ضرورت ها و رسالت های تشیع
نويسنده:آیت الله مصباح یزدی[4]
تشیع و غربت آن در عصر حاضر
به گمان بنده, در میان همه ادیان و فرق, هیچ دین و مذهبی غریب تر از مذهب شیعه نیست و در میان رهبران مذاهب ـ به شهادت تاریخ و به شهادت تاریخ شناسان ـ كسی به غربت علی ابن ابی طالب ـ علیه السلام ـ نمی رسد. و شاید این میراثی است كه برای شیعیان باقی خواهد بود تا زمانی كه صاحب امر ظهور بفرمایند و اسلام و تشیع را از غربت نجات دهند. ما در طول این چهارده قرن, كسانی را داشته ایم كه حقیقتاً در عالم نمونه بوده اند. شاید اگر بارزترین آنها را بخواهیم نام ببریم اصحاب سید الشهداء ـ علیه السلام ـ هستند. در میان علما هم بوده اند كسانی كه تمام عمرشان را خالصانه, مخلصانه و سخاوتمندانه در راه شناختن عالم تشیع و ترویج مذهب حق سپری كرده اند و در این راه از هیچ چیز فروگذار ننموده اند.
تكلیف شیعه در عصر حاضر
وقتی تصمیم گرفتیم تشیع را خودمان بهتر بشناسیم تا بعد نوبت به سایر مراحل برسد, وارد یك دریای بیكران می شویم و می بینیم آن قدر ابعاد گسترده ای دارد كه به هر گوشه اش بیندیشیم, از عظمت و وسعت, آن چنان است كه ما را مبهوت می كند. و جای تعجبی نیست؛ زیرا بالاترین رحمت الهی برای انسان ها اسلام است كه خدا برای نجات همه انسان ها تا روز قیامت نازل كرده و حقیقت تشیع چیزی جز اسلام واقعی نیست و اگر اسلام برای سعادت همه انسان ها, در همه مكان ها و در همه زمان ها نازل شده, بار مسئولیتش به دوش حاملان اسلام است كه ما خود را حاملان واقعی آن می دانیم؛ زیرا پیروان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستیم.
در بخش هایی از معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تلاش های چشمگیری شده است, بخصوص در رویارویی با مخالفان و كسانی كه تعمد داشتند نسبت به مذهب شیعه موضع منفی داشته باشند. در مقابل آن ها, انگیزه ای قوی در علما و بزرگان ما به وجود آمده كه تلاش های چشمگیر و خستگی ناپذیری را متحمل شوند. نمونه اش در عصر ما, تلاشی است كه علامه بزرگوار, مرحوم آقای امینی ـ رحمه الله علیه ـ انجام داد. شكَرَ الله سعیه و حَشره مع موالیه . در گذشته هم نظیر این ها بوده و البته با فراهم شدن امكانات جدید برای تحقیق, باید بر این تلاش ها افزوده شود و راه برای تحصیل آیندگان بهتر باز شود. در این زمینه ها هم كسانی مشغول هستند و دعا می كنیم كه خدا بر توفیقات آنها بیفزاید.
ولی ما به بعضی ابعادش كمتر توجه كرده ایم. در اطراف جهان, افراد زیادی بخصوص به ابعاد شیعه شناسی پرداخته اند و مراكزی برای شیعه شناسی در دنیا تأسیس شده كه یكی از مهم ترین آنها در دشمن ترین كشور ها نسبت به اسلام و تشیع وجود دارد و شاید خیلی ها ندانند كه یكی از مراكز بزرگ شیعه شناسی در اسرائیل است, و نیز همه می دانند كه فعالیت های زیادی برای شیعه شناسی در امریكا انجام می گیرد.
ولی خود ما, كه عاشق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و حامل میراث آنها هستیم, از این فعالیت ها غافلیم. آن ها غیر مستقیم از كارهای ما هم استفاده می كنند, در حالی كه ما كارهایمان پراكنده و بی نظم و بی برنامه و بی سامان است. آن ها با شیطنت هایی كه دارند از میان ما كسانی را انتخاب می كنند و به صورت های گوناگون از آن ها سوء استفاده می كنند. به هرحال, به این بخش كمتر توجه شده كه البته یك بخش نیست, بلكه طیفی از فعالیت هاست.
از بركات برقراری نظام اسلامی در این كشور, تشكیل مجامع و مؤسسات تحقیقاتی است كه زمینه را برای فعالیت محققان فراهم می نماید. متأسفانه كسانی كه باید از این فرصت ها استفاده كنند, بعضیهاشان امثال بنده هستند كه هم از لحاظ بضاعت علمی و هم از لحاظ توانایی جسمی و فكری و هم از جهات دیگر بسیار ضعیف و ناتوان هستند. از خدا می خواهیم كه این احسان را خودش اتمام بفرماید؛ برما منت بگذارد كه اشخاصی با انگیزه, پرتلاش, پرانرژی, آگاه و زمان شناس به این مجامع و مؤسسات ملحق شوند و از امكاناتی كه هر چند محدودند, بهره برداری كنند و برای انجام تكلیف سنگینی كه اشاره كردم ـ كه سنگین ترین تكالیف است كه در این زمان بر عهده انسان آمده ـ استفاده كنند. از امثال بنده دیگر گذشته است, ولی عزیزانی كه در سنین جوانی هستند و قدرت بدنی و فكری دارند, باید این فرصت ها را غنیمت بشمارند و با توكل بر خدا و توسل به خود اهل بیت ـ علیهم السلام ـ قدم های برجسته ای در این راه بردارند و دِینی را كه به اسلام و تشیع دارند ادا كنند.
محور تشیع امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ است و یكی از غربت های ایشان این است كه كلماتشان هم مهجور مانده. با وجود موقعیت عظیمی كه نهج البلاغه در عالم دارد, اما خود بنده با این كه قریب هفتاد سال از عمرم گذشته است, بسیار كم از این كتاب شریف و از سایر كلمات اهل بیت ـ علیهم السلام ـ, بخصوص كلمات خود امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ, استفاده كرده ام. به نظرم آمد حالا كه گرد هم آمده ایم جمله ای از نهج البلاغه بخوانم, بلكه نورانیت كلمات امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در قلوب ما بتابد؛ آن ها هم كه قلب نورانی دارند, نورانیتر شوند. قطعه ای را انتخاب كرده ام كه نسبت به هدفی كه در نظر داریم و بیان موقعیت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نسبت به اسلام, می تواند راهگشا باشد؛ چون بسیاری هستند كه شیعه را فقط به نام یك فرقه می شناسند. فرقه ها در عالم زیادند. برخی دوست دارند ـ مثلاً ـ درباره یك فرقه در افریقا, یا در ژاپن و یا در چین تحقیق كنند, عده ای هم درباره شیعه تحقیق می كنند و یك پدیده تاریخی را بررسی می كنند. كسان دیگری هم با گرایش های مختلف جامعه شناختی, سیر تحولات پیدایش این جمعیت و این فرقه را بررسی می كنند كه از اول چگونه شروع شد و بعد چه تحولاتی پیدا كرد و چه آثاری بر جوامع بخشید و چه تأثراتی از جوامع پذیرفت. همه این كارها كارهای خوبی است.
ضرورت شناخت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ
درباره حضرت علی ـ علیه السلام ـ آمده است كه «سدَّ الابوابَ الاّ بابَه.»[2] چه خصوصیتی دارد كه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ حق داشتند ـ مثلاً ـ با حال جنابت وارد مسجد شوند, بر خلاف دیگران؟ یا تدبیر های زیاد دیگری كه برای معرفی حضرت علی ـ علیه السلام ـ به عنوان جانشین پیامبر اندیشیده شده؛ مانند داستان «یوم الانذار» و دیگر معرفی ها كه تا روزهای آخر و تا لحظات آخر عمر پیامبر ادامه داشت. این ها چه خصوصیتی دارند؟
بدون شك, ما احتمال دیگری نمی توانیم بدهیم كه این تدابیر حكیمانه جز برای هدایت انسان ها بوده باشند؛ یعنی اگر ممكن بود از راه دیگری انسان ها با سعادتشان آشنا شوند و راه تقرب به خدا و كمال انسانیت را جز از راه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ پیدا كنند, این همه بر این موضوع تأكید نمی شد. به هر حال, این سؤال جدی مطرح است و متأسفانه امثال بنده زیاد تلاش نكرده ایم تا این سؤال را خوب جواب بدهیم كه شیعیان قانع شوند.
راز بعثت نبی اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در سخن حضرت علی ـ علیه السلام ـ
«خداوند محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را بحق بر انگیخت تا بندگانش را از حلقه پرستش بت ها در آورده , به مدار عبادت خود وارد كند, و از طاعت شیطان نجات داده, به گردونه طاعت خود بیاورد؛ به وسیله قرآنی كه معنایش را روشن و بنیانش را استوار كرد, تا بندگان خدای خود را پس از جهل به او بشناسند, و پس از انكار (زبانی) او به وجودش اقرار نمایند, و پس از انكار (قلبی) او وجودش را ثابت بدانند. خداوند سبحان بدون این كه او را ببینند, خود را در قرآن به وسیله آیات قدرتش نشان داد, و آنان را از سطوتش بیم داد, و چگونگی هلاكت اقوام را به كیفرها, و درو شدنشان را به عذاب ها ارائه نمود.
پس از من, به زودی بر شما روزگاری رسد كه در آن چیزی پنهان تر از حق, و آشكار تر از باطل, و فراوان تر از دروغ به خدا و پیامبرش نباشد. نزد مردم آن زمان, اگر قرآن را به درستی تلاوت كنند, متاعی كسادتر از آن یافت نشود, و اگر در معانی آن تحریف ایجاد كنند, كالایی رواج تر از آن نباشد, و در شهر ها چیزی بدتر از معروف و بهتر از منكر پیدا نشود. قرآن را حاملانش كناری اندازند, و حافظانش آن را از یاد ببرند. در آن روز, قرآن و تابعان حقیقی اش مطرود و در تبعیدند, و چون دو یار همراه در یك راهند, كه پناه دهنده ای آن دو را پناه ندهد. بنابر این, كتاب و اهلش در آن زمان میان مردمند اما بین آنها نیستند, و با مردمند ولی با آنان نمی باشند؛ چرا كه گم راهی با هدایت توافقی ندارند, گرچه یك جا جمع شوند. آن مردم در تفرقه متحد, و از جماعت رویگردانند, گویی آنان پیشوای قرآنند, نه قرآن پیشوای آنان. از این رو, از قرآن نزد آنان جز اسمی نماند, و از كتاب خدا جز خط و نوشته ای نشناسند. پیش از این نیكوكاران را به هر عقوبتی دچار كردند, و صدق آنان را بر خدا بهتان نامیدند, و كار نیكشان را كیفر بد دادند.
كسانی كه پیش از شما بودند به طول آرزو هایشان و نهان بودن زمان مرگشان به معرض هلاكت درآمدند, تا مرگشان رسید؛ مرگی كه با فرا رسیدن آن عذر خواهی پذیرفته نمی گردد, و فرصت توبه از دست می رود, و به سبب آن سختی جان كندن و عذاب بر آدمی فرود می آید.
ای مردم! بدون شك آن كه خیر خود را از خدا خواهد موفق گشته, و هر كه گفتار حق را دلیل خود قرار دهد به استوار ترین راه هدایت شده؛ زیرا كه قطعاً پناهنده خدا در امان, و دشمن خدا هراسان است. و آن كه عظمت حق را شناخت شایسته نیست خود را بزرگ شمارد؛ زیرا بزرگی آنان كه با عظمت حق معرفت دارند این است كه در برابر او فروتنی كنند, و سلامت آنان كه از قدرت حق آگاهند این است كه تسلیم او باشند. پس از حق نگریزند, آن گونه كه سالم از كچل, و تن درست از بیمار می گریزد, و بدانید راه حق را نشناسید, مگر كسانی را كه آن را ترك كردند بشناسید, و پیمان قرآن را محكم نگیرید, مگر به آنان كه عهد كتاب را شكستند شناخت پیدا كنید, و متمسك به آن نشوید, مگر به وضع آنان كه آن را به جانبی انداختند معرفت پیدا نمایید. همه این واقعیات را از اهلش (كه اهل بیت پیامبرند) بخواهید؛ زیرا آنان حیات علم و مرگ جهلند؛ آنان كه سخنان حكیمانه شان شما را از دانششان, و سكوتشان از گفتارشان, و ظاهرشان از باطنشان خبر میدهد, نه در مخالفت با دین اند و نه در دین اختلاف می كنند. دین در میان اهل بیت گواهی است راستگو, و ساكتی است گویا»[3]
امیدواریم كه بویی از این سیره و سنت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به مشام ما برسد و این تحقیقات و تلاش های علمی و فعالیت های عملی در جهتی باشند كه كسانی در جامعه اسلامی و شیعه تربیت بشوند كه شباهت داشته باشند به كسانی كه علی ـ علیه السلام ـ دوست می دارندوفّقنا الله و ایّاكم لِما یُحبُّ و یَرضی و جَعلنا من شیعه اهلِ البیتِ و محبیّهم و السلامُ علیكم و رحمه الله . / م
پی نوشتها:
[1] . محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج8, ص 368.
[2]. همان, ج33, ص 219.
[3]. امام علی ـ علیه السلام ـ, نهج البلاغه, خطبه 147, ترجمه حسین انصاریان, تهران, پیام آزادی, ج اول, 1377, ص 320.
[4] . متن فوق سخنرانی آیت الله مصباح یزدی ـ ریاست مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تاریخ 29/1/81 در شیعه شناسی می باشد.
/خ