بررسیِ مصحفِ منسوب به علی بن ابی طالب (ع)

امام ابوالحسن علی بن ابی طالب قرشی هاشمی امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخستین امام شیعیان و چهارمین خلفای راشدین، یكی از ده تنی است كه به ایشان وعده‌ی بهشت داده شده است. او پسرعمو و داماد و پرورده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و
يکشنبه، 11 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسیِ مصحفِ منسوب به علی بن ابی طالب (ع)
 بررسیِ مصحفِ منسوب به علی بن ابی طالب (ع)

 

نویسنده: محمود رامیار




 

امام ابوالحسن علی بن ابی طالب قرشی هاشمی امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخستین امام شیعیان و چهارمین خلفای راشدین، یكی از ده تنی است كه به ایشان وعده‌ی بهشت داده شده است. او پسرعمو و داماد و پرورده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خلیفه‌ی او بر امانات، یكی از بزرگان صحابه، جنگجویان شجاع، خطیبان، قاضیان و دانشمندان بود. اولین كسی بود از مردان كه به پیامبر گروید. به روز جمعه‌ی سیزدهم ماه رجب 12 سال پیش از بعثت در بیت الحرام به مكه متولد شد و در كنف حمایت رسول خدا پرورش یافت. همیشه با آن حضرت و در اكثر جنگها پرچمدار بود. چون پیامبر میان یاران خود برادری می‌نهاد او را به برادری خود برگزید. تا جایی كه روزی امّ اَیمَن (1) به شوخی بدو گفته بود: وی را برادر می‌خوانی و دختر خویش به وی داده‌ای!
در سال 35 هجری علی (علیه السلام) متولی خلافت شد كه پاره ای به بهانه‌ی خونخواهی عثمان فتنه‌ای بزرگ به پا كردند و وقعه‌ی جمل پیش آمد (36هـ) و او پیروز شد. معاویه را از حكومت شام معزول ساخت. معاویه یاغی شد. حادثه‌ی صفّین پیش آمد. (37هـ) سرانجام كار به حكمیّت كشید و چنانكه معروف است عمروبن عاص حكم معاویه نیرنگی به كار برد و ابوموسی اشعری گول خورد. خوارج از هر دو كناره جستند و بر علی (علیه السلام) خرده می‌گرفتند. وقعه‌ی نهروان میان او و خوارج پیش آمد (38هـ). از آن پس علی (علیه السلام) در كوفه (دارالخلافه) باقی ماند. تا اینكه در 17 (و یا 19) رمضان به سال چهلم هجرت در 65 (و یا 63 سالگی) به دست عبدالرحمن بن ملجم مرادی خارجی در محراب مسجد كوفه با شمشیری، مسموم و مضروب شد و در شب بیست و یكم (و یا 19) همان ماه در نجف اشرف (بنابر مشهور) مدفون گردید. اهل تسنّن 856 حدیث از او نقل كرده‌اند. مدت خلافت ظاهری او چهار سال و 9 ماه بود. نقش نگین انگشتریش «لله الملك» بود. خطبه‌ها و گفتارهایش در نهج البلاغه جمع شده، ولی كسانی در نسبت بعضی از خطبه‌ها به او، شك روا می‌دارند. دیوانی نیز منسوب به او است. عده‌ای در حق او گزافه گوئی‌ها روا داشته‌اند. درباره‌ی قرآن اعلم زمان خود بود. فرمود: «آیتی نیست كه نازل شده باشد و من ندانم كه كجا و كی آمده. خداوند دل و عقل و زبانی پرسشگر به من عطا فرموده است (2) و یا فرمود: «من هر شب و روز پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. گاه من به خانه‌ی او می‌رفتم و گاه او به خانه‌ی من می‌آمد. هر جا بود با او بودم. چون می‌پرسیدم جواب می‌داد و چون ساكت می‌شدم سخن آغاز می‌كرد.» (3) از او 28 فرزند (11 پسر و 17 دختر) ماند. كارهای وی در زندگی بسیار مشهور و پرشكوه است. در فضائلش كتابها نوشته‌اند. (4)

مصحف علی (علیه السلام):

در پاره‌ای از روایات آمده است كه نخستین كسی كه پس از رحلت پیامبراكرم همت به جمع قرآن گماشت و آن را برای حفظ از هر دگرگونی گرد آورد، علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود (5) محمد بن سیرین گوید: چون آغاز خلافت ابوبكر شد،، علی بن ابی طالب (علیه السلام) در خانه‌ی خود نشست. به ابوبكر گفتند كه او از بیعت با تو كراهت دارد. این بود كه ابوبكر او را ملاقات كرد و گفت آیا از بیعت با من كراهت داری؟ علی (علیه السلام) گفت با خود پیمان بسته‌ام كه جز روز جمعه ردا بدوش نگیرم تا كتاب خدا را در مصحفی گرد آورم. پس آن را انجام داد... (6) ابن فارس نیز از عبد خیر نقل می‌كند كه پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) نخستین كسی بود كه قرآن را گرد آورد. (7)
دسته‌ی دیگری از اخبار، دنباله‌ی كار را نیز شرح می‌دهند:
«علی (علیه السلام) قرآن را به ترتیب نزول نوشته است». این مطلب جالب توجهی بوده است و به همین جهت از همان آغاز بدین خبر توجه خاص شده است. محمدبن سیرین می‌گوید: «البته اگر این كتاب یافته شود در آن علم خواهد بود. » یعنی بسیاری از پرسشها پاسخ داده خواهد شد. ابن عون می‌گوید در این باره از عِكرمه جویا شدم او هم بی‌اطلاع بود. (8)
دسته‌ی دیگر از اخبار دنباله‌ی كار را چنین شرح می‌دهند: آن گاه آن را در پارچه‌ای (از حریر زرد) بر شتری نهاده و به مسجد رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد صحابه برد و گفت: این است قرآن كه من جمع كرده‌ام. (9) چون دیگران نپذیرفتند آن را برگرداند و گفت: دیگر هرگز آن را نبینند. (10)
اما روایت دیگری می‌گوید: چون وقت وفات نبی اكرم رسید، به علی (علیه السلام) فرمود كه آیات قرآنی در پشت سرم بر روی صفحات و رقعه‌هایی پراكنده است. آن را گرد آورید كه از میان نرود. (11) بدین ترتیب نهانگاه مصحف شریف را به وی نموده و او را به گردن آوردن قرآن فرموده است. این روایت تكلیف اوراقی را كه در زمان رسول خدا و برای شخص وی (صلی الله علیه و آله و سلم) نوشته شده بود روشن می‌كند. اما متأسفانه از چگونگی مصحف علی (علیه السلام) خبر دقیقی در دست نیست.
به اعتقاد شیعه‌ی امامیه، مصحف علی (علیه السلام) نخستین اقدامی است كه درباره‌ی گردآوری نص قرآنی به عمل آمده و پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه السلام) سوگند یاد كرد كه ردا به دوش نگیرد تا قرآن را در دفتری گرد آورد (12) و یا قرآن را با تفسیر و شأن نزول آیات به املاء رسول اكرم نوشت. (13) گرچه ابن حَجر، خبر جمع آوری علی (علیه السلام) را ضعیف می‌شمارد و می‌گوید بر فرض صحت روایت، مراد از جمع قرآن، حفظ تمام آن بوده است. (14) و مستشرقینی هم دل به این سخن داده‌اند. (15) اما تنها در روایات شیعه نیست كه علی (علیه السلام) نخستین گردآورنده‌ی قرآن مجید پس از رسول خداست. اهل تسنّن نیز این قبیل روایات را به فراوانی نقل كرده‌اند. (16)
درباره‌ی مدت این گردآوری روایات مختلف است. پاره‌ای می‌گویند حدود شش ماه پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود كه علی (علیه السلام) برای گردآوری قرآن نشست. (17) اما دیگران می‌گویند قرآن را ظرف سه روز از روی حافظه به ترتیبی كه بر وی مكشوف شده بود نگاشت. (18)

چگونگی مصحف علی (علیه السلام)

درباره‌ی چگونگی این مصحف، سخنان گوناگونی گفته‌اند. ابن الندیم می‌گوید: «من این مصحف را دیدم و به مرور زمان اوراقی از آن افتاده بود و این است ترتیب سوره‌ها در این مصحف... » ولی اكنون در نسخه‌های موجود الفهرست این قسمت بكلی افتاده (19) و معلوم نیست كدام دستی این صفحات را از بین برده است. بدین ترتیب یكی از معتبرترین اسناد در این باره از میان برده شده است كه اگر از بین نرفته بود بی‌گفتگو به روشن شدن تاریخ قرآن و مخصوصاً ترتیب نزول آیات و سیر تدریجی احكام و بسیاری از نكات و مطالب مهم دیگر كمك بسیار مؤثری می‌نمود. منبع دیگری كه داریم تاریخ یعقوبی (ابن واضح) است. این كتاب حوادث تا سال 252 هجری را دارد. كتاب بسیار معتبری هم هست. اما صد افسوس ترتیبی كه او نقل می‌كند با هیچ روایت و درایتی همخوان نیست. او می‌گوید كه علی (علیه السلام) قرآن را به هفت جزء بدین ترتیب تقسیم كرده بود. (20)

جزء1:

البقره2؛ یوسف12؛ العنكبوت29؛ الروم30؛ لقمان31؛ حم السجده41؛ الذاریات51؛ هل اتی علی الانسان76؛ الم تنزیل، السجدة32؛ النازعات 79؛ اذا الشمس كورت81؛ اذا السماء انفطرت 82؛ اذا السماء انشقت84؛ سبح اسم ربك الاعلی87؛ لم یكن98. این جزء البقره است. شامل 886 آیه و 15 سوره.

جزء2:

آل عمران3؛ هود11؛ الحج22؛ الحجر15؛ الاحزاب33؛ الدخان44؛ الرحمن 55؛ الحاقه69؛ سئل سائل70؛ عبس80؛ و الشمس و ضحاها91؛ اذا زلزلت 99؛ ویل لكل همزة لمزة 104؛ الم‌‌تر لایلاف 105 و 106. این جزء «آل عمران» است و شامل 886 آیه و 16 سوره.

جزء3:

النساء4؛ النحل16؛ المؤمنون23؛ یس36؛ حمعسق42؛ الواقعه56؛ تبارك الملك67؛ یا ایها المدثر74؛ ارأیت 107؛ تبت 111؛ قل هوالله احد112؛ العصر103؛ القارعه101؛ السماء ذات البروج85؛ التین و الزیتون 95؛ طس، النمل 27. این جزء النساء 886 آیه و 16 سوره است.

جزء4:

مائده 5؛ یونس10؛ مریم19؛ طسم، الشعراء26؛ الزخرف43؛ الحجرات49؛ ق و القرآن المجید50؛ اقتربت الساعة54؛ الممتحنه60؛ والسماء و الطارق86؛ لا اقسم بهذا البلد 90؛ الم نشرح لك 94؛ والعادیات 100؛ انا اعطیناك الكوثر108؛ قل یا ایها الكافرون 109؛ این جزء «المائده» 886 آیه و 15 سوره است.

جزء 5:

انعام6؛ سبحان17؛ اقترب21؛ الفرقان25؛ موسی و فرعون28؛ حم المؤمن40؛ المجادلة 58؛ الحشر59؛ الجمعه62؛ المنافقون63؛ ن و القلم 68؛ انا ارسلنا نوحاً 71؛ قل اوحی الی72؛ المرسلات 77؛ الضحی93؛ الهاكم102. این جزء «انعام» است و 886 آیه و شانزده سوره دارد.

جزء6:

الاعراف7؛ ابراهیم14؛ الكهف18؛ النور24؛ ص38؛ الزمر39؛ الجاثیه 45؛ الذین كفروا 47؛ الحدید57؛ المزمل73؛ لا اقسم بیوم القیامة 75؛ عمّ یتساءلون 78؛ الغاشیة 88؛ الفجر89؛ اللیل اذا یغشی92؛ اذا جاء نصرالله 110. این جزء «الاعراف» 886 آیه و 16 سوره است.

جزء7:

الانفال8؛ براءة 9؛ طه20؛ الملائكه35؛ الصافات37؛ الاحقاف46؛ الفتح48؛ الطور52؛ النجم53؛ الصف61؛ التغابن64؛ الطلاق 65؛ المطفّفین 83؛ المعوذتین 113 و 114. این جزء «الانفال» 886 آیه و 15 سوره است.
همه‌ی این سوره‌ها 109 سوره است و پنج سوره‌ای كه یادداشت نشده عبارت است از: فاتحة الكتاب1؛ الرعد13؛ سبا 34؛ التحریم66؛ العلق96.
جز این ترتیب، یعقوبی به ترتیب دیگری نیز اشاره می‌كند كه علی (علیه السلام) فرمود: قرآن به چهار جزء نازل شد: یك چهارم درباره‌ی ما، یك چهارم بر دشمنان ما، یك چهارم مَثَلها و یك چهارم محكم و متشابه. (21)
اما واقع این است كه این وصفِ یعقوبی و تقسیم بدان 7 جزء بسیار غریب می‌نماید. چیزی كه جمله‌ی مورخان و راویان گفته‌اند ترتیبی است برحسب نزول و مشتمل بر شأن نزول و توضیح بسیاری از مبهمات قرآن. اما این وصف، همه‌ی سخنان را درهم می‌ریزد. این كوششی بوده كه سوره‌های قرآنی بر مبنای «سبع طِوال» هفت سوره‌ی اول قرآن به طور مساوی (از نظر شماره‌ی آیات) تقسیم گردد. طبیعی است كه یك چنین تقسیم بندی بسیار تصنّعی به نظر برسد و كاری به نظر می‌آید بیشتر متناسب با كارهای قرن سوم كه كوشش در شماره كردن آیات و كلمات قرآن فراوان بوده است. و واقعاً از دانشمندی چون ابن واضح در یك چنین مورد مهمی، این نوع منقولات بعید می‌نمود.
بیشتر اخبار و روایات حاكی از آن است كه مصحف علی (علیه السلام) به ترتیب نزول گردآوری شده بود. یعنی مثلاً اول سوره‌ی اِقرأ 96؛ بعد المدثر 74؛ پس از آن نون و القلم 68؛ سپس المزمل73... تا به آخر. اما درباره‌ی اینكه شامل چه بوده و آیا تنها حاوی متن قرآن بوده و یا شأن نزول و ناسخ و منسوخ را نیز داشته است سخنان مختلفی گفته‌اند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: كسی از مردم نیست كه بگوید قرآن را چنانكه خداوند نازل فرموده جمع كرده‌ام، مگر اینكه دروغ گفته باشد. قرآن را به ترتیب نزول كسی جمع و حفظ نكرد مگر علی بن ابی طالب (علیه السلام) (22). این سخن از اهل بیت است و آخرین سخن، ولی از جزئیات آن آگاهی بیشتری نداریم.
ابن أشته در مصاحف خود از ابن سیرین نقل می‌كند كه علی (علیه السلام) در مصحفش ناسخ و منسوخ را نیز نوشت و من در طلب آن برآمدم و در این خصوص به مدینه نوشتم ولی بدست من نرسید. (23) امین الاسلام شیخ طبرسی (م548) نیز از سلمان فارسی (م36) نقل می‌كند كه آن حضرت قرآن را مشتمل بر تنزیل و ناسخ و منسوخ نوشت. (24) شیخ مفید در كتاب «الارشاد» و رساله‌ی «السرویّه» می‌نویسد كه علی (علیه السلام) در مصحف خود منسوخ را بر ناسخ مقدم فرمود و در آن تأویل بعضی آیات و تفسیر آنها را به تفصیل نوشت (25). مرحوم مجتهد زنجانی روایت محمد بن زید بن مروان را نقل می‌كند كه (26) «قرآن را زید بن ثابت زمان ابوبكر جمع نمود و در این امر ابیّ بن كعب، عبدالله بن مسعود و سالم مولی ابی حذیفه با او مخالفت كردند، آنگاه عثمان برگشته و قرآن را به رأی و عقیده‌ی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) در مصحف جمع نمود. »
روایت جالب توجهی هم هست كه آن دو سوره‌ی «خلع و حفد» را به علی (علیه السلام) نسبت می‌دهد: عبدالله بن زُرَیر غافقی تابعی محدث (27) كه شاهد صفّین بود و سرسپرده‌ی خاندان نبوت، در برابر عبدالملك بن مروان خلیفه‌ی اموی (65-86) موضع محكمی داشت. عبدالملك به او گفت: می‌دانم كه چه چیز ترا به دوستی ابوتراب (علی (علیه السلام)) واداشته، جز این نیست كه تو اعرابی خشكی (جاف). عبدالله در پاسخ او می‌گوید: به خدا پیش از اینكه پدر و مادر تو با هم جمع شوند، من قرآن را جمع كردم و از علی بن ابی طالب (علیه السلام) دو سوره آموخته‌ام كه او از رسول خدا فراگرفته بود. نه تو آنها را می‌دانی نه پدرت. آنگاه آن دو سوره‌ی «خلْع و حَفْد» را كه در مصحف ابن كعب آمده بود بر عبدالملك فروخواند. (28)
در اینجا اعرابی خشكی مثل عبدالله بن زُریر در برابر خلیفه‌ی اموی می‌ایستد و نه تنها از خود دفاع می‌كند و بر دین خود غیرت نشان می‌دهد كه علم خود را هم با آن تندی و صلابت به رخ حاكم مغرور می‌كشد، كه پیش از آنكه پدر و مادر تو گرد آیند و نطفه‌ی تو بسته شود، من قرآن را جمع كرده‌ام.

بودم آن روز من از طایفه‌ی دُرد كشان *** كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاك نشان
(ظ. سعدی)
شرَ بنا علی ذِكر الحبیبِ مدامةً *** سَكَرنا بها مِن قَبْلِ أنْ یُخلقَ الكَرمُ
(ابن فارض)

نكته‌ی دیگری كه این گزارش دربردارد، انتساب دو سوره‌ی‌«خلع و حفد» به امیرمؤمنان (علیه السلام) است كه از نبی اكرم آموخته، هرچند جای دیگری نیامده كه در مصحفش باشد و نبی اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را در قنوت نماز می‌خواند. (29)
خلاصه اینكه گفته‌اند مصحف امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به ترتیب تاریخ نزول آیات گردآوری شده و شأن نزول آیات و اوقات نزول و تأویل متشابهات را داشته و ناسخ و منسوخ را تعیین كرده و عام و خاص و كیفیت قرائت را بیان می‌داشته است.
اما اختلاف قرائت‌هایی كه قاریان قرآن از مصحف یا قرائت امیرمؤمنان (علیه السلام) بازگفته‌اند و به ما رسیده، بیشتر اختلاف لهجه‌ای و تجویدی است. جز سه مورد كه یكی در سوره‌ی والعصر103 است و اختلاف زیاد است. دو مورد دیگر (در 7: 32 و 26: 215) جملاتی به توضیح و تفسیر اضافه دارد و ما واقعاً نمی‌دانیم كه این نسبتها تا چه حدّ می‌تواند درست باشد. آنچه در سوره‌ی والعصر به علی (علیه السلام) نسبت داده شده با قرائت رایج كنونی فرق بسیار دارد. در صورتی كه می‌دانیم قرائت كنونی نیز به علی (علیه السلام) می‌رسد. پس در اصالت این نقل قول‌ها جای گفتگو بسیار است.

نسخه‌هایی از این مصحف

گفتیم كه متأسفانه از هیچ‌یك از مصاحف صحابه نسخه‌ای تاكنون باقی نمانده، ولی در میان این مصاحف مختلفه، مصحف امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به علت قدر خاصی كه داشته و احترامی كه به دارنده‌ی آن در طول قرون می‌نهاده‌اند، شهرتی بس زیادتر رفته است. همین شهرت موجب گشته كه خیلی از كسان بگویند نسخه‌هایی از قرآن را به خط علی بن ابی طالب (علیه السلام) دیده‌اند و یا نشانی از آن بدهند. البته بعضی از این شهادت‌ها در درجه‌ی والائی است كه جای گفتگو ندارد.
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمود: كتابی نزد ماست به املای رسول اكرم و خط علی (علیه السلام)... (30)
ولی روشن نیست كه این كتاب مصحفی بوده كه امیرمؤمنان (علیه السلام) به خط خود رقم زده و یا كتاب دیگری بوده است. چون كتب مختلفی به علی (علیه السلام) نسبت داده شده مثل صحیفه الفرائض، كتاب الآداب، جفر و جامعه (31)... در مورد همین كتب هم معلوم نیست كه اینها محتوی چه بوده، آیا همه‌ی اینها یك كتاب بوده و مطالب مختلفی داشته و یا چند كتاب بوده است؟ آنچه عده‌ای از علمای عامه نقل كرده‌اند (32) می‌رساند كه این كتابی بوده مشتمل بر احكام و اخلاق و پیشگویی‌هایی. ابن ابی الحدید تنوع بیشتری در مطالب آن می‌بیند. (33) اما از خبری كه عبد خیر داده، استنباط می‌شود كه مصحف علی (علیه السلام) در خاندان امام حسین (علیه السلام) و نزد امام جعفر صادق (علیه السلام) وجود داشته است. (34) اضافه بر آن، نوشته‌های دیگری را هم به خط علی (علیه السلام) نسبت داده‌اند. مثلاً در سال 734هـ یكی از علویان نوشته‌ای از آن دعای قنوت معروف را عرضه می‌كرد كه به شهادت عقبه بن عامر به خط علی (علیه السلام) بوده است. (35)
در كتب شیعه، كتاب جَفْر و جامعه و مصحف فاطمه (علیها السلام) نیز از تألیفات علی (علیه السلام) شمرده می‌شود. در كتب عامه نیز به صحیفه‌ی نوشته‌ای از او (علیه السلام) اشاره می‌شود. (36)
به غیر از شهادات فوق، گواهی‌های دیگری نیز از این مصحف در دست داریم. ابن الندیم می‌گوید: «من در زمان خودمان نزد ابویَعْلی حمزه‌ی حسنی مصحفی دیدم كه اوراقی از آن ریخته بود. این مصحف به خط علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود كه بنی حسن آن را در مرور زمان به میراث برده بودند. » (37) چون ابن الندیم الفهرست را ظاهراً حدود 377 هجری تألیف كرده، این خود نشان می‌دهد كه نسخه‌ای از این مصحف تا اواخر قرن چهارم هجری نزد بنی حسن نیز بوده است. در سال 516 هجری مأمون بطائحی وزیر فاطمی دستور داد مصحفی را كه به خط امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) در جامع عتیق مصر بود زراندود نمایند. (38) پس تا قرن ششم هم نسخه‌ای بدین نام در جامعه‌ی مصری وجود داشته است. جمال الدین داودی معروف به ابن عِنَبة (م828) از سادات حسنی نیز از مصاحف چندی كه به خط علی (علیه السلام) نوشته شده خبر می‌دهد. (39) در آستانه‌ی نجف نیز گویا چنین مصحفی وجود داشته كه گویا بعدها آتش بدان سرایت كرده است. (40) همچنین گفته‌اند در كتابخانه‌ی ایاصوفیه مصحفی به خط علی (علیه السلام) در دو مجلد بوده است.
از نجف خبر دیگری داریم كه معلوم نیست مربوط به همین نسخه است یا نظیر آن. مرحوم مجتهد زنجانی می‌گوید: من در ماه ذی الحجه 1353هـ. ق در كتابخانه‌ی علوی نجف، قرآنی به خط كوفی دیدم كه بر آخر آن نوشته بود: «كتبه علی بن ابی طالب (علیه السلام) فی سنة اربعین من الهجرة» و به جهت شباهت داشتن «أبِی» و «اَبوُ» در رسم خط كوفی، اشخاصی كه خبره نبودند چنین تصور می‌كردند كه «كتبه علی بن ابی طالب (علیه السلام)» به «واو» ‌است.
متأسفانه مرحوم زنجانی مشخصات بیشتری از این مصحف باز نگفته كه تا اندازه‌ای بشود به اثبات صحت مدعا كه این مصحف به خط علی (علیه السلام) است نزدیك شد. معلوم نیست واقعاً این نسخه تا چه حدّ قدمت داشته و یا دارد. تصادفاً نسخه‌ی دیگری نیز منسوب به علی (علیه السلام) در موزه‌ی ایران باستان «تهران» است كه در پایان آن نیز آمده «كتبه و ذهبّه علی بن ابی طالب (علیه السلام)». اما این یكی فاقد تاریخ تحریر می‌باشد. تزینیات و مشخصات خط مصحف بیانگر آن است كه نمی‌تواند این نسخه قبل از قرن سوم و یا چهارم هجری باشد. ولی بحث بر سر «ابی» و «ابو» نیز زیاد شده است. قاعدةً امروز می‌گویند باید امضاء «علی بن ابی طالب» باشد. تا جائی كه ابن كثیر (م774) مفسّر و مورّخ معروف می‌گوید: گاهی مصاحفی پیدا می‌شود كه بر وضع (مصاحف) عثمانی است و گفته می‌شود كه آن به خط علی رضی الله عنه است و در این نظری است. زیرا در بعضی از آنها آمده: «كتبه علی بن ابوطالب (علیه السلام)» و این لحنی (اشتباهی) است در كلام، و علی رضی الله عنه از این قبیل اشتباهات پاك‌ترین مردم است. چنانكه مشهور است و در آنچه ابوالاسود ظالم بن عمرو الدؤلی (م69) از او نقل كرده، او نخستین كسی است كه علم نحو را وضع كرده، و او بود كه كلام را به سه دسته‌ی اسم و فعل و حرف تقسیم كرد و سخنان دیگری گفت كه بعد ابوالاسود آن را به پایان برد و بعد مردم از ابوالاسود فراگرفتند و آن را بسط دادند و توضیح كردند و علم مستقلی شد.
حاشیه نویس كتاب (؟) نیز در پانوشت صفحه می‌افزاید: «این غلطی است كه دلالت می‌كند كاتب آن اعجمی است. ظاهراً او از زندیقان فارس بوده، چنانكه در حاشیه‌ی دیگری خواهیم دید. » (41)
نمی‌دانم این حاشیه از محمد رشید رضا (م1354) است و یا از دیگری. ولی به هر صورت در حاشیه‌ی دیگر توضیح بیشتری نیامده است. اما چنین بهانه جوئی كردن و بدون جهت و علت بر لشكر زندیقان فارس (؟) تاختن، از مرد علم و تقوا بسیار دور است. می‌توانست اینجا بحث محققانه‌ای مطرح شود و با زحمتی بیشتر جهات مشترك یك چنین نسخه‌ای با مصحف عثمانی مطرح گردد تا بزرگترین حمله به خصم باشد. نه اینكه یكسره باب تهمت و افتراء باز شود و به طور قطع و مسلم گفت كه كار كار همان زندیقان فارس است. به چه دلیل و مدرك؟
اما جواب ابن كثیر را واگذار می‌كنیم به دكتر محمد حمیدالله حیدرآبادی. وی در مقدمه‌ی كتاب ارزند‌ه‌ی خود می‌نویسد: (حالا در زمان ما نوشتن «ابن ابو... » با قواعد نحو عربی درست نیست (باید نوشته شود: ابن ابی... ) اما در بعضی از نامه‌های زمان رسول خدا چنین چیزی آمده است. بلاذری (م279) هم در فتوح البلدان، وقتی شرایط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای اهل نجران نقل می‌كند می‌نویسد: «یحیی بن آدم می‌گفت كه نوشته‌ای نزد نجرانیان دیدم كه بسیار شبیه بدین بود و در زیرش نوشته شده بود» و كتب علی بن ابی طالب (علیه السلام)» و نمی‌دانم در آن باره چه بگویم.» اما صَفَدی (م764) می‌گوید: بعضی علی بن ابوطالب (علیه السلام) رض می‌نویسند ولی ابو را ابی تلفظ می‌كنند. (42)
كتانی (م1333) از شرح شفای ابن سلطان نقل می‌كند كه قریش كلمه‌ی أبّ را در كنیه تغییر نمی‌داد و در هر سه حالت رفع و نصب و جرّ به رفع، یعنی «ابو» می‌خواند، چنانكه می‌گفت علی بن ابوطالب (علیه السلام) و یا تَبَّتْ یَدَا أبولَهَبِ. » (43) منشی ابوموسی اشعری در نامه‌ای نوشته بود: «مِنْ ابوموسی... » خلیفه عمربن الخطاب كه این نامه بدید به ابوموسی نوشت منشی را شلاق بزند و از كار بردارد. (44) ابن خلكان (م681) نیز در احوال ابوحنیفه سه بار كلمه‌ی «أبْ» را در حالات سه گانه نزد كوفیان آورده و به بیت شعری هم استشهاد كرده است.
بالاتر از همه‌ی اینها در محرم 1358 كه مدینه بودم (دكتر حمیدالله) در جنوب كوه سَلْع در مدینه‌ی منوره نوشته‌ای قدیمی یافتم به خط علی بن ابی طالب (علیه السلام) كه نوشته بود: ‌«اَنا علی بن ابوطالب (علیه السلام)».
اینها نشان می‌دهد كه در قرن اول هجری بعضی از أعلام مركب، همچون اعلام مفرد به كار می‌رفته است. مثل «علی بن ابوطالب(علیه السلام)» و در مرور زمان مردم این را فراموش كرده‌اند و حال این را غلط كاتب می‌گیرند و تصحیح می‌كنند... (45).
با این اظهارنظر آن مشكل امضای پای مصاحف رفع می‌شود.
اضافه كنیم بر آن شهادت ابن اثیر را. او می‌گوید: «در حدیث وائل بن حُجْر آمده: «مِن محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الی المهاجربن ابوامیة» در صورتی كه باید «ابن ابی امیة» گفته می‌شد. » بعد او اضافه می‌كند: «اما به جهت اشتهارش به كنیه و این كه نام شناخته شده‌ی دیگری نداشته، أبّ را مجرور نكرده‌اند. چنانكه گفته می‌شود: علی بن ابوطالب (علیه السلام)» (46).
پس، می‌توان حدس زد كه اگر امضاءها علی بن ابوطالب (علیه السلام) بوده، نه غلطی از كاتب مصاحف بوده و نه كار زندیقی فارسی كه قرآن درست بنویسد و به غلط بنام علی (علیه السلام) رقم بزند! ولی البته هنوز چیزی ثابت نمی‌شود. همین قدر می‌دانیم مصاحفی بوده با یك چنین امضائی.
قرآن دیگری نیز به همین امضا اكنون در كتابخانه‌ی آستان قدس رضوی (مشهد) وجود دارد. این نسخه را شاه عباس صفوی (م1038) به كتابخانه وقف كرده و شیخ بهائی ضمن اینكه در سال 1008 هجری متن این وقفنامه را نوشته، صحت انتساب آن را به علی (علیه السلام) نیز تأیید نموده است. نسخه به خط كوفی و روی پوست آهو است. هر صفحه 15 سطر دارد با اعراب و اعجام و تنوین (اِعراب با نقطه‌های درشت و مدوّر شگرفی، اعجام با نقطه‌های زنگاری تیره، تنوین: برخی به شنگرف و برخی به سیاهی یا زنگار).
روشن است كه با یك چنین مشخصاتی این نسخه نمی‌تواند آن چنان قدیمی باشد كه به زمان علی (علیه السلام) برسد. آقای گلچین معانی این را تحریر قرن سوم گرفته (47)، ولی ظاهراً باید یك قرن دیگر نیز پا پیش گذاشت. گویا دو نسخه‌ی دیگر نظیر آن نیز در كتابخانه‌ی آستانه محفوظ باشد.
باز هم از این نوع مصحف و اوراقی از آن نیز گوشه و كنار یافته می‌شود. چنانكه نسخه‌ای نیز در هفده برگ در كتابخانه‌ی سلطنتی بوده، این هم گویا وضعی شبیه بدان یك داشته باشد. اوراقی هم بود كه مرحوم فرزان می‌گفت چند برگ از قرآن مجید بوده و شیخ بهائی به عبارتی شبیه «قد ثبت عندی» گواهی كرده بود كه به خط علی (علیه السلام) است.
حال خیلی طبیعی است كه گفته شود: امیرمؤمنان (علیه السلام) برای خود یك مصحف لازم داشته كه بنویسد، پس این همه نسخه‌های متعدد از كجا آمده است؟ جواب بدین پرسش فقط می‌تواند متكی بر حدس و گمان باشد. اولاً چه بسا كه وی (علیه السلام) در كوفه فرمان به نوشتن نسخه‌هایی داده باشد كه آن نسخه‌ها را به نام وی مزین كرده باشند. یا كسانی از كاتبان مصاحف، نامشان علی بن ابوطالب (علیه السلام) بوده است. (48) و یا فرضیه‌ی دیگری مطرح شود. می‌بینیم كه از قاهره تا مشهد، طی قرون گذشته، نسخه‌های متعددی از این مصحف با نام و نشان و حتی تاریخ كتابت باز گفته‌اند و تصادفاً نوع این مصاحف، گرچه توضیح دقیقی نداده‌اند ولی مشخصات موجود به طور كلی بیانگر این نكته است كه این مصاحف هماهنگ مصحف عثمانی است و باز تصادفاً كه این نسخه‌ها بیشتر در قرن‌های سوم و چهارم نوشته شده است. از طرف دیگر چون تاریخ كتابت را در بعضی موارد (مثل نمونه‌ی اول) سال چهلم هجری ثبت كرده‌اند، پس این كار عمدی بوده و نمی‌تواند مربوط به كاتبی دیگر به همین نام و نشان باشد. اینجا دو نظریه می‌ماند. یا ثبت این نام برای بهره برداری بوده و همان طور كه محمد هیصم در نیمه‌ی قرن سوم می‌گفت برای نمایاندن به ملوك و بزرگان بوده كه خزانه‌شان از یك چنین گوهر بی‌نظیری خالی نماند، و یا كسانی بوده‌اند كه مصاحفی به نام علی (علیه السلام) نوشته و پخش می‌كرده‌اند تا آن خبر تنظیم به ترتیب نزول را خنثی نمایند و نشان دهند كه میان مصحف علی (علیه السلام) و مصحف جاری فرقی نیست (49) والله اعلم.
مسأله‌ی دیگری كه اشاره بدان شاید در اینجا بی‌مناسبت ننماید گفتگویی است كه از قدیم درباره‌ی مصحف عثمانی و تحریف داشته‌اند. اگر خدا خواست و توفیقی بود این سخن را به تفصیل در كتاب علوم قرآنی خواهیم دید. اینجا فقط اشاره می‌كنیم كه پاره‌ای گفته‌اند قرآن آیات بیشتری داشته و آنچه امروز در دست داریم قسمتی از قرآن اصلی است. چنانكه سوره‌ی احزاب كه امروز 73 آیه دارد در نصّ اصلی قرآن كمتر از سوره‌ی بقره كه 286 آیه دارد نبوده است و یا سوره‌ی نور كه 64 آیه دارد در اصل بیش از 100 آیه داشته و سوره‌ی حجر كه شامل 99 آیه است، سابقاً حاوی 190 آیه بوده و همه‌ی این آیات مشتمل بر تمجید علی (علیه السلام) بوده است. گارسن دوتاسی (Garcin de Tassy) و میرزا كاظم، در سال 1842 میلادی=1258ه. ق پس از هجده سال تلاش (چنانكه در مقدمه ادعا می‌كند!) مجموعه‌ای از این قبیل سوره‌ها را در مجله‌ی آسیائی منتشر كردند. (50) یعنی نخست گارسن دوتاسی متن را منتشر كرد و بعد كاظم یك متن را اعراب گذاشت و آیه‌ها را از هم جدا كرد و یك ترجمه‌ی فرانسوی هم از آن بدست داد. بعد این متن به آلمانی نیز ترجمه گردید. (51) درواقع این جنجال بزرگ چیزی جز همان سوره‌ی «نُورَین» نبود كه شیخ محسن فانی كشمیری (م1081) در دبستان المذاهب آورده است. (52) این سوره‌ها تقلیدی بسیار ناقص و ناشیانه از آیات الهی است كه بدون شك پس از قرن چهارم هجری نوشته شده، زیرا قمی مفسر شیعی این دوره چیزی از آن نمی‌گوید. (53) چندی پیش نیز در كتابخانه‌ی بانكیپور هند نسخه‌ای از قرآن یافته شد كه سوره‌ی «النورین» را با 41 آیه و سورة الولایة (مبتنی بر دوستی علی (علیه السلام) و ائمه‌ی اطهار (علیهم السلام))‌را با 7 آیه داشته است. در بقیه‌ی سوره‌های مشترك نیز تفسیرهای مذهبی زیادی را حاوی بوده است. (54) در 1913 همه‌ی این قبیل اضافات را كلیرتسدال (W. St. Clair Tisdall) به انگلیسی منتشر كرد. (55)
در اینكه مصحف علی (علیه السلام) از نظر ترتیب سوره‌ها با قرآن موجود مغایر و متفاوت بوده گفتگویی نیست و در اینكه اضافاتی هم در مصحف علی (علیه السلام) بوده حرفی نیست. اما این اضافات را می‌دانیم كه جزء قرآن نبوده است. یكی از دلایل مهمّ آن در حدیث طلحه آمده و همه‌ی كتب شیعه آن را نقل كرده‌اند كه علی (علیه السلام) فرمود: «ای طلحه! هر آیه‌ای كه خداوند به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرستاده نزد من موجود است و تأویل هر آیه‌ای كه خداوند به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نموده و هرچه از حلال و حرام یا حدّ و حكم و هر آنچه را كه مسلمانان تا قیامت بدان محتاج شوند، حتی دیه‌ی خراشیدگی پوست، همه‌ی آنها به فرمان و راهنمایی‌های شخص رسول خدا و به خط خودم نوشته شده و نزد من محفوظ می‌باشد»... و بالاخره فرمود: «اگر بدانچه در قرآن است عمل كنید از آتش جهنم رهایی خواهید یافت و اهل بهشت خواهید بود كه حجّت ما و بیان حق ما و وجوب طاعت ما در آن است. » (56)
اینها نشان می‌دهد كه مصحف علی (علیه السلام) جنبه‌ی قرآنی دارد و چیزی بر آن اضافه نداشته و عمل بدان واجب و مأجور است.
خلاصه اینكه منقولاتی از آن قبیل كه دیدیم به هیچ وجه در حدّ یك نوشته‌ی معمولی هم نیست تا چه رسد به اینكه ادّعای اعجاز درباره‌ی آن روا باشد. دیگر اینكه ادّعای به تحریف در قرآن منحصر به عده‌ای از گزافه گویان شیعه نیست. این ادعاء در میان اهل عامّه و خوارج و همه‌ی فِرَق دیگر هم خالی از سابقه نیست. پس شیعی بودن موجب یك چنین گرایش‌هایی نمی‌شود. چنانكه بارها نقل شده از علمای اعلامِ اهل تشیع از صدوق (رحمه الله) گرفته تا آقای خوئی و آقای طباطبائی (كثّرالله امثالهم)‌ همه بر این اعتقادند كه قرآن همین است كه میان دو جلد در دست مسلمانان است و لاغیر. (57)

پی‌نوشت‌ها:

1. معاذ در حمص دیده شود: ابن سعد 125/2:3 و 115/2:7
2. اتقان2: 187.
3. خصال صدوق 123.
4. رك: كامل: حوادث سال 40، اسدالغابه4: 41-16، طبری6: 9183، البدء 5: 73، اصابه4: 269، تاریخ ذهبی2: 191، تاریخ بغداد1: 133، تاریخ ابی الفداء 1: 181، تاریخ ابن كثیر7: 332 و 8: 1-13، تذكرة ذهبی1: 10، تهذیب التهذیب 7: 334، شذرات 1: 49، شرح ابن ابی الحدید 1: 4، ابن سعد6:6، صفةالصفوة 1: 119، طبقات القراء ابن جزری 1: 546، مروج الذهب 2: 45، معارف88، معجم الادباء 14: 41، ارشاد الساری6: 236 بولاق، یعقوبی2: 154، مقاتل الطالبیین14، حلیة الاولیاء 1: 61، منهاج السنة3: 2 و 4: 2 تا آخر، تاریخ الخمیس 2: 276، الریاض النفرة 2: 153، (اختلاف در سن او را دارد 57 تا 68 سال)، اعلام 5: 107...
5. بحارالانوار92: 48، 52، تفسیر قمی 745 (یا 2: 451) صفحه‌ی آخر.
6. مصاحف سجستانی10، ابن سعد2: 2/ 101 س16-20، اما سیوطی جمله‌ای اضافه دارد كه درخور توجه خاص است: «رأیت كتاب الله یُزاد فیه» اتقان1: 204 نوع18.
7. صاحبی200.
8. ابن سعد2: 2/ 101، التسهیل لعلوم التنزیل1: 4، فضائل القرآن ابن كثیر25، تاریخ الخلفای سیوطی 185. ارشاد الساری7: 459، عمدة القاری عینی 9: 304، فتح الباری9: 43.
9. بحارالانوار مجلسی19: ب7 ص11قدیم.
10. تفسیر صافی1: 25، سلیم بن قیس72.
11. بحار19: ب7 ص13 و 14، فصل الخطاب2، ماتریال183، صافی1: 24، وافی2: 238 سنگی.
12. ابن سعد3: 1/ 137، كشف الیقین حلی 12، سفینةالبحار2: 414، تأسیس الشیعه316، 317.
13. وافی1: 63، بحار1: 140.
14. اتقان1: 204 نوع 18.
15. معاویة لامنس 348.
16. اسدالنابه3: 224، اتقان1: 204 نوع 18، ارشاد الساری7: 459، فتح الباری9: 43، 440، عمدةالقاری9: 304، مستدرك حاكم2: 611، مسند طیالسی 270، تاریخ الشام 7: 210، بخاری: علم39، جهاد 171، جزیه10.
17. بحار19: ب7 ص14، مناقب ابن شهر آشوب 2: 40.
18. ابن الندیم 30 تجدد، 28 لیپزیگ، فصل الخطاب نوری2.
19. الفهرست 28 لیپزیگ، 48 قاهره، 30 تجدد.
20. تاریخ یعقوبی2: 152-154هوتسما، 2: 113 نجف، ترجمه‌ی فارسی مرحوم دكتر آیتی 2: 15 و 16. در شمارش سوره‌ها در هر جزئی چاپها با هم اختلاف دارند. مثلاً جزء اول را 16 سوره و جزء سوم را بعضی 17 سوره نوشته‌اند در صورتی كه جزء اول 15 و جزء سوم 16 سوره دارد. مرحوم آیتی رقم درست‌‌تر را یادداشت كرده و تعداد سوره‌ها از آنجا نقل شد. در جزء دوم هم اگر الم‌‌تر و لایلاف را یك سوره به حساب بیاوریم تعداد همان 15 سوره می‌شود.
21. تاریخ یعقوبی2: 154، ترجمه2: 16.
22. بحار92: 88، وافی2: ب72/ 130.
23. اتقان1: 204 نوع18، ابن سعد2: 2/ 101، تأسیس الشیعه حسن صدر316 و 317.
24. رجاء الغفران فی مهمات القرآن چاپ شیراز 1331ه. ق.
25. بحار92: 88.
26. ترجمه‌ی تاریخ قرآن 77 چاپ 1317ش.
27. ابن سعد7: 2/ 200، تهذیب ابن حجر5: 217، حسن المحاضرة سیوطی1: 105، اتقان1: 226.
28. اتقان1: 226 نوع 19 از طبرانی، تهذیب التهذیب ابن حجر5: 216.
29. مراسیل ابوداود12-13، سنن بیهقی2: 210، اما در تفسیر آیه‌ی 128 سوره‌ی آل عمران بدین قنوت اشاره‌ای نیست. به هر صورت، مسأله‌ی قنوت، خواه با این دعاها باشد و یا با دعای دیگری، مشروعیت و وقت و صیغه و حكم و كیفیتش مورد اختلاف فقهاست. رك: سنن بیهقی2: 198- 209، دائرةالمعارف اسلام و مختصر آن و لسان و.. همین كلمه. مفتاح كنوز 409/ 3، المعجم حدیث5: 472، سفینةالبحار2: 451-450.
30. اصول كافی1: 242 چاپ دوم تهران.
31. وسائل3: 371 بحار1: 164.
32. سنن كبری بیهقی8: 19،23، 26، 30 كنزالعمال هندی3: 87، 305. ترتیب المسند2: 97، 104، احمد1: 79، 81، 100، 119، 122، 126، 128، 152، مسلم: كتاب (15) حج1: 523، بخاری1: كتاب3 باب كتابة العلم، كتاب الحج (25) باب حرم المدینه4: باب ذمة المسلمین، باب اثم من عاهد ثم غدر، فكاك الاسیر8: كتاب الفرائض (85) باب اثم من تبرأ من موالیه. »
33. شرح نهج البلاغه2: 211.
34. فهرست ابن ندیم30.
35. لغة العرب كاظم دجیلی2: 521، المكتبة الجغرافیة العربیة 7: 296، از مذاهب التفسیر الاسلامی 298.
36. تقیید العلم خطیب بغدادی 89.
37. فهرست30 تجدد.
38. خطط مقریزی1: 480.
39. عمدةالطالب فی نسب آل ابی طالب: 4 چاپ سنگی بمبئی.
40. المذاهب التفسیر الاسلامی299.
41. فضائل القرآن ابن كثیر ص 25 چاپ بیروت.
42. الوافی بالوفیات1: 39 استانبول.
43. التراتیب الاداریه1:‌ 155 رباط.
44. ایضاً 2: 135.
45. مجموعه الوثائق السیاسیه، مقدمه ص كه و كو قاهره 1376.
46. النهایة 1: 20.
47. راهنمای گنجینه‌ی قرآن 3 و4. آستان قدس مشهد.
48. این حدس می‌تونست با تكیه به گزارش و اسناد تاریخی سنجش شود. (راسخون)
49. مقدمتان 47 و 48.
50. Journal Asiatique,1842,tome I. p. 431-439;1843,tome II. p. 403. ff
51. Nöldeke;II,100-112.
52. این كتاب نخستین بار در بمبئی در 2 جلد در 126ق. چاپ شد و در 1843م. به انگلیسی ترجمه گردید. همین ترجمه موجب گمراهی سرویلیام جونز و قبول كتاب دساتیر گردید.
53. نولدكه2: 111. انتقاد بسیار جالب توجهی مرحوم بلاغی از این سوره‌ها دارد. مقدمه‌ی تفسیر آلاء الرحمن، الامر الخامس.
54. مذاهب التفسیر الاسلامی 294.
55. The Muslim World,Vol. III. July 1913,no. 3,pp. 236...
و نیز دبستان المذاهب و فصل الخطاب.
56. مقدمه‌ی تفسیر صافی1: 25 و 26 به نقل از احتجاج طبرسی، سلیم بن قیس 110، بحار92: 42، البیان 172. مقدمه‌ی تفسیر البرهان1: 27.
57. در زمان نگارش این كتاب، هنوز نسخه‌های بسیار كهنی كه امروز شناخته شده است موجود نبوده، مانند نسخه‌ی توبینگن یا نسخه‌ی صنعا یا بیرمنگام (راسخون).

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.