امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید:
«تَرک الخَطیئة ایسَر مِن طَلَب التُّوبة و کم مِن شَهوة ساعَة ارثت حُزنا طَویلًا...»؛[1]
«گناه نکردن از درخواست توبه آسان تر است، چه بسا لحظه ای شهوت، اندوهی طولانی به دنبال آورد...».
ترک یکباره گناهان
ابوبصیر که از یاران حضرت صادق علیه السلام است می گوید:«یکی از کارگزاران و عمال سلطان در کوفه، همسایه من بود، دارایی و ثروت فراوانی را از راه حرام گردآورده بود و خانه اش کانون هرگونه آلودگی و فساد بود. تحمل چنین همسایه ای برای من عذاب آور بود. بارها زبان به نصیحت او گشودم و از سر صدق و دلسوزی او را اندرز دادم ولی دم گرم من در آهن سرد او اثری نداشت. با همه ناامیدی یک روز در این باره زیاد اصرار کردم و خواهش را از حد گذراندم. او به من گفت: می دانم در چنگال نفس اسیرم و در دام شیطان افتاده ام ولی عصیان و گناه عادت من شده و نمی توانم آن را ترک کنم. می دانم بیمارم ولی راه درمان و نجات را نمی دانم. از تو می خواهم که اگر به محضر پرفیض طبیب روح و امام نور، حضرت صادق علیه السلام رسیدی، احوال زار مرا بر او عرضه بداری، شاید در کار من فرجی شود».
ابوبصیر می گوید: «سخنان آن مرد مرا متأثر کرد و پیوسته به یاد حرف های او بودم. زمانی در مدینه، آفتاب جمال امام صادق علیه السلام را زیارت کردم و قصه غصه همسایه ام را شرح دادم».
حضرت علیه السلام فرمود: «وقتی به کوفه برگشتی آن مرد به دیدنت می آید، به او بگو که جعفربن محمد علیه السلام می گوید:
«اخرُج ممَّا أَنتَ فِیه و أنَا أَضمَنُ لک الجنَّة»؛
«از ذلت گناه بیرون آی تا من بهشت را برایت ضامن شوم».
ابوبصیر می گوید: «به کوفه برگشتم، مردم به دیدنم آمدند و در بین آنها همسایه ام نیز بود. وقتی خواست برود با اشاره به او فهماندم که با او کار دارم.
هنگامی که منزل خلوت شد به او گفتم: من احوال تو را به حضرت صادق علیه السلام گفتم و آن حضرت علیه السلام به تو سلام رساند و در مقابل رهایی از بند گناه، بهشت را برای تو ضمانت کرد».
این جمله کوتاه طوفانی در دل آن مرد بر پا کرد و چون تیری بر قلب او نشست با صدای بلند شروع به گریستن کرد و پرسید: «تو را به خدا سوگند آیا جعفربن محمد علیه السلام چنین گفت؟ قسم خوردم که این، عین سخن آن امام همام است. گفت: همین سخن مرا کافی است. این جمله را گفت و رفت. چند روزی از او بی خبر بودم. یک روز پیغام فرستاد که با تو کاری دارم. به منزلش رفتم.
از پشت در مرا صدا زد و گفت: ای ابوبصیر! من به سفارش حضرت صادق علیه السلام عمل کردم و به یکباره از ورطه گناه بیرون آمدم از همه گناهان دست شستم.
همه اموال حرام و حتّی لباس هایم را به صاحبانش برگرداندم و الآن لباسی بر تن ندارم و لخت و برهنه پشت در ایستاده ام».
ابوبصیر می گوید: «از توبه و انقلاب روحی آن مرد خوشحال شدم و از نفوذ سخن امام صادق علیه السلام غرق شگفتی شدم. به منزل رفتم و مقداری لباس و غذا برای او تهیه کردم و برایش بردم. پس از مدتی دوباره مرا خواست.
به منزلش رفتم دیدم بیمار است. تا مدتی بیمار بود و من پیوسته از او پرستاری و مراقبت می کردم ولی بی فایده بود یک روز حالش وخیم شد و در آستانه مرگ قرار گرفت. بر بالینش نشستم و او در حال جان دادن بود، ناگهان به هوش آمد و گفت: ای ابوبصیر! حضرت صادق علیه السلام به وعده اش وفا کرد.
این را گفت و جان سپرد. ابوبصیر می گوید: مدتی گذشت و من عازم سفر حج شدم و به محضرت امام علیه السلام شرفیاب گشتم. یک قدمم در دالان منزل آن حضرت علیه السلام و قدم دیگرم در صحن خانه بود که حضرت علیه السلام فرمود: ای ابوبصیر! ما به وعده ضمانت خود در مورد همسایه ات وفا کردیم»[2].
این نمونه و موارد فراوان دیگر ثابت می کند که پیمودن این راه و مغلوب ساختن نفس وسوسه گر و انقلاب درونی برای پاکسازی دل از همه بدی ها و زشتی ها برای ما نیز امکان پذیر است. دعوت مردان الهی به این برنامه و سفارش مؤکد آنها دلیل بر عملی بودن و امکان پذیر بودن آن است.
امیرمؤمنان علیه السلام بزرگ اسوه تهذیب و خودسازی می فرماید:
«غَالِبوا أنفُسَکم عَلی تَرک العَادَات و جَاهِدوا أهوَائَکم تَملِکوهَا»؛[3]
«برای رهایی از عادت ها بر نفس خود چیره شوید و با خواسته ها و میل ها مبارزه کنید تا مهار نفس را به دست گیرید».
ترک عادت های زشت و ناروا از منظر بزرگان دین و پیشوایان معصوم علیهم السلام شاخه ای از عبادت و زمینه قرب به بارگاه ربوبی است.
امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی زرین، ترک عادت را برترین عبادت شمرده است:
«أفضلُ العِبَادَة تَرک العَادة».[4]
سنگینی ترک یکباره گناه و گران بودن کناره گرفتن ناگهانی از عادت های زشت نباید انسان را به هراس اندازد و در عزم و اراده او سستی و خلل وارد سازد، چون در این پیکار بی امان و نبرد سخت، امدادهای الهی و نصرت پروردگار، یار و پشتیبان ما است و خداوند به مجاهدان جبهه مبارزه با نفس و رزمندگان صحنه ستیز با آلودگی ها وعده نصرت و هدایت داده است:
«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».
ترک تدریجی گناه
هر چند ترک ناگهانی و دفعی گناه و عادات مذموم موفقیت بزرگی در راه خودسازی است ولی نیازمند اراده ای پولادین و شرایط و زمینه های مناسب است و به همین دلیل عده کمی موفق به انجام آن می شوند. راهی که برای همگان امکان پذیر است و درصد پیروزی و موفقیت آن بالا است، ترک تدریجی و آهسته گناهان است. نفسی که سال ها به گناه عادت کرده و روزگاری با آن انس داشته، از ترک ناگهانی آن دچار ترس و اضطراب می گردد و این کار برای او بس سخت و دشوار است. ولی اگر از برخی گناهان شروع کنیم و به تدریج و با رفق و مدارا میزان ارتکاب آن را کاهش دهیم تا به کلی آن را کنار بگذاریم و همین عمل را نسبت به گناهان دیگر تکرار کنیم درمی یابیم که با ترک هر گناهی دریچه ای از نور و صفا به شبستان قلب ما گشوده شده و به همان میزان از سرکشی نفس و وسوسه شیطان کاسته شده است. با رفتن هر شیطانی، فرشته ای جای آن را می گیرد و با زدودن هر نقطه سیاهی از صفحه دل، روشنایی و نورانیت جایگزین می گردد. البته در طول این مدت باید مراقب بود که گناهان ترک شده دوباره تکرار نشود و دشمن رانده شده از در دوباره از پنجره وارد نشود. جهادگر جبهه مبارزه با نفس باید پیوسته گوش به زنگ و هوشیار باشد و لحظه ای از دشمن غافل نشود.باید نیروی خود را با امکانات دشمن بسنجد، به تقویت نیروی خویش بپردازد و از همه نیروها و فرصت ها برای غلبه و پیروزی بر دشمن استفاده کند.[5] برای موفقیت در این مسیر دوری از دو زمینه بسیار کارساز است؛
1- دوری از دوستی ناباب!
بدون شک انسان موجودی اثرپذیر است و ارتباط و رفاقت و دوستی، خواسته یا ناخواسته در او تأثیر می کند. دوستان خوب و شایسته، انسان را به سوی زیبایی ها و کمال و رشد سوق می دهند و انسان را با کردار خوب و مکارم اخلاق مأنوس می سازند. دوست خوب از نعمت های بزرگ خداوند است ولی دوست بد، عامل انحطاط و سقوط و بدبختی است و موجب دور شدن از هر نوع فضیلت و رشد است. اگر همنشین انسان آلوده و گناهکار باشد، نه تنها زشتی و قبح گناه را در نزد انسان می شکند بلکه آن را زیبا و موجّه جلوه می دهد.از دیدگاه قرآن ثمره دوستی با نااهلان و آلودگان، تأسف و حسرت شدید در قیامت و دوری یاد خداوند است:
وَ یوْمَ یعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یدَیهِ یقُولُ یا لَیتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا. یا وَیلَتی لَیتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا. لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا[6]؛ «به یادآور روزی که ستمکار دست به دندان می گزد و می گوید: ای کاش! با رسول راهی برگزیده بودم. وای بر من کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت بعد از آن که یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همواره خوارکننده انسان بوده است».
دوستان ناباب و گمراه طناب رفتن به جهنم و سقوط در منجلاب هر گونه آلودگی و فساد می باشند. اهمیت رفاقت و دوستی تا بدانجا است که انسان حتّی در عقیده و دین با دوستش هماهنگ و هم مسلک می گردد:
«ألمَرءُ علی دِین خَلیلِه، فَلینظُر أحَدُکم من یخَالِل»؛[7]
«انسان بر دین دوستش می باشد، پس هر کس باید بنگرد با چه کسی دوست است».
امیرمؤمنان علیه السلام که دلسوز بشریت و آشنای به فراز و نشیب تهذیب و خودسازی است، اینگونه به ما اعلام خطر کرده است:
«إیاک و مَعَاشَرة الاشرَار فَانَّهُم کالنَّارِ مُباشرتهَا تحرق»؛[8]
«از دوستی با بدان و اشرار بپرهیز، زیرا آنان همانند آتشند و هر کس به آنها نزدیک شود خواهد سوخت».
2- فاصله گرفتن از لغزشگاه ها
حواس انسان به منزله دریچه های ورودی قلب انسان می باشد و هر چه از این دریچه ها وارد شود، در درون دل برای خود جایی می یابد و در آنجا منزل می کند. پاک کردن چیزی که بر قلب انسان نقش بسته و بیرون راندن چنین مهمان ناخوانده ای کاری بس سخت و دشوار است. پس بهتر است از اول فیلتری بر دریچه قلب و حواس خود نصب کنیم و بر در دل نگهبانی بگماریم تا هیچ چیز بدون اجازه و خودسر وارد حریم کبریایی قلب نگردد.امام صادق علیه السلام می فرماید:
«أَلقَلبُ حرمُ اللَّه فَلاتَسکن حَرَم اللَّه غَیر اللَّه»؛[9]
«دل حرم خداست، پس غیرخدا را در آن راه مده».
نگهداری چشم و گوش از مناظر شهوت انگیز و شرکت نکردن در مراسم و مجالسی که شهوت را به هیجان می آورد و ارتباط نداشتن با افرادی که ترویج کننده این گونه مفاسد می باشند از ضروریات تهذیب نفس و خودسازی است. حرام بودن شرکت در مجالس گناه مثل مجلس قمار و شراب و نگاه به نامحرم و خلوت کردن با او و نگاه به فیلم های مبتذل و دیدن صحنه های غیراخلاقی همگی در راستای دور کردن انسان از لغزش ها و جلوگیری از در غلطیدن او به دام امیال افسار گسیخته و خواهش های فضیلت سوز است و تشریع حجاب و منع نگاه به نامحرم دقیقاً در همین راستا است. خواسته اسلام فراهم شدن محیط و اجتماع برای تهذیب نفس و رشد و تعالی روحی است و چنین زمینه ای جز با دوری و برکنار بودن از عوامل انحراف و گناه و آلودگی مهیا نمی گردد.[10] طبیب جان، امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی جانبخش می فرماید:
«إِذَا أَبصَرَت العَین الشَّهوَة عُمی القَلبُ عَن العَاقِبَة»؛[11]
«هنگامی که چشم شهوت را ببیند، قلب از عاقبت اندیشی کور می گردد».
مسئله اجتناب از اموری که انسان را به لغزش و سقوط می کشاند به اندازه ای حیاتی و حساس است که امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی دلنواز می فرماید:
«مَن کثُرَ فِکره فِی المَعَاصِی دَعَتهُ إِلَیهَا»؛[12]
«فکر زیاد در گناه، انسان را به آن ترغیب می کند».
پی نوشت ها:
[1] کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 451.
[2] برگرفته از: شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، قم: هجرت، چاپ 14، تابستان 80، ج 2، ص 247.
[3] تصنیف غررالحکم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1378، ص 243، ح 4934.
[4] همان، ص 199، ح 3947.
[5] نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 93.
[6] فرقان( 25)، آیات 29- 27.
[7] محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1362، ج 5، ص 297، ح 10221.
[8] تصنیف غررالحکم، ص 431، ح 9821.
[9] محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 25، ح 27.
[10] نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 101.
[11] تصنیف غررالحکم، ص 305، ح 6978.
[12] تصنیف غررالحکم، ص 186، ح 3543.
منبع: حوزه نت