تحول تاریخی روان‌شناسیِ فردی

آلفرد آدلر در 7 فوریه 1870 در پنزینگ در حومه شهر وین به دنیا آمد. پدر او یک تاجر یهودی متوسط‌الحال غلات بود و مادرش یک زن خانه‌دار. در جامعه آنها یهودیان کمی زندگی می‌کردند. بهمین جهت او هرگز یک هویت
پنجشنبه، 6 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحول تاریخی روان‌شناسیِ فردی
تحول تاریخی روان‌شناسیِ فردی

 

نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

زمینه شخصی

آلفرد آدلر در 7 فوریه 1870 در پنزینگ (1) در حومه شهر وین به دنیا آمد. پدر او یک تاجر یهودی متوسط‌الحال غلات بود و مادرش یک زن خانه‌دار. در جامعه آنها یهودیان کمی زندگی می‌کردند. بهمین جهت او هرگز یک هویت فرهنگ قومی (یهودی) پیدا نکرد. اگرچه او در کودکی به پرستشگاه یهودیان می‌رفت اما در بزرگسالی خود را یک مسیحی می‌دانست. آلفرد دومین پسر و سومین فرزند از شش فرزند خانواده خود بود. (چهارپسر و دو دختر) و این موضوع در زندگی او، و بر نظریه‌های بعدی او تأثیر زیادی داشت. زیرا او همیشه به نظر می‌رسید که در سایه موفقیت‌های برادر بزرگش زندگی می‌کند. اگر چه او ظاهراً محبوبیت داشت و کودکی فعال بود اما آدلر دوران کودکی خود را به عنوان دورانی شاد تلقی نمی‌کند. اگرچه خاطرات خوشی از مادرش داشت، اما به او نزدیک نبود آدلر بیشتر با پدرش شناسایی می‌شود. در عین حال او احساس می‌کرد که تحت‌الشعاع برادر بزرگتر خود قرار دارد و ساعتهای زیادی را صرف رقابت با او می‌کرد. با وجود اینکه او دانش‌آموز متوسطی بود اما توانست در سال 1895 از دانشگاه وین درجه دکترای پزشکی بگیرد. او در دانشگاه به یک گروه از دانشجویان مارکسیست ملحق شد. در میان آنها با دختر جوان روسی ثروتمندی برخورد کرد که بعداً در سال 1897 با او ازدواج کرد. (ریچلاک 1981)
آدلر به عنوان یک پزشک عمومی کار خود را شروع کرد. از آنجا که مطب او نزدیک یک پارک تفریحی – ورزشی بود، لذا بیشتر بیمارانش را بازیگران، هنرمندان و بندبازان تشکیل می‌دادند. از طریق برخورد با این بیماران بود که آدلر دریافت که بسیاری از آنها قدرت و توانایی خود را به عنوان واکنشی در برابر ضعفها یا حوادث دوران کودکی خود به دست آورده‌اند. (فورت مولر 1964)
تماس اولیه او با فروید به نظر می‌رسد که حاصل دفاع او از نظریه فروید در مطبوعات باشد. در سال 1902 فروید از او دعوت کرد که در یک سری جلسات هفتگی برای بحث درباره‌ی روانکاوی به او بپیوندد. این گروه بعدها به صورت انجمن روانکاوی وین و سپس انجمن بین‌المللی روانکاوان درآمد. آدلر در سال 1910 نخستین رئیس این گروه در وین شد. در اواخر سال 1911 او از سمت خود استعفا کرد و برای همیشه با فروید قطع رابطه نمود. برخلاف باور عمومی آدلر شاگرد فروید نبود بلکه فردی بود هم رتبه فروید که پیش از ملحق شدن به مکتب فروید در مسیر حرفه‌ای خود جا افتاده بود. (ریچلاک 1981)
پس از آنکه آدلر در جنگ جهانی اول به عنوان یک افسر پزشک خدمت کرد چند کلینیک راهنمایی کودک در مدارس دولتی وین دایر نمود. در سال 1926 نخستین سخنرانی خود را در ایالات متحده انجام داد و پس از آن مدت زیادی را در آن کشور گذراند. در سال 1935 به کلی از دست نازی‌ها فرار کرد و در آمریکا اقامت گزید. آدلر در 28 می 1937 در اثر یک حمله قلبی، زمانی که مشغول یک بازدید علمی از دانشگاه آبردین (2) در اسکاتلند بود درگذشت. فرزندان آدلر، کورت (3) و الکساندر (4) هر دو روانپزشک هستند و روان‌شناسی فردی که به وسیله پدرشان تدوین گردید را به کار می‌برند.
آدلر واقعاً مردی بود که جلوتر از زمان خود حرکت می‌کرد. او نخستین کسی بود که علناً با مراجعان خود به صورت گروه درمانی و خانواده درمانی در برابر تعداد زیادی از حضار دکتر، معلم، والدین و ... کار می‌کرد. او توضیح داد که نشانه‌های روان رنجوری «خودپنداره» فرد را در مقابل تهدیدهای جهان خارج و نه در برابر سائقهای سرکوب شده محافظت می‌کند. در اوایل دهه 1920 آدلر پیش بینی کرد که هنوز دو نسل دیگر زمان باقی مانده است تا اینکه زنان بتوانند درجامعه به برابری واقعی با مردان برسند. علاقه واقعی او به برابری زنان با مردان در طرح مجسمه‌سازی دانمارکی تایرا بولدسن (5) برای ساختن بنای یادبود اعطای حقوق مدنی به زنان منعکس شده است. این طرح شامل بخش بزرگی است که در آن زنان زیادی قرار دارند و فقط یک مرد وجود دارد و آن آدلر است.

زمینه نظری

تأثیرات بسیار زیادی را می‌توان در زمینه‌های نظری آدلر یافت. در میان آنها آنچه که قابل توجه است تأثیرات نویسندگان معروفی نظیر داستایوفسکی (6)، گوته (7) و شکسپیر (8) است. ضمناً انجیل و همچنین رواقیون نیز تأثیرات زیادی در شکل‌گیری نظریه شخصیت آدلر داشتند. بویژه او نکاتی را از افرادی چون کارل مارکس (9) نیچه (10)، هنری برگسون (11)، امانوئل کانت (12) و آمریکایی‌هایی نظیر جی‌استانلی هال (13)، جان دیویی (14) و ویلیام جیمز (15) اخذ کرده است.
آدلر در دوران جوانی خود به جنبه‌های روان‌شناسی و فلسفی سوسیالیسم علاقه‌مند شد. به همین جهت تأکید او را بر علایق اجتماعی به همین موضوع نسبت می‌دهند. توجه او به خلاقیت و برابری زنان با مردان نیز از عقاید کارل مارکس نشأت گرفته است. عقاید او درباره‌ی حقارت و برتری از نیچه گرفته شده است؛ در حالی که ایده‌آل نیچه سوپرمن (ابرمن)(16) بود. ایده‌آل آدلر همنوع (17) بود. مفهوم «حافظه هدفدار» آدلر از نویسنده عملگرای فرانسوی برگسون گرفته شده است. مفهوم «عقل سلیم یا عرف» (18) به عنوان معیاری برای «سلامت روان» و مفهوم «منطق خصوصی» به عنوان میزان بیماری روانی از نوشته‌های فیلسوف آلمانی کانت اخذ گردیده است. (انسبیچر 1977)
آدلر با فروید از جهات زیر، هم عقیده بود. اینکه درمانگر باید معنای نشانه‌های آسیب‌شناختی را درک کند و اطلاعاتی درباره‌ی تجارب و رویدادهای اولیه بیمار، می‌تواند به درک این نشانه‌ها کمک کند و اینکه درک بیمار از رابطه میان تجربیات اولیه و رفتار کنونی او ممکن است منجر به بهبود قابل توجهی شود. از طرف دیگر اختلافات بنیادی در تفکر فروید و آدلر از سال 1908 ظاهر شد. در ابتدا این اختلافات به علاقه فروید نسبت به «سبب‌شناسی» نشانه‌های روان رنجوری و توجه آدلر به اهداف و قصد و غایت مربوط می‌شد. آنها یک سری بحثها و مجادله‌های داغ با هم داشتند که منجر به توسعه نظریه شخصیت آدلر شد؛ او هوشیاری و «ناهوشیاری» را دوباره تعریف نمود و مفهوم فروید را از سرکوبی غرایز یا سائقها به عنوان علت نشانه‌های آسیب شناختی رد کرد. آدلر در سال 1911 گروه فروید را ترک گفت و در سال 1912 واژه روان‌شناسی فردی را برای نامیدن نظام خود برگزید. (انسبیچر 1977)
نخستین مشارکت مشخص آدلر مطالعه‌ای بود که درباره‌ی اثراتی که «حقارت اندامی» (19) (که اغلب به صورت عیب و نقص مادرزادی ظاهر می‌شود) بر شکل‌گیری و ساخت شخصیت دارد، انجام داد. بعدها معتقد شد که دیگر جنبه‌های رشد، مانند فشارهایی که مربوط به ویژگی‌های والدین و خواهرها و برادرها است، اهمیت بیشتری از ناهنجاری‌های اندامی دارند. آدلر روان‌شناسی خود را از «سرشت زیستی» (20) نگرفت بلکه از نگرشهایی که افراد نسبت به کمبودهای خود دارند، اخذ کرد. نظر او درباره‌ی شرطی شدن نگرشهای روانی بسیار ساده است. نوزاد آدمی موجود کوچک درمانده‌ای است که به وسیله بزرگسالان قوی محاصره شده است. بشر (حتی بزرگسالان) در مقابله با نیروهای طبیعی (مانند زلزله، سیل و غیره) بسیار ضعیف است. بنابراین احساس هر فردی باید احساس حقارت باشد. هر فردی زندگی را با حس طبیعی درماندگی شروع می‌کند. کوششهای رشد به عنوان تلاشهای جبرانی برای به دست آوردن برتری و قدرت مفید اجتماعی تلقی می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1.Penzing
2.Aberdin
3.Kurt
4.Alexandra
5.Tyra Boldsen
6.Dostoevsky
7.Goethe
8.Shakespeare
9.Karl Marx
10.Nietzsche
11.Henri Bergson
12. Immanuel Kant
13.G. Stanley Hall
14.John Dewey
15.William James
16.Superman
17.Fellowman
18.Common sense
19.Organ inferiority
20. biological constitution

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط