سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد

سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد شاعر : عطار صفت بر چو سيمت به سمن دريغم آيد سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد که حلاوت لب تو به دهن دريغم آيد من تشنه زان نخواهم ز لب خوشت شرابي که به جان فسوس باشد که به تن دريغم آيد مرساد هيچ آفت به تن و به جانت هرگز که چنان تني درين ره به کفن دريغم آيد تن کشتگان خود را به ميان خون رها کن که لب شکر فشانت به سخن دريغم آيد ز فريد مي‌نيايد سخن لب تو گفتن
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد
سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد
سر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد

شاعر : عطار

صفت بر چو سيمت به سمن دريغم آيدسر زلف دلستانت به شکن دريغم آيد
که حلاوت لب تو به دهن دريغم آيدمن تشنه زان نخواهم ز لب خوشت شرابي
که به جان فسوس باشد که به تن دريغم آيدمرساد هيچ آفت به تن و به جانت هرگز
که چنان تني درين ره به کفن دريغم آيدتن کشتگان خود را به ميان خون رها کن
که لب شکر فشانت به سخن دريغم آيدز فريد مي‌نيايد سخن لب تو گفتن


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط