وحی و وحیانی بودن، حقیقتی پیچیده و فوق درک عمومی بشر است؛ این مقوله از دیرباز مورد توجه، بحث و بررسی دانشمندان قرار داشته و همه میدانیم که پی بردن به حقیقت آن امکان پذیر نیست. کشف حقیقی مستلزم احاطهی کامل به تمام ابعاد تحقق این واقعیت است و این راه برای غیر دریافتکنندگان دور از دسترس و مسدود است.
پیشینهی بحث دربارهی وحی قرآنی به سدههای آغازین اسلام (زمان ابومحمد عبدالله بن سعید بن کُلّاب القطان البصری م. 240) و پیدایش علم کلام بازمیگردد؛ حتی نامگذاری این علم به علم «کلام» با توجه به بحث دربارهی کلام خدا بوده است. در این علم، ثبوت تکلم برای خدا مورد اتفاق همه است (1) و همواره از چگونگی تکلم بحث شده است.
وحیانی بودن معانی قرآن کریم تقریباً مورد اتفاق همهی مسلمانان است و مخالفی در آن یافت نمیشود. الفاظ قرآن نیز - بنا بر نظر اکثر قریب به اتفاق مسلمانان - وحیانی است؛ اما افراد معدودی نیز نظر دیگری دارند.
آرا در این موضوع به چهار قسم تقسیم پذیر است:
1. لفظ و معنا، هر دو از خداست و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها وظیفهی ابلاغ و اطلاعسانی بر عهده دارد و در کیفیت وحی دخالتی ندارد؛ چنان که موسی (علیهالسلام) عین کلام خدا را شنید. (2)
2. معنا از خداست و جبرئیل پس از دریافت، آنها را در قالب این الفاظ درآورده و بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوانده است.
3. معنا از خداست و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را به صورت این الفاظ درآورده و سپس بر مردم خوانده است. (3)
بنابر دو دیدگاه اخیر، الفاظ قرآن وحیانی نیست و الفاظ موجود یا از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا از جبرئیل (علیهالسلام).
4. دیدگاه دیگری نیز بیان شده که نه لفظ و نه معنا به صورت فعلی، هیچ کدام از خدا نیست و از سوی او چیزی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشده است؛ بلکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر تجربهی دینی قادر شده چنین سخن بگوید.
سیداحمدخان هندی از استاد خویش، شاه ولی الله دهلوی، نقل کرده که وی بر این عقیده بوده که: «مضامین و معانی قرآن بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده و آن حضرت در مقام تعلیم و تربیت در قالب این الفاظ و عبارات درآورده است». (4)
خود سیداحمد خان به رد این نظریه پرداخته و نوشته این دیدگاه، مخالف عقل و نقل است؛ چون خود خداوند فرموده: «وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ
* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ
* عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ
* بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ
» (5) و در آیهی دیگر فرموده: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا ...». (6) از ظاهر این آیات پیداست که الفاظ نازل شده؛ وگرنه عربی و عربی مبین بودن لغو بود. (7)
از سخنان امیرمؤمنان (علیهالسلام) استفاده میشود که حروف قرآن از جانب خداوند نازل شده اند و ادعای نزول معانی بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ریختن آن معانی در قالب الفاظ - از جانب ایشان - سخنی باطل است. حضرت فرمودهاند: «إنی لأعرف ... حروفه من معانیه و الله ما من حرف نزل علی محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) إلا أنی أعرف فیمن نزل و فی أی یوم و فی أی موضع». (8)
بر اساس ظاهر این کلام، در نزول وحی، حروف مطرح بودهاند و حروف، مربوط به الفاظاند؛ پس در وحی، خود لفظ نیز نازل شده است.
همچنین پاسخهایی که امامان معصوم (علیهمالسلام) به پرسشهای کلامی دربارهی مخلوق بودن قرآن دادهاند، میفهماند که قرآن، کلام خود خداوند است؛ هم از پرسش - زیرا پرسشگر فرض گرفته که قرآن کلام خداست - و هم از پاسخ که این برای ما مهم است. امام صادق (علیهالسلام) تصریح میفرمایند: «و هو کلام الله و قول الله و کتاب الله و وحی الله و تنزیله». (9)
اگر قرآن کلام خدا، قول و سخن خدا، کتاب خدا، وحی خدا و نازل شدهی او باشد، امکان ندارد الفاظ آن را دیگری ساخته باشد؛ زیرا دیگر کلام و قول او نخواهد بود. امام رضا (علیهالسلام) نیز قرآن را «کلام الله عزوجل» (10) معرفی فرمودهاند.
تعبیر «کلام الله» در روایات فراوان دیگری نیز مطرح است. این تعبیر به خوبی نشان میدهد که قرآن کلام خود خداست؛ نه کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم). افزون بر آیات، روایاتی هم که عربی بودن زبان وحی را مطرح کردهاند بر نزول الفاظ قرآن دلالت دارند.
البته به آیات فراوانی از قرآن همچون آیات تحدی (11) برای اثبات وحیانی بودن الفاظ قرآن استدلال شده که در محل خودش بیان شده است.
یکی از دلایل نزول الفاظ بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تفاوت میان قرآن و احادیث قدسی است؛ چرا که هر دوی آنها به خدا نسبت داده میشود؛ اما فقط یکی را قرآن میخوانند. البته نوع عبارتهای قرآن و آن احادیث نیز تفاوت بسیار دارد.
دلیل دیگر، تفاوت عبارتهای نقل شده از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با عبارتهای قرآن است. مردم زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به آشنایی با گویشهای گوناگون آن زمان اقرار داشتند که کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن تفاوت اساسی دارد و همین ویژگی سبب شد وقتی آیات قرآن را میشنیدند به شدت جذب آن میشدند و سران کفر و شرک، آنان را از گوش سپاری نهی میکردند. علت سحر شمردن قرآن نیز همین ویژگی مهم بود؛ چرا که اگر قرآن کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که مردم با آن کلام آشنایی داشتند. امروزه نیز هر کس با ادبیات و زبان عربی آشنایی داشته باشد با مقایسه بین آیات قرآن و احادیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میتواند به آسانی بفهمد که بین آن دو تفاوت اساسی وجود دارد.
شایان ذکر است که همچنان که قرآن در چند آیه؛ مانند «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ
* عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ
* بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ
» (12) تصریح کرده، روایتهایی نیز وجود دارند که متذکر شدهاند زبان ادبی قرآن، عربی - آن هم فصیحترین نوع عربی - است و وحی به این زبان نازل میشده است. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: «ان الله انزل القرآن علی بکلام العرب و المتعارف فی لغتها»: (13) خدا قرآن را به کلام عرب و لغت متعارف آنها بر من نازل کرد.
همچنین امام باقر از پدرش امام سجاد (علیهمالسلام) نقل میکند: «ما أنزل الله تبارک و تعالی کتابا و لا وحیا إلا بالعربیة، فکان یقع فی مسامع الأنبیاء بألسنة قومهم و کان یقع فی مسامع نبینا (صلی الله علیه و آله و سلم) بالعربیة فإذا کلم به قومه کلمهم بالعربیة، فیقع فی مسامعهم بلسانهم، و کان أحد لا یخاطب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بأی لسان خاطبه؛ إلا وقع فی مسامعه بالعربیة، کل ذلک یترجم جبرئیل (علیهالسلام) له و عنه تشریفا من الله عزوجل له (صلی الله علیه و آله و سلم)»: (14) خداوند کتاب یا وحیی نازل نکرد؛ مگر به زبان عربی؛ ولی در شنوایی انبیا به زبان قومشان شنیده میشد و در شنوایی پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) [نیز] به زبان عربی شنیده میشد ... .
عربی و ... بودن در نزول معانی جایی ندارد؛ بلکه در صورت نزول کلام و الفاظ چنین تعبیری صحیح است.
پینوشتها:
1. نیز ر.ک: تفتازانی؛ شرح المقاصد؛ ج 4، ص 144 به نقل از: کتاب الفصل و الاهواء از ابن حزم، ص 91-104.
2. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ ج 4، ص 520. نیز ر.ک: قاضی عبدالجبار؛ المغنی؛ ج 7، صص 6 و 14 و 43 و 48 و 84.
3. جلال الدین سیوطی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ ج 1، ص 158-157. نیز بدرالدین زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن؛ ج 1، ص 323-322.
4. سیداحمدخان هندی؛ تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان؛ ص 4.
5. شعراء: 192-195.
6. یوسف: 2.
7. همان.
8. محمدبن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ ج 1، ص 14، ح 1. قندوزی؛ ینابیع الموده؛ ص 120.
9. صدوق؛ التوحید؛ ص 224، ح 3.
10. همان، ص 223-224، ح 2 و ص 224، ح 4.
11. آیاتی هستند که خداوند در آنها همگان را به مبارزه طلبیده که اگر میتوانند مثل قرآن یا ده سوره یا حتی یک سوره مثل آن بیاورند.
12. شعراء: 193-195.
13. ابوالفتح کراجکی؛ کنزالفوائد؛ ص 285-286.
14. صدوق؛ علل الشرائع؛ ج 1، ص 126، ح 8.
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول