جهاني سازي ؛ فرصت يا تهديد؟
نويسنده:محمد رئوف مرادي
مرزهايي که محو مي شوند
از مقوله جهاني سازي و مفاهيم مترادف آن تعاريف مختلفي به عمل آمده که به چند نمونه اشاره هايي مي شود:آنتوني گيدنز، از برجسته ترين فيلسوفان اجتماعي معاصر در انگلستان است که تاثير انديشه او بر علوم اجتماعي و جامعه شناسي انکارناپذير است.
او در کتاب معروف خود به نام «جهان رها شده» که شامل مجموعه مقالاتي در باب تحولات جهاني است ، تاثيرات روند يکپارچگي جهان را بر دموکراسي ، سنت ، ريسک و نهاد خانواده تحليل و بررسي کرده است.
او معتقد به پيچيده تر شدن و بروز تغييراتي در جهان کنوني است که عواملي از قبيل اقتصاد، فرهنگ ، سياست و ارتباطات دست به دست هم مي دهند و به اين پيچيدگي دامن مي زنند.
تجارت اطلاعات رشد فناوري و ارتباطات و رسانه هاي الکترونيکي باعث بروز تغييراتي در روند سياسي و فرهنگي بسياري از جوامع شده است که اين روند تنها مربوط به کشورهاي غربي و بالاخص امريکايي نمي شود.
اين تغييرات حتي در عرصه هاي خصوصي نيز وارد و باعث شکل گيري تعاريف جديدي از نقش ها در درون جامعه و خانواده شده است.
شايد بروز اين تغييرات در تمام جوامع يکسان نباشد، ولي نمي توان براحتي اذعان کرد که اين تغييرات در تمام جهان رو به گسترش است ، ريسک پذير شدن جوامع و افراد در برابر وقايع از جمله پيامدهاي اين تغييرات است.
امروزه بحث تاثير بشر بر محيط زيست و عدم توانايي پيش بيني نتايج و رفتارها و عکس العمل ها به ميان مي آيد.
خطر کردن و لذت بردن از آن در بسياري از جوامع ريسک پذير مشاهده مي شود. رشد سريع فناوري ها و اقتصاد و ارتباطات و تاثير آنها در عرصه هاي مختلف براحتي افراد را از حالت سنتي به حالت ريسک پذير درآورده است.
جامعه جديد ديگر حالت سنتي گذشته را ندارد و تفکر جاي خود را به قضا و قدر داده است. سنت ها و آيين هاي جمعي اي وجود دارند که با تشريفات خاصي انجام مي شود، ولي با وجود اين انسان ها به پاسخگويي در برابر اعمال و رفتاري که از آنها سر مي زند، مقيد نيستند.
پديده يکپارچگي حتي در عرصه هاي کوچک مانند روابط خانوادگي نيز وارد شده و جامعه را از حالت سنتي خارج کرده است. در واقع سنت وجود دارد، ولي نه آن گونه که ما آن را مي شناسيم ؛ سنت ها تغيير کرده اند و از حالت تقابل با مدرنيته خارج شده اند.
آيين هاي شخصي ، وسواس و اجبار وارد زندگي شده و بسياري از عکس العمل ها، زيرسايه وسواس و اجبار معنا يافته است.
به عقيده گيدنز با توجه به روند رو به رشد فناوري و رسانه و ارتباطات بالا رفتن ميزان اطلاعات و رشد فناوري در جامعه ، مردم مايلند شاهد حکومت سياسي دموکراسي در جامعه باشند.و دولت ها نيز براي به دست آوردن مشروعيت و مقبوليت بيشتر از اين علاقه مندي استفاده مي کنند. البته کشورهايي که دموکراسي در آنها مستقر شد، ولي از اين روند رو به افزايش و گسترش دموکراسي ناراضي هستند، کم نيستند.
درحقيقت ميزان اطلاعات و آگاهي مردم روز به روز افزايش مي يابد و نمي توان از ميزان دسترسي به حجم بالاي اطلاعات جلوگيري کرد. اين روند باعث آگاهي يافتن مردم از نوع سياستگذاري ها و رفتار رهبران سياسي در جوامع غربي شده است.
بسياري از سردمداران و رهبران سياسي کشورهايي که به شيوه دموکراسي حکومت مي کنند، از اين جريان ناراضي و خواستار محدود کردن سرعت در رسانه ها و ارتباطات و انتقال اطلاعات هستند.
به عقيده گيدنز، مي توان با تشکيل هياتي متشکل از نمايندگان تمام کشورها و پيوستن به بدنه دوم سازمان ملل بر اين مشکل فايق آمد.
در مقابل ، از ميان تعاريف متفاوت و حتي متناقض تعريف محمد عابد الجابري که کم و بيش تعريفي مهجور و ناشناخته است ، قابل توجه است بنابراين تعريف جهاني شدن عبارت است از: به استقبال يک جهان واحد رفتن و آشنا شدن با فرهنگ هاي ديگر و احترام گذاشتن به آرائ و نظرات ديگران در مقابل جهان گرايي که نفي ديگران و نفوذ در فرهنگ هاي ديگران است لذا در اين صورت ، مراد از جهاني شدن يکپارچه سازي فرهنگي نيست (اگرچه بواقع با آن آميخته است.)
نکته اي که در اين تعاريف و نگرش ها نهفته ، اين است که جهاني شدن را يک روند و فرايند مي دانند که به طور طبيعي و عادي بر اثر پيشرفت تکنيکي و علمي جهان مدرن شکل گرفته و همه گير شدن آن نيز فراگردي پيشرونده ، بدون دخالت ملموس ديگران است. و نتيجه آن يکپارچگي جهان و کمرنگ شدن مرزهاي ملي و جغرافيايي است.
بايد دانست که اين پديده پيشرونده را چه جهاني شدن بدانيم و چه جهاني سازي ، در حال فراگير شدن است و فرهنگ هاي مدعي و مقتدر براي استيلاي خويش در تلاش هستند. بنابراين کشورها نمي توانند خود را از اين امر کنار بدارند و خواه ناخواه متاثر از رويدادهاي تلخ و شيرين آن خواهند بود و روند يکپارچه شدن جهان امري محتوم است. (تام لينسون ، 1380)
تهديدها
ديويد گرس در اين باره مي گويد تجددخواهي (مدرنيته) همه تمدن هاي موجود از جمله تمدن غرب را دگرگون کرده و اين غرب گستري نيست ، بلکه دگرگوني جهاني در شرايط بنيادي هر تمدن و همه تمدن هاست.
از اين رو ايران در زمينه جهاني شدن با مشکلاتي در گستره هاي گوناگون اقتصاد، فرهنگ ، اجتماع ، سياست ، ارتباطات و غيره روبه رو است ، اما آنچه بيشتر از همه اهميت دارد، ايجاد سستي و تزلزل در ارزش ها در کشوري همچون ايران است که خود داراي فرهنگي با قدمت هزاران ساله با ارزش هاي خاص و ويژه ايراني اسلامي است.
ارزش هاي بومي مذهبي در ايران حوزه جغرافيايي و تمدني ويژه خود را دارد و لذا با آنچه مجموعه نظام ارزشي غرب است ، ناهمخوان و در تقابل جدي است و طبيعي است که ارزش هاي ايراني اسلامي با همه دغدغه ها و پاسداشت هايي که درباره آنها وجود دارد، مورد چالش و تهديد قرار گيرد.
به طور کلي از بين رفتن هويت ملي و قومي ويژه کشورها از طريق نفوذ در اهداف تربيتي ، بويژه اثرگذاري روي افکار هر ملتي و تبديل آن به مشتريان پروپا قرص و هميشگي محصولات فکري و مادي کشورهاي جهانخوار است.
فرصت ها
اگر ايران مانند کشورهايي که سنجيده عمل مي کنند، به صورت هدفمند و علمي عمل کند، با استفاده از فضاي به وجود آمده ، مي تواند با مديريتي آگاه و مبتني بر دانش اين آسيب ها را به حداقل برساند.
از طرفي اين موضوع يعني يکپارچه سازي جهان بويژه در زمينه فرهنگ ، چنان از جانب ملل مختلف مورد اعتراض قرار گرفته که در سال 2001 اعلاميه اي جهاني ، تنوع فرهنگي به تصويب دولت هاي عضو يونسکو رسيد تا تلاش علني باشد از جانب يک سازمان جهاني که تفاوت هاي فرهنگي کشورها را در برابر آثار منفي جهاني شدن حفظ کند. يعني تجديد توجه به مفهوم همزيستي مسالمت آميز فرهنگ ها که در پي درگيري هاي بلوک غرب و شرق مطرح شده است.
از آنجا که جهاني سازي از انتقال آزادانه خدمات ، دانش و اموال (حق العمل ها) در سطح جهان حمايت بي قيد و شرط مي کند، اين مساله مي تواند براي کشور ما که از توانايي هاي فراواني در زمينه هاي مختلف علمي ، نيروي انساني (ساده و متخصص) مواد خام و اوليه و صنايع نفت و پتروشيمي برخوردار است ، به عنوان فرصتي تلقي شود و در رقابت هاي جهاني با ارائه محصولات (فکري و مصنوعي) به جايگاه شايسته اي که سزاوار آن است ، دست يابد.
نتيجه
جايگاه و شان الگوها، جايگاه و شان توليداتي است که قابليت عرضه عمومي دارند و رويکردهاي روحي رواني ويژه اي را به همراه خود به ارمغان مي آورند؛ رويکردهايي که بسيار مهم و قابل توجه هستند.
از سوي ديگر، عرضه الگوهاي مادي به مراتب آسان تر از عرضه الگوهاي انساني است ، زيرا رويکردهاي همراه آنها يعني کالاها نسبت به اعتقادهاي يک انسان ارزشمدار، متوسط و يا ضعيف است و تضاد و تعارض چنداني به وجود نمي آورد.
اما عرضه الگوهاي انساني بسيار مشکل است ، زيرا کمربندي از ارزش ها و اعتقادات مخالف يک انسان ارزش مدار آنها را احاطه کرده است. بنابراين براي عرضه و انتشار الگوهاي انساني در ميان جوامع مقيد و ارزش مدار تلاش فراواني مي شود که مهمترين آنها عرضه وسايل پيشرفته ارتباط جمعي از قبيل ؛ ماهواره و اينترنت است که پرچم دار آموزش و فرهنگ کنوني جوامع هستند.
در حال حاضر، جهاني سازي در پي فرسايش و فروريزي مرزها، افزايش وابستگي شان و همساني ساختاري و نهادي جوامع مختلف از طريق ابزاري به نام وسايل ارتباط جمعي صورت مي گيرد.
وسايل ارتباط جمعي در کشورهاي پيشرفته در اختيار صاحبان سرمايه هاي کلان خصوصي است. درحالي که بيشتر موسسات رسانه اي در کشورهاي در حال رشد زير نظر دولت اداره مي شود.
امروزه ، رسانه جزيي از پديده جهاني سازي و نشانه و علامت بارز زندگي امروزين است. به طور صريح و رساتر بايد گفت ؛ جهاني سازي بواقع در رسانه وسايل ارتباط جمعي تبلور يافته است. آمارها نشان مي دهد 75درصد مواد و خميرمايه هاي ساخت برنامه هاي رسانه اي از کشورهاي غربي صادر مي شود حتي فناوري ساخت تجهيزات و لوازم و نيازهاي اساسي رسانه اي ، در غرب ساخته مي شود که تجهيزات و دستگاه هاي چاپ ، راديو و تلويزيون ، سخت افزار و نرم افزار رايانه اي و مانند آن را شامل مي شود.
نظام جهاني ، رسانه و وسايل ارتباط جمعي را به 2 بخش در کشورهاي پيشرفته و در حال توسعه تقسيم کرده است.
اين نظام در حالي که براي رسانه نوع اول ويژگي هايي از قبيل آگهي براي فروش کالا و خدمات قرار داده است که در جهان در حال توسعه يا وجود ندارد يا کمتر وجود دارد.
رسانه نوع دوم را از دخالت در موضوع هاي مهمي چون وقايع اجتماعي و فرهنگ و سياسي بازداشته است. از جمله ؛ شبکه هاي خبري جهاني همواره سعي مي کنند تمامي جهان را زير چتر خود بگيرند؛ به گونه اي که کوچکترين اخبار و اطلاعات خبري را که در اقصي نقاط عالم رخ مي دهد، در سريعترين وقت ممکن به اطلاعات همگان برسانند و در صورت پيگيري مستمر اين شبکه ها باعث مي شوند، ملتها و جوامع مختلف بهم نزديک تر شوند.
انتشار سريع اخبار و وقايع رخ داده ، در تمامي جهان و احاطه ساکنان کره خاکي به آنها باعث محقق شدن انديشه جهاني سازي و گسترش آن خواهد شد که البته زمينه القا و تزريق افکار و عقايد مسموم جهان خواران صاحبان سرمايه در قالب تحليل و تفسيرهاي اين اخبار و رويدادها بخوبي قابل درک و مشهود است.
تسلط بر اهرم هاي فناوري جديد در جهان ارتباطات ، از سويي باعث تقويت روزافزون قدرتمندان مي شود و پيروي هرچه بيشتر دولت هاي ضعيف از آنان را معمولا در پي دارد که القاي فرهنگ هاي کليشه اي و از پيش طراحي شده محصول آن است.
از سوي ديگر، به اسم تمدن و تجدد جوامع ، به ايجاد تفرقه و گروه گرايي بر مبناي طرز تفکرها و قوميت هاي مختلف در اين جوامع دست مي زنند. بي ترديد ارسال پيام هاي يکسويه و هم جهت از کشورهاي شمال به سوي کشورهاي جنوب تسلط و استيلاي فرهنگ غرب و نابودي فرهنگ و ارزش هاي فرهنگي کشورهاي جنوب است.
البته از ارتباطات جهاني در جهت آموزش و تکريم و بزرگداشت معرفت در زمينه تمدن ها، زبان ها، آداب و رسوم و عقايد و ارزش هاي ملل جهان مي توان بهره جست و در نتيجه مي توان جوانان مسلمان را که هويت متشتت و سرگرداني پيدا کرده اند و اهدافشان مشخص نيست ، با آموزش صحيح و آشنايي با استفاده بهينه از دستگاه هاي رسانه اي به مقابله با اين جنگ رسانه اي و جهاني سازي که منظور صاحبان زور و رياست برخاست.
در پايان ، ذکر اين گفته ضروري است که ثبات اين جهان بزرگ که ماواي ماست به انقلابي در ارزش ها نياز دارد تا انقلاب علمي و ديگر انقلاب ها بايد دانست يک تمدن به همان راحتي که مي تواند در ورطه ورشکستگي اقتصادي فرو رود، مي تواند در ورطه ورشکستگي اخلاقي و معنوي نيز گرفتار آيد. (بل هوکز، 1382)