تربيت کودک فرصت ها و چالش ها

محبت بى‏جا و افراطى به كودك، خطر اخلاقى دارد خوب است كه همه‏ى وسايل را برايش فراهم نسازند؛ زيرا ديگر فرزند، حالتى پيدا مى‏كند كه نمى‏تواند خود، سرنوشت خويش را به وجود آورد و عاجز بار مى‏آيد؛ پير هم كه...
پنجشنبه، 7 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تربيت کودک فرصت ها و چالش ها
تربيت کودک فرصت ها و چالش ها
تربيت کودک فرصت ها و چالش ها






محبت بى‏جا و افراطى به كودك، خطر اخلاقى دارد خوب است كه همه‏ى وسايل را برايش فراهم نسازند؛ زيرا ديگر فرزند، حالتى پيدا مى‏كند كه نمى‏تواند خود، سرنوشت خويش را به وجود آورد و عاجز بار مى‏آيد؛ پير هم كه بشود «بچه صفت و قهرو» خواهد بود (1) و هرگز سازگارى با محيط نخواهد داشت؛ در حالى كه فرد زنده و اهل زندگى بايد «متكى به خود» تربيت شده باشد.
گفتيم كه كودك را بايد در عمل، آزاد گذارند ولى به قدرى كه به خود و غير زيانى نرساند و نبايد تصور كرد كه چنين كودكى، نافرمان خواهد بود؛ بلكه ملاحظه مى‏شود كه همين نوع كودكان، بيشتر فرمانبرى دارند و رام‏ترند.
فرصت‏ها و موقعيت‏هايى را كه فرزند به دست مى‏آورد كه در آن تجربه‏اى كند؛ نبايد از او گرفت.
تفاوت فرمان پدر و مادر، در مورد فرزند، خود موجب سرگردانى يا انحراف روانى كودك است. بايد سعى شود كه فرمان، از هر كدامشان، صادر شد، گفته‏ى ديگرى، مؤيد آن باشد. قدرت كودك، دوام نيرو در كودك، ظرفيت او، همه بايد ملاحظه گردد؛ مبادا كه با وجود كم‏توانى يا خستگى، امرى به او تحميل شود و او را ناخوش آيد.
«ژوبر» (استاد اخلاق) مى‏گفت: در تربيت، هميشه بايد گرم و سخت گرفت؛ نه سرد و سست.
قضاوت‏ها نبايد عجولانه و براساس شباهت امور به يك‏ديگر صورت گيرد (2) و دلايل تمثيلى، نبايد ملاك قرار داده شوند. (3)
فرمان‏ها وقتى قاطعانه، اما صميمى و بى‏تلكف و تعارف باشند، بهتر نفوذ و تصرف مى‏كنند و فرزند را بى‏هيچ مقاومتى به كار وامى‏دارند.
استفاده از بازيچه‏هايى كه به صورت مكانيكى و پيش ساخته است، ابتكار كودك را راكد مى‏سازد؛ولى اگر همين وسايل و يا مشابه آن‏ها را، كودك با آن چه در اختيار دارد، خود بسازد و يا قطعات باز شده‏ى اين وسايل را سر هم نهد، قدرت ابتكار او به كار مى‏افتد. (4)
وسايل آموزشگاهى كه براى تعليم در كلاس، به كار مى‏روند و به طفل، رياضى و علوم مى‏آموزند، اگر به عنوان اسباب بازى، بدون نظارت معلم و مربى، به دست كودك افتاد و يا
پدر و مادر او براى بچه خريدند و در خانه بردند، بعدا ديگر آن وسايل به بچه، چيزى نخواهند آموخت؛ زيرا براى ذهن بچه كاربرد آموزشى خود را از دست داده و جنبه‏ى تفننى پيدا كرده‏اند و تمايلات تفريحى او را قبل از همه، بيدار مى‏كنند. همين طور، اتاق تعليم، بايد تفريحگاه بچه قرار نگيرد و خاطرات تفننى در آن جا نداشته باشند.
معلم بچه، بازى كننده‏ى با بچه، در ساعات تفريح نباشد. ضمن درس، تفرح و سرگرمى مطرح نگردد و جاى هر كدام، مشخص و معلوم باشد.
درس دينى نيز در جايى كه آثار تفريحى در آن جا بوده و يا هست و يا بچه خاطراتى متفرق از آن جا دارد، تعليم نگيرد. در منزل هم، بايد حتى المقدور، جاى عبادت جدا شود و پدر و مادر، روزها و ساعات تفريح خود را با فرزندان مشخص كنند و بلكه موقع شروع را اعلام نمايند و ختم آن‏ها را هم خبر دهند تا فرزند، نظام اخلاقى گيرد.
در داستان‏ها و آن‏چه، در وسايل سمعى و بصرى، براى آموزش فرزند و تفكر او قابل ارائه است نيز، همين اصل را بايد رعايت كرد. بدين معنى كه اگر جنبه‏ى تفننى و تفريحى پيدا كردند و يا جد و هزل به هم مخلوط شدند، ديگر كاربرد مشخص نخواهند داشت و ذهن كودك، هرگز جنبه‏ى جدى آن را نخواهد پذيرفت و انضباط روحى در او زايل خواهد شد و بلكه گاه از انتظار پدر و مادر و مربى و معلم - كه مايلند فرزند، قضيه را جدى تلقى نمايد - ناراحت مى‏شود توجه به اين مسأله بسيار لازم است.
«مطيع شدن فرزند» نبايد هدف تربيت باشد. ممكن است كه اين امر، پدر و مادر را راحتى و لذت بخشد ولى «زندگى كردن كودك با ناراحتى و اجبار هرگز روا نيست.(5)
علماى روان‏شناسى هفت غريزه را در كودك، زنده و در كار مى‏دانند، بدين قرار:
«غريزه‏ى زد و خورد
غريزه‏ى شكار
غريزه‏ى اكتشاف
غريزه‏ى ساختن
غريزه‏ى پروردن و بار آوردن
غريزه‏ى موزون كردن
غريزه‏ى هم‏كارى» (6)
بايد معلم و مربى كودك، بناى كار تعليم و تربيت كودك را بر مبناى استفاده از اين غرايز قرار دهند و آن چه را كه در داستان‏ها و وقايع، سخنان بزرگان و صحنه‏هاى نمايشى مى‏بايد تكيه كرد، آن‏هايى باشد كه با اين غرايز موافقت و هماهنگى داشته باشند. خوب است كه اين غرايز در ضمن تعليم و تربيت كودك تشفى داده شوند (به وسيله‏ى ورزش‏ها - گردش‏ها - احاله‏ى كارهاى مناسب از اين قبيل:

الف - براى تشفى غريزه‏ى «زد و خورد» - و غريزه‏ى «شكار» و غريزه‏ى «هم‏كارى»:


ورزش‏هاى بيس بال - واليبال - بازى‏هاى قهرمانى (با حذف تلاش براى قهرمان شدن براساس خودنمايى، بلكه براى سبقت در آزمودگى و لياقت و بس).

ب - براى تشفى غريزه‏ى «ساختن»:

ساخت اسباب‏بازى - تهيه‏ى لانه‏ى مرغ - بادبادك‏سازى.

ج - براى تشفى غريزه‏ى «بار آوردن»:

باغبانى - گل‏كارى - نگه‏دارى بره و گربه و خرگوش و كبوتر و ساير پرندگان اهلى (به شرط اين كه فقط پرورش آن حيوانات، موردنظر باشد).

د- براى تشفى غريزه‏ى «اكتشاف»:

جمع‏آورى گياه و گل و تهيه‏ى آلبوم مشخصات آن‏ها - جمع‏آورى سنگ‏ها - گردآورى انواع بذر، انواع تمبر، انواع سكه - مشاهده‏ى پرندگان و لانه‏ها - مشاهده‏ى جانوران اهلى و شكل زندگى آن‏ها - مشاهده‏ى علف‏ها و گياه‏ها و شرايط محيطى مناسب آن‏ها - مشاهده‏ى حشرات و دقايق رفتارشان. (7)
ورزش‏هايى كه به كودكان داده مى‏شود بايد چنان باشد كه به تربيت قواى فكرى و نظم روحى آن‏ها منتهى گردد؛ بدين معنى كه تكوين اخلاق كنند؛ ايجاد منش نمايند؛ عادت‏هاى مطلوب (نظير: نظم و انضباط - اطاعت از قانون - جوانمردى - هم‏كارى) را، مايه گذارند و يا حس ابتكار را بيدار كنند و بپرورند.
اين‏ها همه را ضمن بازى‏ها بهتر از هرگونه درس، مى‏توان ياد داد؛ زيرا اثر درسى كه فرزند ضمن بازى‏ها مى‏گيرد تا پايان عمر باقى مى‏ماند؛ چون صحنه ديده مى‏شود و عملى مى‏گردد. شنيدنى‏ها، فراوان از ياد مى‏روند؛ ولى ديدنى‏ها و عمل شده‏ها، بر جا هستند.
(مثلا كسى را در نظر مى‏آوريد كه خوب مى‏شناسيد، ولى سخن او و نام او را به ياد نمى‏آوريد كه نمونه‏اى از دوام ديدنى‏ها و فراموشى شنيدنى‏هاست.
به هر حال، بازى را به بازى نبايد گرفت كه كار اساسى تعليم و تربيت كودكان است).
اما بايد هميشه خانه و مدرسه با يك‏ديگر هم‏كار و هم نظر و باخبر از روش يك‏ديگر باشند.
چه خوب است با يك مطالعه‏ى دقيق و عميق در شرح زندگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و امامان بعد از وى و بزرگان دينى، آن چه را كه مخصوص ايام كودكى آنان بوده است، براى كودكان، روش پرورش و تعليم قرار دهند و آن چه را كه مخصوص دوران نوجوانى و جوانى آنان بوده، براى نوجوانان و جوانان، طريقه‏ى كار بشناسيم و اين برداشت، جهت استفاده در كار تربيت فرزندان، بسيار مفيد و ارزنده است.
مى‏دانيم كه در وجود كودك، بيش از همه تمايلات شخصى حكومت مى‏كنند و ممكن است معايبى از قبيل: «پرخورى - نازپروردگى - استقلال طلبى - حس تملك» نابسامانى براى خود كودك و خانواده، ايجاد كند و لذا بايد دانست كه:
الف - پرخورى او غالبا معلول «وراثت يا اقتضاى مزاج او، يا سخت‏گيرى والدين» است و علاجش آن است كه چشم و دل او را سير كنند؛ با هر تدبير كه مى‏دانند و مى‏توانند.
ب - نازپروردگى را با عادت دادن به سرما و گرما و پوشاندن پارچه‏هاى خشن و مقابله با بوهاى تند، توان رفع نمود.
ج - استقلال طلبى و ميل به سيادت و تحكم فرزند را نبايد گذاشت كه موقعيت بروز پيدا كنند و هر وقت كه كودك از حدود خود تجاوز و يا ميل به زورگويى داشت بايد او را باز پس گردانيد.
د- حس تملك را علاج آن است كه لذت بخشش را به او بچشانند تا قدرى سبك‏تر و متعادل‏تر باشند.
ه - حس شرافت را روش درست هدايت آن است كه فرزند را وادار كنند تا كار ديروز و امروز خود را با هم بسنجد و متوجه تنزل و ترقى خود شوند؛ آن‏گاه به نرمى و با حساب، او را تقدير يا سرزنش نمايند.
و - حس هم چشمى - بايد راهنمايى كرد كه هر كودكى با كودكى هم قوه و هم استعداد، مقابل شود؛ تا غرور و خودستايى، يا دل‏سردى و وازدگى در او ظهور نيابد.
ز- ميل به تأثر - گاه كودك از مناظر رقت‏بار، يا وحشت‏انگيز، لذت مى‏برد و زد و خورد و حادثه را دوست مى‏دارد؛ بايد تدبيرى كرد كه اين ميل به «جسارت غير عاقلانه و خلاف اخلاقى و انسانى» نيانجامد. (8)
مى‏دانيم كه اگر اين تمايلات، راه مناسب و معقولى پيدا نكنند، باعث مى‏شوند كه همه‏ى نظامات درونى فرزند را به هم زنند و بالنتيجه، كودك علاوه بر آن كه نظم ادبى يا اخلاقى و بالاخره مذهبى و دينى نمى‏گيرد و به خود نمى‏پذيرد، بلكه هر چه را هم موجود در محيط اوست به باد نابودى مى‏سپارد و درهم مى‏كوبد. پس بايد به پيش‏گيرى پرداخت.

پی نوشت :

(1) در طرحى كه براى تربيت دينى خواهيم داشت، ممكن است اين اشكال مطرح شود كه «غالب شاگردان مكتب دين، بيش از چهارده سال دارند و از مرز كودكى لااقل گذشته‏اند؛ و اين طرح‏ها كجا مى‏توانند براى او مفيد باشند؟»
گوييم: سن، فقط در مقدارى زياد از رشدهاى جسمى و گاه عصبى، مى‏تواند نافذ و مؤثر باشد؛ ولى هرگز «كودكى و مختصات نفسانى و اخلاقى آن» را نمى‏تواند زايل نمايد و لذا چنان فردى گرچه بزرگ‏سال است، باز طفل دبستانى مكتب دين، به حساب مى‏آيد و آن را كه ما، در «تربيت مناسب كودك از جهت روانى و انسانى» گوييم براى او و سازندگى او نيز مطرح است و بايد اجرا و اعمال گردد
(2)مثلا: گوييم بچه شبيه به باباست و فلان حالت او همانند فلان حالت ديگر او، يا غير اوست است؛ پس چنين و چنان خواهد بود
(3) مف، 41 و 42.
(4) استفاده از تجارب تربيتى كودكان.
(5)استفاده از گفته‏ى يك متخصص تربيت كودك.
(6) رنا، 558.
(7) رنا، 559.
(8) روپ، 234.

منبع: گامي در مسير تربيت اسلامي از کودکي تا بلوغ / دکتر رجبعلي مظلومي




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط