اي آرزوي جانم در آرزوي آنم

اي آرزوي جانم در آرزوي آنم شاعر : انوري کز هجر يک شکايت در گوش وصل خوانم اي آرزوي جانم در آرزوي آنم زان پس که ديده باشي در دولتي چنانم داني چگونه باشم در محنتي چنينم کان خوشدلي کجا شد دل گفت مي‌ندانم با دل به درد گفتم کاخر مرا نگويي ورنه چنانکه باشد زين روز درنمانم آري گرت بيابم روزي به کام يابم کار آن‌چنان شد اکنون آن هم نمي‌توانم گه‌گه به آب ديده خرسند کردمي دل جانم ز آرزويت، اي آرزوي جانم من اين همه ندانم دانم که مي‌برآيد ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي آرزوي جانم در آرزوي آنم
اي آرزوي جانم در آرزوي آنم
اي آرزوي جانم در آرزوي آنم

شاعر : انوري

کز هجر يک شکايت در گوش وصل خوانماي آرزوي جانم در آرزوي آنم
زان پس که ديده باشي در دولتي چنانمداني چگونه باشم در محنتي چنينم
کان خوشدلي کجا شد دل گفت مي‌ندانمبا دل به درد گفتم کاخر مرا نگويي
ورنه چنانکه باشد زين روز درنمانمآري گرت بيابم روزي به کام يابم
کار آن‌چنان شد اکنون آن هم نمي‌توانمگه‌گه به آب ديده خرسند کردمي دل
جانم ز آرزويت، اي آرزوي جانممن اين همه ندانم دانم که مي‌برآيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط