اي باد صبحدم خبري ده ز يار من شاعر : انوري کز هجر او شدست پژوليده کار من اي باد صبحدم خبري ده ز يار من او رفت و نيست جز غم او غمگسار من او بود غمگسار من اندر همه جهان بييار نيستم چو غمش هست يار من بيکار نيستم که مرا عشق اوست کار هرگز نبود فرقت او در شمار من هرگونهاي شمار گرفتم ز روز وصل تا بنگرد به روز من و روزگار من کو آن کسي که کرد شکايت ز روزگار بربود روزگار ترا از کنار من پرخون دل و کنار همي خوانم اين غزل ...