اي عشق تو پيشواي دردم شاعر : عطار وي درد تو هر زمان و هر دم اي عشق تو پيشواي دردم کز حد بگذشت آه سردم آيينهي عارضت سيه شد تا کي داري ز خويش فردم يک لحظه بر من آي آخر تو درنگري به روي زردم تا من خط سبز تو ببينم تا در خطر هزار دردم گر کار دلم ز دست بگذشت دست آويز است و پايمردم گو بگذر از آنکه شست زلفت کاورد ز خاکي تو گردم گفتي بگريز و ترک من گير خوني کردم که آن نکردم گويي من مستمند مسکين من بي تو بسي به خون بگردم خونم...