کم‌رویی در کودکان

مسئله‌ی کم‌رویی یکی از مسائل اطفال، نوجوانان و جوانان است که در صورت مواجه شدن با آن باید روش صحیح اتخاذ گردد که ضمن آن به اطفال و نوجوان و جوان کم‌رو، کمک شود که از انزوا نجات یابد. در تعریف کم‌رویی یک توجه غیر
شنبه، 19 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کم‌رویی در کودکان
 کم‌رویی در کودکان

 

نویسنده: راضیه محمّدزاده




 

مسئله‌ی کم‌رویی یکی از مسائل اطفال، نوجوانان و جوانان است که در صورت مواجه شدن با آن باید روش صحیح اتخاذ گردد که ضمن آن به اطفال و نوجوان و جوان کم‌رو، کمک شود که از انزوا نجات یابد. در تعریف کم‌رویی یک توجه غیر عادی و مضطربانه‌ی فرد به خودش است که در نتیجه‌ی آن شرایط عادی متوقف می‌شود.
باید توجه شود که خجالت و کم‌رویی مانند سرخک و یا بیماری‌های دیگر به یک باره و با ورود میکروب یا ویروس در بدن اطفال ظاهر نمی‌شود، بلکه کم‌رویی و علت بروز و ظهور آن داستان مفصلی دارد، ریشه‌ی این احساس را بایستی از یک طرف در خلق وخوی طفل و شرایط و مقتضیاتی که طفل در آنها به دنیا آمده ست و از طرف دیگر در تاریخچه‌ی زندگی کوتاه او جستجو کرد.
از وقتی که طفل پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارد و به وجود پدر و مادر خود پی می‌برد، احساسات والدین قسمتی از تاریخچه‌ زندگی کوتاه او را تشکیل می‌دهد. عده‌ای از والدین ممکن است به احساس خجالت در اطفال خود به نظر نیک بنگرند و نوعی مزیت بشمارند و عده‌ای وجود آن را برای موفقیت‌های بچه در آتیه مضر تشخیص دهند.
نحوه‌ی احساس والدین را می‌توان مؤثرترین عامل برای آتیه و سرنوشت طفل دانست. بعضی از والدین ممکن است به احساس انزواطلبی و خجالت اطفال خود از همان کودکی و شاید در اولین تماس‌ها و بازی‌های او با هم سالانش پی ببرند در این موقع است که والدین پی می‌برند که چه طور طفلشان در گوشه‌ای تنها می‌نشیند و یا خود را خیلی به معلم نزدیک می‌کند و یا این که در بازی‌ها آخرین کسی است که برای بازی انتخاب می‌شود و چگونه خود را به تماشاچی محض بودن، قانع و خرسند می‌سازد.
در اینجاست که پدران و مادران شروع می‌کنند به مقایسه‌ی فرزند خجول و گوشه‌گیر خود با یک پسر یا دختر بچه‌ی خیلی شلوغ و با انرژی دیگر. این احساس خیلی باعث ناراحتی پدر و مادر می‌شود و در صدد چاره‌جویی برمی‌آیند.

1- علایم کم‌رویی

برای شناختن کودکان لزومی ندارد که انسان مطالعاتی در این زمینه داشته باشد. حالات مختلفی در طفل وجود دارد که با توجه به آنها به آسانی می‌توان بچه‌ی کم‌رو را از سایرین تشخیص داد. طفل کم‌رو همیشه مردد و نامطمئن است؛ گویی همواره دو قوای مخالف از دو جانب او را به طرف خود می‌کشند. کودک کم‌رو نقایص خود را خیلی بزرگ‌تر از آنچه هست، می‌بیند و رفتارش سبب می‌شود که دیگران نیز به این نقص‌ها پی ببرند. شاید بتوان گفت که او با حرکاتش دائم همه را متوجه کمبودهای خود می‌کند.
- یکی از علایم ظاهری کم‌رویی در کودک سرخ شدن او است. با کوچکترین اشاره تمام صورت او چون لبو سرخ می‌شود، او همواره سعی می‌کند که کسی از اعمالش مطلع نشود و به او نگاه نکند در حالی که بالعکس با رفتار ناشیانه‌ی خود توجه همه را به طرف خود جلب می‌کند.
- دست‌های مرطوب، کودک کم‌رو همیشه از خجات دست‌هایش مرطوب می‌باشد و به همین جهت از دست دادن با دیگران خوددای می‌کند.
- اختلال مثانه.
- اثر در نحوه‌ی حرف زدنش، کودک کم‌رو نحوه‌ی حرف زدنش با دیگران تفاوت دارد. او از شدت ناراحتی و ترس از این که اشتباهاً مقصود خود را تفهیم کند اغلب دچار لکنت زبان شده و نمی‌تواند آن طور که باید مطالب مورد نظرش را بیان کند، در حالی که اگر کسی حضور نداشته باشد بهتر می‌تواند صحبت کند و مقاصد خود را به زبان بیاورد.
- احساس ناراحتی در حضور بیگانگان.
- وحشت کردن از شنیدن صدای خود.
تردید و بی‌تصمیمی در انجام کارها و یا رفتن به جاهایی که تازگی دارند.
به طور کلی افراد کم‌رو معمولاً تنها هستند، دوستان کمی دارند و معمولاً به دنبال دوستان خردسال‌تر از خود می‌روند. از اصرار و پافشاری در امور حتی وقتی حق به جانب خودشان است خوددای می‌نمایند، غم و اندوه و عقده را در درون خود نگه می‌دارند. در مسابقات معمولاً شرکت نمی‌کنند و در برابر انتقادات حساس هستند و گاهی احساس شرمساری می‌نمایند.

2- خجالت

حیا یکی از صفات برجسته‌ی انسانی است که تنها به این موجود والا مقام عطا شده است و سایر موجودات از آن بی‌بهره‌اند. اگر این صفت را انسان به کمال مطلوب برساند، سبب رشد او می‌گردد. مثلاً اگر انسان در هر حال خدا را ناظر اعمال خود بداند و در حضور او از کارهای زشت و خلاف دوری کند، مسلماً این گونه حیا، هم برای خود فرد و هم برای جامعه مفید است. و هم چنین حیا از مردم که عامل بازدارنده از کارهای ناشایست و ضامن اجرای قانون می‌باشد.
ولی گاهی این صفت ارزنده از مسیر اصلی خود خارج شده و به صورت منفی ظاهر می‌گردد و مانع شکوفا شدن استعدادهای درونی انسان می‌گردد که به آن خجالت می‌گویند. بچه‌های خجالتی، بچه‌هایی هستند که زودتر قرمز می‌شوند، سرشان را پایین می‌اندازند، سر تا پا غرق عرق می‌شوند و احساس خستگی و بی‌رمقی می‌کنند.
چنین کودکانی نگاهی به شما می‌اندازند و پا به فرار می‌گذارند. قادر نیستند به چشم‌های شما نگاه کنند، هر چه زودتر می‌خواهند از میدان توجه و دقت شما فرار نمایند. خلاصه باید گفت که ملاقات شما برای یک بچه‌ی خجالتی در حکم یک ضربه‌ی روحی است، حالا باید دید چرا چنین است؟
بچه‌ای که می‌بیند اطرافیان دوستش دارند، حس می‌کند که دنیا قبولش دارد و دیگر چیزی در این دنیا وجود ندارد. و لیکن اگر عوض آن که تشویقش کنیم، سرزنشش نماییم و یا به گفتار و رفتارش بخندیم و او را کوچک کنیم و به او بفهمانیم که کسی دوستش ندارد و قادر نیست کاری را که از دست دیگران ساخته است انجام بدهد، تردید نیست که کودک در معرض خطر قرار می‌گیرد.

راه علاج خجالت:

محبت موجب می‌شود که بچه‌ها احساس ایمنی کنند و ایمنی در واقع چیزی است که بچه بدون آن قادر نیست به زندگی خود ادامه بدهد، منظور از ایمنی این است که بچه بفهمد که اطرافیان حامی و پاسدار اویند و نمی‌گذارند آسیبی به او رسد، اگر ببیند که محبت اطرافیان را از دست می‌دهد، دستپاچه شده و به هر قیمتی شده به فکر جلب توجه می‌افتد تا متقاعد شود که هنوز می‌تواند زندگی کند.

راه پیش‌گیری خجالت:

در مرحله‌ی اول نباید گذاشت این بیماری روحی عارض شود ولی اگر در این راه کوتاهی شود و این عارضه بروز نماید بهترین راه علاج را باید در مکتب و مذهب جستجو نماییم. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: فرزندان خود را گرامی بدارید و با روش پسندیده با آنها معاشرت کنید. و در حدیث دیگری می‌فرماید: در بین فرزندان خود مساوات را رعایت کنید.

3- عامل اصلی کم‌رویی

عدم اعتماد به نفس:

طفل کم‌رو همیشه احساس حقارت می‎‌کند و از این احساس رنج می‌برد، او به امکانات خود اعتمادی ندارد و فکر می‌کند برای زندگی کردن ساخته نشده است، رفتار ناشیانه‌ی او سبب می‌شود در اکثر کارها شکست بخورد و این شکست را بهانه می‎‌کند و دست به هیچ کاری نمی‌زند. به هر حال او سعی می‌کند با کسانی دوستی و معاشرت داشته باشد که به نحوی از او پایین‌تر هستند. به این طریق تا حدی خود را ارضا می‌کند.
اشتباه او در این است که هیچ وقت سعی نمی‌کند قوی‌تر و بهتر از آنچه هست شود بلکه فقط این مسئله را در عالم رؤیا عملی می‌بیند و دلش نمی‌خواهد که هرگز از این رؤیا بیرون آید. ولی این کار برای او مضر است زیرا در عالم خیال تصور می‌کند که پیشرفت‌های شایانی کرده است، در حالی که در عالم بیداری چنین نیست و این دو احساس ضد و نقیض بیشتر او را سرخورده و مأیوس می‌کند.
بعضی اوقات احساس می‌کند که آلت دست دیگران قرار گرفته است و این احساس بیش‌تر او را به طرف تنهایی مطلق سوق می‌دهد. محبت بزرگ‌ترها او را خوشحال می‌کند و احساس می‌کند پشت و پناه دارد، دادن هدیه و اظهار محبت به طفل همواره او را خوشحال کرده، برای مدت کمی ناراحتی‌ها را از یادش می‌برد.
ولی متأسفانه طول این زمان بسیار کم و ناچیز است و دائم باید به عناوین مختلف تجدید شود. زیرا این ارضای آنی هرگز به او اعتماد به نفس واقعی را نمی‌دهد. کودک با حساسیت بیش از حد خود همه‌چیز را درک می‌کند، اما پدران و مادران، او را خیلی کوچک‌تر از آن می‌دانند که حرف‌های آنها را درک کند و مطالبی را که نباید در حضور او گفته شود به صرف این که او چیزی سرش نمی‌شود در حضورش بیان می‌کنند، غافل از این که طفل از صحبت‌های آنها نتایجی می‌گیرد و خیلی زود آنها را به کار می‌برد.

4- عوامل تشدید کننده و مؤثّر در کم‌رویی

الف) کم‌رویی والدین:

کم‌رویی کودک در خانه‌ای که پدر و مادر کم‌رو هستند تقویت می‌شود. کم‌رویی ارثی نیست، کودک کم‌رو باید این مسئله را بداند؛ در غیر این صورت هیچ گونه سعی و کوششی برای برطرف کردن کم‌رویی خود نمی‌کند؛ زیرا می‌گوید چیزی که ارثی باشد غیر قابل اصلاح است، درحالی که اگر احساس کند که کم‌رویی فقط یک عادت بد و ناراحت کننده است کمک بسیار مؤثری خواهد بود، تا به تدریج بر این عادت ناخوشایند غلبه کند. طبیعی است که اگر بزرگ‌ترها از حضور در اجتماعات، صحبت کردن و برخورد با دیگران بیم داشته باشند، کودکان نیز به همین منوال تربیت خواهند شد، ولی ناگفته نماند که گاه پدر یا مادرهای کم‌رو اطفال خود را نصیحت می‌کنند از پیروی کردن از آنها خودداری نموده کارهایی را انجام دهند که آنها به سبب کم‌رویی‌شان جرأت انجام آن را نداشته‌اند.

ب) نقش والدین:

گاهی اوقات خجالت و کم‌رویی نتیجه‌ی توقع زیاد والدین نسبت به فرزندان است.
گاهی اوقات خجالت و کم‌رویی نتیجه‌ی فقدان محبت والدین است.
گاهی اوقات حجالت و کم‌رویی نتیجه‌ی اشتباهات والدین است.
ج) ترس:
در اغلب موارد تشخیص علت ترس کودک آسان نیست. ترس در بعضی از اطفال حتی قبل از این که بتوانند لب به سخن بگشایند شروع می‌شود و این ترس در دوران طفولیت غالباً ممکن است مقدمه‌ی ترس‌های کودک در آینده نیز گردد. برای مثال می‌شود ترس از بیماری را توضیح داد. ترس از تصادفات و بازی‌های خطرناک کودک را از خیلی از کارها باز داشته او را از دیگران دور می‌سازد.
متأسفانه بعضی از مادران عادت کرده‌اند که همواره برای مواظبت از طفل و پیش‎‌گیری از حوادث غیرمنتظره مراقب کودک خود باشند و به مجردی که قدمی از آنها دور می‌شود داد و فریاد به پا می‌کنند، در این صورت اگر طفل کمی خودسر نباشد سعی می‌کند حرف مادر خود را گوش کرده از پهلوی او تکان نخورد یا لااقل بازی‌هایی را که مادر اجازه می‌دهد انجام دهد.
متأسفانه این مادران متوجه نیستند که با اینکار از رشد اجتماعی طفل جلوگیری می‌کنند. کودک بعد از مدتی، از بازی کردن دور از مادر، تنها در اتاق ماندن یا خوابیدن می‌ترسد، و به هیچ‌وجه حاضر نیست از مادر خود دور شود، جالب این جاست که با این وضع بعضی از مادران از این که کودک دقیقه‌ای آنها را رها نمی‌کند ناراحتند و گله می‌کنند، در حالی که خود مسبب این مصیبت می‌باشند. اگر به آنها نصیحت شود که این کار را نکنند و کمی کودک را به حال خود گذارند تا احساس مسؤولیت کند می‌گویند: طفلک، مگر می‌شود کودک را تنها گذاشت!

د) عللی جسمی (به رخ کشیدن ضعف‌ها، نارسایی‌ها به خصوص نقص جسمانی و عیوب بدنی او): یکی دیگر از علل خجالت کشیدن و کم‌رویی اطفال ضعف بنیه در آنهاست. شرایط نامساعد زندگی می‌تواند وضع طفل را عوض نماید و هم چنین احساسات وی را درباره‌ی زندگی تغییر بدهد.

اطفالی که مبتلا به رماتیسم قلبی هستند، همیشه به علت ضعف جسمانی و ممنوعیت‌های ناشی از مرض، خجول و کم‌رو می‌باشند. مشاهدات علمی ثابت کرده است که در این گونه موارد ترس و ناراحتی والدین از ضعف جسمانی کودک و سخت‌گیری بیش از حد ایشان در مواظبت از کودک مزید بر علت می‌شود.
کودک مفلوج، کودک مبتلا به ثقل سامعه، کودک نابینا، این کودکان مجبورند در مقابل شرایطی که قوه‌ی تحمل آن را ندارند از خود مقاومت نشان دهند.
کودکی که مبتلا به تشنج عضلانی است، از افتادن ترس دارد. کودکان نابینا از رفتن به جاهای غیر آشنا خجالت می‌کشند. کودکی که مبتلا به ثقل سامعه است از این که مبادا کسی دنبالش بیفتد و او را غافلگیر کند وحشت دارد. (ناگفته نماند که در این گونه موارد خجالت و کم‌رویی خود باعث حفظ جان کودک می‌شود).
بایستی به این کودکان آموخت که چه طور وسایلی را که در محیط اطراف خود دارند مورد استفاده قرار دهند. آنان به مواظبت فوق‌العاده و صبر و شکیبایی کلیه‌ی افراد فامیل سخت احتیاج دارند.
از علل دیگر، حوادثی است که ممکن است در اوایل زندگی برای کودک اتفاق بیفتد، از قبیل سوختگی شدید، مجروح شدن در اثر تصادف ماشین، پرت شدن از ارتفاع زیاد، سگ گزیدگی و... که ممکن است کودک را در بعضی موارد ترسو نیز بار بیاورد.
امروزه برخی از امراض مزمن کودکان را با در نظر گرفتن این امر معالجه و مداوا می‌کنند. این گونه امراض که ناشی از عدم بروز دل‌واپسی‌های کودکان است که عبارت است از زخم‌های شدید، امراض حاد جلدی، ورم مفاصل و تنگی نفس.
معمولاً این گونه کودکان مبتلا به امراض حاد، ناراحتی‌های خود را در درون خود نگه داشته و از بروز آن خودداری کرده‌اند.
یعنی در واقع آنها در سن و سالی نبودند که بتوانند ناراحتی‌های خود را در قالب کلمات به دیگران بگویند. این بچه‌ها به جای این که در قالب الفاظ، عکس‌العمل نشان دهند عملاً در وجود خودشان آن را نشان می‌دهند. ناگفته نماند که معالجه‌ی این گونه اطفال مستلزم دقت و مهارت فوق‌العاده است.
بایستی به این کودکان یاد داد که ناراحتی و دل‌واپسی‌های خود را در درون خود و پشت پرده نگاه ندارند بلکه آنها را صریحاً ابراز نمایند.
خیلی از بچه‌ها که سابقه‌ی ترس دارند از صحبت کردن نیز بیم و هراس دارند و خیال می‌کنند اگر درباره‌ی موضوع ترس‌آور صحبت کنند همین صحبت کردن و گفتگو ممکن است باعث به وجود آمدن همان حادثه‌ی ناگوار گردد.
به هر حال عده‌ای هستند که ناراحتی‌های خود را ابراز نمی‌دارند و نمی‌دانند که بهترین راه علاج و نگرانی همان ابراز آن است.

هـ) علل خانوادگی (رفتار بد خانوادگی، مقایسه‌ها، به رخ کشیدن‌ها، سرزنش، اختناق در خانواده، موفقیت فرزند، نام‌های زشت):

- تغییرات خانواده: عدم رعایت عدالت مابین کودکان از عوامل حقارت به شمار می‌رود. تولد یک نوزاد سبب کم‌رویی طفل می‌شود زیرا او احساس می‌کند نوزاد جانشین او شده و دیگر کسی به او محبت نمی‌کند و برای جلب این محبت خود را کم‌رو و کوچک‌تر از آنچه هست نشان می‌دهد تا به این وسیله محبت از دست رفته‌ی پدر و مادر را بازیابد.
گاه مقام و مرتبه‌ی کودک در خانواده موجب کم‌رویی او می‌شود. مثلاً پسر کوچکی که پنجمین و آخرین فرزند یک خانواده بود به جز مراقبت و اظهار محبت دایمی پدر و مادر همواره مورد محبت بیش ازحد خواهران و برادران خود قرار می‌گرفت و آنها مانند یک عروسک با او بازی و تفریح می‌کردند، آنچه مسلم است کودک در مدرسه با چنین وضع خوش‌آیندی رو به رو نشده بلکه گاه با تمسخر و سرزنش آموزگار و دوستان نیز روبه رو می‌گردید، این پسر کوچک که عادت کرده بود همواره از حمایت پدر و مادر و یاخواهران و برادران خود برخوردار باشد، نمی‌توانست این وضع را تحمل نموده و در مقابل حملات و تمسخر دوستانش تاب مقاومت بیاورد و این امر در روحیه‌ی او تأثیر کرده مدام رنجش می‌داد. در حالی که اگر به کودک کم‌رویی برای رفع مشکلات فقط راهنمایی شود امکان دارد به کم‌رویی خود غالب آید و به تدریج این عادت را ترک کند.
- وضع خانواده: کمبودی که کودکان در زندگی خود و خانواده‌شان احساس کنند مانند کمبود عواطف یا فقر اقتصادی که توأم با فقر فرهنگی باشد، از عوامل احساس حقارت در آنها به شمار می‌رود.
- خانواده نیز می‌تواند عامل حقارت باشد. سرکوب کردن امیال و خواسته‌های کودک و سلب آزادی از او. در اغلب گفته‌ها ما روی مسؤولیت پدران و مادران تکیه می‌کنیم ولی نبایستی فراموش کرد که برادران، خواهران و افراد نزدیک فامیل از قبیل عمو، عمه،.... در طرز رفتار و افکار کودکان بی‌تأثیر نیستند. خیلی اتفاق افتاده که برادر یاخواهر کوچک‌تر تحت تأثیر کارهای برادران و یا خواهران بزرگ‌تر از خود واقع شده و تغییر رویه داده است. کودکان معمولاً سعی می‌کنند که خود را جای بزرگانی که مورد علاقه‌ی آنها است قرار دهند. درمواردی که کودکان از محبت‌های پدر ومادر محروم می‌باشد خواه این محرومیت ناشی از طلاق باشد یا مرگ یا ناخوشی، به هر صورت در این گونه موارد برادر یاخواهر کوچک‌تر غالباً برادر یا خواهر بزرگ‌تر را سرمشق قرار می‌دهد. برادران و خواهران بزرگ‌تر گاهی زندگی را به کام برادر یا خواهر کوچک‌تر تلخ می‌کنند. برادران یاخواهران بزرگ‌تر ممکن است برادر یا خواهر کوچک‌تر را مانعی در راه خود ببیند و بالنتیجه شروع به اذیت و آزار نمایند و با این کار خود، کودک را خجول و کم‌رو نمایند.
- انتقاد و تمسخر (سرکوب و سرزنش و مقایسه‌ی او با کسانی که کودک قدرت هم گامی با آنان را ندارد).
- تمسخر و نیشخند درباره‌ی امری که در آن مرتکب خطا شده است.
- معرفی او در جمع به کم‌رویی.
- عیب‌جویی از جوانان یا نوجوان و انتقاد عملی از او.
- آسیب وارد نمودن به شخصیت کودکان که سبب حقارت آنها می‌شود.
کودکی که اعتماد به نفس ندارد دایم دلیلی می‌یابد تا با اقامه‌ی آن از انجام هر کاری سرباز زند. یکی از این دلایل انتقاد و تمسخر دیگران است. او اگر یک دفعه مورد تمسخر قرار گرفت به این دلیل که هر کار او ممکن است با انتقاد و تمسخر دیگران همراه باشد از اقدام به هر عملی خودداری می‌کند، هر چه بیشتر به سرخ شدن و خجالت او بخندید به تشدید کم‌رویی او کمک کرده‌اید. گاهی جوان و نوجوان به قدری به خود علاقه‌مند است که حاضر نیست معایب او ظاهر شود، بنابراین نباید مورد انتقاد قرار گیرد.

و) عدم معاشرت با او به علت کثرت اشتغالات و واگذشتن او در حالت انزوا و تنهایی:

یکی دیگر از عوامل کم‌رویی عدم معاشرت با دیگران و عدم شرکت در مجالس عمومی است، کودکانی که در طفولیت به مجالس عمومی برده نمی‌شوند. وقتی بزرگ می‌شوند افراد خجول و کم‌رویی هستند.
بعضی از پدر و مادرها به قدری به کارهای خود مشغولند که کم‌تر بچه را آزاد می‌گذارند تا به دل‌خواهش زندگی کند. آنها چون فرصتی برای رسیدگی به فرزند خود ندارند، همواره او را از انجام کارهای مورد علاقه‌اش باز می‌دارند تا بتوانند با خیال راحت به کار خود بپردازند. کودک پس از مدتی به این وضع عادت کرده در نتیجه طفلی کم‌رو می‌شود.

5- بازی‌ها و سرگرمی‌‌های طفل کم‌رو

کودک کم‌رو خود را از دیگران کنار می‌کشد. بنابراین از بازی‌های دسته‌جمعی گریزان است. در مسابقات شرکت نمی‌کند زیرا از شکست می‌ترسد و از دیگران خجالت می‌کشد. همه‌ی این گوشه‌گیری‌ها سبب می‌شود که او زندگی اجتماعی را فرا نگیرد. ممکن است کودکی گاه‎‌خواهان این باشد که تنها در اتاقی بنشیند و فکر کند یا کاری را تنهایی انجام دهد. این کار کاملاً طبیعی است و هر فردی در بعضی از موارد ترجیح می‌دهد که تنها باشد ولی اگر این تمایل به تنهایی همیشگی باشد غیر طبیعی است.
اگر دختر بچه‌ی 10 ساله‌ای جز رفتن به کلاس و کتاب خواندن کار دیگری نکند و به صرف این که بزرگ شده از شرکت در بازی‌های دسته‌جمعی خودداری نماید بدون شک طفلی کم‌رو است.
مثلاً می‌توان کتاب خواندن (کتاب‌های پر ماجرا) جمع‌آوری بعضی از اشیا (تمبر، گل، کبریت...) را نام برد.
دوستان کودک کم‌رو اغلب اسباب‌بازی‌های او می‌باشند، او ترجیح می‌دهد عروسک یا خرس کوچکش را نزد خود بنشاند و برایش درد دل کند. از نگاه عروسک که گویای آن است که حرف‌های او را می‌فهمد لذت می‌برد زیرا او آرام به درد دل‌ها و ناراحتی‌های او گوش می‌دهد و سخن نمی‌گوید.
بازی‌هایی که در هوای آزاد انجام می‌شود برای این افراد خیلی کم است. وقتی بچه هستند ترجیح می‌دهند که با آب یا شن و ماسه، بازی کنند. زیرا به این وسیله سر و صدای دیگران را نمی‌شنوند. بازی رؤیایی آنها تاب بازی است زیرا آنها را از حقایق دور می‌کند و مدتی دور از هیاهو و تماس با دیگران سیر می‌کنند. طفل کم‌رو که بزرگ‌تر شد ورزش‌هایی چون شنا و دوچرخه‌سواری بیش‌تر از تنیس و فوتبال نظرش را جلب می‌کند.
معمولاً فرزند نخستین که فرصت معاشرت و بازی با سایر کودکان را نداشته است به احتمال قوی در دو سالگی مورد آزار و اذیت کودکان دیگر قرار می‌گیرد و آنها اسباب بازی‌هایش را برداشته، می‌برند. عکس‌العمل طفل اغلب در این موارد آن است که یا متحیر و مبهوت می‌شود و نمی‌داند چه باید بکند و یا هر مرتبه نالان و گریان به دامان مادر خود پناه می‌برد. این بی‌عرضگی ناشی از بی‌تجربگی است. اگر طفل به طور منظم با اطفال دیگر بازی و تفریح کند، بدون شک خشونت و عصبانیت را خواهد آموخت ومی‌تواند برای احقاق حقوق خود اقدام کند. مادر عاقل آن است که از طفل در چنین مواردی طرفداری زیاد و شدید ننماید و در بازی کودکان دخالت نکند و به طفل هم نگوید اسباب‌بازی‌هایش را بین خود و سایر کودکان قسمت نماید، بلکه باید به فرزندش با اشاره و کنایه یاد دهد که خودش باید برود و اسباب‌بازی‌هایش را پس بگیرد.
اگر یکی از اطفال غریبه مرتباً کودک شما را می‌آزارد و در او ترس ایجاد کرده است، باید برای مدت چند هفته او را از آن طفل جدا کرد، و اگر طفل سه یا چهار ساله مرتباً به وسیله‌ی اطفال دیگر به آسانی مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد باید با مشورت صاحب نظران وضعیت را از نزدیک مورد بررسی و علت‌یابی قرار داد.

6- درمان کم‌رویی

چیزی که برای ما مسلم است این است که خجالت کشیدن و کم‌رویی امری است اکتسابی و عرضی نه ارثی و ذاتی، ممکن است ضعف بنیه‌ی ما مربوط به توارث باشد، ولی کم‌رویی و خجالت کشیدن هرگز نمی‌تواند یک امر موروثی باشد. کم‌رویی را مثل سایر رفتارهای غیر عادی می‌شود تا اندازه‌ای درمان کرد. معالجه و درمان آن مخصوصاً موقعی که با زندگی و راحتی و خوش‌بختی کودک سرو کار دارد، فوری و ضروری است. ولی نبایستی تصور شود که تمام بچه‌های خجول در زندگی خوشبختی خود را از دست می‌دهند، خیر.
ما امروزه درباره‌ی زندگی روانی اطفال اطلاعات زیادی در دست داریم، ما می‌دانیم که طفل هر کاری که می‌کند، هر طور که می‌اندیشد و هر چه را که می‌گوید مهم است، یعنی کلیه‌ی کارهای اطفال برای خود دلایلی داشته و معقولند. ما این مطالب را از چند راه مختف فراگرفته‌ایم.
من جمله: از طریق مطالعه‌ی دقیق بزرگان، ما می‌توانیم علت اعمال و رفتار بزرگان را در تاریخ دوران کودکی آنها جستجو کنیم.
موقعی که کسی بخواهد مشکلات خود را برای روان‌شناسی بازگو کند، فوراً به دوران گذشته‌ی خود مراجعه می‌کند.
ما می‌دانیم که هر فردی دید و نظریه‌ی خود را درباره اشیا و امور از دوران کودکی خود به دست می‌آورد. این امر در مورد افراد متعارف، کاملاً صادق است ولی عکس‌العمل‌های روانی در افراد مختلف متفاوت است.
ما در دوران کودکی خود دایماً با مسائل جدید رو به رو می‌شویم و به حل آنها اقدام می‌کنیم. در این دوران ما مرتباً رو به تکامل می‌رویم، البته در صورتی که در راه ما مشکلی وجود نداشته باشد و دیگران نیز ما را تشویق کنند.
ولی اگر در راه ما، مانعی به وجود آید و یا دیگران ما را دل‌سرد کنند، قدم‌هایی که رو به تکامل است ناگهان متوقف می‌شود.
در این گونه موارد کسی که ناامید شده و در راه تکاملی خود به موانعی برخورد کرده است، از وجود خود متنفر می‌گردد و یا این که خود را مقصر می‌شمرد.
و یا این که می‌ترسد که حادثه‌ی ناگواری برای او اتفاق بیفتد و یا.... روی این اصل کسی که در راه تکامل است، به علت پیشامد اینگونه عوامل عقب می‌نشیند و خود را از معرکه‌ی زندگی به کنار می‌کشد.
کودک ممکن است موقتاً بخواهد در نقطه‌ای امن و امان توقف کند؛ ولی به هر حال دیر یا زود مجبور است که این پله‌های تکامل را بپیماید و یا به عقب برگردد. ما این مراحل بحرانی را تعارض می‌نامیم.
کودک خود این مرحله را تعارض نمی‌شناسد، چون از وجود آن بی‌اطلاع است. طفل تنها چیزی که می‌داند این است که فقط ناراحت است و مسلماً خیلی دلش می‌خواهد که هر چه زودتر از شر این ناراحتی رها شود. حال موقعی است که او را به حال خود باقی بگذارند، کودک یا در حال کودکی باقی می‌ماند و یا این که اگر به تکامل گراییده است به حالت کودکی برمی‌گردد.
در مرحله‌ی تعارض یک عده از کودکان خجول می‌شوند، البته خجول شدن راه حل ساده ولی در دسترس است. تعارض، که احساس کم‌رویی و خجالت یکی از تجلیات آن است موقعی بروز می‌کند که طفل در مقابل کارهایی که پیش پای اوست احساس عجز کند. در بعضی از مواقع این نوع مقابله در روبه رو شدن با تعارض‌ها در طول زندگی هر شخص ادامه پیدا می‌کند. و شخص در مقابل مصایب زندگی عقب‌نشینی اختیار می‌کند.
عده‌ای با معالجات روانی درصددند که ریشه‌ی تعارض قدیمی را پیدا کرده و به مداوای آن بپردازند. مطالعاتی در روی کودکان و افراد بالغی که از لحاظ روانی مریض هستند به عمل آمده است. از برکت همین مطالعات امروزه معلوم گردیده است که از انحرافات روانی کودکان چرا و چگونه به وجود می‌آید.
معالجه‌ی این گونه انحرافات روانی در دوران کودکی خیلی به سهولت انجام می‌گیرد تا در مراحل بعدی، ناراحتی‌های روانی از قبیل دل‌واپسی، ممکن است چون امراض جسمی، به صورت مزمن درآید.
در این بخش تأکید ما روی مطالبی است که در دوران کودکی معمولاً و به طور متعارف عارض کودکان می‌شود. ما در فیزیولوژی از روی علایم مرض، به وجود مرض پی می‌بریم. در زندگی روانی افراد نیز می‌شود از روی ناراحتی‌های کودکان به مطالب فوق‌العاده زیادی در مورد ناراحتی‌های روانی پی برد.

به طور کلی درمان کم‌رویی عبارت است از:

1- به کودک جرأت و اعتماد بدهید، از معایبش صحبت نکنید و او را تشویق به روابط مشروع اجتماعی بکنید.
2- فرزندانتان را به هر گونه که هستند بپذیرید، پسر یا دختر.
3- به فرزندانتان احترام کنید و در میان جمع به ایشان ارج نهید.
4- آنها را از کودکی با جمع انس بدهید و رابطه‌ی معاشرتی‌شان را وسیع‌تر کنید.
5- تنها به داشتن یک فرزند قانع نباشید، تعداد فرزندان حداقل دو یا سه تا باشد.
6- فاصله‌ی سنی فرزندان اندک باشد نه بسیار تا امکان خوشی‌هایشان با هم دیگر باشد.
7- از تبعیض در محبت و پذیرش خودداری کنید.
8- در میان جمع او را معرفی کرده و زمینه‌ای فراهم کنید که او خود را نشان دهد.
9- نقاط ضعف او را در جمع نگویید، گفته‌هایش را تکذیب نکنید، او را شرمنده نشان ندهید، ترسش را به رخ او نکشید.
10- انتقاد اشکال ندارد، ولی نه دایمی و نه در حضور جمع. قبل از انتقاد نقطه‌ی مثبتی از او ذکر کنید.
11- به سلامت جسم و روان او توجه کنید.
12- در کارهایش نظارت کنید نه مداخله.

اصلاح

بهترین راه:

محبت، پذیرش و احترام، ارائه‌ی مدل و الگو، دادن آگاهی از زشتی عمل و آگاهی از عواقب آن، آگاهی از ارزش خود، دادن جرأت به او، واداشتن به معاشرت و آموزش زندگی با جمع، مسؤولیت دادن به او، تغییر محیط، تقویت اراده و اعتماد، و این که از معایبش صحبت نکنید. مهم‌ترین راه، مأنوس کردن با خدا است.

7- شیوه‌های غیر مؤثر درمان

جبر و فشار، محروم کردن، تمسخر و تحقیر، ملامت و سرزنش، حمله و تنبیه، مقایسه و رقیب تراشی، انتقادات صریح، به رخ کشیدن عیوب او.
ریشه‌ی اصلی کم‌رویی در اضطراب است.
خداشناسی، خودشناسی، پذیرش مسؤولیت اجتماعی و نیل به کفایت‌های اقتصادی و سلامتی جسم و روان از اهم اهداف تعلیم و تربیت در این زمینه است. (1)

پی‌نوشت‌:

1. با استفاده از: دخانیاتی، علی، آنچه باید درباره‌ تربیت فرزندان خود بدانید - کلاس‌های دانش‌افزایی مادران، مدرسه‌ی نیکان، سال 1364- بیداف- استیوه، راز داشتن فرزندانی شاد، ترجمه‌ی مهر‌انگیز طیبات - دکتر پور باقر، ایرج، عقده‌های روانی- میرزا بیگی، علی، نقش نیازهای روانی - مصفا، محمد جعفر، رفتارهای درونی ما - سینکلر، ادوارد، دنیای کوچک بزرگ من.

منبع مقاله :
محمّدزاده، راضیه، (1393)، مادر اگر این گونه می‌بود، تهران: منیر، چاپ پنجم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما