نویسنده: الهه رشمه
مورد استفاده:
به اشخاصی گفته میشود كه از هر طرف میخواهند سود ببرند ولی از دو جهت ضرر میكنند.روزی روزگاری، در زمانی كه اعراب تازه ایران را فتح كرده بودند و دین اسلام تازه وارد ایران شده بود، مسلمانان عرب خیلی دوست داشتند بر ایران كه سرزمین آباد و خوش آب و هواتری بود حكومت كنند. در زمان خلفای بنیامیه حكومت ایران زیر نظر حاكمان كوفه و بصره اداره میشد.
یكی از این حاكمان عبیدالله زیاد و دیگری عبیدالله بن ثقفی بود كه هركدام بر بخشهایی از ایران حكومت میكردند. عبیدالله در زمان قیام كربلا به جای خود سعدبن وقاص را حاكم ری اعلام كرد و او را به این دیار فرستاد، چون شهر ری جایی آباد و خوش آب و هوا بود و محصولات كشاورزی خوبی هم داشت، او خیلی خوشحال شد، چون بهترین گندم در آن دوره در شهر ری كشت میشد و مرغوبترین نان را با آن میپختند.
هنوز سعد بن وقاص به شهر ری نرسیده بود كه با بالا گرفتن فجایع كربلا عبیدالله درخواست كمك كرد و او را به كوفه فراخواند. سعدبن وقاص رویارویی با اهل بیت را نپذیرفت. ولی ابن زیاد گفت به شرط اینكه سعد با اهل بیت بجنگد حكومت و فرمانروایی ری را به او بازمیگرداند. سعدبن وقاص كه سالها در انتظار حكومت ری بود و نمیخواست چنین موقعیتی را به این آسانی از دست دهد، تصمیم گرفت به كوفه بازگردد با ابن زیاد صحبت كند و راهی بیابد، تا هم با خانوادهی پیامبر وارد جنگ نشود و هم حكومت ری كه سالها در آرزویش بوده را از دست ندهد.
ابن زیاد نپذیرفت، سعد بن وقاص مجبور شد كه یكی را انتخاب كند و او حكومت ری را پذیرفت ولی پیكار با اهل بیت پیامبر هم كار آسانی برایش نبود. سعد با سپاه خود وارد دشت كربلا شد و در آنجا اردو زد. تصمیم گرفت شبی با معاونینش به دیدار امام حسین (علیه السلام) برود. امام با او صحبت كرد و او را از جنگ نهی كرد. عمر سعد جواب داد: من چارهای جز جنگ ندارم. اگر نجنگم ابن زیاد خانه و زندگی مرا در ری از بین میبرد. امام قول دادند، ضرر و زیان احتمالی او را جبران كنند. ولی درنهایت سعد بن وقاص نپذیرفت از حكومت بر ری دست بكشد. امام فرمودند: تو از گندم ری هیچ بهرهای نمیبری.
بعد از این مذاكرات سعدبن وقاص به اردوگاه خود بازگشت و درنهایت بعد از واقعهی كربلا سعد بن وقاص به هیچ یك از آرزوهایی كه به دنبالشان وارد جنگ شده بود نرسید، چون بعد از چند سال به دستور مختار ثقفی كه به خونخواهی امام و یاران مظلومش قیام كرد خودش و فرزندش به قتل رسیدند.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشههای آن)، تهران: انتشارات سما، چاپ اول