اصول آموزش دينى كودكان و نوجوانان

ثالثا - هدايت كننده‏ى فعاليت‏هاى فرزند در زندگى و قابل اجرا و پياده شدن در رويدادها و امور حياتى باشند. (1) وقتى فرزند به مرحله‏ى بعدى (يعنى: جوانى) وارد شد و قدرت عقلانى او زيادتر، گرديد، آن‏گاه بايد او را به مبانى دينى (خداشناسى تفصيلى - نبوت استدلالى - معاد عقلى و امثال اين‏ها) آشنا كرد. (2) در سنين بالاتر، قسمت‏هايى از كتاب آسمانى را برگزينند و به او معناى درست و تفسير معتدل كلام خدا را بياموزند. (3)
پنجشنبه، 27 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصول آموزش دينى كودكان و نوجوانان
اصول آموزش دينى كودكان و نوجوانان
اصول آموزش دينى كودكان و نوجوانان





در آموزش دينى كودكان و نوجوانان:
اولا - بايد هدف‏ها مشخص و روشن،
ثانيا - با يك‏ديگر هماهنگ و هم جهت،
ثالثا - هدايت كننده‏ى فعاليت‏هاى فرزند در زندگى و قابل اجرا و پياده شدن در رويدادها و امور حياتى باشند. (1)
وقتى فرزند به مرحله‏ى بعدى (يعنى: جوانى) وارد شد و قدرت عقلانى او زيادتر، گرديد، آن‏گاه بايد او را به مبانى دينى (خداشناسى تفصيلى - نبوت استدلالى - معاد عقلى و امثال اين‏ها) آشنا كرد. (2) در سنين بالاتر، قسمت‏هايى از كتاب آسمانى را برگزينند و به او معناى درست و تفسير معتدل كلام خدا را بياموزند. (3)
البته به موازات دستگاه آموزش دينى، بايد سازمان‏هايى، نيز كارشان تهيه‏ى كتاب مناسب تعليم و تربيت دينى - جواب‏گويى سؤالات و اشكالات نوجوان و جوان - با مطالبى منطقى، نه تنها «قانع كننده و دهان‏بند» باشد؛ زيرا فرزند در سنى است كه مى‏خواهد «فلسفه و غايتى براى زندگى» بجويد و خط مشى تلاش‏هاى بعدى خود را پيش‏بينى نمايد و لذا مى‏پرسد: زندگى چيست؟ من براى چه زنده‏ام؟ چرا تلاش مى‏كنيم؟ و بايد بكنيم؟ و بايد اسلام با جامعيتى كه دارد جواب‏گوى اين سؤالات باشد؛ فرزند را با پاسخ‏هاى شايسته‏ى خود علاقه‏مند علم كند و راغب به عقل و ميزان نمايد و چون هدفى درست، براى زندگى خود، پسنديد و اجتماع و حقوق آن را صحه نهاد، به رعايت تعهدات اجتماعى، خود را ملزم بيند. (4)
بى‏شبهه هيچ عاملى بهتر از «قبول تعهد» نمى‏تواند پيش‏گير خلاف‏هاى آدمى، نسبت به ديگران، باشد (البته آن بهتر كه همين تعهد نيز، ناشى از اعتقاد به خدا و حب باطنى به خداوند، باشد و براساس قبول فرمان الاهى، حفظ حقوق غير، كند؛ كه اثر آن، عميق و باصفا و بى‏منت و دائمى مى‏گردد).
گفتيم كه براى فرزندى در حد دبيرستان، بايد مبانى دينى از طريق استدلال آموخته شود؛ تا مدديار آن باشد كه براى خود «نظام دينى براساس تفكر و برهان عقلى» به وجود آورد.
معلم و مربى و بزرگتران هم بايد سعى كنند كه «مطالب دينى» را به صورتى منظمم و با ترتيبى منطقى، به فرزند عرضه نمايند كه فرزند بتواند آن‏ها را «به گونه‏اى بنيادى»، در جان و زندگى خويش، پياده كند. (5)
البته در دوره‏ى بلوغ، مسايل اساسى حيات، بايد مطرح شود و بر ساير دانستنى‏ها، مقدم دارند؛ تا جوان، كار خود را بر آن اصول، قرار دهد و آغاز فعاليت نمايد (6) تطبيق دين با زندگى و سازندگى دين در زندگى و نظام‏بخشى بدان را، خود، احساس كند.
به هر حال، بايد بدانيم كه در اين سن و سال، چه مباحثى از اسلام را عرضه كنيم؟ و چه نظرات و دستوراتى را، از دين، مطرح نماييم؟ كه فرزندى فرارى نشود و اگر اشكالاتى براى ذهنش، روى مى‏دهد، اسلام جواب‏گويى كند و عملا در زندگى خود، موارد طرح شده را ملاحظه نمايد و مصداق‏هاى آن را بشناسد.
وقتى به جوان مى‏گوييد: «مسلمان باش»، بايد بداند: دانش‏آموز مسلمان، با دانش‏آموز غيرمسلمان، چه فرقى پيدا مى‏كند؟ بقال مسلمان، با بقال غيرمسلمان، چه تفاوتى دارد؟ و اين تفاوت، در فكر آن‏ها، در حالات و صفاتشان، در رفتار و كارشان، در اثرى كه بر خود و غير دارند، در معدل زندگى و مجموعه حياتشان چيست؟ (7)
و نيز بايد جوان بداند: اگر مسلمان باشد يا مسيحى، يا بودايى و يا بى‏دين ولى باادب و اخلاق، چه فرقى مى‏كند؟
بايد بداند، در اسلام، از جنبه‏ى مسايل نظرى و مكتب فكرى چه برجستگى خاص هست كه در سطح بين‏المللى، چشم‏گير و بى‏نظير مى‏باشد؟ (8)
در دستورات مذهبى آمده است كه: در هفت سال دوم، به فرزند، فهم تكاليف (يعنى: حلال و حرام) آموزيد و در هفت سال اول خواندن و نوشتن، ياد دهيد. (9) ولى خواه ناخواه، در همان هفت سال نخستين، رفتار و حالات معلم، متن درس است و كار تعليم قطعا به طور عملى و نمايشى، بايد داراى اثرات پرورش دينى باشد.
يكى از متخصصين روان‏شناسى پرورشى در ايران، گويد: در مدارس جديد، نظام، چنان است كه در اطفال «حس مذهبى» و «ايمان» را پرورش نمى‏دهند. درست است كه درسى به نام «قرآن» يا «تعليمات دينى» دارند، اما چون متضمن «قبول و فهم» نيست و محيط و معلم نيز، مناسب، نمى‏باشند، توليد «ايمان» نمى‏كنند. (10)
اگر به همين «بى‏ثمرى»خاتمه يابد، باز خوبست؛ در حالى كه پس از طى اين كلاسها، فرزند با خود مى‏گويد: درس دين را خواندم و دانستم، چيزى كه مرا جلب كند؛ نداشت. پس، چنين قضاوت مى‏نمايد كه: دين، آرام‏بخش درون نيست؛ تعالى دهنده‏ى روح و فكر نمى‏باشد؛ بهتر ساز عمل و صفت هم، نيست؛ بلكه اصولا دين، دل چسبى ندارد و همين بزرگ‏ترين خطرى است كه از درس دينى در مدارس جديد، حاصل مى‏شود.
بعضى‏ها به بودن درس دين و به گوش خوردن اين مطالب دل شاد هستند؛ اما من آن را نمى‏پسندم و مى‏گويم: اگر دين در دل، جاى نگرفت و مطلوب نيامد، بيزارى ايجاد مى‏كند و اصل زندگى در خطر مى‏افتد.
توضيح اين كه: انسان بدون ايمان و عقيده‏ى مذهبى، قادر به زندگى كامل نيست و جاى اميد و به جايى اميد، ندارد و نتواند داشت.
براى اين كه زندگى بامعنا و قابل تحمل باشد، بايد برايش غايت و مقصودى وراى اين عالم مادى و اين آدم ناسپاس و جامعه‏ى پراكنده درونشان، منظور گردد؛ انجام كارهاى عالى، بدون احساس وظيفه و بدون تمايل باطنى، ممكن است لذتى داشته باشد ولى هرگز اصيل و شخصيت‏ساز و موجب سعادت نخواهد بود. (11)
حس مذهبى، نشانه‏ى علو طبيعت انسانى است و كسى كه فاقد آن گردد، نسبت به شخصى كه واجد آن است، از حيث قوت قلب و اخلاق و اميد و توفيق، بسيار فرودست‏تر است. (12)
حس مذهبى ذاتا وجود دارد ولى بايد تربيت شود و اين تربيت، چنان كه پيش از اين گفتيم لازم است. در غير اين صورت، حس مذهبى، چون محو نمى‏شود، به فساد مى‏گرايد.
توضيح اين كه حس مذهبى را به وسيله‏ى عقايد محكم و درست، بايد راهنمايى كرد و روشنى و صراحت بخشيد؛ تا خود را بنمايد و مشخص سازد و الا اسير خرافات و عقايد پست خواهد گشت.
وقتى كه حس مذهبى، پرورش يافت و آدمى به خدا ايمان پيدا كرد و بر وى توكل نمود، خود شخص پايه‏گذار سعادت خويش مى‏شود و در مصيبات و حوادث، او داراى قوت روحى مخصوص و شكيبايى عميقى خواهد بود، كه به او مجال همه گونه تدبير، خواهند داد. (13)

پي نوشت :

(1) سخ، 99. (دكتر شريعتمدارى).
(2) سخ، 104. (دكتر شريعتمدارى)
اما من معتقدم كه در ترتيب اين مباحث نيز به هنگام تعليم، بايد معرفى «رسول و امام» مقدم قرار گيرد و سپس «معاد» مطرح شود و در آخر «يكتاشناسى خدا»، مورد بحث باشد.. و اين ترتيب، چون در مقام تفهيم، هماهنگ سير «محسوس به معقول و به معقول مطلق» مى‏باشد، مناسب‏تر است
(3) سخ، 104 و 105 و 106. (دكتر شريعتمدارى).
(4) سخ، 106. (دكتر شريعتمدارى).
(5) سخ، 107. (دكتر شريعتمدارى).
(6) سخ، 108. (دكتر شريعتمدارى)
(7) سخ، 108. (دكتر شريعتمدارى).
(8) سخ، 108. (دكتر شريعتمدارى).
(9) بمج، 81
(10) رنا، 99.
(11) رنا، 99.
(12) رنا، 508.
(13) رنا، 99.
برگرفته از:

منبع: گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط