صهيونيسم و تزوير تاريخ صهيو نيسم

اول - عامل مذهبى : يهوديان بر اين اعتقادند که آنچه در تورات وارد شده صحت تاريخى داردو آنان مالکان اصلى فلسطين هستند و از نظر دينى مإموريت دارند به آنجابازگردند. دوم - عامل نژادى : قوم يهود تنها قومى هستند که در طول تاريخ نتوانستند باهيچ قومى کنار بيايند. به اين دليل که آنها خود را تافته جدا بافته و ملت برگزيده خدامى دانند
چهارشنبه، 14 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صهيونيسم و تزوير تاريخ صهيو نيسم
صهيونيسم و تزوير تاريخ صهيو نيسم
صهيونيسم و تزوير تاريخ صهيو نيسم






بى شک پيدايش صهيونيسم به سه عامل اساسى بستگى دارد :
اول - عامل مذهبى : يهوديان بر اين اعتقادند که آنچه در تورات وارد شده صحت تاريخى داردو آنان مالکان اصلى فلسطين هستند و از نظر دينى مإموريت دارند به آنجابازگردند.
دوم - عامل نژادى : قوم يهود تنها قومى هستند که در طول تاريخ نتوانستند باهيچ قومى کنار بيايند. به اين دليل که آنها خود را تافته جدا بافته و ملت برگزيده خدامى دانند ومعتقدند که بايد به سرزمينى که خدا به آنان وعده داده بازگردند و خداوند هفت ملت را ازپيش روى آنان برمى دارد.
سوم - عامل سياسى : اين عامل به اطماع استعمارى اروپا مربوط مى شود.
کشورهاىاستعمارگرهمواره صهيونيستها را براى رسيدن به اهداف خود در فلسطين يارى مى کردند نه ازاين جهت کهآنان استحقاق آن را دارند بلکه تنها به خاطر هدفهاى استعمارى خود, تا باهمکارى يهوديان و رواج افکار خرافى آنان, ضربه بزرگى به جهان اسلام وارد کنند. تزوير تاريخ و به اين ترتيب کارشناسان و مورخان غربى به جاى تحقيق و جستجو درباره حقيقت تاريخى گفته هاى تورات (1) که مورد شک و ترديد است آن را تاييد مى کنند و اسنادى تاريخى نيزبراى آن مىآفرينند و تاريخ اسرائيل را تاريخ کهن و حقيقى جلوه مى دهند و تاريخ فلسطين را ناديده مى گيرند. در حالى که در تورات جز افسانه هايى خيالى چيز ديگرى وجود ندارد و هيچ مصدر تاريخى,گفته هاى آن را تصديق نمى کند.
در اينجا به ذکر نمونه هايى در مورد تزوير تاريخ مى پردازيم :
کيت وايتلام معتقد است که بر اساس آنچه در تورات آمده تاريخ فلسطين در شعاع تاريخ عبرى ناپديد شده است و تمام مورخان گفته هاى تورات را حقايقى مناقشه ناپذير مى دانستند از اين روى هيچ گاه به دنبال يافتن تاريخ واقعى فلسطين نبودند و تنها مصدرآنان براى نوشتن تاريخ,کتاب مقدس بوده که تمام تکيه آن بر تاريخ عبرى است و اسرائيل راسرزمين کهن و داراى تاريخ و فرهنگ به حساب مىآورد. وايتلام مى گويد: ((دروغ بزرگ تاريخى که مورخان بر پايه دروس تورات آن راخلق کردندبه تدريج قوت خود را از دست مى دهد. امروزه ديگر همه مورخان بر تورات به منظورکشف تاريخ اسرائيل و فلسطين اعتماد نمى کنند.
ميلر و هايز دو کارشناسى هستند که تحقيقاتآنان اولين تحول را در زمينه تاريخ اين منطقه به وجود آورد. اين دو کارشناس ثابت کردندکه تاريخى که تورات براى اسرائيل رسم کرده بسيار ضعيف بوده در موارد مختلف با نقص وکمبود مواجه است که اين مسإله باعث شده که تاريخ عبرى روز به روز کمرنگ تر شده جاى خود رابه تاريخ فلسطينى بدهد.
پس از مطالعات دقيق کارشناسان و تحقيق در مصادر مختلف تاريخى شکل توراتى تاريخ پس ازسکوتى طولانى به لرزه درآمده و آنچه دولتهاى قدرتمند را با صهيونيسم پيوندمى دهد ديگرگفته هاى تورات نيست بلکه اهداف سياسى و استعمارى است که بر همگان روشن وآشکار است. و در آخر وايتلام اعتراف مى کند با اينکه تاريخ فلسطين در طى دو قرن گذشته به خاطر تإثيرپذيرى مورخان از مکتب تورات کنار گذاشته شده بود و اروپا به خاطر هدفهاى استراتژيک اجازه ظهور حقيقت را نمى داد, اما ضعف اين تاريخ که باعث ايجاد شک و ترديد در اذهان بسيارى ازکارشناسان شده و نيز رواج کتابهاى تاريخى که بر اساس معيارهاى علمى نه معيارهاى توراتى تإليف شده بود, باعث کشف جعلى بودن تاريخ توراتى شد, البته در اين زمينه مبارزه پيوسته مردم فلسطين و انتفاضه,کمک زيادى به نابودى پايه هاى فکرى تاريخى توراتى کردکه بى گمان- در نهايت - به آشکار شدن تاريخ اصلى و حقيقى فلسطين خواهد انجاميد. دوم : اسنادى است که توماس تامسون در کتاب خود ((تاريخ گذشته ملت اسرائيل))ذکر کرده است.
تامسون بر اساس نظريه ويلهاوزن در کتاب خود تکيه دارد. نظريه ويلهاوزن مى گويد : آنچه در مصادر چهارگانه در ((اسفار خمسه)) عهد قديم وجوددارد تنها نظرنويسندگان آنها را منعکس مى کند, از اين روى نمى توان آن را جزء تاريخ به شمارآورد. مايرنيز که در اين تحقيقات با لويهاوزن همکارى مى کرده, مى گويد : اسناد و مدارک تورات چيزىنيست جز مجموعه اى از افسانه ها و داستانهاى مردم کوچه و بازار و خيالبافيهاىمولفان آن و قسمت بسيار کوچکى از آن به تاريخ مربوط مى شود.
گونکيل نيز با نظريه مايرو و ويلهاوزن موافق است. او مى گويد : داستانهايى که بين مردم عادى رواج داشته يا حتى درادبيات جهانى نيز جايگاهى داشته, اساس حکايتهاى تورات و عهد قديم را تشکيل مى دهد. گريسمان که شاگرد ويلهاوزن بود پس از چاپ کتاب خود ((نصوص شرق قديم درباره عهدقديم)) به انتشار افکار استاد خود کمک زيادى کرد. همچنين ريچارد که شهرت خود را پس از جنگ جهانى دوم به دست آورد تحقيقات زيادى در اين زمينه دارد که آنها را درکتاب خود((تاريخ اسرائيل قديم)) گردآورى کرده است. همزمان با اين کارشناسان مورخ ديگرىبه نام ايسفلت, بحث درباره عهد قديم را از ديدگاه ديگرى آغاز کرد, او عقيده دارد که عهدقديم تاريخى نيست که به خيال تبديل شده باشد. اسفار خمسه عهد قديم تنهاداستانهايى خيالى است که بين مردم رد و بدل مى شده و به تدريج وجهه تاريخى به خود گرفته است که البته مى توان هسته تاريخ را از ميان اين داستانها با حذف اضافات بيرون آورد.
در مقابل اين نظريه ها در مورد اسفار خمسه عهد قديم, نظريه هاى ديگرى نيزوجود داشت که گفته هاى تورات را حقايقى تغيير ناپذير و غيرقابل مناقشه قلمدادمى کرد. تعدادزيادى ازکارشناسان در دهه هاى بيست وسى ميلادى (هنگامى که نهال صهيونيسم در حال رشد وريشه دوانيدن بود) سعى داشتند دوباره تاريخ را بر اساس همان داستانهاى تورات بازنويسى کنند که مهمترين آنها اولبرايت(2) از آمريکا و المت از آلمان بودند. اين دو کارشناس ثابت کردند کهآنچه در تورات آمده عين تاريخ است و سعى داشتند با ايجاد رابطه بين گفته هاىتورات وتحقيقات تاريخى مربوط به خاور نزديک, تاريخ گذشته اسرائيل را بازسازى کنند. اما اولبرايت که نه مورخ بود و نه مفسر تورات, بيش از المت به نص تورات پابندبود ومفاهيمى را به وجود آورد که درست در نقطه مقابل نظريه هاى ويلهاوزن, ماير وگونکيل بود. او تإکيدمى کرد که تورات مصدر اصلى تاريخ است و آنچه در مورد گذشته اسرائيل در آن آمده, تاريخ اين منطقه و مردم آن را نشان مى دهد و براى اثبات تاريخ بودن تورات,همين دليل کافى است که مى توان برخى از وقايع آن را با مصادرى غير از تورات نيز ثابت کرد.
امابسيارى از محققان از جمله شاگردان خود او مانند مندنهال, گيوس, لوک و ماتيوس با اين نظريات به شدت به مخالفت برخاستند. ضربه سخت ديگرى که در اين زمينه به يهوديان محافظه کار و افراطى وارد آمداز سوىکارشناس اسرائيلى پروفسور زئيف هرتسوگ بود. وى در مقاله اى که در تاريخ28/1/1999 در روزنامه هاآرتس اسرائيلى منتشر شد , ثابت کرد که پس از هفتاد سال کنکاش وجستجو در آثارتاريخى به نتايج هولناکى دست يافته است: ((تمام آنچه از اجداد ما گفته شده چيزى جزافسانه هاى قديمى نيست. اجداد ما به مصر مهاجرت نکردند و اين کشور را به تصرف درنياوردند. هيچ دليلى بر وجود امپراتورى بزرگ داود و سليمان وجود ندارد.)) او ادامه مى دهد: ((در بيست سال گذشته انقلابى در زمينه تاريخ اسرائيل به وجود آمده است.
تمام محققانى که سالها به دنبال يافتن مدرکى بودند که داستانهاى تورات را ثابت کند, امروزه به اين نتيجه رسيده اند که مراحل تشکيل قوم يهود با آنچه در تورات وجود داردکاملا مغايرت دارد ; يهوديان در مصر زندگى نکردند و اين کشور را اصلا اشغال نکردند و ازهمه شگفت تر اين که مملکت داود و سليمان که وصف آن در تورات به عنوان نيروىعظيم منطقهآمده است تنها يک مملکت کوچک قبيله اى بوده است ! بنابر آنچه گفته شد روايات تورات دروغ بزرگى است که يهوديان با آن فکر سياسى يهودى را درقرن بيستم پايه ريزى کردند و کتابى را که مضمون آن افسانه ها و خرافاتى است که هيچ منطقىآن را نميپذيرد به کتابى تاريخى و غير قابل مناقشه و دور از هرگونه شک و ترديدتبديل کردند و توانستند به اين وسيله هسته اصلى فکر صهيونستى را تشکيل دهند و تمام دنيا را به بر حق بودن خود قانع نمايند و در نتيجه طرح دولت يهودى از نيل تا فرات را به اجرا گذارند. اما اکنون با از هم پاشيدن اين دروغ بزرگ تاريخى آيا باز هم صهيونيسم که خودزاده اين دروغ است مى تواند به آسانى به حيات خود ادامه دهد ؟ پاسخ اين سوال به ميزان هوشيارىغربيان و سنگينى خواب اعراب و مسلمانان بستگى دارد !

پى نوشت ها:

1. منظور از کتاب تورات در اين مقاله تورات پس از انحراف است.
2. شخصى غير از وزير امور خارجه کنونى امريکا

منبع: http://www.rohama.org




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط