تجلی قرآن در سیره حضرت زینب(س)

زینب کبری(س)، یک زن نمونه تربیت‌یافته فرهنگ وحیانی است که رسالت او در واقع گفت‌وگوی امام حسین(ع) با نسل‌ها و تاریخ آینده است. زیرا حضرت زینب(س) با سیره قرآنی و تبلیغی خود توانست صدای امام حسین(ع) و فریاد...
يکشنبه، 14 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجلی قرآن در سیره حضرت زینب(س)
امام حسین(ع) با قیام خویش در کربلا، سرآغاز یک حماسه و تکوین آن بود و ادامه آن حماسه و هدایت و ماندگاری آن بدون هیچ تردیدی مدیون اسارت حضرت زینب(س) و کلام ایشان است. قیام عاشورا حرکتی اتفاقی و متعلق به یک زمان و مکان نبود، بلکه با مقدمه‌ای روشن، از زمان رسول خدا(ص) و به ویژه بعد از رحلت پیامبر(ص) و اعلام جانشینی حضرت علی(ع)، و بعد از آن با اسارت حضرت زینب(س)، قیام مختار و بیان امامان دیگر درباره علل و انگیزه‌های انقلاب حسینی، ادامه پیدا کرد و همچنان تداوم دارد.

هرچند که حضرت زینب(س) در واقعه کربلا حضوری فعال داشت و از عناصر مهم و محوری حماسه بزرگ بود اما بخش عمده رسالت او زمانی آغاز شد که واقعه کربلا به ظاهر با شهادت امام حسین(ع) خاتمه یافت. در حقیقت حضرت زینب(س) با ایراد خطبه‌ها و سخنانش نهضت عاشورا را به بهترین و نیکوترین وجه ممکن به پایان رساند.

حضرت زینب(س) تا پیش از واقعه کربلا در هیچ اجتماعی در حضور مردان سخنرانی نمی‌کردند و سخن گفتن در برابر نامحرمان برای ایشان کاری خارج از عرف بود اما بعد از قیام عاشورا با وجود حضور حضرت زین‌العابدین(ع) و علم بی‌حد ایشان این حضرت زینب بود که با خطابه‌های خود گوش و چشم جهانیان را به حقیقت قیام امام حسین(ع) و حماسه کربلا روشن کرد.

زینب کبری(س) در خانه وحی و نزول قرآن تولد و پرورش یافت. او نزدیک به حدود پنج سال در دامن مادر بود و بعد از شهادت مادر، تا حدود 35 سالگی در جوار پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) پرورش یافت و از مکتب تربیتی امیرالمؤمنین(ع) بهره برد. پس از شهادت پدر 10 سال با برادر بزرگترش امام حسن مجتبی(ع) و پس از ایشان 10 سال با امام حسین(ع) مصاحبت داشتند و به جهت همین همنشینی‌ها و درآمیختن و مأنوس بودن با کلام وحی و تربیت قرآنی بود که دارای علمی لدنی و دانشی گسترده و قدرت کلامی عمیق و اثربخش بود.

مهمترین روایتی که راوی آن به زینب بنت علی(ع) می‌رسد، خطبه فدک است و شباهت حماسه ایشان بعد از قیام کربلا با حماسه مادرش حضرت فاطمه(س) در فدکیه انکارناشدنی است.

یکی از ویژگی‌های حضرت زینب(س) آشنایی با معارف و تفسیر قرآن است. آن حضرت عالمه محدثه اهل بیت(ع) است و در کوفه چندین سال، برای زنان کلاس تفسیر برگزار می‌کردند.

حضرت زینب(س) همچنین حجاب و عفتی کامل داشت و همچون مادرش فاطمه زهرا(س) به این امر مهم بسیار اهتمام می‌ورزید. «علامه مامقانی» در این‌باره گفته است: زینب(س) در حجاب و عفاف یگانه است، احدی از مردان در زمان پدرش و برادرانش، تا روز عاشورا او را ندیده بودند.

اما چنین بانوی عفیف و پرده‌نشینی به ناگاه در هنگام اسارت و در عین داغداری چنان در اجتماع کوفیان به سخنرانی می‌پردازد که تمام جنبندگان از نفوذ کلام ایشان در بهت و سکوت فرو می‌روند و گوش می‌سپارند. سخنانی که با چنان فصاحت و بلاغتی همراه بود که خاطره حضور امام علی(ع) برای کوفیان زنده گشته و گویی فصاحت و شیوایی کلام علی ابن ابی طالب(ع) بر زبان زینب کبری(س) جاری بود.

جایگاه و نقش حضرت زینب در ماندگاری قیام کربلا می‌گوید: رابطه قیام عاشورا و حماسه حضرت زینب رابطه‌ای مکمل و نگهدارنده است. اگر حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) نبودند و به شام و کوفه برده نمی‌شدند این قیام و حرکت عظیم امام حسین(ع) در برابر دشمن و ایستادگی‌های ایشان به ثمر نمی‌نشست. چرا که ممکن بود یزید با تبلیغات این‌ها را به عنوان کسانی که در برابر حکومت حق ایستاده‌اند و شکست خورده‌اند به مردم معرفی کند و مردم هم متوجه نشوند. اما همین خطبه‌های حضرت زینب(س) چه در کوفه و چه در شام باعث بیداری مردم شد و باعث شد که مردم متوجه شوند که یزید چه جنایت بزرگی مرتکب شده است و به عظمت امام حسین(ع) آشنا شوند.

نویسنده کتاب «مکاتب تفسیری» خطبه‌های حضرت زینب(س) را سبب بیداری جامعه و ابراز پشیمانی یزید می‌داند و تصریح می‌کند: خطبه‌هایی که حضرت زینب(س) در مجلس یزید می‌خواند نکات بسیار برجسته‌ای دارد و باعث شد که مسلمانان آن زمان به اهداف امام حسین(ع) آگاه شوند و لذا همین امر باعث شد که یزید به حسب ظاهر اظهار پشیمانی می‌کرد. با اینکه روزهای اول اظهار خوشحالی می‌کرد که خدا مرا عزیز داشته است اما روزهای بعد می‌گفت که من نمی‌خواستم و ابن‌زیاد این کار را کرده است و اظهار پشیمانی می‌کرد و این نشان‌دهنده این است که مردم به واسطه خطبه‌های حضرت زینب آگاه شده بودند و او از ترس مردم این سخنان را می‌گفت.

دو خطبه از حضرت زینب(س) در مقاتل معتبر و کتاب‌های تاریخ موجود است. یکی در کوفه و دیگری در شام و در مجلس یزید. در خطبه‌ای که در شام و در مجلس یزید از آن حضرت نقل شده است دو آیه قرآن مورد استناد قرار گرفته است که در مقابل بعضی از رفتارها و اعمالی که از یزید سر می‌زند خوانده شد.

اولین خطبه حضرت زینب(س) بعد از واقعه عاشورا در جمع مردم کوفه ایراد شد و راوی این خطبه «حذلم بن کثیر» می‌گوید: به خدا سوگند، هرگز زنی با حیا که چنین سخن‌آور باشد ندیده بودم، گویی از زبان امیرالمؤمنین(ع) سخن می‌گفت.

حضرت به مردم اشاره کرد سکوت را مراعات کنند، در این هنگام نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و زنگ‌هاى شتران از صدا افتاد و‍ زینب کبرى(س) شروع به سخنرانى کرد: «ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکوکارش. اما بعد ای مردم کوفه، ای مردمان حیله‌گر و خیانت‌کار !! گریه می‌کنید ؟؟

اشک چشمان‌تان خشک نشود و ناله‌های‌تان آرام نگیرد. همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می‌گسست، شما نیز سوگندهای خود را در میان خویش، وسیله فریب و تقلب ساخته‌اید. آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه‌های آکنده از کینه، دورویی و تملق، همچون زبان‌پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان چیز دیگری نیز یافت می‌شود؟ یا همچون سبزه‌هایی هستید که ریشه در فضولات حیوانی داشته یا همچون جنازه دفن شده‌ای که روی قبرش را با نقره تزئین کرده باشند؟ چه بد توشه‌ای برای آخرت فرستاده‌اید؛ توشه‌ای که همان خشم خدا است و در عذاب جاویدان خواهید بود.

گریه می‌کنید؟ زار می‌زنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگرئید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده‌اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.

و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(ص)، خاتم پیامبران، معدن رسالت و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدائید؟ کسی که پناه مؤمنان شما، فریادرس در بلایای شما، مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود.

چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاش‌تان بیهوده، دستان‌تان بریده، معامله‌تان قرین زیان شده است، خود را به خشم خدا گرفتار کرده و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.

وای بر شما ای مردم کوفه !

آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا(ص) دریده‌اید؟ چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده‌اید ؟! چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته‌اید؟! و چه حرمتی از او شکسته‌اید؟!

شما این جنایت فجیع را بی‌پرده و آشکار به انجام رساندید؛ جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ شده، سیاه، تاریک و جبران‌ناپذیر بوده، تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است.

آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می‌کنید؟ در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر، بسیار شدیدتر و خوارکننده‌تر است و در آن روز کسی به یاری شما نخواهد آمد. پس مهلت‌هایی که خدای متعال به شما می‌دهد موجب خوشی شما نگردد، چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی‌کند، چون ترسی از پایمال شدن خون و از دست رفتن زمان انتقام ندارد و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.»

تجلی قرآن در کلام حضرت زینب(س) به وضوح قابل مشاهده است. حضرت خطبه را با حمد و ستایش خداوند آغاز می‌کند و با دورد فرستادن بر پیامبر(ص) و خاندان پاکش جایگاه و شأن خود را مردم یادآور می‌شود. همچنان که آیه‌ای از قرآن بر این نکته تأکید دارد:

« قُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ ؛ بگو: بیائید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را» (ال عمران / 61)

زینب کبری در بخشی از سخنان خود می‌گوید: همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم یافتن، یکی یکی از هم می‌گسست. که این قسمت خطبه از قرآن اقتباس شده است. خداوند در قران می‌فرماید: «لَا تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ ؛ و مانند آن [زنى‌] که رشته خود را پس از محکم بافتن، [یکى یکى‌] از هم مى‌گسست مباشید که سوگندهاى خود را میان خویش وسیله [فریب و] تقلّب سازید» (نحل / 92)

در بخش دیگری از خطبه حضرت زینب برای دومین بار از قرآن اقتباس می‌کند و با محکوم کردن طرح دوستی مردم کوفه با امویان خطاب به آنان می‌گوید: چه بد توشه‌ای برای آخرت فرستاده‌اید.

« تَرى‏ کَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ ؛ بسیاری از آنها را می‌بینی که کافران( و بت پرستان ) را دوست می‌دارند( و با آنها طرح دوستی می‌ریزند) نفس (سرکش) آنها، چه بد اعمالی از پیش برای(معاد) آنها فرستاد! که نتیجه آن، خشم خداوند بود و در عذاب(الهی) جاودانه خواهند ماند.» (مائده / 80)

هنگامی که حضرت زینب(س) گریه ظاهری مردم کوفه را می‌بیند و اشک‌های منافقانه آنان را مورد سرزنش قرار می‌دهد و تأکید می‌کند که حتی اگر تا آخر عمرشان هم گریه کنند سودی برای‌شان نخواهد داشت: گریه می‌کنید ؟ زار می‌زنید؟ آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگرئید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده‌اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.

که اقتباس است به این آیه از قرآن کریم: « فَلْیَضْحَکُوا قَلیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثیراً جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ پس باید (در ایام زندگی خود) کمتر بخندند و بسیار بگریند، و یا در دنیا اندکی بخندند و در آخرت بسیار بگریند، به سزای آنچه(از کفر و فسق) به دست می‌آوردند». (توبه / 82)

همچنین حضرت زینب(س) در بخشی از خطابه خود خویشاوندی نزدیک امام با پیامبر را به کوفیان یادآور می‌شود و با اقتباس از آیه مباهله (ال عمران / 61) به آنان می‌گوید: آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا دریده‌اید؟

زینب کبری(س) با اقتباس از آیه 29 سوره دخان «فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاء» اندوه خداوند و آسمان را از آن فاجعه خونین چنین بازگو می‌کند: آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می‌کنید؟

ایشان در انتهای خطبه آتشین خود بار دیگر از قرآن اقتباس کرده و می‌گوید: خدای شما همیشه در کمین است. که اشاره دارد به آیه : «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ ؛ مسلما پروردگار تو در کمینگاه است». (فجر / 14)

و همچنین با استناد به آیه : «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ ؛ و البته نباید کسانى که کافر شده‏‌اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مى‏‌دهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مى‏‌دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت‏‌آور خواهند داشت» ( ال عمران / 178 ) خطبه خود را به پایان می‌برد.

اما خطبه دوم حضرت زینب(س) در شام و در مجلس یزید است. زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت:

«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همه خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن‌ها استهزاء نمودند.» ای یزید آیا گمان می‌بری این که اطراف زمین و ‌آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده‌ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو می‌چرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته‌تر. آیا فراموش کرده‌ای قول خداوند متعال را «گمان نکنند آنان که کافر گشته‌اند این که ما آنها را مهلت می‌دهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت می‌دهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک».

آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهره آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید می‌رود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. (کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می‌توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیده بغض و عداوت در ما می‌نگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر می‌خوانی: «فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل»

و با چوبی که در دست داری بر دندان‌های ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می‌زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن که دل‌های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشه ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا می‌دهی و گمان داری که ندای تو را می‌شنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را کردی.

بار الها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شکستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی که خداوند جمع می‌کند پراکندگی ایشان را، و می‌گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.

و به زودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم کرد و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و دریابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف‌تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم می‌کنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می‌شمارم، این جزع و بی‌تابی که می‌بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشم‌ها گریان و سینه‌ها سوزان است.

چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دست‌های‌شان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده‌ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم کننده، به خدا شکایت می‌کنیم و بر او اعتماد می‌نماییم.

ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رأی توست و روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،‌ در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.

سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می‌خواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثواب‌شان بیفزاید، و برای ما نیکو خلف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.»

حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر بابایی، دانشیار گروه قرآن‌پژوهی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گفت‌وگو با خبرنگار نبأ در ارتباط با استنادات قرآنی خطبه‌های حضرت زینب(س) در مجلس یزید بیان می‌کند: بر طبق مستندات یزید در آن مجلس اشعاری کفرآمیز به زبان آورد و مضمون آن اشعار این است که دین و نبوت واقعیت ندارد و حضرت محمد(ص) می‌خواستند بر مردم حکومت و فرمانروایی کند و دین را بهانه قرار داده است با تعبیر« لعبت هاشم بالملک فلا خبرٌ جاء ولا وحیٌ نزل» که به این معناست که خبری از عالم غیب و حی نبوده است و با پادشاهی بازی کرده‌اند. در آنجا حضرت زینب(س) این آیه شریفه را در آن هنگام یادآور شدند: « ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون» (روم / 10) یعنی فرجام کسانی که کارهای بد انجام می‌دهند این است که آیات خدا را تکذیب و استهزا می‌کنند.

وی ادامه می‌دهد: یعنی ای یزید که کارت به جایی رسیده است که با این شعر اصل نبوت را زیر سؤال می‌بری؛ این نتیجه کارهای بدی است که از تو سر زده است و یک سنت الهی است که هرکس گناهی انجام بدهد نهایتا کارش به جایی می‌رسد که آیات خدا را تکذیب کند. درسی که می‌توان از این آیه کریمه و استناد حضرت زینب به این آیه گرفت این است که بترسیم از این که ما به تدریج گناهان زیادی انجام دهیم و کارمان به کفر کشیده شود. هر گناهی که انجام بدهیم لکه سیاهی در دل ما به وجود می‌آید و کم کم ممکن است کار ما را به کفر بکشاند.

این پژوهشگر قرآنی با ذکر استناد دیگری از استنادات حضرت اظهار می‌دارد: آیه دیگری که حضرت زینب(س) در مجلس یزید خواندن در پاسخ به حرف دیگری از یزید بود که گفت حسین(ع) با من محاجه می‌کرد و می‌گفت جد من از جد یزید بهتر است و پدر من از پدر او و مادر من از مادر او و خودم هم از یزید بهترم پس من شایسته امامت و رهبری مسلمانان هستم. بعد می‌گوید که درست است که جدش و مادرش از جد و مادر من برتر است اما پدر حسین(ع) با پدر من جنگید و خدا و پدر مرا بر او پیروز کرد و به آیه‌ای از قرآن استاد کرد و گفت که «خداوند هر کس را بخواهد عزت می‌دهد و هرکس را بخواهد ذلیل می‌کند» و خداوند مرا از حسین(ع) عزیزتر داشته که مرا بر او پیروز گردانیده. در برابر این سخنان کفرآمیز یزید حضرت زینب(س) به آیه‌ای از قرآن استناد کرد که : وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ ؛ و البته نباید کسانى که کافر شده‏اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مى‏دهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مى‏دهیم تا بر گناه [خود] بیفزایند و [آنگاه] عذابى خفت‏آور خواهند داشت» (ال عمران / 178 )

وی می‌افزاید: حضرت زینب(س) با خواندن این آیه به یزید فهماند اینکه به حسب ظاهر پیروز شده‌ای و مردان ما را کشتی و ما را اسیر کردی تصور نکن که در پیشگاه خدا عزت داری بلکه نشانه این است نهایتا شما به عذاب خوارکننده خدا گرفتار می‌شوید. و این پاسخ قاطعی بود که حضرت زینب(س) بیا فرمود و این عظمت حضرت را نشان می‌دهد. اطلاع و تسلط ایشان بر قرآن در آن مجلس شگفت‌آور است با توجه به اینکه مصیبت‌های بسیاری دیده بودند و در شرایط سختی قرار داشتند. و همچنین شجاعت ایشان که در برابر دشمنی مانند یزید اینگونه قاطعانه پاسخگوی یاوه‌گویی‌های او است.

حجت‌الاسلام بابایی با اشاره به پیام‌های موجود در خطبه حضرت و کلام قرآن می‌گوید: درسی که ما می‌توانیم از این آیه شریفه بگیریم این است که اگر می‌بینیم برخی حکومت‌ها و افراد ظالم و ستمگر چند صباهی از کام دنیا برخوردارند و مهلت گرفته‌اند تصور نکنیم که این نشانه حقانیت آنها و عزت آنها در پیشگاه خداوند است بلکه این سنت الهی است که گاهی به بندگان مهلت داده می‌شود تا هر چه می‌خواهند انجام دهند و در نهایت به کیفر الهی گرفتار شوند.

بابایی همچنین ترس از خداوند را موجب دوری از گناه دانسته و تصریح می‌کند: پیام دیگری هم که از بعد فردی می‌توانیم از این آیه و ماجرا دریافت کنیم این است که اگر ما دیدیم که گناهی مرتکب می‌شویم و مشکلی در زندگی برایمان ایجاد نمی‌‌شود تصور نکنیم که خدا ما را بخشیده است و یا نظر لطف دارد بلکه باید بترسیم از این که نکند از این جهت باشد که خدا فعلا به من میدان داده که هرچه می‌توان به گناه خود ادامه دهم. لذا این ترس را داشته باشیم تا این ترس باعث شود که از گناه دوری کنیم.

حضرت زینب(س) همچنین با استناد به آیه «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» (ال عمران / 169) خطاب به یزید می‌گوید: «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند.»

حضرت در بخشی دیگر از خطبه خود به آیه : « ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ » (حج / 10) بار دیگر به قرآن کریم استناد می‌کند و می‌گوید: و خدا به بندگانش ستم نمی‌کند.

«شیخ مفید جعفری نقدی»، در کتاب زینب کبری(س) می‌گوید: «شجاعت ادبی زینب(س) و فصاحت و بلاغت او در میان هزاران نفوس همه را به حیرت انداخته است و جسارت او درمجلس بزرگی که یزید تشکیل داده بود، نسبت به یزید و بیان حقایق ماجرا امری مهم و قابل توجه بود، چون یزید، خود را خلیفه مسلمین جهان می‌دانست.»

زینب کبری(س)، یک زن نمونه تربیت‌یافته فرهنگ وحیانی است که رسالت او در واقع گفت‌وگوی امام حسین(ع) با نسل‌ها و تاریخ آینده است. زیرا حضرت زینب(س) با سیره قرآنی و تبلیغی خود توانست صدای امام حسین(ع) و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» را به مردم دنیا باز گوید. و اگر زینب(س) پیام کربلا را به تاریخ باز نمی‌گفت، کربلا در تاریخ می‌ماند و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می‌مانند.

حضرت زینب(س) بعد از واقعه کربلا عمر زیادی نکرد، اما در همان اندک زمان، انقلابی بزرگ به پا کرده و به واسطه قرآن و کلام حق خویش بذر آگاهی را در سرار جامعه جهل‌زده پراکند.


منبع: مرکز مطالعات شیعه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما