عوامل و موانع نشاط در خانواده از ديدگاه تربيت اسلامى

ساده ترين شيوه ى رسيدن خانواده به نشاط اين است كه اولاً، ويژگى هاى شخصيتى، زيستى، شناختى و اجتماعى همديگر را بشناسيم; ثانياً، نيازها را تبيين كنيم و ثالثاً، براى حسن تأمين نيازها بكوشيم. وقتى نيازهاى فطرى به نحو مطلوب و مشروع تأمين شد، قطعاً نشاط ايجاد مى شود.
سه‌شنبه، 11 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل و موانع نشاط در خانواده از ديدگاه تربيت اسلامى

عوامل و موانع نشاط در خانواده از ديدگاه تربيت اسلامى
عوامل و موانع نشاط در خانواده از ديدگاه تربيت اسلامى


 





 
خانواده مناسب ترين بستر براى رشد انسان است. آدمى نيازهايى دارد كه حسن تأمين هر يك از آنها گامى است در مسير رشد، شكوفايى و تعالى انسان، و خانواده بهترين جايگاه تأمين اين نيازهاست، اما گاهى، به عواملى، اين محيط أمن و جايگاه تعالى محل كدورت ها، ناامنى و ركود مى شود.
مقاله اى كه پيش روى شماست نشاط در خانواده را بررسى مى نمايد.
نشاط: نشاط در لغت به معناى خوشى، شادمانى، خرمى، سرور، دل زندگى، خوشدلى و ... مى باشد.[1]
خانواده: براى خانواده تعاريف زيادى ذكر شده است. از جمله اين تعاريف; تعريف خانواده به يك سيستم متعادل و پيچيده است كه زن و شوهر آن را بنيان مى گذارند و سپس با ورود هر كودك يا هر فرد ديگرى (مثل پدر و مادر بزرگ) اين سيستم پيچيده تر مى شود.[2]
بنابر تعريف ارائه شده از نشاط و خانواده در اين مختصر به عوامل سرزندگى و شادابى اعضاى يك خانواده به همراه نگاهى آسيب شناسانه پرداخته مى شود.
در يك بيان كلى مى توان گفت ساده ترين شيوه ى رسيدن خانواده به نشاط اين است كه اولاً، ويژگى هاى شخصيتى، زيستى، شناختى و اجتماعى همديگر را بشناسيم; ثانياً، نيازها را تبيين كنيم و ثالثاً، براى حسن تأمين نيازها بكوشيم. وقتى نيازهاى فطرى به نحو مطلوب و مشروع تأمين شد، قطعاً نشاط ايجاد مى شود.[3] در پى تبيين اين روش ابتدا بحث تفاوت هاى جنسيتى زن و مرد، سپس ضرورت توجه به تفاوت هاى فردى و بعد از آن بحث نيازها را مطرح مى كنيم.

تفاوت هاى جنسيتى
 

مرد و زن از نظر ساختمان بدن، كيان روانى، هوش، استعداد و... تفاوت هاى زيادى دارند.
يكى از علل اصلى ستيزها و كشمكش هاى دايمى، عذاب آور، دردناك و جان فرسا بين زن و شوهرها اين است كه مردان، زنان را با «ويژگى هاى خود» ارزيابى مى كنند و زنان مردان را با مقياس خود مى سنجند و اين سنجش همان قدر صحيح است كه سنجش مايعات با متر و منسوجات با ليتر. چنين سنجش هايى معمولاً حس تحقير يا برترى كاذب را به دنبال دارد.[4]
شناخت تفاوت ها در گام اول بسيارى از سوء تفاهم ها را به صورت ريشه اى بر طرف مى سازد و در گام بعدى توجه به اين تفاوت ها و تنظيم روابط و مسئوليت ها بر اساس آنها به پويايى و نشاط خانواده مى انجامد.

تفاوت هاى روانى
 

زن و مرد چنان كه از نظر ساخت بدنى از هم متمايزند داراى تفاوت هايى در بعد روانى هم هستند كه از نظر علم روان شناسى و در فرهنگ هاى مختلف به اثبات رسيده است... توجه به اين تفاوت ها و شناخت بهتر هر يك، آدمى را به سوى زيست بايسته تر رهنمون مى گرداند.[5] برخى از تفاوت هاى روانى دو جنس چنين است:
1. تحقيقات حاكى از آن است كه شكل گيرى هويت دختران براى استقلال شخصى نيست، بلكه براى صميميت و مراقبت از ديگران است، در حالى كه هويت پسران از اساس براى استقلال و رقابت و فرديت شكل مى گيرد.[6]
2. موضوع وابستگى زن به مرد و استقلال خواهى مرد از نظر وضعيت جسمانى يك امر طبيعى است. از جنبه ى روانى زن به وابستگى گرايش دارد، از تنهايى مى ترسد و در ارتباط با ديگران كارآمدتر مى شود، ولى مرد استقلال طلب است و زمانى كه نيازمندى ديگران را به خود دريابد احساس توانمندى مى كند.[7]
3. زنان در برخورد با مسائل و مشكلات به جزئيات توجه بيشترى دارند و احساسى تر عمل مى كنند ولى مردان در مقابله با مشكلات و مسائل كلى نگرند و منطقى تر عمل مى كنند.[8]
4. مردان به ارتباط غيركلامى توجه بيشترى نشان مى دهند و كمتر احساسات خود را به زبان مى آورند و واكنش بروز مى دهند، ولى زنان توانمندى هاى كلامى بيشترى دارند، در نتيجه بيشتر بر ارتباطات كلامى تأكيد دارند.[9]
5. به طور كلى مرد برون گرا و زن درونگراست.[10]
6. انديشه ى اخلاقى زنان به طور عمده به روابط بين فردى توجه دارد و با احساس مسئوليت نسبت به ديگران همراه است و جنبه ى از خود گذشتگى دارد. براى مردان خودمختارى و شايستگى مبناى قضاوت اخلاقى است و اخلاق پسران بيشتر بر مبناى عدالت شكل مى گيرد... پسران بيشتر از دختران از قوانين اخلاقى سرمى پيچند. زنان گرچه احساسى ترند ولى در مسائل اخلاقى سخت گيرترند.[11]

تفاوت هاى فردى
 

گذشته از تفاوت هاى جنسيتى، انسان ها (حتى افراد يك جنس) از نظر سرمايه هاى وجودى و خدادادى، اعم از نيروهاى بدنى و توانايى هاى روانى يكسان نيستند; هم چنان كه برخوردارى آنها از نعمت هاى طبيعى و اجتماعى و توانايى هاى هوشى متفاوت و مختلف است. انسان ها با وجود فطرت ها و غرايز يكسان داراى توانمندى ها و استعدادهاى متفاوت هستند.
بى توجهى به اين تفاوت ها پى آمدهاى دردناكى چون بى توجهى به تفاوت هاى جنسيتى دارد; يعنى بسيارى از آسيب هاى موجود در خانواده به اين مسأله برمى گردد; مثلاً مقايسه ى درسى دو برادر و يا بين دانش آموز با همكلاسى هايش، مقايسه اى نابه جاست و بدترين ضربات را بر روند پيشرفت درسى دانش آموز و شخصيت او وارد مى سازد. فرزندى كه در اين موقعيت قرار مى گيرد دچار فشار روحى زيادى است و نبايد انتظار ابراز وجود، خلاقيت و نشاط را در او داشته باشيم. مقايسه ى همسر خود با ديگران نيز اشتباهى است كه نشاط را از خانواده مى گيرد. كارشناسان تأكيد مى كنند كه هر يك از زن و شوهر بايد بكوشد با روان شناسى همسرش آشنا شود تا بداند او به چه امورى بها مى دهد و نظام ارزشى اش چگونه است؟[12] و با توجه به آن، مناسبات بين خود و او را تنظيم كند.

عوامل مؤثر بر نشاط
 

1. كار
 

كار از جنبه هاى متعددى حايز اهميت است و تأثيرات فراوانى بر روان آدمى و زندگى خانوادگى و اجتماعى دارد.
از بنيادى ترين و قوى ترين نيازهاى انسان نيازهاى فيزيولوژيكى است. اين نيازها شامل هر چيزى مى شود كه در حفظ و بقاى ارگانيسم انسان نقش دارد. نيازهاى فيزيولوژى و از جمله مواد غذايى، در جوامع با بافت پيچيده تر (شهرى) به شكل اشتغال و در جوامع ساده تر با نام كار و تلاش و شكل مستقيم ترى تأمين مى شود. اين كه بيكارى يك معضل اجتماعى شمرده مى شود به سبب همين نياز است; كه اگر برآورده نشود بسيارى از موضوعاتى كه به عنوان نياز مطرح مى شوند جايى براى طرح نخواهد داشت. در مقابل اگر در سايه كار، تلاش و يا به تعبيرى اشتغال، اين نياز برآورده شود انسان مجال پرداختن به ديگر امور كه زمينه ى تعالى و رشد، آسايش و رفاه، لذت هاى دنيوى و حتى اخروى و... را پيدا مى كند.
اين است كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد:
تنگدستى سبب خوارى نفس و حيرانى عقل و جلب كننده ى اندوه هاست.[13]
كار از عواملى است كه مى تواند اين آسيب ها را برطرف نمايد.
از ديگر ابعادى كه اهميت كار را تبيين مى كند نفسِ مشغول بودن و تأثير مستقيم آن بر روان است. هنگامى كه انسان مشغول به كار است يك نوع ايمنى راحتى بخش، يك آرامش عميق درونى و يك قسم رخوت نشاط آور او را تسكين مى بخشد.[14] و شايد بتوان گفت كه بى كارى بيشتر از هر عامل ديگرى ناشادى مى آورد. كار ما قسمتى از هويت ماست. اگر ما در طبقه ى شغلى هيچ كارى نداشته باشيم رنج مى بريم و اين مسئله به كاهش شديد شادكامى منجر مى شود[15] و شايد به همين دليل حضرت على(عليه السلام) با تأكيدى كه بر تفريح به معناى خاص آن دارند، كار را بزرگ ترين تفريح ذكر مى كنند.[16]
از جنبه هاى ديگر اهميت كار ارتباط آن با احساس كارآيى است. بهترين عاملى كه مى تواند اين احساس را در انسان ايجاد كند خودكار است. و اهميت آن در تأثيرى است كه بر فشار روانى دارد يعنى; از عوامل مؤثر بر فشار روانى احساس كارآيى است كه اين احساس هر قدر قوى تر باشد از ميزان فشار روانى كاسته مى شود و ضعيف شدن آن موجب شكنندگى و تأثيرپذيرى انسان در برابر عوامل فشارزا مى شود.[17]
از ديگر تأثيرات مثبت كار فعليت يافتن استعدادها، جلوگيرى از انحراف و لغزش و هم چنين روش شناخته شده در درمان برخى اختلالات است كه اين مختصر مجال توضيح آنها را نمى دهد.
خلاصه اين كه بى كارى آسيب هاى بسيارى براى فرد و خانواده و اجتماع به بار مى آورد، تا حدى كه (در زندگى معمول و اكثريت مردم) مى تواند موجوديت انسان را به خطر اندازد و بر عكس، كار، با واسطه و بىواسطه، تأثيرات مثبت زيادى دارد از جمله به زندگى رونق مى بخشد.

2. صله ى رحم
 

مرحوم كلينى در كافى نقل مى كند: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) يك روز بدون هيچ مقدمه اى اصحاب خويش را دعوت كردند و اين سخنان را با آنان در ميان گذاشتند كه
به حاضرين از امتم و غائبين از آنها و هر كه در صلب مردان و رحم زنان تا روز قيامت قرار مى گيرد وصيت مى كنم كه صله ى رحم را به جا آورند اگر چه در فاصله ى يك سال سفر نسبت به يكديگر باشند...[18]
صله ى رحم داراى فوايد بسيارى در ابعاد مختلف است.
ارتباطات انسانى مطلوب تا 85 درصد موجب نشاط و سرزندگى افراد مى شود.[19] انسان موجودى اجتماعى است و غالب نيازهاى او هم يا در ارتباط با اجتماع و يا توسط اجتماع برآورده مى شود. وابستگى فرد به گروه و دوستى گروه با فرد و ارتباط انسانى بين آنها به تشكيل شخصيتى سالم و با نشاط و تحقق امنيت خاطر و آرامش در انسان كمك شايانى مى كند.[20]

پي‌نوشت‌ها:
 

[1]. على اكبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 13، چاپ اول از دوره ى جديد 1373، نشر مؤسسه ى انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
[2]. جمعى از مؤلفان، روان شناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، (تهران: نشر سمت، 1374)، ج 3، ص 854.
[3]. غلامعلى، افروز، نشاط در خانواده (از سلسله مباحث خانواده)، (قم: چاپ واحد تربيتى مؤسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى)، ص 7.
[4]. مير عماد الدين فريور، شادكامى و موفقيت (ماهنامه علمى، اجتماعى، فرهنگى، خانوادگى، سال دوم، فروردين 84، ش 14)، ص 33.
[5]. سيدهادى حسينى، مقاله ى تفاوت هاى بيولوژيك زن و مرد در بدن، روان و هوش، كتاب نقد (فصلنامه انتقادى، فلسفى، فرهنگى)، (سال پنجم، شماره مسلسل 17، زمستان 1379، نشر مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه ى معاصر)، ص 234.
[6]. همان، ص 235.
[7]. همان، 236.
[8]. ميرعماد الدين فريور، همان، ص 34.
[9]. ميرعماد الدين فريور، همان، ص 33.
[10]. سيدهادى حسينى، همان، ص 236.
[11]. سيدهادى حسينى، همان، ص 235.
[12]. حميد رضا شاكرين و همكاران، پرسش و پاسخ، تنظيم و نظارت نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها ـ اداره ى مشاوره، (قم: نشر معارف، 1384)، ص 278.
[13]. محمود اكبرى، غم و شادى در سيره ى معصومان(عليهم السلام)، (قم: نشر صفحه نگار، 1380)، ص 164.
[14]. ديل كارنگى، آئين زندگى، ترجمه ى جهانگير افخمى، (انتشارات ارمغان، چ دهم، 1376)، ص 66.
[15]. مجله ى حديث زندگى، ترجمه ى مريم مزحجى، پيش شماره ى 2، ص 17.
[16]. محمود اكبرى، همان، ص 111.
[17]. ر.ك: على اصغر احمدى و حمزه گنجى، روان شناسى، (تهران: نشر شركت چاپ و نشر ايران، 1375)، ص 37.
[18]. محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 151.
[19]. محمدرضا شرفى، دانش خانواده، (تهران: سمت، 1383)، ص 108.
[20]. محمد عثمان نجاتى، قرآن و روان شناسى، ترجمه عباس عرب، (مشهد: نشر بنياد پژوهش هاى اسلامى، 1381)، ص 382.
 

منبع: نشريه صباح - شماره 19
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط