لقبش «سیّد القرّاء» و كنیهاش «ابوالمُنْذر» از بزرگان صحابهی انصاری و از اصحاب عقبهی ثانیه است. پیش از اسلام از دانشمندان قوم یهود بود و بر كتب عهدَیْن مطلع؛ میخواند و مینوشت. پیش از زید بن ثابت اسلام آورده و قبل از او از نویسندگان وحی بود. (1) در غزوات بَدْر، اُحُد، خندق و همهی مشاهد با رسول اكرم بود. پیامبرگرامی بدو فرمود: ای ابومنذر! دانش بر تو گوارا باد. و نیز فرمود: خداوند به من فرمان داده كه قرآن را بر تو قرائت كنم. سپس حضرتش قرآن را بر او فروخواند. (2)
بدو «سیدالمسلین» هم گفتهاند. جزء چهار نفری است كه پیامبر فرمود قرآن را از ایشان فرا بگیرید. و همچنین دربارهی او فرمود: «أقرَءُ اُمتی» (3)، مسروق او را یكی از شش تن اصحاب فتیا میشمارد و جزء چهار نفری است كه انس بن مالك گفت قرآن را در زمان رسول خدا گرد آورده بودند.
او در زمان عمر بن خطاب شاهد وقعهی جابیّه (4)بود و پیمان با مردم بیت المقدس را همو نوشت (5) به زمان ابوبكر (و عثمان) در نوشتن قرآن شركت داشت.
او مردی كوچك اندام بود و موهای سر و صورتش سفید شده بود كه در مدینه فوت كرد. در سال مرگ او اختلاف است. از سال 19 تا سال 36 را گفتهاند. (6) ذهبی میگوید: وقتی او وفات یافت، عمر گفت: «الیوم مات سید المسلین». پس وفاتش باید قبل از 23 باشد، ولی دلایل دیگری در دست است كه در جمع قرآن به زمان عثمان نیز شركت داشته است. (7)
زربن حبیش نیز میگوید كه او را در زمان عثمان ملاقات كرده است (8) و دیگری هم كه شاهد روز وفات او بوده میگوید مردم او را «سیدالمسلین» میخواندند. (9)
روز جمعهی پیش از قتل عثمان را هم گفتهاند. (10) اما بیشتر وفات او را در سال بیست و هشتم هجری میگیرند (11). گرچه واقدی محكمترین قول را سال سی هجری گرفته است. (12)
چگونگی مصحف او
ابوالعالیه میگفت در زمان ابوبكر مردانی مینوشتند و «اُبیّ» بر آنها املاء میكرد. و چون به آیهی 127 سورهی توبه رسیدند گمان بردند كه این آخرین آیه است ولی اُبیّ گفت كه رسول خدا دو آیهی دیگر پس از آن بر من فرو خواند (13) و آن را نزد خزیمهی انصاری یافتند. در زمان عمر نیز همیشه در موارد اختلاف قرائت، مورد مراجعه قرار میگرفت. ابن ابی داود داستانی را نقل میكند كه از بسیاری جهات جالب توجه است.او میگوید: «مردم دمشق در زمان عمر قرآنی به مدینه فرستادند كه بر ابیّ بن كعب و زید بن ثابت و علی (علیه السلام) و مردم مدینه عرضه شود. در قرائت آیهی 26 سورهی فتح اختلاف شد. در آن جملهای زیاد داشت:
«و لَوْ احْمَیْتُم كما حَمَوا لَفَسَد المَسجِدُ الحَرَامَ»
عمر گفت: داناتر شما به قرائت كیست؟ گفتند اُبیّ بن كعب. فرستادند پی او، آمد و معلوم شد كه در اساس مصحف بر قرائت او نوشته شده است. (14) این نشان میدهد كه مصحف او در دمشق رایج بوده و یا ابوالدرداء كه این مصحف را فرستاده بود، بر قرائت ابیّ بن كعب قرآن را میخوانده است.
از رواج مصحف او حتی یكی دو قرن بعد هم میشود سراغ گرفت. حاجی خلیفه حتی نسخهی بزرگی از تفسیر بدو نسبت میدهد و میگوید آن را ابوجعفر رازی از ربیع ابن انس و او از ابوالعالیه و او از ابیّ بن كعب روایت كند، و این اسنادی است صحیح.
اما در مورد نسخهای از مصحف او در زمان بعد از حیاتش گفتهاند: وقتی مردی از عراق نزد محمد فرزند او (م63) رفته بود و هرچه اصرار كرده بود كه آن را ببیند، محمد گفته بود: عثمان آن را گرفت (15) و چیزی به او عرضه نكرده بود. با وجود این، كسائی یكی از قاریان سبعه نقل میكند كه این مصحف را دیده و در آن كلمهی «للرجال» (2: 228) به اماله «للرجیل» نوشته شده بود. (16) یحیی بن عیسی الرملی (م201هـ) نیز میگوید: مصحفی نزد نصیربن ابی الاشعث (17) دیدم كه ابن عباس آن را به حبیب بن ابی ثابت (18) (م119هـ) داده بود و آن بر قرائت ابیّ بن كعب بود. (19) بنابراین تا اواخر قرن دوم این مصحف وجود داشته است. حتی به احتمال زیاد در دمشق رواج بیشتری داشته و تا اواخر قرن چهارم نمونههایی از آن در بصره نیز یافت میشده كه اوراق آنها با هم فرق داشته است. ولی از آن به بعد دیگر سراغی از آن نداریم. در مورد اختلاف قرائت در آیات، مهمترین مأخذی كه داریم تفاسیر معتبری مثل البحرالمحیط ابوحیان و جامع البیان طبری و مجمع البیان طبرسی و یا كتب قراآت است. اما در مورد ترتیب سورهها در این مصحف، دو منبع (و میشود گفت 3 منبع) در اختیار داریم: 1) فهرست ابن الندیم 2) الاتقان 3) مقدمتان.
1) فهرست ابن الندیم (20):
فضل بن شاذان (م260) گفت: ثقهای از یاران ما، ما را دربارهی تألیف سورهها در قرائت ابیّ بن كعب آگاه ساخت و گفت در دو فرسنگی بصره، در قریهای به نام «قریه انصار» مصحفی نزد محمد بن عبدالملك انصاری (م150) بود كه او میگفت این مصحف ابیّ است و ما آن را از پدران خود روایت كردهایم. پس من در آن نگریستم و اوایل سورهها و خواتیم رسل و شمارهی آیهها را از آن بیرون كشیدم. آغاز آن:فاتحةالكتاب1؛ البقره2؛ النساء4؛ آل عمران3؛ الانعام6؛ الاعراف7؛ المائده5؛ آنچه مشتبه شده و آن یونس است 10؛ الانفال8؛ التوبة9؛ هود11؛ مریم19؛ الشعراء 26؛ الحج22؛ یوسف12؛ الكهف18؛ النحل16؛ الاحزاب33؛ بنی اسرائیل17؛ الزمر39؛ حم تنزیل 45؛ طه20؛ الانبیاء21؛ النور24؛ المؤمنین23؛ حم المؤمن40؛ الرعد13؛ طسم، القصص28؛ طس، سلیمان27؛ الصافات 37؛ داود34؛ سوره ص38؛ یس36؛ اصحاب الحجر15؛ حم عسق 42؛ الروم30؛ الزخرف43؛ حم السجده 41؛ سورة ابراهیم14؛ الملائكه35؛ الفتح 48؛ محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 47؛ الحدید57؛ الطهار58 (21)؛ تبارك، الفرقان 25؛ الم تنزیل32 (22)؛ نوح71؛ الاحقاف46؛ ق50؛ الرحمن55؛ الواقعه56؛ الجن72؛ النجم 53؛ نون68؛ الحاقه69؛ الحشر 59؛ الممتحنه 60؛ المرسلات 77؛ عم یتساءلون 78؛ الانسان 76؛ لا اقسم 75؛ كورت 81؛ النازعات79؛ عبس80؛ المطفّفین 83؛ اذا السماء انشقت 84؛ التّین 95؛ اقرأ باسم ربك 96؛ الحجرات49؛ المنافقون63؛ الجمعه 62؛ النبی(علیه السلام) 65؛ الفجر89؛ الملك67؛ اللیل اذا یغشی92؛ اذا السماء انفطرت 82؛ الشمس و ضحاها 91؛ السماء ذات البروج 85؛ الطلاق86؛ سبح اسم ربك الاعلی 87؛ الغاشیه 88؛ عبس و هی اول ما كان (23) (التغابن 64)؛ لم یكن الذین كفروا من اهل الكتاب 98؛ الصف61؛ الضحی 93؛ الم نشرح لك 94؛ القارعه 101؛ التكاثر102؛ الخلع 3 آیه-الجید 7آیه: اللهم ایاك نعبد، و آخرش بالكفار ملحق (24)-اللمز104؛ اذا زلزلت 99؛ العادیات 100؛ اصحاب الفیل 105؛ الماعون 107 (25)؛ الكوثر108؛ القدر97؛ الكافرون 109؛ النصر110؛ ابی لهب 111؛ قریش 106؛ الصمد 112؛ الفلق113؛ الناس114.
این یكصد و شانزده سوره است. او گفت: در مصحف ابیّ بن كعب تا اینجا رسیدم. همهی آیههای قرآن به قول ابیّ بن كعب 6210 آیه است. »
این بود سخن ابن الندیم، ولی بر فرض كه سورههای تغابن 64 و الماعون 107 را نیز در این صورت به حساب آوریم جمع سورهها 104 میشود و چون دو سوره زیاد دارد، پس این 12 سوره در این صورت كمتر یادداشت شده است:
العنكبوت29؛ لقمان31؛ الدخان44؛ الذاریات51؛ الطور52؛ القمر54؛ التحریم 66؛ سئل سائل 70؛ المزمل73؛ المدثر74؛ البلد90؛ العصر103.
اما دو سوره اضافه دارد: الخلع و الحفد.
ضمناً در این صورت نام سه سوره به گونهی دیگری ذكر شده كه مطابق نامهای رایج آن سورهها نیست و در اتقان سیوطی هم نیامده است. یكی «طس، سلیمان» كه به جای «النمل» آمده و دیگری سورهی «داود» است كه آرتور جفری آن را با «سبأ 34» یكی گرفته و سومی «النبی» كه باز آن را معادل «طلاق65» میشمارد و شاید هم بتوانیم «تحریم 66» بدانیم. چه، هر دو سوره با «یا ایها النبی» شروع میشود. به هر صورت روایت فضل بن شاذان از این جهت نیز جالب توجه است كه نشان میدهد تا نیمهی قرن سوم هجری هنوز هم نسخهای از مصحف ابن كعب موجود بوده است.
2) الاتقان سیوطی (26):
ابن اُشته در «كتاب المصاحف» خود از قول ابوجعفر كوفی (ظ130) تألیف مصحف ابیّ را چنین میگوید:الحمد1؛ البقره2؛ النساء4؛ الانعام6؛ الاعراف7؛ المائدة 5؛ یونس10؛ الانفال8؛ براءة9؛ هود11؛ مریم19؛ الشعراء 26؛ الحج22؛ یوسف12؛ الكهف (27) 18؛ النحل16؛ الاحزاب33؛ بنی اسرائیل17؛ الزمر اوّلها حم (28) 39؛ طه20؛ الانبیاء 21؛ النور24؛ المؤمنون23؛ سبا 34؛ العنكبوت29؛ المؤمن 40؛ الرعد 13؛ القصص 28؛ النمل27؛ الصافات 37؛ ص38؛ یس36؛ الحجر15؛ حمعسق42؛ الروم30؛ الحدید57؛ الفتح48؛ القتال47؛ الظهار 58؛ تبارك الملك 67؛ السجده 41؛ انا ارسلنا نوحاً 71؛ الاحقاف46؛ ق 50؛ الرحمن55؛ الواقعه56؛ الجن72؛ النجم73؛ سئل سائل70؛ المزمل73؛ المدثر74؛ اقتربت 54؛ حم الدخان44؛ لقمان31؛ حم الجاثیه 45؛ الطور52؛ الذاریات51؛ ن 68؛ الحاقه69؛ الحشر59؛ الممتحنه 60؛ المرسلات77؛ عمّ یتساءلون78؛ لا اقسم بیوم القیامة 75؛ اذا الشمس كورت81؛ یا ایها النبی اذا طلقتم النساء 65؛ النازعات 79؛ التغابن64؛ عبس 80؛ المطفّفین83؛ اذا السماء انشقت84؛ والتین و الزیتون95؛ اقرأ باسم ربك96؛ الحجرات49؛ المنافقون63؛ الجمعه62؛ لم تحرم 66؛ الفجر89؛ لا اقسم بهذا البلد90؛ و اللیل92؛ اذا السماء انفطرت82؛ و الشمس و ضحاها91؛ و السماء و الطارق86؛ سبح اسم ربك87؛ الغاشیه88؛ الصف61؛ سورة اهل الكتاب و هی لم یكن 98؛ الضحی93؛ الم نشرح94؛ القارعه 101؛ التكاثر102؛ العصر103؛ سورة الخلع؛ سورة الحفد؛ ویل لكل همزة 104؛ اذا زلزلت 99؛ العادیات100؛ الفیل 105؛ لایلاف قریش 106؛ أرایت 107؛ انا اعطیناك 108؛ القدر97؛ الكافرون 109؛ اذا جاء نصرالله 110؛ تبّت 111؛ الصمد112؛ الفلق113؛ الناس114.
این بود صورتی كه سیوطی نقل كرده است.
در این صورت این هفت سوره نیست:
ابراهیم14؛ الفرقان25؛ السجده32؛ الملائكه 35؛ الزخرف43؛ الانسان76؛ البروج85 (29)، كه در هیچیك با كسری صورت ابن الندیم مشترك نیست. (30)
چون مصحف ابیّ دو سوره (خلع و حفد) را اضافه داشته باید جمع سورهها 116 باشد، اما اینجا 109 سوره یاد شده است. سیوطی میگوید با اینكه او دو سوره اضافه داشته، اما صواب این است كه مصحف ابیّ 115 سوره باشد. زیرا او دو سورهی فیل و قریش را یكی میدانست. (31) اگر این حساب را بخواهیم داشته باشیم، چون روایتی از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل شده كه قرائت خاندان نبوت بر قرائت ابیّ بن كعب است (32)، بنابراین دو سورهی فیل 105 و لایلاف قریش 106، و همچنین الضحی 91 و انشراح 94 هم باید با هم به حساب آیند و در نتیجه باز مصحف ابیّ بن كعب بیش از 114 سوره نباید میداشته است.
1) مقدمتان (33):
جز این دو روایت كه گذشت، گزارش دیگری داریم كه در مقدمهی كتاب مبانی (تفسیری كه در 425هـ. نوشته شده، ولی مؤلفش معلوم نیست) آمده است. در این روایت اسامی سورهها و فضیلت هر سوره یك به یك از نبی اكرم نقل شده است. ترتیب این سورهها در آن مطابق ترتیب كنونی است، جز سورهی 67 ملك كه با سورهی 32 یكجا آمده، شمارهی سورهها 114 سوره است و آن دو دعاء «خَلْع و حَفْد» را هم ندارد.مشكل اصلی كه در این صورت هست این است كه ناقل آن شناخته نیست و الا از نظر تاریخ نوشتن، بر اتقان سیوطی مقدم و از نظر رفع مشكلاتی كه از مصحف ابیّ ناشی شده، مفید میبود. بخصوص كه در سلسلهی راویانش نامهایی چون زید بن اسلم (م136) فقیه و مفسّر مدینه و ابواُمامه (م81) صحابی جلیل قرار دارد. پس به ناچار از آن باید گذشت. مطلب دیگری كه مطرح است اختلاف قرائت ابن كعب است.
اختلاف قرائت:
اختلاف قرائتهایی كه از او باز گفتهاند به چهار دسته تقسیم میشود:1) اختلاف در لهجه: بعضی از این اختلافاتی كه باز گفتهاند ناشی از اختلاف لهجه است. مثلاً «لایضركم كیدهم» (3: 120) را او به پیروی از لهجهی حجازی فكّ ادغام میكرد و میگفت: «لایضرر كم كیدهم» (34)و یا «بُعْثِر»را او «بُحْثَر» (35) و «انا اعطیناك» (108: 1) را «انا انطیناك» تلفظ میكرده است.
2)گویا گاهی كلمات مترادف را به كار میبرده است. مثلاً در «ولا الضالین» (1: 7) میگفته: «غیرالضالین» (36) و به جای «مَشَوا فیه» (2: 20) میگفته: «مضوا فیه» (37) و یا به جای «من بعثنا»، او «من مرقدنا» میخوانده است. (38)
3)زمانی هم جملهای و یا كلمهای تفسیری اضافه داشته است: مثلاً در (2: 196) كلمهی «متتابعات»را اضافه داشته (39) و یا در (4: 24) «الی اجل مسمی» را زیاد داشته است. (40) در آیهی 26 سورهی فتح جملهی «و لو حمیتم كما حموا لفسد المسجد الحرام» را اضافه داشت كه عمر بر سر همین اضافی احضارش كرد و تندی نمود.
4)آنچه هم دربارهی جملاتی مثل «وَلَوْ إنّ ابن آدم سأل وادیاً من مال و اعطیه... » از او بازگفتهاند به واقع بیشتر شبیه حدیث است تا آیتی از قرآن و بحثش در مسألهی تحریف خواهد بود. (41)
دو سورهی اضافی:
اما بحث اصلی بر سر دو سورهای است كه ادعا شده در مصحف ابن كعب بوده است. نام این دو سوره را «خَلْع» «ردّ و انكار» و «حَفْد» «شتاب و مسابقه» و یا «جیّد» «نیكو» گفتهاند. اینها را معمولاً به نام «سورة القنوت» (42) یا «دعاء قنوت» (43) یا «سورتی القنوت» (44) یا «دعاء الفجْر» (45) خوانده و یا مطلق «دعاء» (46) هم گفتهاند. آن دو سوره اینهاست:سُورة الخَلْع
بسم الله الرحمنِ الرحیم
1)اللهُمَّ إنّا نَسْتَعیِنُكَ وَ نَستَغْفِرُكَ 2) و نُثْنِی عَلیَكَ وَ لا نَكْفُرُكَ 3) و نَخْلَعُ و نَتْرُكُ مَنْ یَفْجُرُك.
سورة الحفْد
بسمِ الله الرحمنِ الرحیم
1)اللهُمَّ ایّاكَ نَعبُدُ 2) و لَكَ نُصَلِّی و نَسْجُدُ 3) و اِلیكَ نَسْعی وَ نَحْفِدُ 4) نَرْجُو رَحْمتَكَ 5) و نَخْشی عَذابَكَ 6) إنَّ عَذابِكَ بِالكُفّارِ مُلحَقُ.
سورهی ردّ و انكار: بنام خداوند بخشندهی مهربان
1) پروردگارا! از تو یاری میطلبیم و از تو آمرزش میخواهیم. 2) بر تو ثنا میخوانیم و بر تو كفر نمیورزیم. 3) و آنها را كه بر تو گناه ورزند ترك كنیم و از خود دور سازیم.
سورهی شتاب (مسابقه)
1)پروردگارا! تنها ترا میپرستیم. 2) و بر تو نماز میخوانیم و سجده میبریم. 3) و به سوی تو گام برمیداریم و میشتابیم. 4) به رحمت تو امیدواریم. 5) و از عذاب تو ترسانیم. 6) همانا كه عذاب تو به كافران ملحق است.
دربارهی این دو دعاء گفتنی زیاد است. نخست اینكه جائی ادّعا نشده كه در زمان جمع آوریهای قرآن، كسی آنها را به عنوان آیات قرآنی عرضه كرده باشد. خود ابن كعب در زمان ابوبكر در كار شركت داشت و در زمان عثمان هم میگویند همكاری داشته و اگر هم نمیبود مصحفش كه بود و به جمع عرضه میشد. اما آنچه گفتهاند یكی همان است كه در مصحفش چنین نوشته بود و همین را بعضی هم به مصحف ابوموسی اشعری و ابن عباس نسبت دادهاند. (47) اما از ناحیهی اینها هم هیچ سخنی كه حاكی از ادّعای خاصی باشد، باز گفته نشده است. دیگر اینكه اخباری است كه پیامبراكرم این دعاها را در قنوت میخوانده، ولی به هیچ وجه این نمیرساند كه آیتی از قرآن بوده است. ابن كعب نیز خود هر شب آنها را به قنوت نماز میخواند. (48) از علی (علیه السلام) گفتهاند كه در فجر، این دعاء را به قنوت میخواند. (49) عمربن خطاب گفتهاند آن را پس از ركوع به قنوت خوانده است. (50) امیة بن عبدالله بن خالد اموی (م78) در خراسان این دو سوره را خوانده است. (51) سعید بن مسیب (م94) تابعی، ابراهیم نخعی (م96)، عابد كوفی، حسن بصری (م110)، عطاء (م114)، و زهری نیز آن را قرائت كردهاند. (52) تمام اینها حكایت از آن دارد كه اینها دعای قنوت بوده است، اگرچه به قول احمد منادی (م334) پیامبراكرم خود این را به ابن كعب آموخته باشد. (53) آری، یك وقت كسی مثل عبدالله بن زُرَیْر غافقی (م81) در برابر حاكمی ستمگر، زبانی پرخاشجو دارد و در مقام تحقیر طرف دَم از ناشنیدهای میزند كه شگفتآور و كوبنده باشد. البته این غیر از ادّعای اصالت دعاء به عنوان آیتی از قرآن است. چنانكه در برابر این موضع، حاكم مصر عقبة بن عامر نیز برای به شگفت آوردن حاضران این دو سوره را میخواند. پس اینها دلیل بر آیت قرآن دانستن آنها نمیشود و همهی این حرفها برمیگردد به قنوت. اینها دعائی بود كه پیامبر خدا به نماز خوانده است.
در مورد قنوت، میدانیم كه پیامبر گرامی بر اثر واقعهی اُحُد سخت متألم بود و متجاوزان را لعنت میفرمود. (54) یا در وقعهی بئر معونه بود كه پیامبراكرم تا یك ماه در قنوتِ نماز صبح بر كافران لعنت میفرستاد، یا به سبب آزاری كه از منافقان دیده بود لعنتشان میكرد كه جبرئیل نازل شد: خداوند ترا نفرستاده كه دشنامگو و لعنتگر خلق باشی. خداوند ترا به رحمت عالمیان فرستاده نه عذاب آنها، و در پی آن آیهی 128 سورهی آل عمران نازل شد. (55) از آن پس بود كه جبرئیل دعای قنوت را به پیامبر آموخت. (56) ابن كعب برای اینكه فراموش نكند این دو دعاء را در مصحفش نوشته و بعدیها، گمان بردهاند كه جزء مصحفش بوده (57) و حالا صفت مشخصهی مصحف او این دو دعاء است.
آنها كه معتقد به نسخ در قرآن هستند میگویند این دو سورهی قنوت اسمش از قرآن برداشته شد ولی حفظش از دلها نرفت. (58) یعنی نوع سومی از نسخ است كه تلاوتش نسخ و حكمش باقی است.
اما به واقع، آیا این دو سوره كه دیدیم به آیات قرآنی میخورد؟ در آن حدّ هست كه آیه و نشانهای از عظمت پروردگاری باشد؟ در آن مرز هست كه انسان از اتیان به مثلش عاجز و زبون باشد؟ با وجودی كه متن آن به «حمد» بسیار نزدیك است و جز پرستش و ثنای پروردگار و امید به رحمت و ترس از شكنجه نیست، باز میبینیم كه از حیث فصاحت و اسلوب میان آنها فرق بسیار است. به قول بلاغی همین كلمهی «یَفْجُر» و یا كلمهی «خلع» را ببینید. كلمهی «یَفْجُر» متعدی نمیشود و «خَلع» هم بیشتر زیبندهی بتان است. یا اینكه از عذاب خدا باید ترسید چون به كافران ملحق میشود؟ (59) از این قبیل انتقادات فراوان است. اما شیخ محمد هیصم (م279) سخن جالب توجهی گفته كه هنوز زنده و پرمعنی است. او میگوید: مصحفِ ابن كعب در اساس مخالف مصحف كنونی شناخته نشده، مگر در مواردی كه به خبر واحد نسبتی به او دادهاند، البته بدون اینكه اینگونه خبرها ایجاد یقین بكند. قرائت او همین قرائت عامه بود. بله، بعضی از بزرگان گفتهاند كه مصحفی منسوب به ابن كعب دیدهاند كه حروفش با حروف این مصحف فرق داشته، ولی از كجا بدانیم كه این سخنان از آن جهت نباشد كه بعضی دوست دارند به چیزهای عجیب و غریب بنازند. این بلائی است كه به دین ضرر میزند و مصلحت مسلمین را به خطر میاندازد. راهِ ملحدان را در طعنه به اركان اسلام میگشاید و فتنهی در كارها را آسان میسازد. میبینیم كه مُفتیانِ نوابِ ملوك و بندگان مالداران و دنیادارانِ آزمند كه چون در قرآن و علوم دین پایگاهی نیافتهاند، با توسل به كتب غریب، (به دربار ملوك) تقرّب میجویند، و اگر هم آن كتب غریب سخت و مشكل باشد، بعضی از كتب معروف را پیدا میكنند، آنها را كم و زیاد یا پس و پیش میكنند، عنوان تازهای بدان میدهند، تا نانی از آن درآورند. بنابراین بعید نیست كه مصحفی را بگیرند و سورههایی را پس و پیش كنند و الفاظی را تحریف سازند و بعد بگویند این مصحف علی (علیه السلام) یا ابیّ یا عبدالله است، تا آنرا نزد ملوك عرضه بدارند و بگویند: خزانهی پادشاهی چون تو، نباید كه از نسخهی هر مصحفی خالی باشد. تا چیزی از مال دنیا بگیرند كه آنها از این جنایت بر دین و اهل دین خودداری ندارند. اما راه عاقل آن است كه خود را در مَعرض این ترّهات هوسناك نگذارد كه حق روشن است و راه راست... (60)
میبینید كه از همان نیمهی قرن سوم هجری فریاد از جعل و تزویر بلند است. در این مورد، نكتهی مهم این است كه ابن كعب مسلماً مصحفی داشته و چه بسا كه این مصحف در زمان رسول خدا هم تهیه شده بود. اما اگر هم خود به زمان عثمان در جمع قرآن شركت داشته، باز به طور قطع و یقین میتوان گفت كه مصحفش پیش از دورهی عثمان و حتی پیش از مصحف ابوبكر تهیه شده بود. با وجود این، نباید قرائتش از قرائت عامّه خیلی دور میبوده است. یكی از مهمترین دلایل تطابق مصحف او و مصحف موجود، این است كه قرائت شش تن از قاریان هفتگانه (یعنی نافع، ابن كثیر، ابن علاء، عاصم، حمزه و كسائی) هر یك به طریقی، به قرائت ابیّ بن كعب میرسد.
اما دربارهی آن دو سوره، هیچ دلیلی محكمتر از این نیست كه اگر هم انتساب این دو دعاء به عنوان سورههای قرآنی به ابیّ بن كعب صحت داشته باشد، ولو سلّمنا، تازه او در این ادعاء تنِ واحد است و تك بودن چیزی از قرآن ثابت نمیكند. قرآن تمام به تواتر ثابت شده و از كسی تنها چیزی پذیرفته نشده، اگرچه صحابی جلیل القدر و یا خلیفهی مقتدری باشد.
واقع این است كه دربارهی مصحف اُبیّ سخن روشن و قطعی در دست نیست. صورتهایی را كه ابن ندیم و سیوطی بدست دادهاند، گذشته از اینكه حتی در یك مورد هم اختلافاتشان با هم نمیخواند و ترتیب سوره یكی نیست و نام سورهها با هم اختلاف دارد؛ فاصلهی زمانی راویان از زمان ابیّ نیز طولانی است. بنابراین اعتمادی به صحت این صورتها نیست و بر فرض اثبات اصالت، تازه خبر واحدی میشود كه اطمینان بدان روا نباشد.
پینوشتها:
1. ابن سعد1: 2/ 21، 23، 28، 35 و2: 2/ 103 و 3: 2/ 59، ابن قتیبه 133، اسدالغابة ابن اثیر، حفاظ ذهبی 1: 15، تهذیب نووی7.
2. ابن سعد3: 2/ 59 س 15 و ص60 س20 به بعد، مقدمتان: 64، 90، حضرت آیات 1-3 سورة البینه 90 را بر او قرائت فرمود.
3. ابن سعد3: 2/ 59 و 60، ولی عمر میگفت: أقرئنا فی المنسوخ».
4. اردوگاه جنگی «جابیّه» كه به شمال میدان یرموك است و هنوز نام آن بر دروازهی غربی دمشق اطلاق میشود، در نزدیكی سقوط بیت المقدس (سال15) همهی سران لشكرهای اسلامی در آنجا گرد آمدند و مورد بازدید عمر قرار گرفت.
5. تاریخ ابن عساكر2: 322.
6. كتاب الوفیات ابن قُنفذ 47ط. 1971بیروت.
7. تهذیب التهذیب 1: 188.
8. تهذیب التهذیب 1: 188، اسدالغابه1: 3، اصابه1: 10.
9. ابن سعد3: 2/ 61، 62، تاریخ ابن عساكر2: 329.
10. البدایة و النهایة ابن كثیر 5: 341.
11. برای شرح حال او رك: ابن سعد2: 2/ 103، 110 و 3: 2/ 59-60، طبقات ابن جزری شمارهی 131، اسدالغابه 1: 49، 50، اصابه 1: 30-32، تهذیب التهذیب 1: 187، تاریخ ابن عساكر2: 322، غایة النهایة 1: 31، صفة الصفوة 1: 188، حلیه 1: 250، الجمع39، الكواكب الدریه 1: 45، اعلام1: 78، دهخدا2: 959، اعیان الشیعة سیدمحسن امین جزء 7، مجلد 8، شمارهی 1042 ص316-334، معارف113، جرح 1: 1/ 290، البدء مقدسی 1165، استیعاب 1: 26، انساب سمعانی 124، كامل ابن اثیر2: 238، تهذیب نووی140، مختصر ابوالفداء1: 173، تهذیب عسقلانی1: 187، شذرات1: 31، معجم رجال الحدیث آقای خوئی 1: 202.
12. ابن سعد3: 2/ 62، میزان الاعتدال2: 84.
13. مصاحف9.
14. ایضاً 155 و 156 و ص400، همین كتاب.
15. ایضاً 25 و فضائل القرآن ابوعبید 37.
16. مقنع دائی 64.
17. العرادی الاسدی در تهذیب.
18. حبیب بن قیس یا هند، تابعی ثقهای كه از ابن عباس و ابن عمر و انس روایت میكرد. كبیر1: 2/ 311، جرح1: 2/ 107، ابن سعد6: 223، معارف254، حلیه 5: 60، تذكره ذهبی1: 109، تهذیب عسقلانی2: 178، شذرات1: 156.
19. تفسیر طبری5: 9، الدرالمنثور 4: 170.
20. الفهرست، چاپ لیپزیگ 27، چاپ قاهره36، چاپ تجدد 29 و30. در صورتهای نقل شده شمارهی سورهها اضافه شده است.
21. گویا به مناسبت خود سوره «الظهار» باشد. چنانكه سیوطی هم چنین آورده است.
22. شوالی سورهی 32 و 113 را دوبار به حساب آورده است: تاریخ قرآن 2: 31س 1 و 5 و6.
23. كذا فی الاصل- سورهی عبس به شمارهی 65 این صورت گذشت. بنابراین باید ظاهراً سورهی دیگری باشد و یا اشتباهی رخ داده، شوالی به استناد اتقان «تغابن» را به حساب آورده (2: 31) آرتور جفری هم همین سوره را در اینجا به شماره آورده است (ماتریال ص116).
24. ظاهراً این دو سوره همان سورههای الخلع و الحفد است كه از جملهی ادعیه به شمار آمده است.
25. در خود فهرست سورهی «التین» ضبط شده، ولی این سوره در شصت و هفتمین شمارهی این صورت ضبط شده است. شوالی عیناً نام «تین» را میان شماره ها یادداشت میكند (2: 31)، ولی دكتر آرتور جفری شمارهی 107 را كه سورهی الماعون باشد یادداشت كرده است. ماتریال ص116.
26. الاتقان سیوطی 1: 222 آخر نوع 18 فائده.
27. جفری آن را سورهی 15 گرفته.
28. بنابراین سورهی زمر را جزء «حوامیم» به حساب آورده و عدهی حوامیم بدین ترتیب هشت عدد میشود.
29. جفری در احتساب سورهی 18 جزء از قلم افتاده ها (ماتریال 115 س 25) اشتباه كرده، زیرا سورهی حجر 15 را در صورت اتقان دو بار آورده، در حالی كه دفعهی اول سورهی 18 است.
30. جفری در مقایسهی این دو صورت سورهی 54 را مشترك افتادهها میداند (ماتریال 115) در صورتی كه سورهی 54 در صورت اتقان هست و جزء افتادههای مشترك نیست.
31. اتقان1: 228، مجمع البیان10: 544.
32. اصول كافی 608 قدیم، وسائل الشیعه4: 821.
33. مقدمتان 64-74.
34. البحر المحیط 3: 43.
35. ایضاً 8: 505.
36. ایضاً 2: 29.
37. ایضاً 1: 90.
38. مجمع البیان8: 428.
39. كشّاف 1: 242.
40. طبری5: 9.
41. اختلاف قرائتهای او را رك. ماتریال جفری 114 به بعد، برگ شتراسر در تاریخ قرآن نولدكه 3: 83 به بعد، تاریخ القرآن دكتر شاهین 149 به بعد، این حدیث هم دیده شود در المعجم المفهرس للحدیث 7: 177-179، نولدكه 1: 235 به بعد. مقدمتان 34، 91، مصاحف 135 و تفاسیر ذیل 10: 24 و25. فتح الباری 11: 200، برهان2: 36، 37، قرطبی1: 9.
42. اتقان1: 226.
43. كشاف در آیهی 10 سورهی یونس.
44. محاضرات راغب.
45. لسان العرب4: 130.
46. صحاح جوهری 1: 223 چاپ 92-1282 بولاق.
47. اتقان1: 227.
48. ایضاً 1: 227.
49. سنن بیهقی 2: 211، نوشتهای از این دعاء در 734هـ. در مصر یكی از علویان عرضه شد كه گفته شد به خط علی (علیه السلام) است. المكتبة الجغرافیة العربیة 7: 296.
50. اتقان1: 226. سنن بیهقی2: 210.
51. اتقان1: 227.
52. وِتْر مروزی 135، 136 لاهور 1320.
53. برهان زركشی2: 37.
54. تفسیر طبری4: 58، ترمذی4: 83، 84، ابن كثیر2: 238، فتح حافظ 8: 170، الدر سیوطی 2: 71، سنن بیهقی2: 197، 207، بخاری: مغازی21، مسلم: فضائل الصحابه186، ناسخ و منسوخ ابوجعفر نحاس89، ابن سعد4: 1/ 96، معانی الآثار طحاوی 1: 142.
55. مجمع البیان1: 501، تبیان1: 355، اسباب النزول واحدی 69-70، كشاف 1: 139بولاق.
56. مراسیل ابوداود 12-13، سنن بیهقی2: 210، اما در تفسیر آیهی 128 سورهی آل عمران بدین قنوت اشارهای نیست. به هر صورت، مسألهی قنوت، خواه با این دعاها باشد و یا با دعای دیگری، مشروعیت و وقت و صیغه و حكم و كیفیتش مورد اختلاف فقهاست. رك: سنن بیهقی2: 198-209، دائرةالمعارف اسلام و مختصر آن و لسان و... همین كلمه. مفتاح كنوز 409/ 3، المعجم حدیث 5: 472، سفینة البحار2: 451-450.
57. تأویل مشكل القرآن ابن قتیبه 33، 34، مقدمتان 75.
58. برهان2: 37.
59. مقدمهی تفسیر آلاء الرحمن، امر الرابع.
60. مقدمتان 47 و 48.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم