اي عشق تو پيشواي دردم

اي عشق تو پيشواي دردم شاعر : عطار وي درد تو هر زمان و هر دم اي عشق تو پيشواي دردم کز حد بگذشت آه سردم آيينه‌ي عارضت سيه شد تا کي داري ز خويش فردم يک لحظه بر من آي آخر تو درنگري به روي زردم تا من خط سبز تو ببينم تا در خطر هزار دردم گر کار دلم ز دست بگذشت دست آويز است و پايمردم گو بگذر از آنکه شست زلفت کاورد ز خاکي تو گردم گفتي بگريز و ترک من گير خوني کردم که آن نکردم گويي من مستمند مسکين من بي تو بسي به خون بگردم خونم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي عشق تو پيشواي دردم
اي عشق تو پيشواي دردم
اي عشق تو پيشواي دردم

شاعر : عطار

وي درد تو هر زمان و هر دماي عشق تو پيشواي دردم
کز حد بگذشت آه سردمآيينه‌ي عارضت سيه شد
تا کي داري ز خويش فردميک لحظه بر من آي آخر
تو درنگري به روي زردمتا من خط سبز تو ببينم
تا در خطر هزار دردمگر کار دلم ز دست بگذشت
دست آويز است و پايمردمگو بگذر از آنکه شست زلفت
کاورد ز خاکي تو گردمگفتي بگريز و ترک من گير
خوني کردم که آن نکردمگويي من مستمند مسکين
من بي تو بسي به خون بگردمخونم به مريز از آنکه بس زود
تا از تو هزار خون نخوردمخونم بخوري و نيست يک شب
يک سوخته نيست هم نبردمکو سوخته‌تر کسي ز عطار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط