پيش گيري از جرم از منظر قرآن (2)

منابع ديني ما داراي غني ترين و والاترين اصول ارزش هاي اخلاقي است که نمونه هاي آن را در هيچ مکتب ديگري نمي توان يافت. هيچ دين و مکتبي به اندازة اسلام به معرفي حقايق اخلاقي نپرداخته و به نقش والاي اخلاق در تعالي روحي و معنوي انسان تأکيد نکرده است. اسلام نهايت سعي خود را در ترويج، گسترش و نهادينه کردن
دوشنبه، 23 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيش گيري از جرم از منظر قرآن (2)

پيش گيري از جرم از منظر قرآن (2)
پيش گيري از جرم از منظر قرآن (2)


 

نويسنده: عبدالوهاب کريمي




 

ب- ترويج اخلاق و ارزش هاي انساني
 

منابع ديني ما داراي غني ترين و والاترين اصول ارزش هاي اخلاقي است که نمونه هاي آن را در هيچ مکتب ديگري نمي توان يافت. هيچ دين و مکتبي به اندازة اسلام به معرفي حقايق اخلاقي نپرداخته و به نقش والاي اخلاق در تعالي روحي و معنوي انسان تأکيد نکرده است. اسلام نهايت سعي خود را در ترويج، گسترش و نهادينه کردن اخلاق و ارزش هاي انساني و زدودن رذايل و صفات مذموم اخلاقي نموده است. هدف اصلي اسلام از اين کار در درجة اول، دست يابي به تعالي روحي و معنوي و در درجة دوم، حل مشکلات و تنظيم روابط اجتماعي آنان است. طبيعي است اگر افراد جامعه اي خود را به ارزش ها و کمالات اخلاقي بيارايند، نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نمي کنند و مرتکب جرم و جنايت نمي شوند، بلکه از اموال و امکانات شخصي خود نيز در راه احسان، نيکي، ايثار، انفاق، خدمت به مردم، صدقه و... در جهت رفع مشکلات و گرفتاري ديگران بهره مي گيرند. حاکميت اين فرهنگ و ارزش هاي اخلاقي در يک جامعه سرماية گران بها و پشوانه اي غني و مطمئن است که افراد آن را از بسياري از کجروي ها و انحرافات فکري و عملي مصون مي دارد.
بعکس، اگر در جامعه اي به جاي کمالات ارزش هاي مثبت اخلاقي، رذايل و صفات مذموم و منفي اخلاقي، نظير خودخواهي، شهوت راني، منفعت طلبي، حرص و طمع، دنياپرستي و...، رشد و گسترش يابد، آمار جرايم و جنايات به گونة وحشتناکي سير صعودي پيدا خواهد کرد. تأثير صفات منفي اخلاقي در پيدايش و رشد و گسترش
جرايم بسيار روشن است. مثلاً يکي از دلايل عمدة ارتکاب جرايم مالي، حرص و طمع بسيار است که باعث به وجود آمدن جرايمي از قبيل کلاهبرداري، سرقت، خيانت در امانت، غضب و... مي شود. امام علي (ع) سرچشمة بسياري از شرارت ها و تبهکاري ها را رذايل اخلاقي مي داند: «سلاح الشّر الحقد» (1) کينه توزي سلاح شرارت است. نيز مي فرمايد: «سبب الفتن الحقد»؛ (2) کينه توزي علت فتنه هاست. آن حضرت همچنين حرص و آز را موجب بسياري از نابهنجاري ها مي داند: «الحرص موقع في کثير العيوب (کبير الذّنوب)» (3)
در اينجا به تناسب آيات مورد بحث، تنها به دو نمونه از ارزش هاي اخلاقي که نقش مؤثري در پيش گيري از جرايم دارد اشاره مي شود:
1- تقوا عامل بازدارنده از جرم: در آيات متعدد قرآن، از تقوا به عنوان مهم ترين ارزش اخلاقي ياد شده است که انسان را به انجام وظايف خود و اجتناب از گناهان و جرايم ملزم مي کند. کسي که متصف به اين صفت والا و گران بها باشد همواره دامنش از آلودگي ها پاک خواهد بود.
تقوا در اصل از مادة «وقايه» به معناي نگه داري يا خويشتن داري است و در اصطلاح آيات و روايات، به معناي نيروي کنترل دروني است که انسان را در برابر طغيان شهوات و ارتکاب جرم و گناه حفظ مي کند. در مقابل، بي تقوايي همان تسليم شدن در برابر شهوات سرکش و از بين رفتن هرگونه کنترل بر آنهاست در واقع، تقوا همان احساس مسؤوليت و تعهدي است که به دنبال رسوخ ايمان در قلب بر وجود انسان حاکم مي شود و او را از «فجور» و گناه بازمي دارد و به نيکي و پاکي و عدالت دعوت مي کند.
افراد پاکدامن، با احساس احتمال گناه به خود مي لرزند و به خدا پناه مي برند. براي مثال، هنگامي که جبرئيل در خلوتگاه حضرت مريم وارد شد و وي خيال کرد او انساني است که به قصد سوء آنجا آمده، براي اينکه او را از اين قصد سوء باز دارد، روي اين صفت والاي انساني و عامل پاکدامني و بازدارنده از جرم و گناه انگشت گذاشت؛ صفتي که هر انساني از نفي آن کراهت دارد و اعتراف به نداشتن آن، براي او بسيار گران است. (4)
«قالت انّي أعوذ بالرّحمن منک إن کنت تقياً» (مريم: 18)؛ گفت من از تو به خداي رحمان پناه مي برم، اگر تقوا داري (از من دور شو). (5)
2- توبه و باز اجتماعي نمودن بزهکار: يکي ديگر از ارزش هاي اخلاقي که نقش مهمي در اصلاح و بازپروري مجرمان دارد و آنان را از کشيده شدن مجدد به سوي جاذبه هاي گناهان و جرايم باز مي دارد، توبه است. طبق اين ارزش والاي اخلاقي، راه اصلاح و بازگشت همواره براي همة گناه کاران باز است و انسان خطاکار در تحت هيچ شرايطي نبايد از لطف و رحت بيکران الهي مأيوس شود. براساس روايات، يأس از رحمت خدا، از گناهان کبيره قلمداد شده است. (6)
قرآن کريم نيز مي فرمايد: ولا تيأسوا من روح الله انّه لا ييأس من روح الله إلا القوم الکافرون (يوسف: 87)؛ از رحمت الهي هيچ گاه مأيوس نشويد؛ چرا که تنها کافران بي ايمان از رحمت خدا مأيوس مي شوند. بنابراين، اگر انسان در تمام عمرش کوچک ترين عمل مثبتي در پرونده اش وجود نداشته باشد، و بزرگ ترين جرايم را نيز مرتکب شده باشد، باز هم نبايد از عفو و مهرباني خدا نااميد باشد.
قرآن کريم در آيات متعدد با توسل به تشويق و تهديد و انذار، نهايت سعي و تلاش را کرده است تا مجرمان و گناهکاران از مسير غلطي که در پيش گرفته اند باز گردند و راه اصلاح و توبه را در پيش گيرند. از جمله، در سوره «طه» مي فرمايد: «و انّي لغفّار لمن تاب و آمن وعمل صالحاً ثمّ اهتدي» (طه: 82)؛ من کساني را که توبه کنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند و سپس هدايت يابند مي آمرزم. با توجه به اينکه «غفار» صيغه مبالغه است، مشخص مي گردد که خداوند چنين افرادي را نه تنها يکبار، بلکه بارها مشمول آمرزش خود قرار مي دهد.
يکي از مهم ترين موانع اين اصلاح و بازگشت، احساس گناه کاري بر اثر اعمال بد پيشين است. بخصوص هنگامي که گناهان سنگين باشد، دايم اين فکر در ذهن انسان خطور مي کند که اگر بخواهد به سوي پاکي و تقوا تغيير مسير دهد، چگونه مي تواند از مسؤوليت سنگين گذشتة خود را برهاند. اين فکر همواره همانند يک کابوس وحشتناک بر جان او سايه مي افکند، و چه بسا او را از تغيير مسير و گرايش به پاکي بازمي دارد به او القا مي کند: توبه کردن چه سود؟! زنجير اعمال گذشته ات همچون يک طوق لعنت بر دست و پاي توست، اصلاً تو رنگ گناه پيدا کرده اي؛ رنگي ثابت و تغييرناپذير. (7)
در بينش قرآني، اين مشکل حل شده است: توبه و انابه، چنانچه توأم با شرايطي باشد، وسيله اي قطعي براي جدا شدن از گذشته، و آغاز يک زندگي جديد، و حتي «تولد ثانوي» است. بارها در روايات دربارة بعضي از گناه کاران تائب تعبير «کمن ولدته امه» به کار رفته است، به اين ترتيب، قرآن درهاي لطف الهي را به روي هر انساني در هر شرايطي و با هرگونه بار مسؤوليتي باز گذاشته و يأس و نوميدي از رحمت الهي را از گناهان کبيره قلمداد نموده است. (8)
در روايتي از امام باقر (ع) مي خوانيم: «التائب من الذّنب کمن لا ذنب له التائب و المقيم علي الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزيء»؛ (9) کسي که از گناه توبه کند همچون کسي است که گناه نکرده، و کسي که استغفار مي کند و با اين حال به گناه ادامه مي دهد مانند کسي است که مسخره مي کند.
بنابراين، در مکتب تربيتي اسلام، توبه به عنوان يک اصل تربيتي با اهميت مطرح است. اسلام از تمام گنه کاران دعوت مي کند که براي اصلاح خويش و جبران گذشته، از اين در وارد شوند.
امام سجاد (ع) در مناجات «تائبين» به پيشگاه خدا چنين عرضه مي دارد: «الهي انت الذي فتحت لعبادک باباً الي عفوک سميته التوبه، فقلت تُوبُوا إلي الله توبة نصوحاً، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه»؛ (10)
خداي من، تو کسي هستي که دري به سوي عفوت به روي بندگانت گشوده اي، و نامش را توبه نهاده اي، و فرموده اي بازگرديد به سوي خدا و توبه کنيد؛ توبه خالصي. اکنون عذر کساني که از ورود از اين در، بعد از گشايش آن، غافل شوند چيست؟

ج. احکام و مقرّرات پيش گيرانه
 

يکي ديگر از تدابير اسلام براي پيش گيري از جرايم، احکام عبادي و الزامي مربوط به مسائل فردي و اجتماعي است. اين احکام علاوه بر سوق دادن انسان به سوي کمال نهايي، نقش مهمي در پيش گيري از وقوع جرايم و انحرافات اجتماعي دارد. اين احکام
در منابع ديني، در قالب واجبات و محرمات مطرح شده است که رعايت آنها ضروري است و نقض آنها علاوه بر عقوبت اخروي، موجب مجازات دنيوي نيز مي شود (11) براي نمونه، نماز به عنوان يکي از واجبات اسلامي، همواره انسان را به ياد خدا و بازگشت به سوي او متذکر مي شود. در صورتي که اين تذکر دائمي و مستمر، همراه با کلية شرايط و آداب انجام انجام شود، علاوه بر اينکه از فحشا و منکرات و هرگونه انحرافات اخلاقي و رفتاري جلوگيري مي کند، موجب صعود و عروج انسان به بالاترين درجة کمال نيز مي شود. قرآن در اين باره مي فرمايد: «أقم الصّلاة إنّ الصلاة تنهي عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله أکبر» (عنکبوت: 45)؛ نماز به پا دار، که نماز (انسان را) از زشتي ها و گناه بازمي دارد و ياد خدا بزرگ تر است.
يکي ديگر از احکام الزامي پيش گيرانه، روزه داري است که در واقع، نوعي تمرين تسلط و کنترل بر خواسته ها و تمايلات نفساني است. انسان در هنگام انجام اين تکليف الهي ملزم است که در ساعات معيني از انجام بسياري کارهاي مباح خودداري کند، براي مثال، در مقابل شدت عطش تشنگي و تمايل شديد گرسنگي مقاومت کند، نيز تن به خواستة تمايلات سرکش جنسي ندهد، تا توسط اين تمرين روزانه در جهاد اکبر در مقابل مهم ترين عامل ارتکاب جرم و گناه، که هواهاي نفساني و خواستة نامشروع نفس باشد، فايق آيد و توانايي مقاومت او افزايش يابد. در نتيجه، طعم ثمرة شيرين اين مقاومت را، که ملکة تقوا و پرهيزگاري مي باشد، با تمام وجود بچشد. قرآن در اين زمينه چنين تصريح مي کند: «يا أيها الّذين آمنوا کتب عليکم الصّيام کما کتب علي الّذين من قبلکم لعلّکم تتقون» (بقره؛ 183)؛ اي افرادي که ايمان آورده ايد، روزه بر شما نوشته شده، همان گونه که بر کساني که پيش از شما بودند نوشته شد تا پرهيزگار شويد.
يکي ديگر از احکام اجتماعي که نقش مؤثري در پيش گيري از جرايم و انحرافات اجتماعي دارد، اصل امر به معروف و نهي از منکر است. بر اساس اين اصل، افراد جامعه بايد ناظر اعمال و رفتارهاي يکديگر بوده و با تمام توان در ترويج فضايل، ارزش ها و خوبي ها و جلوگيري از وقوع جرايم و هرگونه انحرافات اجتماعي تلاش کنند. قرآن در اين زمينه مي فرمايد: «و المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر» (توبه؛ 71)؛ مردان و زنان با ايمان، ولّي (يار و ياور) يکديگرند، امر به معروف، و نهي از منکر مي کنند.
2- پيش گيري وضعي
در پيش گيري وضعي سعي بر اين است که از طريق سلب يا کاهش فرصت ها و موقعيت هاي ارتکاب جرم و کنترل و مديريت صحنه آن، وقوع و ظهور جرم ممتنع يا دشوار شود. هدف از آن نيز ايجاد وضعيتي است که در آن، مجرم به رغم تصميم به ارتکاب عمل مجرمانه، از محقق نمودن قصد خود ناتوان گردد. (12) مثلاً، با غيرقابل دسترس کردن آماج و اهداف جرم و اتخاذ تدابيري براي حفاظت از اموال و افراد در معرض حملات احتمالي بزه کاران و ايجاد محدوديت براي استفاده از ابزار تسهيل کنندة ارتکاب جرم و ايجاد موانع در برابر عمليات احتمالي
مجرمان، وقوع جرم را غيرممکن ساخته و يا کوشش و زحمات و خطرات ارتکاب آن افزايش داده شود. نيز با استفاده از فناوري روز و نصب دستگاه هاي مراقبتي نظير دوربين هاي مخفي، دزدگير و... ميزان خطر دستگيري يا شناخته شدن مرتکب افزايش يابد و يا دست کم دستاوردها و سودهاي حاصله مورد نظر مجرمان کاهش داده شود. همچنين با از بين بردن عواملي که باعث تحريک يا تشويق افراد به ارتکاب جرم مي شود، از وقوع جرم پيش گيري به عمل آيد. اين ايده چيزي جز يک درک و فهم ساده نيست که بنابر آن، افراد براي حفظ خانه خود از دستبرد ديگران بر درب هاي آن قفل و شب بندهاي خوب نصب مي کنند. طبق ضرب المثل معروف «مال خود را حفظ کن، همسايه را متهم به دزدي نکن» در واقع، با اين روش از پيش گيري، وضعيتي ايجاد مي شود که تحقق عمل مجرمانه را دشوار و پرخطر يا ناممکن مي سازد؛از اين رو، به اين شيوه «پيش گيري وضعي» گفته مي شود. (13)
بنابراين، پيش گيري وضعي، بيشتر با حمايت از اهداف و آماج جرم و نيز بزه ديدگان بالقوّه و اعمال تدابير فني، به دنبال پيش گيري از بزه ديدگي افراد يا آماج ها در برابر بزه هکاران است. (14) بدون شک، يکي از مؤثرترين عوامل وقوع و شيوع جرم، سهل الوقوع بودن و وجود شرايط مادي مناسب براي ارتکاب آن است. برهم زدن اين شرايط و تبديل کردن آنها به شرايط پرخطر و صعب الوصول براي مجرمان بالقوّه، نقش مهمي در پيش گيري از وقوع جرم دارد.
در اين رويکرد، بزديده سنگ بناي پيش گيري را تشکيل مي دهد و با اتخاذ اقدامات متعدد و مناسب سعي در پيش گيري از تجاوز به آن مي شود؛ چون در مواردي «بزه ديده» اعم از انسان، حيوان، يا ثروت افراد بيشتر در معرض بزه ديدگي قرار مي گيرد و مجرمان انگيزه بيشتري پيدا مي کنند که آنان را مورد طعمه خويش قرار دهند. دلايل اين امر را مي توان به عدم حفاظت مناسب از آنان و دسترسي آسان به آنها و جذابيت بالا، سطح شعور پايين و نيز توانايي اندک آنان در دفاع از خود، خلاصه کرد. بنابراين، افراد داراي سطح شعور پايين، و نيز کودکان و کهنسالان به لحاظ اينکه توان لازم را براي دفاع از خود ندارند، بيشتر در معرض بزه ديدگي قرار مي گيرند. زنان نيز به خاطر جذابيت بالاي آنان براي افراد مجرّد و همچنين غلبه عواطف و احساساتشان، طعمه هاي خوبي براي تجاوز و فريب به شمار مي روند. همچنين بيگانگان و مهاجران و افراد بي يار و ياور و ناآشنا با محيط بيش از ديگران مورد طمع مجرمان و زورگويان واقع مي شوند. به همين دليل، برخي معتقدند که با ارائه آموزش هاي خاص به بزه ديدگان بالقوه و تدابير فني و اقداماتي نظير بيمه، تأسيس خانة سالمندان و... مي توان از بزه ديدگي افراد پيش گيري کرد. (15) نتيجه اينکه حفاظت از بزه ديده هدف اصلي پيش گيري کيفري مي باشد، برخلاف دو ديدگاه پيش گيري کيفري و اصلاحي، که مجرم محور هرگونه اقدام اصلاحي و کيفري را تشکيل مي دهد. (16)
در ذيل، مواردي از پيش گيري وضعي را با توجه به آيات قرآن کريم (از آية 75 سوره «کهف» تا آيه 20 سورة «نور») مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم.
الف- محافظت از آماج جرم
حفاظت از آماج، و دشوار کردن دسترسي به سوژه ها از دستبرد تبهکاران و غاصبان زورمند، امري معقول و ضروري است. در دسترس بودن آنها علاوه بر تحريک و ترغيب مضاعف آنان، موجب مي شود که بزه کاران بدون مانع و زحمت و احساس خطر به مقاصد شوم خود نايل شوند. براي مثال، در راستاي جلوگيري از جرم سرقت، افراد جامعه موظفند اموال خود را در حرز و مکان متناسب با آن مال نگه داري کند. در صورتي که مالک در انجام اين وظيفه کوتاهي کند، قانونگذار ضمانت اجرا و نيز مجازات جرم را متفاوت دانسته است؛ زيرا عدم رعايت شرط حرز در واقع، نوعي تقصير را براي مالک در تحقق عمل سرقت به همراه دارد.
امروزه محافظت از آماج ها در قالب قرار دادن مال در محل مناسب، نصب دزدگير و دوربين، گماشتن نگهبان در محل هاي حساس، علامت گذاري اموال و اجناس و امثال آنها محقق مي شود. (17)
حتي اگر صاحبان آنها کوتاهي کنند يا قدرت و توانايي لازم را در مقابل باندهاي تبهکار نداشته باشند، بايد حکومت و افراد خيّر در اين زمينه اقدامات مقتضي را انجام دهند و مسؤوليت حفظ حقوق و اموال محرومان را به عهده گيرند.
اقدامات دلسوزانه خضر (ع) براي حفاظت از اموال مستمندان و يتيمان نمونة گوياي اين مورد است. خضر (ع) در هنگام جدايي حضرت موسي (ع) به دليل اعتراضات مکرر او، اين گونه از اسرار کارهاي خود پرده برمي دارد: «أمّا السّفينه فکانت لمساکين يعلمون في البحر فأردت أن أعيبها و کان وراء هم مالک يأخذ کل سفينة غصبا» (کهف: 79) اما کشتي به گروهي مستند تعلق داشت که با آن در دريا کار مي کردند. من خواستم آن را معيوب کنم؛ زيرا مي دانستم در پشت سر آنها پادشاهي ستمگر است که هر کشتي سالمي را از روي غصب مي گيرد.
خلاصه، معناي آيه اين است که اين کشتي متعلق به عده اي افراد مستمند بود که به وسيلة آن امرار معاش مي کردند و بر سر راه آنها حاکم ستمگري بود که کشتي هاي سالم را غصب مي کرد. من کشتي را معيوب کردم تا شاه غاصب و طمّاع، از آن چشم بپوشد. (18) در واقع، اين کار به ظاهر زننده که اعتراض حضرت موسي (ع) را برانگيخت، در مسير حفظ مال گروهي مستمند بود و بايد انجام مي شد.
همچنين دربارة علت تعمير ديوار مي گويد: «و أمّا الجدار فکان لغلامين يتيمين في المدينة و کان تحته کنز لهما و کان ابوهما صالحاً فأراد ربّک أن يبغا أشدّهما و يستخرجنا کنزهما رحمة من رّبّک» (کهف: 82)؛ و اما آن ديوار، از آن دو نوجوان يتيم در آن شهر بود، و زير آن گنجي متعلق به آنها وجود داشت، و پدرشان مرد صالحي بود. پروردگار تو مي خواست آنها به حد بلوغ برسند، و گنجشان را استخراج کنند. اين رحمتي از پروردگارت بود.
تنها راه حفظ گنج، تعمير ديوار بود، وگرنه با سقوط آن، گنج هويدا مي شد. (19) جالب اينجاست که حضرت خضر در پايان مي فرمايد: «من تمام اين اقدامات پيش گيرانه را خودسرانه انجام ندادم، بلکه طبق فرمان و دستور پروردگارم بود: «و ما فعلته عن أمري»
اهل بيت (ع)، گاهي برخي ياران خالص خود را در حضور ديگران مورد نکوهش و سرزنش قرار
مي دادند تا مورد سوء ظنّ حکومت جبار وقت قرار نگيرند و جانسان سالم بماند. چنان که امام صادق (ع) از زراره انتقاد علني کرد تا از آزار عبّاسيان در امان باشد، سپس به او پيام داد که براي حفظ جان تو چنين کردم. آن گاه آية 79 سورة «کهف» را تلاوت کردند و فرمودند: تو برترين کشتي هاي اين درياي خروشاني و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبي است که دقيقاً مراقب عبور کشتي هاي سالمي است که از اين اقيانوس هدايت مي گذرد تا آنها را غصب کند. رحمت خدا بر تو باد در حال حيات و بعد از ممات. (20)
ب. ايجاد مانع در برابر مجرمان و زورمندان
گاهي حفاظت از آماج جرم منوط به اين است که در برابر مجرمان و زورمندان موانعي ايجاد شود تا آنها نتوانند از آن موانع عبور کرده و افراد ضعيف يا اموال آنان را مورد طعمه مجرمانه خود قرار دهند.
نمونة بارز اين کار، سدي است که طبق آيات قرآن، ذوالقرنين براي جلوگيري از هجوم اقوام وحشي و غارتگر يأجوج و مأجوج ساخت تا بار ديگر نتوانند افراد ضعيفي را که ذوالقرنين درخواست ساختن آن سد را کرده بودند، مورد تاخت و تاز مجرمانه خويش قرار دهند. بر اساس روايتي از اميرالمومنين (ع) يأجوج و مأجوج افراد ستمگري بودند که هنگام برداشت محصول و ميوه ها، هجوم آورده و همه را غارت يا نابود مي کردند. (21)
قرآن کريم در آية 93 سورة «کهف» مي فرمايد: «حتّي إذا بلغ بين السّدّين وجد من دونهما قوماً لا يکادون يفقهون قولا»؛ ذوالقرنين همچنان راه خود را ادامه داد تا به ميان دو کوه رسيد، در کنار آن دو کوه قومي را يافت که هيچ سخني را نمي فهيمدند (زبانشان مخصوص خودشان بود).
در اين هنگام، آن جمعيت که از ناحية دشمنان خونخوار و سرسختي به نام يأجوج و مأجوج به شدت تحت فشار و شکنجه بودند، مقدم ذوالقرنين را که داراي قدرت و امکانات عظيمي بود، غنيمت شمردند و از او خواستند ميان آنها و دشمنانشان سدي ايجاد کند: «قالوا يا ذالقرنين إنّ يأجوج ومأجوج مفسدون في الارض فهل نجعل لک خرجاً علي أن تجعل بيننا وبينهم سدّاً » (کهف: 94) گفتند: اي ذوالقرنين! يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مي کنند، آيا ممکن است ما هزينه اي در اختيار تو بگذاريم که ميان ما و آنها سدي ايجاد کني؟ ذوالقرنين در پاسخ آنها چنين اظهار داشت: قال ما مکّنّي فيه ربّي خير فأعينوني بقوّة أجعل بينکم و بينهم ردماً» (کهف: 95) مال و ثروت و قدرتي که خداوند به من ارزاني داشته است، از آنچه شما به من مي دهيد بهتر است. (تنها) مرا با نيروي (خود) ياري کنيد، تا ميان شما و اين دو قوم مفسد، سد نيرومندي ايجاد کنم.
سپس چنين دستور دارد: «آتوني زبر الحديد حتّي إذا ساوي بين الصّدفين»؛ قطعات بزرگ آهن براي من بياوريد (و آنها را روي هم بچينيد) تا وقتي که کاملاً ميان دو کوه را پوشاند.
سومين دستور ذوالقرنين اين بود: «قال انفُخُوا حتّي إذا جعله نارا»؛ به آنها گفت: (در اطراف آن آتش بيفروزيد) و در آن بدميد. (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد.
سرانجام، آخرين دستور را چنين صادر کرد: «قال آتوني أفرغ عليه قطرا»؛ گفت: (اکنون) مس
ذوب شده براي من بياوريد تا بر روي اين سد بريزيم.
در پايان کار، اين سد به قدري نيرومند و مستحکم شد که آن گروه مفسد، نه قادر بودند از آن بالا بروند، و نه در آن سوراخي ايجاد کنند: «فما اسطاعوا أن يظهروه و ما استطاعوا له نقباً» و با ايجاد اين مانع، آن قوم غارتگر ديگر نتوانستند به وحشي گري هاي خود ادامه دهند.
در پايان، ذوالقرنين با نهايت ادب چنين اظهار داشت: «قال هذا رحمة من رّبي» (کهف: 98) گفت: اين از رحمت پروردگار من است (اگر علم و آگاهي دارم و به وسيلة آن مي توانم چنين گام مهمي بردارم از ناحيه خداست). (22)
3- پيش گيري کيفري
منظور از پيش گيري کيفري بهره گيري از جنبه هاي ارعاب آميز و هراس انگيز مجازات ها براي جلوگيري از وقوع جرم است. با اين بيان که مجازات ها ذاتاً رنج آور و آزاردهنده هستند و درد و ناراحتي جسمي و روحي طاقت فرسايي را بر مجرم تحميل مي کنند. هيچ عاقلي با اراده و اختيار از تحمل چنين رنج و المي استقبال نمي کند.
به علاوه، مجازات ها رسواکننده و تحقيرکننده هستند؛ (23) چون حاکي از اين است که مجرم عمل زشت و ناپسندي را که فطرت پاک هر انساني از آن تنفر دارد، انجام داده و ارزش هاي اجتماعي مورد قبول همگان را لگدمال کرده است. همچنين امنيت جامعه را مختل نموده و خبث باطن و حقارت و کاستي شخصيت خويش را به معرض نمايش گذاشته است. از اين رو، مجازات ها حيثيت فردي و اجتماعي مجرم را از بين مي برند. لکة ننگ و رسوايي بعضي از مجازات ها، همانند قصاص طرف و قطع دست، تا ابد در بدن مجرم باقي مي ماند و او را انگشت نما مي کند. به دليل همين دو ويژگي رسواگري و رنج آوري مجازات ها، همة افراد از گرفتار شدن در دام آنها مي ترسند و مجازات جنبة رعب آوري پيدا مي کند و اعمال آن، هم مجرم را از ارتکاب مجدد جرم منصرف مي کند و هم موجب عبرت گيري و بازدارندگي ساير افراد مي شود که بالقوّة انديشه ارتکاب جرم را در سر مي پرورانند. به هر اندازه که احتمال اعمال ضمانت اجراهاي کيفري بيشتر شود، به همان نسبت جرم شيوع کمتري خواهد داشت؛ يک رابطة مستقيم رياضي بين افزايش ارعاب و کاهش جرم حاکم است. بدين ترتيب، کيفر عامل پيش گيري کننده از جرم محسوب مي شود.
قرآن با جرم انگاري برخي از رفتارها همچون قتل، سرقت، ضرب و جرح، زنا و... و تعيين مجازات عادلانه براي مرتکبان آنها، جامعة بشري را به پيش گيري کيفري از جرم رهنمون کرده است. از جمله، دربارة مجازات زنا مي فرمايد: «الزّانية و الزّاني فاجلدوا کلّ واحد منهما منه جلدة و لا تأخذکم بهما رأفة في دين الله إن کنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر وليشهد عذابهما طائفه من المؤمنين: (نور: 2)؛ زن و مرد زناکار را هر يک صد تازيانه بزنيد. هرگز نبايد در اجراي اين حد الهي گرفتار رأفت (و محبت کاذب) شويد، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد. و بايد گروهي از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند.
در اين آيه، تأکيد مي کند که در اجراي اين حد الهي نبايد گرفتار محبت ها و احساسات بي مورد شد؛ چون نتيجه اي جز فساد و آلودگي اجتماع به بار نخواهد آورد. براي خنثا کردن تأثيرات اين گونه احساسات و ترحم بي جا، مسئله ايمان به خدا و روز جزا را پيش مي کشد، چراکه بارزترين نشانة ايمان به اين دو، تسليم مطلق در برابر دستورات او است. ايمان به خداوند عالم حکيم سبب مي شود که انسان بداند هر حکمي فلسفه و حکمتي دارد و بي دليل تشريع نشده، و ايمان به معاد سبب احساس مسؤوليت انسان در برابر تخلف ها مي شود.
قرآن براي اينکه کيفر نقش بيشتري در پيش گيري مجرمان و ساير افراد جامعه از ارتکاب جرم ايفا کند، راه کارهايي را ارائه داده است؛ از جمله اينکه مجازات به صورت علني اجرا شود. اگر مجازات به صورت مخفيانه انجام شد، هرچند درد و رنج جانکاهي را بر مجرم تحميل مي کند، ولي فاقد ويژگي رسواکنندگي است و تأثير چنداني در عبرت آموزي و بازدارندگي خود بزهکار و ساير افراد مستعد براي ارتکاب جرم ندارد. اين واقعيت را نيز از نظر نبايد دور داشت که بسياري از مردم براي حيثيت و آبروي خود بيش از مسئله تنبيهات بدني اهميت قايلند. براي اينکه اين هدف به صورت علني اجرا شود تا همة افراد از نزديک شاهد درد و رنج و افتضاح و تحقير ناشي از مجازات مجرم باشند و اين حقيقت تلخ را با تمام وجود دريابند که اگر روزي دست از پا خطا کنند، چنين سرنوشت شومي در انتظار آنها نيز خواهند بود. به همين دليل، قرآن مي فرمايد: «وليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين»
و با اين بيان، پاسخ اين سؤال روشن مي شود که چرا اسلام اجازه مي دهد موجبات آبروريزي انساني در حضور جمع فراهم گردد؟ پاسخ اين است: مادام که گناه آشکار نگرديده و به دادگاه اسلامي کشيده نشده باشد، خداوند «ستار العيوب» راضي به پرده دري نيست، اما بعد از ثبوت جرم و بيرون افتادن راز از پردة استتار، و آلوده شدن جامعه و کم شدن اهميت جرم، بايد مجازات به گونه اي اعمال شود که اثرات منفي جرم خنثا شود و عظمت و قبح جرم به حال نخستين بازگردد.
اصولاً در يک جامعة سالم بايد «تخلف از قانون» با اهميت تلقّي شود. مسلماً اگر تخلف تکرار گردد، آن اهنيت شکسته مي شود و تجديد آنها تنها با علني شدن کيفر متخلفان است که به نوبة خود ترمز نيرومندي در برابر هوس هاي سرکش همة اقشار جامعه است. (24)

نتيجه گيري
 

از آنچه به تفصيل گذشت، نکاتي چند به دست مي آيد:
1- قرآن بهترين و بي بديل ترين شيوه ها را براي پيشگيري از جرايم و مفاسد اجتماعي معرفي کرده است. همة اين شيوه ها، مکمّل و جزء تفکيک ناپذير يک سياست پيش گيري کامل و فراگير را تشکيل مي دهد.
2- قرآن برخلاف ديدگاه برخي مکاتب جرم شناسي، که بر پيش گيري غيرکيفري اصرار دارند و درصدد حذف مجازات از برنامة سياست جنايي هستند، مجازات مجرمان را به منظور پيش گيري از تکرار جرم توسط خود مجرم و عبرت آموزي ديگران، بايسته و ضروري مي داند.
3- قرآن در راستاي انجام رسالت اصلي خويش، بر اصلاح و تربيت اخلاقي افراد و رساندن انسان به مقامات والاي معنوي تأکيد ويژه اي دارد. اين امر مي تواند علاوه بر سوق دادن انسان به سوي کمال نهايي و قرب الهي از ارتکاب جرايم به نحو مؤثري پيش گيري نمايد.
4- طبق آيات متعدد قرآن، که به منظور صريح به اتخاذ تدابير و حفاظت از مجني عليه و افراد در معرض تهاجم و اموال آنها دستور مي دهد، در حقيقت به روشني اثبات مي شود که شيوة پيش گيري وضعي، محصول نظريه پردازي متفکران غربي نيست، بلکه قدمت و سابقة اين ديدگاه به زمان نزول اين آيات بر مي گردد.

پي نوشت ها :
 

1- عبدالواحدبن محمّد تميمي آمدي، غررالحکم و دررالکلم، ص 299، ح 6771.
2- همان، ح 6781.
3- همان، ص 295، ح 6639.
4- سيد محمّدحسين طباطبايي، الميزان، ج14، ص53.
5- محسن قرائتي، تفسير نور، ج7، ص 254.
6- محمّد بن علي صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 563-564.
7- ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 19، ص 505.
8 و 9- محمّدبن يعقوب کليني، الکافي، ج 2، ص 435.
10- محمّدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج95، ص 173.
11- قدرت الله خسروشاهي، «پيش گيري از جرم در آموزه هاي قرآني» بصيرت، ش 30-31، ص 69.
12- محمود ميرخليلي، «پيش گيري وضعي از نگاه آموزه هاي اسلام»، فقه و حقوق، ش 1، ص 62.
13- همان، ص 60/ علي صفاري، «مباني نظري پيش گيري از وقوع جرم»، تحقياقت حقوقي، ش 33-34، ص 291.
14- علي حسين نجفي ابرندآبادي، «پيش گيري از بزهکاري و پليس محلي»، تحقيقات حقوقي، ش 25-26، ص129-149.
15- محمّدعلي حاجي ده آبادي، «پيش گيري از جرم»، در دانشنامة امام علي (ع)، ج 5، ص290.
16- علي صفاري، «مباني نظري پيش گيري از وقوع جرم»، تحقيقات حقوقي، ش 33-34، ص 268.
17- محمد ميرخليلي، «پيش گيري وضعي از نگاه آموزه هاي اسلام»، فقه و حقوق، ش 1، ص78.
18- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج 15، ص 113.
19- سيد محمّدحسين طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 485.
20- عبدعلي جمعه حويزي، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 285.
21- ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 12، ص519.
22- ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج12، ص535/ سيد محمّدحسين طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 411.
23- رضا نوربهار، زمينة حقوق جزاي عمومي، ص 345.
24- ناصر مکارم شيرازي و همکاران، تفسير نمونه، ج 14، ص 361.
 

منابع
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1366.
- حاجي ده آبادي، محمّد علي، «پيش گيري از جرم»، در: دانشنامة امام علي (ع) تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي، 1380.
- خسروشاهي، قدرت الله، «پيش گيري از جرم در آموزه هاي قرآني»، بصيرت، ش30-31، ص55-73.
- صدر، سيد محمّدباقر، فلسفة ما، قم، دارالکتب الاسلاميه، چ دهم، بي تا.
- صدوق، محمّدبن علي، من لا يحضره الفقيه، قم، انتشارات اسلامي، چ دوم، 1413 ق.
- صفاري، علي، «مباني نظري پيش گيري از وقوع جرم»، تحقيقات حقوقي، ش 33-34 (زمستان 1380) 267-321.
- طباطبائي، سيد محمّدحسين، الميزان، ترجمة سيد محمّدباقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، چ پنجم، 1374.
- طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، فراهاني، 1360.
- عروسي حويزي، عبدعلي، تفسير نورالثقلين، قم، اسماعيليان، چ چهارم، 1415 ق.
- قرائتي، محسن، تفسير نور، تهران، مرکز فرهنگي درس هايي از قرآن، چ يازدهم، 1383.
- کليني، محمّدبن يعقوب، اصول کافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ چهارم، 1407 ق.
- مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ط. الثانية، 10403 ق.
- مطهّري، مرتضي، ده گفتار، تهران، صدرا، چ دهم، 1373.
- مجموعه آثار، تهران، صدرا، چ هشتم، 1377.
- مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ يازدهم، 1374.
- ميرخليلي، محمود، «پيش گيري وضعي از نگاه آموزه هاي اسلام»، فقه و حقوق، ش 1 (تابستان 1380)، ص 59-81.
- نجفي ابراندآبادي، علي حسين، «پيش گيري از بزهکاري و پليس محلي» تحقيقات حقوقي، ش 25-26 (بهار و تابستان 1378) 129-141.
- نوربهار، رضا، زمينه حقوق جزاي عمومي، تهران، کانون نشر وکلاي دادگستري، 1369.
نشريه معرفت، شماره 148.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط