گرداب شهوت و گردباد شبهه

قال على (عليه السلام) : «اياك والوقوع فى الشبهات و الولوع بالشهوات فأنهما يقتادانك الى الوقوع فى الحرام و ركوب كثير من الآثام ؛از فرو رفتن در شبهه‏ها دورى گزينيد و از وابستگى و اسارت شهوتها بپرهيزيد، زيرا اين دو شما را به گرفتار شدن در گناه و ارتكاب معاصى مى‏كشانند.»(1) در اين بيان نورانى امام على(علیه السلام) به دو هشدار بزرگ اشاره مى‏كند كه هم انديشه سوزند و هم جامعه سوز. يكى شبهه و ديگرى شهوت.
يکشنبه، 7 تير 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گرداب شهوت و گردباد شبهه
گرداب شهوت و گردباد شبهه
گرداب شهوت و گردباد شبهه





قال على (عليه السلام) : «اياك والوقوع فى الشبهات و الولوع بالشهوات فأنهما يقتادانك الى الوقوع فى الحرام و ركوب كثير من الآثام ؛از فرو رفتن در شبهه‏ها دورى گزينيد و از وابستگى و اسارت شهوتها بپرهيزيد، زيرا اين دو شما را به گرفتار شدن در گناه و ارتكاب معاصى مى‏كشانند.»(1)
در اين بيان نورانى امام على(علیه السلام) به دو هشدار بزرگ اشاره مى‏كند كه هم انديشه سوزند و هم جامعه سوز. يكى شبهه و ديگرى شهوت.
شبهه فضاى فكر و انديشه و تفكر آدمى را مه آلود مى‏كند و حق و باطل را بر او مشتبه مى‏نمايد و بنيادهاى استوار فكرى و عقيدتى او را متزلزل و سست مى‏سازد.
به همين جهت اسلام به وقوف و توقف در هنگام شبهه و شبهه آفرين‏ها دستور داده و از وقوع و فرو رفتن نهى كرده و اعلام خطر نموده است. شبهه گردبادى را مانند است كه انسان را با خود مى‏برد و او را در وادى و فضاى تاريك و نامعلومى رها مى‏سازد.
همواره شبهه سازان شيطان صفت در برابر انديشه و عقيده حق باوران سرعت‏گير و دست انداز آفريده‏اند تا حركت شتابان آنان را كند سازند و شايد بتوانند در اين ميان و در اين فرصت طعمه‏اى را به چنگ آرند و رهزن انسان‏هاى به راه افتاده شوند.
وظيفه هر مسلمانى آن است كه در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح يقين مسلح گردد.
على(علیه السّلام) در اين زمينه مى‏فرمايد: «انما سميت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولياء اللّه فضيائهم فيها اليقين، ودليلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فيها الضّلال، و دليلهم العمى، فما ينجو من الموت من خافه، ولا يعطى البقاء من احبّه»(2)
شبهه را از اين رو شبهه نام نهاده‏اند كه شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى كه آنان را در تاريكيهاى شبهه راهنمايى كند.يقين آنه است و راهنماى آنها مسير هدايت است ولى دشمنان خدا گمراهيشان آنها را به شبهات دعوت مى‏كند و راهنماى آنها كورى باطن است، آن كس كه از مرگ بترسد هرگز به خاطر اين ترس، از مرگ نجات نمى‏يابد، همانطور كه هر كس مرگ را دوست دارد براى هميشه در اين جهان باقى نخواهد ماند.

گرداب شهوات

راغب واژه شناس خبره در معناى شهوت گفته است:
شهوت، كشش نفس به سمت و سوى چيزى است كه آن را مى‏خواهد و اين بر دو گونه است:
1ـ كشش راستين
2ـ كشش دروغين
شهوت و كشش مثبت همان خواست ضرورى و طبيعى است كه در وجود آدمى به وديعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواسته‏هايى از قبيل زن دوستى، فرزندخواهى و...)
و اما كشش و شهوت دروغين و منفى آن است كه انسان به چيزهايى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چيزهايى كشيده شود كه نياز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نيست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عياشى قرار دارد.
در بين شهوت، شهوت جنسى از همه بيشتر خودنمايى مى‏كند و به گفته روانكاوان:
«غريزه جنسى از نيرومندترين غرايز انسان است، تاريخ معاصر و گذشته نيز تأييد مى‏كند كه سرچشمه بسيارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از اين غريزه بوده است.»(4)
در قرآن كريم هم نسبت به اين گونه شهوتها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى كرده است.
البته بايد دانست كه آنچه در اسلام نسبت به آن نكوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زيرا شريعت الهى هيچ‏گاه بر خلاف قانون خلقت و آفرينش فرمان نمى‏دهد، آنچه در شريعت اسلامى از آن نكوهش و مذمت شده آن است كه انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و يا تفريط گرفتار گردد.
به برخى از آيات قرآن در اين زمينه اشاره مى‏كنيم:
«زيّن للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ذلك متاع الحياة الدنيا و اللّه عنده حسن المآب».(5)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‏هاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند، سرمايه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نيك (و زندگى جاويدان) نزد خداست.
گرچه ظاهر آيه شريفه شامل هوسهاى شيطانى و علاقه‏هاى الهى و فطرى هر دو مى‏شود، اما قول درست قرآن است كه بگوئيم: زينت دهنده اين امور خداوند است كه از طريق دستگاه آفرينش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه اين امور را قرار داده تا آنان اين سرمايه‏ها را در مسير خوشبختى و سعادت و سازندگى خويش به كار گيرند، البته گروهى از انسانها اين سرمايه‏ها را در مسير نادرست و ضد تكاملى به كار مى‏گيرند و با دست خويش خود را در گرداب ماديات و شهوات جنسى گرفتار مى‏سازند و هرچه جلوتر مى‏روند در اين باتلاق بيشتر فرو رفته و هنگامى به خود مى‏آيند كه كار از كار گذشته و راه برگشت برايشان سخت و دشوار و گاه غير ممكن مى‏شود.
از اين رو در جاى ديگرى از قرآن از آنهايى كه استفاده بهينه و درست را از اين غرايز و نعمت‏هاى خدادادى نكرده‏اند به عنوان «پيروان شهوتها و يا شهوت پرستان» ياد كرده است:
«و يريد الذين يتبعون الشهوات ان تميلوا ميلا عظيما»(6) اما آنها كه پيرو شهواتند مى‏خواهند شما به كلى منحرف شويد.
شهوت پرستانى كه در امواج گناهان غرق شده‏اند و گرفتار بى‏بند و بارى همراه با آلودگى و نكبت و پستى شده‏اند از مسير خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بيراهه گرفتار گرديده‏اند. اين گونه كسان به انواع جنايات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نيز ناامن و ناگوار ساخته‏اند.

هشدارهاى پيشوايان معصوم(علیهم السّلام)

پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم(علیهم السّلام) و دست پروردگان مكتب آنان نسبت به اين خطر اجتماعى و آفت و آسيب بزرگ بشرى هشدارها داده‏اند و در كنار آن به راهكارهاى هدايتى و مثبت نيز اشاره نموده‏اند كه به برخى از آنها در اين نوشتار اشاره خواهيم كرد.

درگيرى عقل و نفس

همواره بين عقل و نفس آدمى درگيرى و جدال و كشمكش وجود داشته و دارد.
در اين ميدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عكس، آن گاه كه عقل اسير نفس گردد و بعد حيوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه كند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مى‏گردد و شكست همراه با رسوايى و ذلت نصيب او شده است.
اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه كند گامى بزرگ در مسير كمال و تكامل بشرى برداشته شده و اين چنين انسانى به عنوان مجاهد در صحنه پيكار جهاد اكبر شناخته مى‏شود.
على(علیه السّلام) مى‏فرمايد:
«كم من عقل اسير تحت هوى امير»(7)
چه بسا عقلى كه اسير گرديده و چه بسا هوسى كه امير شده است.
و نيز مى‏فرمايد:
«قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت عليها نفسه».(8)
تمايلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را ميرانده‏اند و او را واله و شيفته نفس خود كرده‏اند.
و نيز فرمود:
«من لم يملك شهوته لم يملك عقله.»(9)
آن كس كه مالك شهوت خود نباشد مالك عقل خويش نيز نخواهد بود.

سقوط انسانيت

انسان اگر بر اثر پيروى از شهوات از بزرگراه هدايت دور شود و در وادى وحشتناكى قرار گيرد كه بيرون آمدن از آن به آسانى امكان‏پذير نيست.
على(علیه السّلام) فرمود:
«غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلك».(10)
پيروزى شهوت مصونيت فطرى و اخلاقى را از انسان مى‏گيرد و او را به وادى هلاكت مى‏كشاند.
و يا فرمود:
«من تسرّع الى الشهوات تسرّع اليه الآفات.»(11)
آن كه با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مى‏آيد.
در فرهنگ دينى هشدارهاى شديد و بازدارنده‏اى در اين زمينه به چشم مى‏خورد كه توجه به آن سالك و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بيدار مى‏سازد اميربيان مولاى متقيان مى‏فرمايد:
«اياكم و تحكم الشهوات عليكم...»(12)
مبادا كه شهوتها بر شما حاكم شوند (و شما را محكوم و مغلوب سازند.)
و نيز مى‏فرمايد:
«اياكم و غلبة الشهوات على قلوبكم...»(13)
مواظب باشيد (سيل) شهوتها (و لشكر خواسته‏ها، خانه دلهايتان را تسخير نكند) و بر شما غالب نشود.
شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر كدام لشكرى خطرناك است كه اگر به دژ مستحكم دل و جان آدمى راه پيدا كنند حقيقت و هويت آدمى را دگرگون مى‏سازند و از اين موجودى كه مى‏تواند به (اعلى عليين) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلين) مى‏سازند
خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
دل جايگاه يار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر اين جايگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را ديو نفس مى‏گيرد و آدمى پست‏تر از حيوان مى‏شود.
امكان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هيچكس نمى‏تواند اطمينان داشته باشد كه در زندگى بى‏لغزش به پيش خواهد رفت، غير از معصومان همه در معرض لغزيدن و سقوط و تهاجم شيطان‏ها هستند همه بايد خود را بيابند، خود را رَصَد كنند تا در دام هوا و هوس ها و شهوت ها گرفتار نشوند.
مقام معظم رهبرى در اين زمينه سخنان راهگشا و هشدار دهنده‏اى دارند كه به بخشى از آن اشاره مى‏كنيم:
«گمان مصونيت را مطلقا در خودمان نبايد راه بدهيم، يعنى هيچ كس نبايد بگويد وضع ما كه روشن است و مثلا در خط صحيح و در خط دين و خدا داريم حركت مى‏كنيم و منحرف نمى‏شويم، نه چنين چيزى نيست. امكان لغزش و انحراف از خط مستقيم براى همه هست و همه هم وسيله اجتناب از اين انحراف را دارند، يعنى اين طور نيست كه يك سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوييم هر كس در اين راه حركت مى‏كند ناگزير بايد لغزش پيدا كند، نه انسان مى‏تواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونيت از انحراف هم تضمينى نيست... وسيله عدم انحراف و پرهيز از انحراف چيست؟
مراقبت از خود، بايد مراقب بود، اگر از خود مراقبت كنيم منحرف نمى‏شويم، اگر از خود مراقبت نكنيم يا از ناحيه سستى و ضعف در پايه‏ها و مبانى عقيدتى، انحراف به انسان روى مى‏آورد يا از ناحيه شهوات به انسان روى مى‏آورد حتى كسانى كه پايه‏ها و مبانى آنها محكم است، شهوات نفسانى برنگاه و بينش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مى‏يابد و انسان را منحرف مى‏كند كه ما مواردش را ديديم.»
در اين خصوص چند آيه در قرآن هست، اما اين آيه كه در مورد قضيه احد است خيلى انسان را تكان مى‏دهد، مى‏فرمايد:
«ان الذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ماكسبوا.»(14) يعنى كسانى كه در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از ميدان جنگ روبر گرداندند و اين همه خسارت بر نيروى نو رسته اسلام و حكومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماكسبوا) بود، كارهايى بود كه قبلاً سرخود آورده بودند.
دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را اين طور جاها ظاهر مى‏كند.
آيه شريفه ديگرى مى‏فرمايد:
به اينها گفته شد انفاق كنيد، ولى به تعهد خود عمل نكردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد:
«فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)
يعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى كه با خداى خود دارد، بى‏توجهى نشان داد و خلف وعده كرد، نفاق بر قلب او مسلط مى‏شود، بنابراين اگر ما بى‏توجهى كنيم و تن به شهوات و هواها بسپاريم ايمان مغلوب و عقل مغلوب مى‏شود و هوا و هوس غالب.»(16)

صعود و پرواز انسانيت

طيران مرغ ديدى تو ز پايبند شهوت
بدر آى تا ببينى طيران آدميت
بسيارند كسانى كه بر اثر پيروى از دستورات خداى عليم حكيم و آموزه‏هاى پيامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(علیه السّلام) از دام و دانه گريختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبكبار و سبكبال در آسمان فضايل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست يافتند.
على(علیه السّلام) مى‏فرمايد:
«من ترك الشهوات كان حراً»(17)
آن كه از شهوت بگذرد آزاده است.
البته شرط رسيدن به اين آزادى و آزادگى آن است كه انسان اولاً معرفت شايسته نسبت به خدا پيدا كند و ثانياً خود را به راهنمايان امين و ره طى كرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو كند تا در پرتو هدايتهاى آنها ره بپيمايد و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حركت كند.
طى اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظلمات است به ترس از خطر گمراهى
امام خمينى (رحمت الله علیه) آن انسان حكيم خودساخته و از خود عبور كرده در كتاب شريف «چهل حديث» مى‏نويسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهايى است كه باطن آن آزادى در ربوبيت است به واسطه عبوديت حق و توجه به نقطه واحده مركز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهيه، چنان حالتى در قلب پيدا مى‏شود كه قهر و سلطنت بر همه عوالم كند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پيدا شود كه جز در پيشگاه ربوبيت و آنها كه اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد.
... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنت‏هاى ظاهره كه از حريت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بويى نبرده و بنده ذليل و عبد مطيع نفس و هوى هستند... سلسله‏هاى پيچ در پيچ شهوات و هواها را پاره كن و كُندِ قلب را بشكن و از اسارت بيرون بيا و در اين عالم آزادانه زيست كن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت اين اسارت را در آنجا حاضر خواهى ديد... انسان عاقل رئوف به حال خود بايد به هر وسيله‏اى كه شده خود را از اين اسارت خارج كند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حيات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به كلى مسخر نشده، در مقابل آن قيام كند.»
و در ادامه تازيانه سلوك را اين گونه مى‏نوازد:
«اى عزيز، با آن كه اين عالم دار جزانيست و محل بروز سلطنت حق نيست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بيرون ايى و به عبوديت حق گردن نهى و دل را موحد كنى و زنگار دوبينى را از آيينه روح بزدايى و قلب را به نقطه مركز به كمال مطلق متوجه كنى. در همين عالم آثار آن را به عيان مى‏يابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مى‏شود كه محل ظهور سلطنت تامه الهيه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بيشتر گردد: لايسعنى ارضى و لاسمائى بل يسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18)
از آنچه در اين فصل از نوشتار آورديم معلوم شد كه:خطر شبهات فكرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسيبى جدى و عمومى است، اگر خانواده‏ها و محيط اجتماعى مصونيت پيدا نكنند و پيشگيرى ننمايند، دود اين آتش‏ها دير يا زود به چشمان خواهد رفت، اين دو آفت و خطر آن اندازه ويرانگر است كه على(علیه السّلام) با شگفتى از آن ياد كرده و مى‏فرمايد:
«فياعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دينها لايقتصون اثر نبى ولايقتدون بعمل رضى، ولايؤمنون بغيب(19) و لا يعفّون عن عيب، يعملون فى الشبهات و يسيرون فى الشهوات...» (19)
شگفت‏انگيز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروههاى پراكنده با اين دلائل مختلفى كه بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پيغمبرى مى‏نهند، و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مى‏كنند، نه به غيب ايمان مى‏آورند. و نه خود را از عيب بركنار مى‏دارند.
به شبهات عمل مى‏كنند و در گرداب شهوات غوطه‏ورند.
اين هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دينى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با اين پشتوانه فكرى، فرهنگى و معنوى كه دارند، در عمل به گونه‏اى زندگى مى‏كنند و عمل مى‏نمايند كه گويى به هيچ دين و آيينى پايبند نيستند چهره بازار و اداره و كارگاه و كارخانه اسلام راستين را نشان نمى‏دهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پيشرفت كرده و بسيارى از ماها در خواب غفلت بسر مى‏بريم.

شهوت پرستى بستر تهاجم فرهنگى

استكبار جهانى در جريان تهاجم فرهنگى نخست بستر سازى و فضاسازى مى‏كند آن گاه به آمال و آرزوهاى ننگين و انسانسوز خود مى‏رسد يكى از زمينه‏هاى تهاجم فرهنگى، به راه انداختن جريان ابتذال جنسى و گسترش سكس و مسائل مربوط به غريزه جنسى است.
سردمداران جريان استكبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر كشورهاى ديگر، به ويژه كشورهاى مسلمان زير ساخت‏هاى عقيدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مى‏سازند آن‏گاه به لشكر خود دستور حمله و تهاجم مى‏دهند.
جريان اندلس نمونه بارزى از اين سياست شيطانى آنان است غيرت‏ها را غارت كردن يكى از برنامه‏هاى اصلى و اساسى آنهاست.
اگر مسؤولان و رهبران جامعه دينى در برابر سيل سياست‏هاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستكبران برنامه‏ريزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند اين سيل بنياد ارزشهاى دينى را سست و خسارتهاى جبران ناپذيرى به دنبال خواهد داشت.

پي نوشت ها:

1. غررالحكم و دررالكلم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 314.
2. نهج البلاغه، خ 28.
3. مفردات راغب، واژه شه.
4. تفسير نمونه، ج 2، ص 523.
5. سوره آل عمران، آيه 14.
6. سوره نساء،آيه 25.
7. نهج البلاغه، حكمت 211.
8. غررالحكم، ج 4، 487.
9. همان، ج 5، ص 416.
10. همان، ج 4،ص 383.
11. همان، ج 5، ص 327.
12. همان، ج 2، ص 324.
13. همان، ج 2، ص 326.
14. سوره آل عمران، آيه 155.
15. سوره توبه، آيه 77.
16. سخنرانى در جمع دولتمردان، 17/7/84.
17. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 20، ص .
18. چهل حديث چاپ مؤسسه آثار، ص 258 ـ 256.
19. نهج البلاغه، خطبه 88.
برگرفته از : پاسدار اسلام :: دی 1386، شماره 313

منبع: http://www.hawzah.net




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما