بخشند.-علل اخلاقي
اخلاق و تعاليم آن مي تواند عامل مهمي براي جلب و جذبها و خير و سلامتها در همه ابعاد حيات اجتماعي از جمله خانواده باشد. بخش مهمي از نارضايتي ها و درگيريهاي بين زن و شوهر، به علت عدم رضايت رعايت اصول اخلاقي است. آزادي خواهي بي حساب، چه از سوي مرد و چه از سوي زن خود زمينه را براي درگيري فراهم مي آورد. تجددخواهي هاي افراطي در مواردي ممكن است عرصه حيات را به قدري بر زن يا شوهر تنگ كند كه احساس كنند ناگزير به متاركه اند. تنوع طلبي مردان و تن دادن به آلودگيهاي جنسي از قبيل فحشا و عدم رعايت عفت اخلاقي، خود عامل تزلزل و انحطاط خانواده است. گاهي به علت هوسبازي مردان، زندگي بر زنان تنگ مي شود و قدرت دم برآوردن ندارند؛ زماني پاي عشق و هوس پاك يا آلوده وارد خانه اي مي شود و گرمي خانواده را به سردي تبديل مي كند و زماني هم بددهني و بدگويي و بدرفتاريهاي آنان، عرصه را بر طرفين تنگ مي سازد.بي عدالتي
عدالت ايجاب مي كند كه كارهاي زندگي ميان زوجين تقسيم شود و حد و حدود وظايف هركس مشخص باشد. ولي اين بدان معنا نيست كه اگر كار يكي از آنها زياد و طاقت فرسا بود، طرف مقابل به او كمك نكند، يا اينكه مثلا زني شوهر خود را كلفت بينگارد و بخواهد به او امر و نهي كند و يا شوهر تصور كند كه زن كلفتي بي اجر و مزد يا همانند برده اي در اختيار اوست تا هرگونه كه خواست بر او حكم كند. اين رفتارها موجبات تشنج و درگيري را در خانه فراهم مي كند و چه بسا كه زن و شوهر تحمل نكنند و تصميم بگيرند قيد اين زندگي را بزنند و خود را نجات دهند.
