رنگها با ما سخن میگویند، لبخند میزنند، ما را در خود فرو میبرند و تأثیرات گوناگون میگذارند، همان گونه که صوتها و آواها چنیناند.
رنگها در ذات وجودی مخلوقات قرار گرفتهاند و جدایی ناپذیرند. همان گونه که نمیتوان جنسیت را از اشیا گرفت، رنگ را نمیتوان از آنها جدا کرد.
امروزه ثابت شده است رنگها به راحتی بر سیستم عصبی قدرت بینایی، سیستم گوارشی، حالات روحی- روانی افراد و اخلاق آنها تأثیر میگذارند، بنابراین برای استفاده مفید از رنگ، لازم است اثر روان شناختی آن را که میتواند در انتخاب دکوراسیون، لباس، محیط و... وارد عمل شود، درک کنیم.
گاه به کارگیری ناشیانه رنگ به وسیله افراد، تأثیرات منفی برخی مذاهب و فرهنگها، خلق و خوی فردی افراد و وضع برخی قوانین، عدم تنوع و یکنواختی در به کارگیری بعضی رنگها، کاربرد رنگ را به خصوص در پوششهای فردی با اشکالات بزرگ و قابل توجهی روبه رو کرده است که در درازمدت تأثیرات مخرب آن آشکارا به چشم میخورد.
انتخاب رنگ در لباس در ارتباطات اهمیت ویژهای دارد، چرا که لباس افراد اگرچه شأن و شخصیت افراد را شکل نمیدهد، اما بیشتر اوقات پایهای برای قضاوت اولیه در مورد آنهاست و تأثیر شگرفی بر قضاوتهای دیگران نسبت به افراد میگذارد.
رنگ ها و پایگاه های اجتماعی
تحقیقات نشان داده اگر شما لباس مرتبط با پایگاه اجتماعی بالایی را در برداشته باشید و هیچ کس شما را نشناسد، در عبور از عرض یک خیابان شلوغ بیشتر از کسی که لباس مربوط به پایگاه اجتماعی پایینی را دربردارد، مورد توجه خواهید بود و آسان تر به شما راه خواهند داد.در یک نگاه لباس، علاوه بر محافظت انسانها از سرما و گرما، وسیلهای برای ارتباطات غیرکلامی است و به تنهایی قادر است دست کم 10 پیام اساسی را به دیگران منتقل کند:
1. سطح اقتصادی،2. سطح تحصیلی،
3. اعتبار اجتماعی،
4. وضعیت اجتماعی،
5. سطح پیچیدگی،
6. زمینه اقتصادی،
7. زمینه اجتماعی،
8. زمینه تحصیلی،
9. سطح موفقیت و 10. ویژگیهای اخلاقی.
امروزه در ارتباطات میان فردی، مردم بیش از آنکه به حرفهای شما توجه داشته باشند، به لباسی که پوشیدهاید و به وضعیت ظاهری شما توجه دارند، بنابراین رنگها میتوانند همچون مهمانی ناخوانده بر روابط شما با دیگران تأثیر بگذارند.
بیشک بیش از اینکه تنوع رنگها برای شما موثر باشد، در جذب مخاطبان شما مؤثر خواهد بود. اگر محدودیت استفاده رنگها از فرهنگ اجتماعی کمی دور میشد، رنگ چه معجزهها که نمیکرد، چون اگر رنگها و تنوع آنها مهم نبودند، زیباترین نمادهای آفرینش یعنی آسمان و زمین، گلها و درختان، دریاها، اقیانوسها و... با این همه تنوع رنگ آفریده نمیشدند.
رنگها و اثر روانی آن بر شخصیت انسان
از دیرزمان اثر روانی رنگها، در اشخاص مختلف مورد توجه دانشمندان بوده است و به مرور، این تحقیقات گسترش یافته است. ثابت شده اتاقهایی از بیمارستانها که رنگ آبی یا شیشههای آبی رنگ دارند، اثر خوبی روی بیماران دارد یا اشخاصی که نزدیکبین هستند و چشم آنها در مطالعه زیاد خسته می شود باید کاغذهای سبز و آبی به کار برند که بسیار مناسب است.همچنین نتایج تحقیقات نشان داده قرار گرفتن زیر نورها با رنگ خاص تأثیر روانی زیادی بر فرد دارد؛ به عنوان مثال وقتی شما دودل هستید یا اطمینان کافی راجع به مسألهای ندارید، پوشیدن لباسهای زرد یا محاصره شدن در محیطی پر از رنگهای زرد زنده به شما کمک خواهد کرد تا توجهتان را روی مشکل پیش آمده متمرکز کنید تا بتوانید به دودلی خود پایان دهید.
استفاده از رنگ زرد در برقراری ارتباط نیز کمک میکند. اگر احساس تنهایی میکنید یا قادر نیستید با دیگران تماسهای خوبی برقرار کنید، استفاده از این رنگ روشن، جریان کلمات شما را آسان و شیوایی کلام شما را تقویت خواهد کرد.
از نظر فیزیکی، در محاصره قرمز بودن باعث افزایش خون میشود و آدرنالین را به بدن تزریق می کند. وقتی شخصی به شدت خسته یا افسرده است یا نیروی ارادهاش تحلیل رفته است، قرمز میتواند به عنوان عاملی انرژی زا استفاده شود.
همچنین پوشیدن لباسهای قرمز یا قرارگرفتن در محیط قرمز، وقتی فرد به شدت ناراحت، هیجانی، مضطرب یا تحت فشار است میتواند به بروز خشم یا ایجاد خشونت منجر شود.
در زمان بقراط حکیم معتقد بودند رنگها در پیشرفت یا بهبود بیماریها تأثیر بسزایی دارد و از آن تاریخ درمان با رنگ (chromotherapy) آغاز شده است که امروزه اهمیت خاصی دارد و مورد مطالعه و توجه پزشکان قرار گرفته است. درمان با رنگ اثر فوری ندارد و باید به صبر و حوصله منتظر نتیجه آن بود.
در یک نگاه صاحبنظران بر این باورند که «هر رنگی که ما دوست داریم، تابلوی نشان دهندهی شخصیت ماست»؛ آنان که رنگ قرمز را دوست دارند، در نگاه روانشناسان افرادی خوش قلب و خودپرست هستند، هرگز بیتفاوت نبوده.
تند و فعال و در عین حال کمی عجول هستند. کسانی که علاقمند به رنگ صورتی- یعنی همان قرمز کمرنگ- هستند، تمام آن صفات البته کمی ملایمتر را دارند؛؛ با گذشت و ملاطفت، پر نشاط و شاداب و تحمل کننده شکستها و دشواریها.
دوستداران رنگ آبی، صاحبان نظم و پشتکار و تنهاییاند که ظاهری آرام دارند و به دیگران احترام میگذارند. رنگ اسرارآمیز و باشکوه ارغوانی، رنگ عرفانی است که علاقمندان به آن به امور معنوی میپردازند و مجذوب زیباییها میشوند.
دوستداران رنگ قهوهای باثبات و قابل اعتمادند، شاعرپیشه و کمی فیلسوف مآب و خاکستری دوستان، از خوشیهای دنیا چشم پوشیدهاند و خود را همشأن کهنسالان میدانند. علاقمندان به رنگ پرتقالی دارای صداقتند و از هوسبازی بیزارند و آنان که رنگ سبز دلخواهشان است، صاحب رشد و رویش بوده، کنجکاو و آرامند و فیروزهای دوستان، اسرارآمیز و پندناپذیر، دارای پشتکار و باشتابند و دوستداران سیاه، دارای ظرافت طبعاند و هرگز خود را به دیگران تحمیل نمیکنند.(1)
رنگ در اعتقادات مذهبی
در انجیل، عهد عتیق و جدید، به رنگهای زیادی اشاره شده است. رنگهای نمادین مسیحی و یهودی هنوز هم در مناسک این مذاهب وجود دارد. رنگ سبز زمردین با عیسی مسیح پیوند یافته است. مسیحیان اغلب رنگ آبی را به حضرت مریم باکره اختصاص می دهند.در متون اسلامی از رنگهایی که در جامعه مکروه است، سخن رفته است. بهترین رنگها در جامعه سفید است و پس از آن به ترتیب سبز، زرد، سرخ کمرنگ، کبود و عدسی. سرخ تیره رنگ (بخصوص در نماز) کراهت شدید دارد.
ما دلایل زیادی داریم که رنگ سبز مایل به آبی رنگ ولایت مطلق الهی است. بهشت موعود ما بهشتی است با رنگ سبز مایل به آبی. احادیث زیادی داریم بر کراهت رنگ سیاه. رنگ سیاه ایجاد غرور و در عین حال کدورت روحی میکند.
رنگ سیاه رنگ غم است. رنگ اندوه است. ما برای رنگ سیاه شب حدیث داریم که پیش از غروب آفتاب، چراغ روشن کنید به خاطر اینکه هیچ وقت نور از زندگی ما بیرون نرود و تیرگی شب بر ما سلطه پیدا نکند.
رنگ سیاه و تأثیر روانی ان در اطرافیان
در روان شناسی رنگها میخوانیم که رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است. بدین خاطر کسی که رنگ سیاه میپوشد، میخواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است. اما این که این مرز برای چیست، در موقعیتهای مختلف ممکن است متفاوت باشد.گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آنکه نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها هم جدا شده است و یا برای آنکه نشان دهند که در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست. اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است.
وقتی که خانمی چادر مشکی به سر میکند و با وقار و متانت تمام، قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این پوشش نشان میدهد که هرکسی حق ندارد به این حریمِ پاک، مقدس و خصوصی وارد شود.
این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوسبازی. درواقع او با حجاب مشکی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم، مرزی عاقلانه ایجاد میکند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشهدار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت او نامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد.
از این رو چادر مشکی به منزلهی حرمت و احترام است؛ مرز ادب، کرامت، حیا و عفت و نشان می دهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم با دیدهی احترام و ادب نگریست.
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچهی سیاهی را میبیند، دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمیکند و خود به خود نظر را برمی گرداند. نگاه به رنگهای روشن چشم را باز و رغبت مشاهده و تمرکز را برای دیدن دوچندان میکند، به عبارت دیگر نگاه به رنگهای تیره، به ویژه رنگ سیاه که بیرنگی مطلق است، تقریباً تمام رغبتها را از بین میبرد.
روان شناسان میگویند: سیاه به معنای «نه» بوده و نقطهی مقابل «بله» یعنی سفید است.
با این نگاه باید گفت: آن کس که در مقابل نامحرم سیاه می پوشد، درواقع میخواهد به او «نه» بگوید و آن کسی که رنگ جذاب میپوشد، خواسته یا ناخواسته خود را در «معرض» نگاههای هرزه و آلوده قرار می دهد و وسیلهی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میکند.
در روان شناسی رنگها میخوانیم که «سفید» به صفحهی خالی میماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی «سیاه» نقطه پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد. بنابراین زنی که در برابر نامحرم و بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ میپوشد، از ایمنی کمتری برخوردار است، ولی زنی که چادر سیاه میپوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان میدهد که این جا نقطهی پایان نگاههای نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاهها و نیتهای ناپاک نیست.
علاوه بر آن دربارهی رنگ سیاه میخوانیم که: سیاه، نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی بوده و از تأثیر قوی بر هر رنگی که در کنار آن قرار گرفته باشد، برخوردار است و ویژگی آن رنگ را مورد تأکید قرار میدهد. و حتی هر رنگی را میپوشاند و به نوعی رنگ جلال و جبروت است. چنانکه رنگ ماشین شخصیتها مشکی است تا نوعی عظمت ایجاد کند و به خودی خود خطرها را دفع نماید.
وقتی انسان به اجسام سفید نگاه میکند احساس میکند که آن شیء به وی نزدیکتر از فاصله اصلی است در حالی که شیء سیاه رنگ را احساس میکند که از او دورتر میشود.پس پوشش مشکی برای زنان موجب میگردد که از دید مردان دورتر جلوه نمایند. علاوه بر آن رنگ مشکی صامت بوده و موجب تحریک و تهییج غرائز نمیشود.
در یک نگاه هدف از پوشش مشکی، ایجاد فضای آزادی برای دختران و پسران در فعالیتهای اجتماعی است و مانعی برای تحریکهای غیراخلاقی مردان.
به دیگر سخن پوشش باید به گونهای باشد که حیاء و عفت را در انسان متجلی سازد تا زنان بتوانند با بهره گیری از گوهر حیاء در کنار مردان به عالیترین درجه از کمال برسند که مقصد نهایی همان است.
ز این رو کسی که چادر مشکی میپوشد، میخواهد با رنگ سیاه چادر، جلوه و نمای جنسیت و جاذبهی خویش را نفی کند و خود را از نگاههای دیگران دور نگه دارد. و رنگ مشکی چادر او نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشکی به نگاه های نامحرم میگوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد.
بنابراین باید به روان شناسی و جامع نگری زنان ایرانی آفرین گفت که برای حفظ حرمت، عفت و پاکی خود و همچنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعهی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسبترین رنگ یعنی مشکی را انتخاب کردهاند.(2)
اما در پاسخ به این پرسش که:
آیا پوشیدن رنگ سیاه مکروه و ناپسند است؟
و یا: همیشه و همه جا باید چادر به رنگ مشکی باشد؟
باید بدانیم برخی از فقها پوشیدن لباس سیاه را به طور کلی مکروه نمیدانند(3) و از نظر بعضی دیگر سیاهپوش بودن بدون دلیلی خاص یا مصلحتی برتر مکروه و ناپسند است.(4) مثل آنکه برخی در طول سال برای خوش تیپ بودن لباس سیاه میپوشند!
اما اگر علت و مصلحتی برتر یافت، همانند سیاهپوش شدن در ایام محرم برای سید و سالار شهیدان کربلا و یا حفظ شعائر دینی و بزرگداشت مقام معصومان و صالحان، بدون تردید، «کراهت»، برطرف و «استحباب» جایگزین میشود.
علاوه بر این هیچ «تکلیف» یا «باید»ی از سوی پیشوایان ما نسبت به رنگ سیاه وجود ندارد تا بانوان ما اختیار و انتخابی نسبت به دیگر رنگها نداشته باشند، آنچه از نظر آموزههای دینی توصیه شده است گزینش رنگی برای پوشش است که با عفاف و پارسایی همسو و از جلب توجه هوسبازان به دور باشد.
چنانکه ام سلمه میگوید:
«با نزول آیهی جلباب، زنان انصار از خانههای خود خارج شدند در حالی که پوششهای مشکی بر تن داشتند.»(5)و اینگونه به تقوا و پرهیز از نامحرمان شناخته میشدند.
ناگفته نماند که دو مورد از کراهت رنگ سیاه استثنا شده است: نخست: چادر زنان و دیگری: عبای مردان. علاوه بر آن گاه در زمان و مکان خاصی، رنگی دیگر که نماد عبادت و بندگی است، برتر از سیاه میشود و آن حج و عمره است که همهی بانوان با چادر سفید شناخته میشوند، زیرا سفید در این ایام نشان بیرنگی و ترک دلبستگیها مادی و دل سپردن به امور معنوی است.
پینوشتها:
1.Family.com
2. www.newmind.mihanblog.com
3. آیت الله مکارم؛ استفتائات، ج1، ص 119 و ج 2، ص 152؛ آیت الله سیستانی، sistani.org (لباس)، سوال 2 و دفتر.
4. امام آیت الله فاضل و صافی، توضیح المسائل مراجع، مسأله 865؛ آیت الله نوری همدانی، توضیح المسائل، مسأله 866؛ آیت الله وحید، توضیح المسائل، مسأله 872؛ آیت الله تبریزی، استفتاءات، سوال 1617؛ دفتر آیت الله بهجت.
5. رک: حریم عفاف، حجاب و نگاه، روح الله حسینیان، صص 55-50
منبع: چگونه فرزندان ما باحجاب می شوند؟، حجت الاسلام دکتر احمد لقمانی، ناشر: بهشت بینش، چاپ یکم، 1389.