فلسفه اربعین حسینی چیست؟

با این پژوهش راسخون همراه شوید تا موضوع فلسفه اربعین و دلیل بزرگداشت اربعین حسینی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
چهارشنبه، 3 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه اربعین حسینی چیست؟

مقدمه:
شناخت فلسفه ی قیام عاشورا و اربعین حسینی برای اهل تحقیق و تفحص و صاحب اندیشه از جایگاه مهمی برخوردار شده است.برکسی پوشیده نیست که عظمت و جایگاه اربعین سید الشهداء (علیه السلام) دارای مباحث متعددی است.

در این پژوهش برآن هستیم که عدد اربعین در متون دینی و فلسفه اربعین و دلیل بزرگداشت اربعین حسینی را با توجه به روایات و احادیث و نقل و قول هایی تاریخی از منابع موجود در رابطه با این موضوع مورد بررسی قرار دهیم.

فلسفه اربعین و دلیل بزرگداشت اربعین حسینی

نخستین مسأله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:

اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یاچهل یا هفتاد به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد.

این یادآوری‌، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، بویژه آنها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می‌کرده‌اند.

و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای در باره اعداد یا نوع حروف بوده وهستند.

در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده‌، می‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌.

به‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در کتابهای دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها.

البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.

تنها چیزی که در باره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت‌است‌. به عنوان مثال‌، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است‌.
بیش از این‌هرچه گفته شود، نمی‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
 
مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة‌ در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌ ائمه اطهار(ع) استناد کرده‌اند.

اظهار می‌دارد، این مسأله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند،.چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها، می‌توانند دهها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است‌، کما این که این کار راکرده‌اند.
 
عدد چهل یا «اربعین‌» در متون دینی‌
یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا(ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌.

گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند.

از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرتخواهند رفت‌. (مجموعه ورام‌، ص 35)

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌.
در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا درحال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329)

در باره بنی اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. (مستدرک ج 5،ص 239)
در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند.

بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.

اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌.

در این نقلها آمده است که اگر کسی ازامّت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند درروز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد.

در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (ع‌) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابردشمنانم می‌ایستادم‌. (الاحتجاج‌، ص 84).

مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی‌نمی‌شود. (بحار ج 53، ص 200)

در باره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهای کهن بکار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌است‌.

در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌نمی‌شود.و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش‌تند می‌شود.

نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود. (مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217).

اینها نمونه‌ای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.

فلسفه عظمت مصیبت  امام حسین (علیه السلام ) در روایات

شاید ساده‌ترین پاسخ این باشد که عظمت مصیبت وارده بر امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست. حسین (ع) از همه چیز خود گذشت٬ تا دین حق زنده بماند.  

عظمت این مصیبت به حدی است که جناب زراره بن اعین (ره) که از اکابر اصحاب اهل بیت و فقهای شیعه امامیه است، از حضرت امام صادق (ع) نقل کرده:  

«قال ابوعبدالله(ع): یا زراره! إن السماء بکت علی الحسین (ع) أربعین صباحا بالدم، و إن الأرض بکت علیه أربعین صباحا بالسواد، و إن الشمس بکت اربعین صباحا بالکسوف والحمره، و إن الملائکه بکت علیه أربعین صباحا و... .»(کامل الزیاره، ص 81 و مستدرک الوسائل، ج 2، ص 215)
 
ای زراره، آسمان چهل روز بر حسین(ع) خون گریه کرد و زمین چهل روز برای عزای آن حضرت گریست با تیره و تار شدن و خورشید با کسوف و سرخی خود چهل روز گریست ... و ملائکه الهی برای آن حضرت چهل روز گریستند.

 آنچه از مضمون این روایت بر می آید این است که، بر این مصیبت زمین و زمان و آسمان چهل شبانه روز ناله سر دادند و گریستند.
 
منشا و خاستگاه اربعین حسینی در روایات و منابع
اما در این باب که منشا و خاستگاه اربعین حسینی چیست؛ دو نقل معتبر وجود دارد: نخست در روایات و نقل های بسیار آمده؛ اربعین روزی است که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
البته در برخی از منابع هم آمده است که اربعین روزی است که کاروان اسرای کربلا به خاک کربلا و بر مزار شهدای کربلا رسیدند و ناله و عزاداری سر دادند. 

در این میان سید بن طاوس در «لهوف»، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. وی می‌نویسد: 

«وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را به کربلا ببر. بنابراین آن‌ها به محل شهادت امام حسین آمدند. سپس در آنجا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند …» (اللهوف فی قتلى الطفوف، السید ابن طاووس، ص114، چاپ: اول) 

اما نقل اول (مراجعت اسرای کربلا به مدینه در روز اربعین) معتبرتر و نزدیک تر به واقع است. 

شهید مطهری در این خصوص که اهل بیت امام حسین (ع) در روز اربعین به کربلا آمده اند٬ باور دارد که آن را عقل تایید نمی کند و در منابع دسته اول و معتبر نیامده است. (شهید مطهری، حماسه حسینی، ناشر:صدرا، تهران، ج 1،ص 30) 

برخی دیگر از مورخان هم به طور صریح و هم غیر صریح این مطلب را انکار نموده‌اند.

 شیخ مفید در «مسار الشیعه» آورده است: 
«روز اربعین، روزی است که اهل بیت امام، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت امام حسین (ع) وارد کربلا شد». (مسار الشیعة (المجموعة)، الشیخ المفید، ص26، ناشر: مکتب آیة الله العظمى المرعشی النجفی – قم ) 

رسول جعفریان هم می‌نویسد: «شیخ مفید در ارشاد، ابومخنّف در مقتل الحسین، بلاذری در انساب الاشراف، دینوری در اخبار الطوال و أبن سعد در الطبقات الکبری، اشاره‌ای به بازگشت اسرا به کربلا نکرده‌اند». (جعفریان، تأملی در نهضت عاشورا، قم، ص 216. ناشر: انصاریان ) 

اما به تعبیر دوم اربعین روزی است که، طبق روایات و نقل قول های معتبر، جابر بن انصاری نخستین فردی بود که قبر حضرت حسین و یارانش را زیارت کرد.

به عبارتی نخستین زیارت امام حسین در روز اربعین، از سوی جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است. 

شاید از همین روست که از آن به بعد، بر زیارت آن حضرت در اربعین به عنوان عملی مستحب تاکید شده است. 

تا جایی که در روایت معتبر از امام حسن عسکری (ع) در میان پنج نشانه مومن، خواندن و زیارت اربعین سالار شهیدان ذکر و از علائم شیعه بودن شمرده شده است.

با این توضیحات، به نظر می‌رسد؛ در خصوص ورود جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین سال ۶۱ هجری به کربلا، بین منابع تاریخی چندان اختلافی نباشد.

چنانچه شیخ طوسی هم می‌نویسد:«روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا (ص) از مدینه برای زیارت قبر امام حسین (ع) به کربلا آمد. او اولین زائری بود که قبر شریف آن حضرت را زیارت کرد». 

از همین روست که زیارت حرم مطهر امام حسین علیه السلام و یاران باوفای او، چند سالی است که بسیار بیش از قبل مورد توجه قرار گرفته است. تا جایی که زن و مرد و پیر و جوان، از هر کوی و دیاری پای در راه کربلا و سرزمین نینوا می‌گذارند. پیاده‌روی اربعین، نمادی شده از وحدت امت اسلامی و عشق و ارادت خالصانه به امام شهیدان.

 هوشنگ جاوید پژوهشگر و اسلام شناس : ضرورت پیاده روی اربعین از آیه شریفه «اِعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا» سر چشمه می گیرد و بنیاد تمام مراسمی که در کشور ما و کشورهای دیگر شاهد آن هستیم، از عراق شکل گرفته است. 
  
چرا برای امام حسین (علیه السلام) اربعین می گیرند؟

در پاسخ به سوال شما باید به نکات زیر اشاره نمود:
1- وجود روایات در این زمینه از اهل بیت علیهم السلام
2- وجود مستندات تاریخی در مورد اربعین سید الشهدا
3- بازگرداند سر مطهر حضرت به بدن ایشان در چنین روزی (لذا شیعیان اقدام به بزرگداشت چنین روزی می کنند)

مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌.
حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌:
1 ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌)
2 ـ زیارت اربعین
3 ـ انگشتری در دست راست
4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی
5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.
این حدیث و همچنین زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت
مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافه نمازهای نافله است که جبران‌کننده نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامه نماز شب در سحر که بسیار مفید است.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجده بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم را نمی‌گویند یا آهسته تلفظ می‌کنند.
هم‌چنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می‌داند.

مراد از زیارت اربعین
مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسئله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمه «الاربعین»، نشان می‌دهد که مقصود امام عسکری علیه‌السلام اربعین معروف و معهود نزد مردم است.

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه‌های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است.

بر پایه این روایت، همان‌گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، بر اساس فرموده رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، عصاره رسالت (نبوی صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم) قرآن و عترت است؛

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب‌اللّه و عترتی اهل بیتی». (بحارلانوار 89/13) عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه‌السلام در کنار هم ذکر شده است.

ارتباط نماز و زیارت اربعین در تدین انسانها
درباره نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلاً فرموده: انسان، فطرتاً موحد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می‌کند.

مگر انسان‌های نمازگزار،  که آنان می‌توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت‌های خاص الهی باشند؛ «ان الانسان خلق هلوعاً * اذا مسه الشر جزوعاً * واذا مسه الخیر منوعاً* الا المصلین». (معارج / 19-22)

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می‌دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیه مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون‌جگر که جمع میان این راه‌ها از ویژگی‌های ممتاز آن حضرت علیه‌السلام است.

خلاصه آن که، رسالت رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیه نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند.

همین دو هدف، در متن زیارت اربعین سالار شهیدان علیه‌السلام تعبیه شد؛ چنان‌که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهم توحش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غطرسه دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «وتغطرس و تردی فی هواه».

زیارت مأثور در اربعین
در روایت شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می‌شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین علیه‌السلام، همان هدف رسالت نبی اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم دانسته شده است. بر اساس قرآن و نهج‌البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن‌ها با تهذیب نفس.

کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی‌دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی‌کنند.

در قرآن‌کریم از زبان حضرت ابراهیم علیه‌السلام نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالم و مهذب کند؛«ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب والحکمة و یزکیهم». (بقره/129)

خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سوره «جمعه» فرمود: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».

امیرمؤمنان علیه‌السلام در تشریح بعثت رسول‌اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة وانقذهم بمکانه من الجهالة»؛ (نهج‌البلاغه، خ 1) یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالم و عادل کرد.

 امام حسین علیه‌السلام نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم است و صاحب ولایت؛«حسین منی و انا من حسین»، (بحارالانوار 43/261) باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیاموزاند و آنان را از اهل عمل کند.

همه اهل‌بیت علیهم‌السلام این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفه خود عمل می‌کردند.

ولی سیدالشهدا علیه‌السلام، افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون‌جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد.

تنها آن حضرت علیه‌السلام بود که هم مبارزه فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.چنان‌که در زیارت اربعین آن حضرت می‌خوانیم:«فاعذر فی‌الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرةالضلالة»؛

یعنی آن حضرت علیه‌السلام با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ـ ای خدا ـ نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.

 اعذار و نصح و بذل خون آن حضرت علیه‌السلام، همگی برای عالم و عادل کردن انسان‌هایی بود که در دریای هلاکت جهل علمی و فساد اخلاقی غوطه‌ور بودند.

چنان‌که برخی از انبیای گذشته نیز صرف‌نظر از تبلیغ، تعلیم و تحقیق اجتهادی، به نبرد جهادی نیز مبادرت نمودند و شربت شهادت نوشیدند تا ددمنشی را به فرشته‌وشی و جاهلیت را به تمدن اسلامی بدل نمایند.  

منشأ اربعین چیست‌؟
اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.
نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند.

شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌. این روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد»[1] شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌.

شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام است‌،

می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند.

او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌مستحب است و آن زیارت اربعین است‌.  در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده ‌است‌.

در کتاب «نزهة الزاهد»[2] هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند.

همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم[3]  و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌این مطلب آمده است‌.

برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند.[4] 
به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.


ادله ی بازگردانده شدن سرمطهر به بدن در اربعین

منابع زیر تصریح و یا تاییدى بر زمان بازگردانده شدن سرمطهر به بدن، در اربعین داشته اند:

1- ابو مخنف (لوط بن یحیى) معاصر با امام حسین (علیه السلام) [5]

2- شیخ صدوق، (متوفاى سال 381ق.) :«امام سجاد (علیه السلام) با اهل بیت (علیه السلام) و سرهاى مطهر شهیدان از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در کربلا دفن کرد» . [6]

هر چند ایشان تصریح نکرده اند که ورود اهل بیت (علیه السلام) در روز اربعین سال 61 ق. بوده است اما از آنجا که هیچ کس زمان دیگرى را در تاریخ، براى ورود اهل بیت (علیه السلام) به کربلا به ثبت نرسانده است.
در نتیجه ورود امام سجاد (علیه السلام) به همراه اهل بیت به کربلا، در روز اربعین سال 61 ق. بوده است.

3- اسفرائنى (متوفاى 406ق.) - از علماى بزرگ مذهب شافعى - در مقتل خود تصریح مى کند که اهل بیت (علیه السلام)، بیستم صفر وارد کربلا شده و با جابر ملاقات کردند.

او مى گوید: «و لما وصلوا الى بعض الطریق » (و چون به راهى رسیدند) نمى گوید: «و لما وصلوا الى طریق کربلا او العراق » (و چون به راه کربلا یا عراق رسیدند) تا اشکال شود راه کربلا از بین راه مدینه نیست، بلکه از خود شام است.

4- علم الهدى سید مرتضى (متوفاى 436ق.) مى نویسد:«ان راس الحسین (علیه السلام) اعید الى بدنه فى کربلا» [7]یعنى: همانا سر مطهر امام حسین (علیه السلام) در کربلا به پیکر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.

5- ابو ریحان بیرونى، محقق و ریاضیدان شهیر (متوفاى 440ق.) در کتاب نفیس خود «الآثار الباقیة » چنین مى گوید:«و فى العشرین رد راس الحسین (علیه السلام) الى جثته حتى دفن مع جثته و فیه زیارة الاربعین و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام » [8]

یعنى: سر مقدس امام حسین (علیه السلام) در بیستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پیکرش دفن گردید. زیارت اربعین در خصوص این روز است. اهل بیت (علیه السلام) نیز بعد از مراجعت از شام این روز را حرمت نهادند.

پس ایشان تصریح مى کند که ورود اهل بیت (علیه السلام) به کربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام که مرحوم شعرانى ترجیح مى دهد.

6- شیخ طوسى (متوفاى 460ق.) علت سنت شدن زیارت امام حسین (علیه السلام) در اربعین را تنها انجام مراسم تدفین سرهاى مطهر امام (علیه السلام) و سایر شهدا در کربلا مى داند. [9]

البته سید بن طاووس، مى گوید شیخ طوسى معتقد است امام سجاد (علیه السلام) با اهل بیت (علیه السلام) در روز اربعین (بیستم صفر) وارد مدینه شدند (نه کربلا) و سید بن طاووس این نظر را بعید مى شمرد از این جهت که چگونه ممکن است در مدت 40 روز به مدینه برسند؟ [10]

7- شیخ فتال نیشابورى (متوفاى 508ق.) مى گوید:«خرج على بن الحسین (علیه السلام) بالنسوة و رد راس الحسین (علیه السلام) الى کربلا» [11]یعنى: امام سجاد (علیه السلام) به همراه اهل بیت (علیه السلام)، سر امام حسین (علیه السلام) را به کربلا بازگرداند.

8- عماد الدین طبرى آملى (متوفاى اوایل قرن ششم) . [12]
9- شیخ شهید طبرسى در سال 508ق. [13]
10- ابن شهر آشوب (متوفاى سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذکر کرده است. [14]

11- سبط ابن الجوزى از علماى بزرگ اهل سنت (متوفاى سال 654ق.) چنین مى گوید:«الاشهر انه رد الى کربلا فدفن مع الجسد» . [15]یعنى: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسین (علیه السلام) به کربلا بازگردانده و با پیکرش دفن گردید.

12- سید بن طاووس - على بن موسى بن جعفر - (متوفاى 668ق.)، در کتاب لهوف، رجوع اهل بیت (علیه السلام) به کربلا و همچنین دفن سر مطهر در کربلا را نقل کرده.

و در کتاب اقبال، [16] لحوق سر مطهر به بدن در روز بیستم صفر را پذیرفته، گر چه در باره آورنده سر مطهر و کیفیت دفن آن سکوت کرده است.

13- شیخ فقیه ابن نما حلى - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاى اواخر قرن هفتم) نسبت به ورود اهل بیت (علیه السلام) به کربلا و ملاقاتشان با جابر تصریح نموده است. [18]

شایان توجه است که مرحوم آیت الله حاج شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب «الذریعه » [19] تاریخ وفات ابن نما مؤلف کتاب «مثیر الاحزان » را سال 645 ثبت نمودند،

در صورتى که این سال، سال تاریخ فوت پدر ایشان فقیه نامى محمد بن جعفر بن نما استاد سید بن طاووس و محقق حلى است.

14- مورخ معروف «خواند میر» (متوفاى 942ق.)، اربعین را اصح روایات در دفن سر مطهر دانسته، و مى گوید:«امام چهارم با خواهران و... در بیستم شهر صفر، سر امام حسین (علیه السلام) و سایر شهیدان کربلا (رضى الله عنهم) را به بدنهاى ایشان منضم ساخت » . [20]

15- الشبراوى، عبد الله بن محمد، شیخ جامع ازهر قاهره، صاحب کتاب «الاتحاف بحب الاشراف » (متوفاى 1172ق.) نقل مى کند:«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . [21]

16- زکریا بن محمد قزوینى (متوفاى 1305ق.) در کتاب عجائب المخلوقات چنین مى گوید:«الیوم الاول منه عید بنى امیه ادخلت فیه راس الحسین (رضى الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسین الى جثته.»

یعنى: اولین روز ماه صفر، عید بنى امیه بود، سر مقدس امام حسین (علیه السلام) در این روز وارد دمشق شد و در روز بیستم همین ماه، سر مبارک امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.

17- علامه جلیل القدر سید محسن امین عاملى در «لواعج الاشجان » به نقل از بشارة المصطفى، و در «اعیان الشیعه » مى گوید:«ورود اهل بیت به کربلا مشهور است » . [22]

18- عالم شریف سید عبد الرزاق مقرم در «مقتل الحسین (علیه السلام)» چنین مى گوید:«اهل بیت (علیه السلام) در کربلا با جابر ملاقات کردند» . [23]

و نیز مى گوید:«امام سجاد (علیه السلام) سر مطهر پدر و سایر شهدا را در کربلا ملحق به بدنها کرد» . [24]

19- ابن حجر مکى، احمد بن محمد، (متوفاى سال 937ق.) صاحب کتاب «الصواعق المحرقه » و شرح قصیده همزیه بوصیرى مى گوید:«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . [25]

نتیجه:

 در پاسخی به سوال و موضوع فلسفه بزرگداشت اربعین حسینی به این نکته رسیدیم که منشاء و خواستگاه و قداست و جایگاه عدد اربعین داری جایگاه عظیمی است .

زیرا همه ی کسانیکه که از فلسفه  اربعین سید الشهدا(علیه السلام) بحث می کنند ناگزیزند تا به جایگاه متعدد و قداست این عدد در متون دینی هم اشاره نمایند.

از طرفی ادله ی بازگردانده شدن سرمطهر به بدن در اربعین اول توسط اهل بیت علیهم السلام  و امام سجاد علیه السلام  زیاد بوده و مورد قبول عده ای است. که هم اهل بیت و هم جابر در اولین اربعین به کربلا رسیده اند.

اما در مقابل عده ای فقط زیارت جابر را در اولین اربعین در کربلا قبول دارند. و عده ای هم در اربعین اول الحاق سر مطهر را به بدن را فقط به امام سجاد علیه السلام نسبت داده اند  .

پی نوشت ها:
[1]. مصباح المتهجد، ص 787
[2]. نزهة‌الزاهد، ص 241
[3]. الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌
[4]. لؤلؤ و مرجان‌، ص 154
[5]. مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج میرزا حسین نورى، لؤلؤ و مرجان، ص 157.
[6]. شیخ صدوق، امالى، 1349 ش.، ص 168، مجلس 31.
[7]. شهید قاضى طباطبایى، تحقیق اربعین، ص 341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 200 و نیز نقل شیخ طبرسى در اعلام الورى، ص 250، ج بیروت 1399ق.
[8]. همان، ص 344 به نقل از الاثار الباقیه، ص 331 چاپ اروپا، و نیز ص 22 ج دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقیه ص 392، تهران 1321.
[9]. به نقل از مرحوم محدث قمى، نفس المهموم، ص 466، و شهید قاضى، پیشین، ص 341.
[10]. سید بن طاووس، اقبال، ص 58.
[11]. شیخ فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ص 230.
[12]. بشارة المصطفى، به نقل سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 4، ص 47.
[13]. اعلام الورى، چاپ بیروت، 1399ق.، ص 250.
[14]. به نقل از سید مقرم، مقتل الحسین، ص 469.
[15]. شهید قاضى طباطبایى، تحقیق درباره اول اربعین سید الشهدا، ص 342و349 چاپ 2، به نقل از تذکرة الخواص، و نیز مقتل مقرم ص 470 به نقل از تذکرة الخواص ص 150 همچنین اعیان الشیعه ج 1، ص 626، ق 2.
[16]. ص 588.
[17]. مثیر الاحزان » ، 1318ق، ص 59، به نقل از شهید قاضى، پیشین، ج 2، ص 20، و نیز سید مقرم، پیشین، ص 469.
[18]. مقصود از این اصطلاح، اجازه نقل روایت است که تا چندى پیش میان دانشمندان اهل حدیث رایج بوده است.
[19]. ج 19، ص 349.
[20]. خواند میر، حبیب السیر، ج 2، ص 60.
[21]. مقتل مقرم، ص 469 به نقل از الاتحاف بحب الاشراف ص 12.
[22]. سید محسن امین عاملى، اعیان الشیعه، ج 1، ص 617.
[23]. عبد الرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص 467، چ 1383 ق
[24]. همان، ص 469.
[25]. همان.
 

منبع: مرکز مطالعات شیعه
http://rowshana.ir/Post/Details/550
خبرگزاری برنا/https://www.borna.new
https://www.imna.ir/news/605748
*این مقاله در تاریخ 1401/7/2 بروز رسانی شده است



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.