مطالعه در سرهم بندی کردن تاریخ
چکیده:
اگر نقد مورخ را به نتیجهای مثبت هدایت کند حداکثر چیزی که به او می دهد یک عبارت «هیچ مانعی ندارد» است، زیرا نتیجهی مثبت در واقع این است که شخصی که آن اظهار را کرده نه به جهالت معروف است نه به دروغگویی
تعداد کلمات: 1148 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
اگر نقد مورخ را به نتیجهای مثبت هدایت کند حداکثر چیزی که به او می دهد یک عبارت «هیچ مانعی ندارد» است، زیرا نتیجهی مثبت در واقع این است که شخصی که آن اظهار را کرده نه به جهالت معروف است نه به دروغگویی
تعداد کلمات: 1148 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
ترجمه: علی اکبر مهدیان
تاریخ سرهم بندی شده برای مورخ فقط یک نوع مسئله وجود دارد که با هر نوع برهان قابل حل است. و آن این که آیا فلان مطلب هم جهت با مسئلهی مورد توجهش را بپذیرد یا رد کند. بدیهی است نوع برهانی که او با آن مسئلهای از این نوع را حل می کند، نقد تاریخی است. اگر نقد او را به نتیجه ای منفی بکشاند، یعنی این که اظهار یا مؤلف آن معتبر نیست، او از قبول آن منع می شود، درست مثل جواب منفی در برهان «استقرایی» (مثلا نتیجه ای که نشان دهد آن نوع حوادثی که مورد توجه او هستند در غیاب آن نوع رویدادی به وقوع می پیوندند که او امیدوار بوده است به عنوان علل آنها مشخص شوند که دانشمند استقرایی را از تصدیق نظری که امیدوار بود مورد تصدیق قرار دهد، باز می دارد. اگر نقد او را به نتیجه ای مثبت هدایت کند حداکثر چیزی که به او می دهد یک عبارت «هیچ مانعی ندارد» است، زیرا نتیجه ی مثبت در واقع این است که شخصی که آن اظهار را کرده نه به جهالت معروف است نه به دروغگویی؛ به علاوه، خو گفتار هم هیچ علامت مشهودی ندارد که نشان دهد نادرست است، ولی با تمام اینها ممکن است نادرست باشد و کسی که آن را اظهار داشته، اگرچه در نزد عامه به صداقت و مطلع بودن معروف است، درباره ی واقعیات مربوط به این مورد اطلاع صحیح به او نداده باشد، یا آنها را خوب نفهمیده، یا هوس کرده آنچه را که می دانسته یا به درست بودن آن باور داشته مخدوش کند.
بیشتر بخوانید: بازسازی تاریخ
برای جلوگیری از یک سوء تفاهم احتمالی در این جا می توان اضافه کرد که ممکن است فکر کنیم برای مورخ اهل سرهم بندی مسئله ای دیگر، علاوه بر قبول یا ردگواهی معین، وجود دارد که باید با روش هایی غیر از روش های نقد تاریخی حل شود و آن مسئله این است که از گواهی مورد پذیرش او چه معنای ضمنی نتیجه می شود، یا در صورت پذیرش آن نتیجه چه خواهد شد. اما این مسئله به تاریخ سرهم بندی شده تعلق خاصی ندارد و مسئله ای است که در هر نوع تاریخ یا شبه تاریخ، و در واقع در هر نوع علم و شبه علم ظاهر می شود. به طور ساده این مسئله ی مضمون است. اما، هنگامی که این مسئله در تاریخ سرهم بندی شده پیش می آید، وجه خاصی را ارائه می دهد. اگر اظهار معینی که از طریق گواهی به دست مورخ می رسد معنای تلویحی داشته باشد و اگر این رابطهی تلویحی رابطه ای اجباری باشد، و با این همه اگر استدلالی که او را به قبول گواهی هدایت میکند اختیاری باشد، این خصوصیت اختیاری او به تصدیق معنای ضمنی نیز مربوط می شود. اگر ماده گاوی که او از همسایه اش عاریه کرده است در مزرعه اش گوساله ای بیاورد، او نمی تواند مدعی مالکیت گوساله باشد. هر پاسخی به این پرسش که آیا چنین مو رخی مجبور است گواهی معینی را بپذیرد یا مختار، جوابی مطابق با این پرسش با خود حمل میکند که آیا او در قبول معنای ضمنی آن گواهی مجبور است یا مختار.
اگر نقد او را به نتیجه ای مثبت هدایت کند حداکثر چیزی که به او می دهد یک عبارت «هیچ مانعی ندارد» است، زیرا نتیجه ی مثبت در واقع این است که شخصی که آن اظهار را کرده نه به جهالت معروف است نه به دروغگویی؛ به علاوه، خو گفتار هم هیچ علامت مشهودی ندارد که نشان دهد نادرست است، ولی با تمام اینها ممکن است نادرست باشد و کسی که آن را اظهار داشته، اگرچه در نزد عامه به صداقت و مطلع بودن معروف است، درباره ی واقعیات مربوط به این مورد اطلاع صحیح به او نداده باشد، یا آنها را خوب نفهمیده، یا هوس کرده آنچه را که می دانسته یا به درست بودن آن باور داشته مخدوش کند.
زیاد می شنویم که میگویند تاریخ از جنس «علوم دقیقه» نیست. برداشت من این است که هیچ برهان تاریخی، هیچگاه نتیجه اش را با آن نیرویی جبری که مشخصه ی علوم دقیقه است اثبات نمی کند. معنای این گفتار ظاهرة این است که استدلال تاریخی هیچگاه جبری نیست و در بهترین حالت اختیاری است؛ یا چنان که مردم گاهی به طور مبهم می گویند، هیچگاه به یقین ختم نمی شود و فقط به احتمال می انجامد. بسیاری مورخان هم نسل نگارنده که در زمانی بار آمدند که این گفتار در عقیدهی عمومی افراد هوشمند مقبول بود ( از معدودی که یک نسل از زمان خود جلوتر بودند سخن نمی گویم)، باید بتوانند هیجانی را به یاد آورند که اولین بار پی بردند این مطلب کلا نادرست است و پی بردند که آنان عملا برهانی تاریخی در دست دارند که هیچ چیز را به هوی و هوس وانمیگذارد و به هیچ نتیجه ی بدلی راه نمی دهد و نکته ی مورد نظر خود را با قطعیت ریاضی ثابت می کند. همچنین، بسیاری از اینان باید بتوانند حیرت شان را از کشف نکته ی دیگری به یاد آورند که پس از تأمل بسیار به آن رسیدند و آن نکته به عبارت دقیق این بود که گفتار یاد شده در بالا خطایی دربارهی تاریخ به شمار می آمد، درباره ی تاریخی که پیشه ی آنان بود؛ یعنی علم تاریخ نبود، بلکه حقیقتی درباره ی چیز دیگر، یعنی تاریخ سرهم بندی شده بود.
چنانچه خواننده ای بخواهد به من اخطار نظامنامهای بدهد و اعتراض کند که مسئله ای فلسفی که باید با عقل و منطق حل شود، دارد به طور غیر قانونی با اشاره به قدرت و اختیار مورخان ماست مالی می شود، و علیه من به داستان خوب قدیمی دربارهی مردی استناد کند که می گفت «من بحث نمیکنم، دارم به تو میگویم»، فقط می توانم اعتراف کنم که کلامش متین است. من بحث نمیکنم، فقط دارم به او می گویم.
آیا من مرتکب خطا شده ام؟ مسئله ای که من می خواهم حل کنم این است که آیا استدلال از نوعی که در تاریخ علمی، متمایز از تاریخ سرهم بندی شده، به کار می رود تا نتیجه ی آن به دست آید، اجبار به بار می آورد یا اختیار؟ فرض کنیم که این پرسش نه درباره ی تاریخ، بلکه درباره ی ریاضی بود. فرض کنیم کسی می خواهد بداند که آیا برهان اقلیدس دربارهی قضیه ی فیثاغورث انسان را مجبور می کند یا به او اختیار میدهد بپذیرد در مثلث قائم الزاویه مجذور وتر با مجموع مجذورات دو ضلع دیگر برابر است. من با تسلیم سخن میگویم، ولی شخصا می توانم فکر کنم که هر شخص عاقل در چنان وضعیتی فقط سعی میکند کسی را پیدا کند که معلومات ریاضی اش به حد اصل اول اقلیدس رسیده باشد، و از او بپرسد و اگر جواب او را نپسندید، در صدد یافتن افراد صالح دیگری بر می آید که بتوانند جواب پرسش موردنظر را بدهند و از آنان می پرسد و اگر آنان هم از متقاعد کردن وی عاجز ماندند، باید بنشیند و مبادی هندسه ی مسطحه را شخصا بیاموزد.
اگر او عاقل باشد، نمیگوید «این مسئله ای فلسفی است و تنها جوابی که من به آن خرسند خواهم شد جوابی فلسفی است». او می تواند آن را هر چه دلش می خواهد بخواند. اما نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد که تنها طریقه برای آن که بدانیم نوع معینی از برهان قانع کننده هست یا خیر، از این قرار است که به آن طریق مباحثه کنیم. ضمنا، بهترین کار این است که حرف افرادی را که شخصا چنین کرده اند، بپذیریم.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
اگر نقد او را به نتیجه ای مثبت هدایت کند حداکثر چیزی که به او می دهد یک عبارت «هیچ مانعی ندارد» است، زیرا نتیجه ی مثبت در واقع این است که شخصی که آن اظهار را کرده نه به جهالت معروف است نه به دروغگویی؛ به علاوه، خو گفتار هم هیچ علامت مشهودی ندارد که نشان دهد نادرست است، ولی با تمام اینها ممکن است نادرست باشد و کسی که آن را اظهار داشته، اگرچه در نزد عامه به صداقت و مطلع بودن معروف است، درباره ی واقعیات مربوط به این مورد اطلاع صحیح به او نداده باشد، یا آنها را خوب نفهمیده، یا هوس کرده آنچه را که می دانسته یا به درست بودن آن باور داشته مخدوش کند.
زیاد می شنویم که میگویند تاریخ از جنس «علوم دقیقه» نیست. برداشت من این است که هیچ برهان تاریخی، هیچگاه نتیجه اش را با آن نیرویی جبری که مشخصه ی علوم دقیقه است اثبات نمی کند. معنای این گفتار ظاهرة این است که استدلال تاریخی هیچگاه جبری نیست و در بهترین حالت اختیاری است؛ یا چنان که مردم گاهی به طور مبهم می گویند، هیچگاه به یقین ختم نمی شود و فقط به احتمال می انجامد. بسیاری مورخان هم نسل نگارنده که در زمانی بار آمدند که این گفتار در عقیدهی عمومی افراد هوشمند مقبول بود ( از معدودی که یک نسل از زمان خود جلوتر بودند سخن نمی گویم)، باید بتوانند هیجانی را به یاد آورند که اولین بار پی بردند این مطلب کلا نادرست است و پی بردند که آنان عملا برهانی تاریخی در دست دارند که هیچ چیز را به هوی و هوس وانمیگذارد و به هیچ نتیجه ی بدلی راه نمی دهد و نکته ی مورد نظر خود را با قطعیت ریاضی ثابت می کند. همچنین، بسیاری از اینان باید بتوانند حیرت شان را از کشف نکته ی دیگری به یاد آورند که پس از تأمل بسیار به آن رسیدند و آن نکته به عبارت دقیق این بود که گفتار یاد شده در بالا خطایی دربارهی تاریخ به شمار می آمد، درباره ی تاریخی که پیشه ی آنان بود؛ یعنی علم تاریخ نبود، بلکه حقیقتی درباره ی چیز دیگر، یعنی تاریخ سرهم بندی شده بود.
چنانچه خواننده ای بخواهد به من اخطار نظامنامهای بدهد و اعتراض کند که مسئله ای فلسفی که باید با عقل و منطق حل شود، دارد به طور غیر قانونی با اشاره به قدرت و اختیار مورخان ماست مالی می شود، و علیه من به داستان خوب قدیمی دربارهی مردی استناد کند که می گفت «من بحث نمیکنم، دارم به تو میگویم»، فقط می توانم اعتراف کنم که کلامش متین است. من بحث نمیکنم، فقط دارم به او می گویم.
آیا من مرتکب خطا شده ام؟ مسئله ای که من می خواهم حل کنم این است که آیا استدلال از نوعی که در تاریخ علمی، متمایز از تاریخ سرهم بندی شده، به کار می رود تا نتیجه ی آن به دست آید، اجبار به بار می آورد یا اختیار؟ فرض کنیم که این پرسش نه درباره ی تاریخ، بلکه درباره ی ریاضی بود. فرض کنیم کسی می خواهد بداند که آیا برهان اقلیدس دربارهی قضیه ی فیثاغورث انسان را مجبور می کند یا به او اختیار میدهد بپذیرد در مثلث قائم الزاویه مجذور وتر با مجموع مجذورات دو ضلع دیگر برابر است. من با تسلیم سخن میگویم، ولی شخصا می توانم فکر کنم که هر شخص عاقل در چنان وضعیتی فقط سعی میکند کسی را پیدا کند که معلومات ریاضی اش به حد اصل اول اقلیدس رسیده باشد، و از او بپرسد و اگر جواب او را نپسندید، در صدد یافتن افراد صالح دیگری بر می آید که بتوانند جواب پرسش موردنظر را بدهند و از آنان می پرسد و اگر آنان هم از متقاعد کردن وی عاجز ماندند، باید بنشیند و مبادی هندسه ی مسطحه را شخصا بیاموزد.
اگر او عاقل باشد، نمیگوید «این مسئله ای فلسفی است و تنها جوابی که من به آن خرسند خواهم شد جوابی فلسفی است». او می تواند آن را هر چه دلش می خواهد بخواند. اما نمی تواند این واقعیت را تغییر دهد که تنها طریقه برای آن که بدانیم نوع معینی از برهان قانع کننده هست یا خیر، از این قرار است که به آن طریق مباحثه کنیم. ضمنا، بهترین کار این است که حرف افرادی را که شخصا چنین کرده اند، بپذیریم.
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)
بیشتر بخوانید:
زندگی دمیدن به مواد مرده
چهار نوع علم
آفرینش تاریخ علمی