مصحف او
در احوال او گفتهاند كه صدائی خوش داشت و در میان صحابه در تلاوت قرآن به خوش آوائی شهره بود. به همین جهت خیلی زود توانست جائی برای خود میان یاران پیامبر بیابد. (2) دیدیم كه پیامبر به او میفرمود: ای ابوموسی به تو آوای خوشی از مزامیر آل داود دادهاند. (3)عمر نیز به او میگفت: پروردگار مرا به من یادآور شو و او شروع به خواندن قرآن میكرد. روزی ابوموسی قرآن میخواند و نزدیك بود كه نمازِ اول وقت از دست برود و به عمر گفتند: الصلاة الصلاة! عمر پاسخ داد: آیا ما در نماز نیستیم؟
ظاهراً او قرآن را از زمان نبی اكرم شروع به جمع آوری كرده، ولی در حكومت بصره است كه مردم آن سامان مصحفش را رواج داده (4) و بدان نام «لباب القلوب» نهادهاند.
میان مصحف او و مصحف ابن مسعود، مردم كوفه و اهل بصره، رقابتی ایجاد شده بود. بین این دو مصحف اختلافاتی در قراآت وجود داشت كه همان اختلافات حذیفه بن یمان را بر آن واداشت كه پیشنهاد جمع قرآن و توحید مصاحف را به عثمان بدهد. (5)
دربارهی مصحف او، با اینكه ظاهراً سالها میان مردم بصره و یمن رواجی داشته، آگاهیهای زیادی نداریم. از گزارشهای ابن ابی داود، كه در سه جا از او یاد شده، میتوان این استنباط را داشت كه ابوموسی مصحف مستقلی داشته و مردم قرآن را بر آن قرائت می كردهاند:
1) یزید بن معاویه (6) (م32هـ) میگوید: در زمان ولید بن عُقْبَة (7) (م61) من در مسجدی بودم، در همان حلقهای كه حُذیفه در آن بود. هنوز آن موقع موضع معینی برای هر یك نبود كه نداكنندهای آوا برداشت: هر كه نماز بر قرائت ابوموسی میخواند برود به گوشهای كه نزدیك درهای «كندة» است و هر كس به قرائت عبدالله بن مسعود میخواند بیاید به زاویهای كه نزدیك خانهی عبدالله است. (8) و در قرائت آیهی 196 سورهی بقره اختلاف كردند كه حُذَیفه خشمناك شد و چشمانش سرخ گشت... (9).
2)ابوالشعثاء گفت: در مسجد نشسته بودیم و عبدالله (ابن مسعود) قرائت میكرد كه حذیفه درآمد. پس گفت: قرائت ابن ام عبد! (ابن مسعود) و قرائت ابوموسی اشعری! به خدا كه اگر به امیرالمؤمنین (عثمان) میرسیدم از او میخواستم كه یك قرائت واحدی قرار دهد. عبدالله از این سخن سخت برآشفت و كلمهی تندی بر زبان آورد و حذیفه ساكت ماند (10).
روایت دیگری در همین زمینه است كه مردم كوفه از قرائت ابن مسعود و مردم بصره (و جای دیگری مردم یمن هم) از قرائت ابوموسی پیروی میكردند. (11)
3) عبدالاعلی كلابی میگفت: خواستم بروم خانهی ابوموسی اشعری، حُذیفه و عبدالله نیز آنجا بودند. غلامی كه آنجا بود مرا از ورود بدانجا بازداشت. با او بگو نگو كردم كه بگوش آنها هم رسید. ابوموسی گفت: بگذارید بیاید. نزد ایشان رفتم و نشستم. در آن هنگام مصحفی را كه عثمان فرستاده بود نزد ایشان بود و عثمان دستور داده بود كه مصاحف دیگر را با آن منطبق كنند. ابوموسی گفت: اگر در مصحف من چیزی زیادتر از این یافتید آن را ترك نكنید، ولی اگر چیزی كم دیدید آن را بنویسید (12)...
پس او مصحف مستقلی داشته كه در دست مردم بوده است. میگویند مصحف او مثل مصحف ابن كعب دو سورهی (خلع و حفد) را هم اضافه داشته است. (13)بعضی از منابع هم اشاره میكنند كه مصحفش آیهای دربارهی حرص مردان «لو انّ لابن آدم وادیاً... » داشته است. (14) در گزارشی كه مسلم و حاكم از این عبارات میدهند، میگویند كه ابوموسی سیصد نفر از قاریان را در بصره گرد آورده بود و در آن جمع گفته بود سورهای به طول و شدت توبه میدانستم كه حال از یاد بردهام و تنها همین آیهی دربارهی حرص مردان را به خاطر میآورم. حال آنكه میدانیم این عبارات حدیثی است مسلم و نه آیتی از قرآن. یا گفته: سورهای شبیه مسبّحات (سورههای 57، 59، 61، 62، 64) میدانسته كه تنها یك جملهاش به خاطرش مانده:
«یا ایها الذین آمنوا، لِمَ تقولون ما لا تفعلون، فتكتب شهادة فی اعناقكم، فتسالون عنها یوم القیامة. »
«ای گروه گروندگان! چرا میگوئید و عمل نمیكنید؟ بر روی هر شانهی شما شاهدی نشسته و در روز قیامت بازخواست خواهید شد» (15) كه بحث مفصل آن را در «نسخ» باید دید.
با تمام این سخنان، و با اینكه مصحفش پیش از تدوین مصحف ابوبكر در بصره و یمن رایج بوده و حتی نامی دیگر داشته كه به ذهن میزند كتابی جز قرآن باید باشد، ولی در محتوا، تنها چهار اختلاف قرائت از مصحف او بازگفتهاند. یك موردش كه در (5: 103) به جای لایعقلون «او «لا یفقهون» میخوانده ترك شده و 3 مورد دیگر (در 2: 124 ابرهام به جای ابراهیم، در 22: 36 صوافی به جای صَوَافَّ و در 69: 9 مِن تِلْقاء به جای وَمَن قَبْلَهُ) در قراآت شاذ باقی مانده است.
به هر صورت، مصحف او در قرائتهای بعدی بیاثر نبوده است. ابورجاء (م105) (16) و ابوشیخ (م100) (17) و حِطّان (م73) (18) و قاریان بصری قرائتشان بدو میرسد.
پینوشتها:
1. برای شرح حال وی مراجعه كنید: لغت نامهی دهخدا 1: 876، مجمل التواریخ و القصص: 271، 290، 291، 296، 443-446، 460-512، حبیب السیر1: 48 تهران و فهرستش، لباب الالباب1: 289، ابن سعد4: 1/ 78، اصابه ت4889، غایة النهایه 1: 442، صفة الصفوة 1: 225، حلیةالاولیاء 1: 256، المنادی1: 48، اعلام زركلی4: 254.
2. ابن سعد4: 1/ 81، بخاری3: 407 (فضائل القرآن 31).
3. ابن سعد2: 2/ 106 و 4: 1/ 79 و المعجم لالفاظ الحدیث 2: 343/ 1، مفتاح كنوز السنة 18/ 3 و ص216 همین كتاب.
4. كامل ابن اثیر3: 68 (و یا 86).
5. مصاحف سجستانی12.
6. محتملاً این یزید نخعی است كه در ایران كشته شد. كامل3: 50، تهذیب التهذیب 11: 360.
7. احتمالاً هنگام حكومت او در كوفه 25-30 هجری.
8. در این هنگام بیت المال و قضاء كوفه در دست عبدالله بود.
9. مصاحف سجستانی 11 و12.
10. ایضاً 13 و14.
11. ایضاً 13 و 35.
12. ایضاً 35.
13. اتقان1: 227 نوع19.
14. مسلم: زكاة 116-119 (یا 1: 286)، الدرالمنثور1: 105، طبری1: 381، اتقان3: 83، نوع 47 تنبیه.
15. ایضاً.
16. طبقات ابن جزری1: 604.
17. تهذیب التهذیب12: 129.
18. طبقات ابن جزری1: 253.
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیركبیر، چاپ سیزدهم