سیمای حجاب در قرآن
نويسنده: سيد احمد فقيهى
مقدمه
ترجمه آيات
تفسير مفردات آيه
الغض: النقصان. (1)
1- كم كردن ديد چشم، به اين صورت كه سر را به زير بيندازد و يا صورت را برگرداند.
2- كم كردن، به معناى نگاه آنى كردن نه نگاه استقلالى.
الغض: اطياق الجفن. (2)
1- بستن چشم به صورت كامل و نگاه نكردن.
2- بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نكردن.
باتوجه به متعلقهاى مختلفى كه براى غض بصر مىتوانگرفت و با توجه به اين مطلب كه استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد در قرآن، صحيح باشد،هر كدام از چهار معناى غض با توجه به يكىاز متعلقها مىتواند صحيح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگيريم، معناى آن، بستن چشم به طوركامل مىباشد و اگر متعلق را زن يا مرد بگيريم معناى آن،كمكردن ديد يا آنى نگاه كردن مىباشد.
الخمار: روسرى و هرچيزى كه سر را بپوشاند (3) و از اينكه در آيه كريمه دستور داده كه زنها به وسيله خمار گردن وسينههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود كه خمار، اضافه براين كه سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد كه بتوان به وسيله آن گردن و سينه ها را پوشاند و همان طور كه از شان نزول آيه نيزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشت سر مىانداختند. پس خمار پارچه اى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج: به معناى شكاف است، اما در اضافه شدن به كلمه اى ديگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضميريا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و يا كنايه از عورتين است (4) و (5)
عورة: هر چيزى را كه انسان حيا دارد كه آن را آشكار كند، عورةگويند (6) و اگر به ضمير انسان اضافه شود معناى همان محل مخصوص را دارد.
الزينه: چيزى كه به وسيله آن زينت مىكنند. (مايترين به) (7) معناى لغوى زينت يا رواياتى كه زينت استثناء شده در آيه كريمه را "انگشتر" معنا كرده سازگاراست اما با توجه به رواياتىكه زينت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل"صورت و دست"تعبير مىكند و با توجه به قول اكثر مفسرين كه معناى زينت را"مواضع زينت" گرفته اند، مىتوان در معناى لغوى زينت توسعه داد كه هم شامل وسايل زينت شود و هم شامل مواضع زينت كه مقدارى از بدن باشد. «الزينة تحسين الشىء بغيره من لبسه او حلية او هيئة» (8)
الجيب: در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سينه ، كنايه آورده مىشود (9) و در آيه كريمه هم كه جيوب به ضمير نساء اضافه شده است، معلوم مىشود كه معناىآن، طوقه لباس نيست بلكه منظور ، همان گردن زنان است كه همان محل طوقه لباس است.
الاربه: به معناى حاجت (10) و گاهى شديد منظور است. (11)
متعلق غض در آيه شريفه
2- ممكن است به قرينه جمله بعدى كه حفظ فروج است، متعلق غض را فروج بگيريم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبايى فرمودهاند: «و على هذا يمكن انتقيد اولى الجملتين بنابنتها و يكون مدلول الاه هو التهى عن النظر الى الفروج » (14) .
3- مىتوان به قرينه مقابله دو آيه كه اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آيه اول، زنان و در آيه دوم، مردان بگيريم و از شان نزول آيه نيز اين وجه بيشتر از دو وجه قبلى استنباط مىشود.
شان نزول آيه
اين شان نزول، احتمال سوم در متعلق غض راتاييد مىكند; چونصحبتى از فروج ياكل محرمات نيست بلكه مورد، زن و مرد است.
مساله ملازمه
1- وجوب ستر و پوشش، ملازم است با حرمت نگاه. در هر مورد و موضعى كه امر به پوشش شدهاست، نگاه كردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دليلى براى وجوب پوشش به نظر نمىرسد و كاملا روشن است كه مثلا زن بايد بدنخود را بپوشاند اما آيا در منزل كه هيچ فردى نيست يا در حمام نيز پوشاندن بدن واجب استيا خير؟ پس معلوم مىشود كه وجوب پوشش، براى حفظ از نگاه است و معلوم مىشود مواضعىكه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2- بين عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمهاى نيست; زيرا ممكن است براى رفع حرج يا موارد ديگر، به عدهاى رخصت دادهشده كه مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به ديگران نيز اجازه نگاه داده نشده است; مثل مقدارى از بدن مرد كه وجوب پوشش ندارد ولى نگاه كردن زن هم جايز نيست.
3- بين جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست; زيرا اگر نگاه كردن جايز است، پس معلوم مىشودكه پوشش، واجب نيست ، به همان بيان سابق.
4- بين عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمهاى نيست. براى زن، نگاه به بدن مرد جايز نيست ولى براى مرد همپوشاندن واجب نيست ، به همان بيان سابق.
در اين دو آيه ، موضوعات ذيل، اهم مسائل طرح شده مىباشند.
1- مساله نگاه و به تعبير قرآن ، غض بصر.
2- مساله ستر و پوشش و به تعبير آيه، حفظ فروج.
3- مساله عدم جواز اطهار زينت براى زنان به ضرب خمار.
4- استثناى مقدارى از بدن ، از حكم وجوب پوشش، به تعبير «الا ما ظهر منها».
5- استثناى افرادى كه در مقابل آنها حكم الزامى پوشش از او براى زن، برداشته شده است، به تعبير«الا لبعوتهن...».
6- منع زنان از هرگونه عمل محرك و جلب كننده ، به تعبير«و لا يضربن بارجلهن...».
مساله نگاه
1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتين)
2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به يكديگر
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا
4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى
1- حرمت نظر و نگاه به فروج
اولا، نگاه به عورتين، چه نگاه مرد به مرد يا مرد به زن يا بالعكس، تمام موارد حرام است. آيه كريمه مى فرمايد: «يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم» به دليل روايت كه مى فرمايد: منظور از حفظ فروج در اين آيه، حفظ از نگاه است; يعنى بايد بپوشانند و هر موضعى از بدن كه واجب باشد پوشانده شود. مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن براى ايناست كه ديده نشود، پس نگاه كردن به آن حرام است و همچنين به دليل مقابله بين غض يصر و حفظ فرج كه اولا، نگاه مطرح شده بعدا حفظ، معلوم مىشود كه منظور از حفظ ، همان حفظ از نگاه است (16) و شايد كلام امام عليهالسلام هم اشاره به همين مقابله باشد.
استدلال قبل به آيه كريمه ، براى حرمت نگاه به عورتين از راه ملازمه بين وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جمله حفظ فروج; اما خود جمله «يغضوا من ابصارهم يا بغضض من ابصارهن» نيز دلالت بر حرمت نظر به فروج (عورتين) دارد كه متعلق غض را به قرينه حفظ فروج كه بلافاصله بعد از آنآمده است خود فروج بگيريم و معناى غض چشم، بستن باشد; پس آيه كريمه مىفرمايد: (امر مىكند) كه به عورتين نگاه نكنيد.اما صرف نظر از آيه، حرمت نگاه به عورتين بين فقها و مسلميناجماعى است و قابل ترديد و تشكيك نيست.
2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به يكديگر
«قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم»
آيه اول، به قرينه آيه دوم و تقابل بين اين دو آيه، خطاب به مردان و متعلق خطاب زنان است; يعنى مردان چشمان خود را از زنان فرو گيرند و به آنها نگاه نكنند و همچنين «قل للمؤمنات» خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; يعنى زنان نيز به مردان نگاه نكنند و يا از اين قسمت آيه، حرمت نگاه به زنان يا بخشى از بدن آنها معلوم مىشود « و لا يبدين زينتهن» بهزنان دستورداده شده كه زينتهاى خود را بپوشانند وآشكار نكنند و منظور از زينت ، مواضع زينت است، چون كه خود زينت، به خودى خود ، حرمت آشكار كردن ندارد بلكه چون اظهار زينت موجب اظهار موضع آن و بدن زن مىشود لذا آشكار كردن آن حرام است. (17) بعضى، وجوب پوشش دارد و به بيانى كه گذشت هر موضعى كه پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى
«قل للمؤمنين يغضوا منابصارهم ... و قل للمؤمنات يغضضن» متعلق غض در آيه، هركدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر، بستن چشم و ترك نظر نيست بلكه كنايه است از ترك استمتاع هركدام از زن و مرد از ديگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوكه. پس استمتاع و لذت بردن هركدام از زن و مرد از ديگرى جز در آندومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى كه اصل آن جايز است همراه شد با نوعى استمتاع ولذت و شهوت، همان چيزىاست كه آيه از آن نهى مىكند. مرحوم، آيت الله خويى -رحمةالله عليه - مىفرمايند: «فانها الايه تدل على لزوم كف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جميع انواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوكه والزوجه، و عليه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلك انماهوالنظر البحت لاالمشوب ينوع من الاستمتاع والتلذذ» (18)
6- جواز نظر و نگاه به صورت و دست بدون شهوت
«لاييدين زينتهن الا ماظهر منها». براى حرمت نظر به زن اجنبه ، به اين قسمت از آيه كريمه استدلال شد كه مىفرمايد: «لا يبدين زينتهن» ولى اين بخش نيز استثنايى دارد «الا ماظهر» مگر آنچه كه ظاهر است. در باره اين استثناء و اقوال مختلفى كه ذيل آن بيان شده است ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و كفين ، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصرا بايد گفت كه از «لايبدين»كه آشكار نكنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده كه «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضميمه روايات، صورت و دستها است در نتيجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبيه استثناء شدهاست، البته فقها; دراين مساله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه كفين ، بدون شهوت 2- عدم جواز، مطلقا 3- تفصيل بين دفعه اول كه جايز است و دفعه بعدى كه حرام است.
مساله پوشش
مساله پوشش فروج
1- به قرينه صدر آيه كه مساله غض بصر را مطرح مىكند و بعدا مساله حفظ فروج را ، معلوم مىشود كه در مقابل نگاه نكردن دستور به پوشاندن مىدهند. (20)
2- از امام صادق عليهالسلام ذيل همين آيه، نقل شده استكه فرمودند: هر آيهاى كه در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست، منظور حفظ از زناست مگر اين آيه كه منظور، حفظ از نگاه استكه همان پوشش است. «... كل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الايه فهو من النظر»روايات زيادى نيز دلالت بر وجوب پوشش عورة، در باب آداب حمام (21) دارد. اضافه بر اين كه سيره عملى قطعى، بر پوشش عوره، موجود بوده و هست.
مساله پوشش مخصوص زنان
اولا، زن بايد تمام بدن خود را اضافه بر عورتين بپوشاند واين مساله، بين مسلمين متفق عليه است (22) و آيه كريمه نيز دلالت براين مطلب دارد:
1- «يحقطن فروجهن» فرج در آيه ، اشاره به همان عورتيناست و در مورد زنها چندين روايت وارد شده است مبنى براينكه تمام بدن زن عورة است و در نتيجه، بايد پوشانده شود; مثل«المراة كلها عوره»، قال عليهالسلام: «انماالنساء عى و عورة». (23)
2- «و لا يبدين زينتهن» منظور از زينت، مواضع زينت است;يعنى بدن را بايد بپوشانند و فروج هم كه وجوب پوشش آن، قبلا بيان شد.
3- «ولايضربن بخمرهن على جبوبهن» ظاهر آيه كريمه، ايناست كه زنها بدن را مىپوشاندند ولى مقدارى از گردن آنها بازبود كه اين را هم مىفرمايد: بپوشانند.
ضمنا آيه «قواعد» (24) مىگويد كه زنان سالخورده مىتوانند مقدارى از پوشش خود را كنار بگذارند. معلوم مىشود كه زنان ديگر بايد تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنين آيه«جلباب» (25) ظهور واضحى در وجوب پوشش كل بدن دارد; چونكه جلباب جامهاى تقريبا سراسرى است كه كل بدن را مىگيرد، البته توضيح كامل آيه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا مىآيد.
مرحوم، آيهالله حكيم - رضوانالله عليه - مىفرمايند:
«يحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدين و يشيراليه قوله تعالى "وليضربن يخمرهن على جبوبهن ولايبدين زينتهن الا ليعولتهن ..." و قوله تعالى " والقواعد من النساء" وصحيح الفضيل وصيحيح البزنطى (26) وماورد فى حرمة النظر الى الاجنبيه نباء علىالملازمه بين حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فى ظاهرالنص و الفتوى». (27)
مقدار استثنا از مساله وجوب ستر
1- منظور از زينت در آيه، خود زينت نيست; چون كه مسلما خود زينت به خودى خود، حكم وجوب پوشش ندارد وآشكار كردن آن هم اشكالى ندارد (28) بلكه منظور، مواضع زينت است كه لازمه پوشاندن زينت ، پوشاندن بدن و لازمه آشكاركردن آن، آشكار كردن بدن است.
2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زيرا كه اولا، اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتياج به قرينه دارد كه در اينجا قرينهاى وجود ندارد.
مگر اين كه قول ابن مسعود را درتفسير"الا ما ظهر"بگيريم كه مىگويد: منظور لباس رويى است. دراين صورت استثنا منقطع مىشود. ولى قول ابن مسعود هم اولا"با قولابن عباس و سايرين كه تفسير كردهاند به صورت و دست معارض است اضافه براينكه از ظاهر آيه هم چنين بر مىآيد كه مقدارى از بدن كه قابل پوشاندن است مىخواهد استثناء كند. و ثانيا، ضمير «منها» كه به زينت ، برمىگردد، علامت اين است كه مستثنى از جنسمستثنى منه است و استثناء متصل است و ثالثا، اين كه لباس رالازم نيست بپوشانيد، مثل كلام لغوى مىماند; چون لباس، خودش براى پوشش است و اگر لباس را هم بنا باشد بپوشانند اولا دور لازم مىآيد و ثانيا كسى چنين چيزى را نمىگويد.
3- حال كه زينت مواضع زينت يعنى بدن شد و استثنا هم متصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعى است؟
كاملا مشخص است كه اگر زنى در مقام پوشش بدن خود باشد و تمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است كه خود به خود ظاهر مىماند، البته مىتواند اين دو موضع را نيز بپوشاند اما اگر نخواهيم كه عسر و حرج و زحمت زيادى بر او تحميل كنيم، صورت و دست او باز مىماند و منظور «الا ما ظهر منها» هم به قرينه روايات، همين دو موضع يعنى صورت و دست است.
چند نمونه از روايات
2- صحيحه زراره «الا ماظهر منها» قال الكحل والخاتم (30)
3- ابى صير ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسكه (31) و قول ابن عباس ... رفعه الوجه و باطن الكف (32) و قول مرحوم شيخ طوسى – رحمة الله عليه - اجمعوا ان الوجه والكفان ليسابعورة الجواز اظهارها فى الصلاة (33) و قول و مرحوم علامه طباطبايى - رحمهماالله - (35) البته قابل تذكر است كه در روايات، سرمه چشم كنايه از صورت، و النگو كنايه از دست است كه مواضع اين زينتها هستند. در نتيجه آيه كريمه از مقدار پوشش لازم ، وجه و كفين را استنتاء كردهاست. علاوه براين كه اين بخش از آيه نيز دلالت برعدم لزوم پوشش وجه وكفين دارد: « وليضربن بخمرهن على جيوبهن» بايد به وسيله روسرى خود ، گردن و سينههاى خود را بپوشانند. آيه كريمه، در مقام بيان حد و كيفيت پوشش زناناست و ابتدا ، حفظ فروج و بعد ، آشكار نكردن مواضع زينت را بيان نمودهاست. تنها موضعى كه باقى مانده و ممكن است كه گمان شود كه جزو استثنا «الا ما ظهر منها» مىباشد، گردن و سينهها است كه دستور مىدهد اين موضع را نيز بپوشانند اگرصورت و دست هم كه بيشتر از گريبان آشكار است و بيشتر مورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد لازم بود پوشانده شود، بايد آيه كريمه آن را بيان مىكرد.
مرحوم، آيت الله حكيم - رحمةالله عليه - مىفرمايند:
«ولايضربن بخمرهن على جیوبهن» مشعر باختصاص الحكم بالجيوب فلا يعم الوجوده. (36)
مرحوم، علامه طباطبايى - رحمةاللهعليه - مىفرمايند: (37) «... وليلقين باطراف مقانعين صدورهن ليسترتها بها».
مرحوم، طبرسى - رحمهاللهعليه - مىفرمايند: «امرن بالقاء المقاتع على صدورهن تعطيه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطى شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38)
مساله پوشش وجه و كفين
ابتدا ادله قائلين به وجوب پوشش را بيان مىكنيم همراه با جوابى براى هركدام و بعد، ادله قائلين به عدم وجوب پوشش.
ادله وجوب پوشش وجه و كفين
جواب دليل اول: اولا، آيه اطلاق ندارد و حذف متعلق همدليل بر اطلاق نمىشود; چون متعلق معلوم بوده و حذف شده است وجود كلمه «من» شاهد بر عدم عموميت در متعلقاست;چون تبعيضيه است. مرحوم آيةالله حكيم(ره) مىفرمايند:« والامر بالغض لاعموم فى متعلقه و حذفه لا يقتضيه اذ حمله علىالعموم لكل شىء ممتنع و لا سيما بملاحظه التعبير بقوله تعالى"منابصارهم" فان كلمه من ظاهره فى التبعيض والظاهر كونه بلحاظالمتعلق و تقدير كل شى من بدن المراة لا قرينة عليه بلالمناسب جدا بقرينة ما بعده ان يكون متعلقه الفروج» (39) و مرحوم، علامه طباطبايى - رحمةاللهعليه - نيز متعلق را فروج گرفتهاند: «ويكون مدلول الايه هوالنهى عن النظر الى الفروج» (40) ثانيا: هيچ ملازمهاى بين حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نيست. همانطورى كه عدهاى از فقهاء فرمودهاند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولى براى مرد پوشاندن واجب نيست.
دليل دوم: «لايبدين زينتهن الاماظهر منها» مىفرمايند: اطلاق«لايبدين زينتهن» وجه و كفين را نيز مىگيرد كه جزو زينتهايى است كه نبايد آشكار شوند و مىگويند: منظور از استثناى« الا ما ظهر منها » هم، بدن نيست، بلكه منظور، لباس است; كما اينكه ابن مسعود گفته است.
جواب: اولا، با وجود استثناى «الا ما ظهر منها» بلافاصله بعد از «لايبدين» اطلاقى منعقد نمىشود. ثانيا، قول ابن مسعود معارض است با قول ابن عباس و ديگران. ثالثا: لازمه قول ابنمسعود ، منقطع بودن استثناء و لغويت آن است; زيرا اگر بگويد: لباس را لازم نيست بپوشانيد، كلامى لغو است; چون قابل پوشاندن نبوده و دور لازم مىآيد. رابعا: روايات زيادى داريم مبنى براين كه منظور از استثناء وجه و كفين است كه روايات بعدا مىآيد.
دليل سوم: «لايبدين زينتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آيةاللهخويى - رضواناللهعليه - براى اثبات وجوب پوشش وجه و كفين، به اين قسمت از آيه، استدلال كردهاند و فرمودهاند:«هرچند از قسمت اول آيه، كه استثناء «الا ما ظهر» دارد، وجوب پوشش كل بدن، غير از وجه و كفين و عدم وجوب پوشش وجه و كفين استفاده مىشود، ولى قسمت قبل، در مقام بيان حكمظاهر شدن قسمتى از بدن است نه بيان حكم اظهار بدن براىديگران و حكم اظهار بدن براى ديگران را قسمت دوم، يعنى«لايبدين زينتهن الا لبعولتهن» بيان مىكند كه مطلقا بدون هيچاستثنايى آيه كريمه مىفرمايد: جز براى شوهر... بدن را آشكارنكند. در نتيجه، در مقام اظهار براى ديگران، هيچ موضعى از بدن استثناء نشدهاست و فقط بعضى از افراد استثناء شدهاند. پس تمام بدن حتى وجه و كفين، در مقابل مردان بايد پوشيده باشد. و اينكه قسمت اول كه همراه استثنا است فقط حكم ظهور فى حد نفسه را بيان مىكند و قسمت دوم، حكم اظهار براى ديگران را مىفرمايد: فعل"بداء"اگر متعلق آن بدون "لام" بيايد معناىآشكار نكردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه "لام"باشد معناى پوشاندن در مقابل ارائه به ديگران دارد لذا قسمت اول، معناى ظهور فى نفسه و قسمت دوم، معناى اظهار براى ديگران را دارد.
«البداء بمعنى المظهوركما فى قوله تعالى"بدت لهما سؤاتهما"و الابداء بمعنى الاظهار فاذا كان متعلقا شى و لم يكن متعديا يا للام يكون فى مقابل الستر واذا كان متعلقا باللام كان فى مقابل الاخفاء بمعنىالارائه و الاعلام و من هنا يظهر من آلايه الكريمه فان قوله عز وجل اولا « و لا بيدين زينتهن الا ما ظهر منها» انما يعبد وجوب ستر البدن الذى هو موضع الزينه و حرمة كشفه ماعدا الوجه والكفين فى حين ان قوله ثانيا « و لا يبدين زينتهن الا لبعوتهن» يفيد حرمة اظهار بدنها وجعل الغير مطلعا عليه واراءته مطلقا من دون فرق بين الوجه واليدين (41)
بعدا ايشان رواياتى را كه وجه و كفين را استثناء كرده توجيه مىكنند و تطبيق مىدهند بر نظر خودشان، مىفرمايند: رواياتىكه وجه كفين را استثناء كرده مربوط به همان قسمت اول آيه است كه خود آيه استنثا دارد و رواياتى كه وجوب پوشش وجه وكفين رابيان مىكند. (42) مربوط به قسمت دوم آيه است.«فان هذهالايه تصدى لبيان حكمين، حكم الظهور فى نفسه عند احتمال وجود ناظر محترم و حكم الاظهار للغير عندالقطع بوجود ناظر محترم والذى يطهران الروايات الوارده فى تفسير هذه الايه الكريمه تؤكد ماذكرناه من التفصيل فان بعضها نسال عن القسم الاول و بعضها عن القسم الثانى». (43)
جواب: اساس استدلال ايشان براين است كه معناى فعل«لايبدين» با آوردن و يا نياوردن "لام" تغيير مىكند در صورتى كه در مقام استعمال، غير از آن ممكن نيست; چون كه آيه، اولا، مىخواهد مقدارى از بدن را كه حكم وجوبى پوشش دارد ومقدارى كه حكم وجوب پوشش ندارد بيان كند و در مقام تعرض به افراد ديگر نيست، لذا متعلق را همراه با "لام" نياورد و ثانيا، مىخواهد حكم زن در مقابل ديگران را بيان كند، پس مجبور است متعلق را همراه "لام" بياورد. اما اين كه معناى فعلتغيير پيدا مىكند صرف استظهار است ودليلى ندارد. لغوى هماين را نگفتهاست. ثالثا، حكم ظهور فى حد نفسه يا احتمال وجود ناظر محترم يعنى چه؟ اگر ناظر نيست كه اصلا حكم پوشش هم نيست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانى وقوى است كه مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنهكند واگر احتمال غير عقلانى و ضعيف است مثل عدم وجود ناظر است، پس دراين صورت، با معناى ايشان هيچ موردى براى قسمت اول آيه باقى نمىماند. رابعا، توجيه روايات قرينهاى ندارد و صرف احتمال است.
پي نوشت :
1- طبرسى، مجمع البيان، (طهران:العمليةاسلاميه، 1383 ق)، ص 137;فيروزآبادى، قاموسالمحى، (بىجا: موسسهالرسالة، 1407ه)، چ دوم،
2- الزبيدى،تاجالعروس،(بيروت:دارمكتبةالحياة،);آلوسى، روحالمعانى،(بيروت: داراحياءالتراثالعربى،)،ج 18، ص 138
3- فيروزآبادى،پيشين;جوهرى،الصحاح،(بيروت:دارالعلمالهلايين،); راغب اصفهانى،مفردات راغب،(بيروت: دارالمعرفة،)
4- احمدبنفارس، مقايس اللغه،(مصر: شركتمكتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل يدل علىتقنح فىالشى و من ذلك الفرجه
5- مفردات راغب،پيشين
/س