طلوع تمدن اسلامي در سرزمين اندلس

شبه جزيره ايبري در جنوب غربي قاره اروپا، يکي از نواحي پر تراکم کوهستاني اين قاره است. تنوع مناظر طبيعي آن معلول ناهمواري ها، منابع آب و اقليم معتدل آن است. اين سيماي جغرافيايي نقش مؤثري در رفتار سياسي و اجتماعي مردم داشته و براي هر کدام از مناطق آن هويت ويژه اي را ترسيم کرده است.(1)
دوشنبه، 17 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طلوع تمدن اسلامي در سرزمين اندلس

طلوع تمدن اسلامي در سرزمين اندلس
طلوع تمدن اسلامي در سرزمين اندلس


 

نويسنده: غلامرضا گلي زواره




 
منطقه آشفته
شبه جزيره ايبري در جنوب غربي قاره اروپا، يکي از نواحي پر تراکم کوهستاني اين قاره است. تنوع مناظر طبيعي آن معلول ناهمواري ها، منابع آب و اقليم معتدل آن است. اين سيماي جغرافيايي نقش مؤثري در رفتار سياسي و اجتماعي مردم داشته و براي هر کدام از مناطق آن هويت ويژه اي را ترسيم کرده است.(1)
تصرف شبه جزيره توسط روميان، بهبود نسبي در ارتباط هاي نواحي گوناگون شبه جزيره ايبري به وجود آورد و موجب شد. جمعيت پراکنده با عنوان هيسپانيا متمرکز شود. از اين زمان ناحيه مذکور بر خلاف گوناگوني جغرافيايي از نظر فرهنگي و اجتماعي يکپارچه شد. اين قلمرو به اندلس معروف است که بر گرفته اي از واندوليسيا يعني سرزمين آندول هاست. (2) اما اين وحدت در سرزمين مذکور ادامه نيافت زيرا اسقف ها و سران کليساها دستورات سخت و گاهي مجازات هاي وحشيانه اي براي مردم صادر مي کردند که با خطاها و خلاف هاي آنان هيچ گونه تناسبي نداشت و چون اين شرايط براي مردم فرساينده بود، در صدد آن بودند که روزنه اي به سوي آنان گشوده شود و از اين وضع مرارت ها بار رهايي يابند.
گروهي که به گت ها موسوم بودند چنان از هم گسيخته و در فساد، رشوه خواري و شهوتراني غوطه ور شده بودند که يورش رزمندگان مسلمان و فتوحات مسلمين در واقع عذاب الهي بود که بر آنان فرود آمد. (3) در واقع ضعف نظام سياسي به عنوان مقدمه تهاجم افراد مسلمانان به شبه جزيره ايبري، به سه عامل اصلي ارتباط داشت: تفرقه در ميان طبقات اعيان بر سر جانشيني، نارضايتي ديگر بخش هاي جامعه بر سر امتيازات طبقات حاکم و در نتيجه غيرقابل اعتماد بودن نيروهايي که بايد در مقابل هر گونه هجومي به مقاومت و دفاع برخيزند، تعقيب و تفتيش عقايد ديني اقليت هاي مذهبي (4) در آستانه ورود مسلمانان به اندلس علاوه بر آنکه مسيحيان قدرت سياسي و حتي اقتدار معنوي خود را از دست داده بودند، دگرگوني هاي متعدد، ساختار اجتماعي خاصي را که شالوده دولت مسيحي ويزيگوت ها تشکيل داد، به ويراني کشيده بود.(5)
آري در هنگامه اي که مردم شمال آفريقا در پرتو دولت اسلامي، از نعمت امنيت و حقوق فردي و اجتماعي برخوردار بودند و اين قلمرو مراحل رشد، ترقي و تعالي را طي مي کرد، در شبه جزيره ايبري فرمانروايان گوت ها (گت ها) با ستم هاي فراوان، اوضاع را پريشان کردند. طبقات متوسط بر اثر پرداخت ماليات هاي سنگين و ديگر عوارض دولتي تحميلي و ظالمانه، راه سقوط را پيش گرفتند. صاحبان حرفه ها و مشاغل صنعتي و فني به دليل تبعيض هايي که بايد ناگزير تحمل کنند، از فعاليت هاي خود دست برداشتند. اعتراض کنندگان به اين وضع آزاردهنده نيز بشدت سرکوب مي شدند، اموالشان ضبط مي شد و اگر از قتل عام هاي خونين نجات پيدا مي کردند اجباراً به بردگي مسيحيان در مي آمدند.
ناتواني و سستي دستگاه کليسا، دخالت هاي ناروا و نامعقول اسقف ها از طريق شوراي کليسا، لجاجت آنان در دشمن تراشي و ابراز خشونت نسبت به افرادي که آرامش و امنيت مي خواستند، سوء استفاده از قدرت سياسي، سوداي جنون آميز قدرت نمايي و خطاهاي ديگر به حدي رسيد که مردم در انتظار يک منجي لحظه شماري مي کردند.(6)

فتح شبه جزيره
 

نفوذ فرهنگ اسلامي در اروپا به طور عمده به دنبال فتح اسپانيا توسط رزمندگان مسلمان آغاز شد. تاريخ آغاز برخورد نظامي مسلمين با سرزمين اندلس ژوييه 710 ميلادي مطابق با 91 هجري قمري است. در اين زمان گروهي از مسلمانان که به چهار صد نفر بالغ مي شدند از شمال افريقا به بخش هاي جنوبي ايبري وارد شدند. اين تلاش صرفاً يک مأموريت اطلاعاتي بود. گزارشي که اين افراد ارائه کردند، موجب علاقه و تشويق مسلمانان براي فتح اسپانيا شد و در سال بعد کوششي جدي و موفقيت آميز براي فتح آن ناحيه صورت گرفت. سپاهي که اين مأموريت حياتي را به عهده گرفت، از هفت هزار نفر تشکيل مي شد که بعداً براي تقويتش پنج هزار نفر ديگر به آن پيوستند. اين نيروها تحت فرماندهي سردار نامي «طارق بن زياد» که خود از قوم سلحشور بربر و يکي از دلاوران شايسته و لايق موسي بن نفير فروانرواي افريقاي شمالي بود، از تنگه ميان مراکش و جنوب غربي اروپا که بعدها به نام او يعني جبل الطارق معروف شد عبور کرد و در اندک مدتي بر اثر مقاومت و پايداري و روحيه سلحشوري و مهمتر از اينها به دليل آرامش در بي کرانگي توحيد واتکا به نيرويي معنوي و آسماني، و سراسر شبه جزيره ايبري را که شامل اسپانيا و پرتغال کنوني بود، به تصرف خود درآورد سپاه مزبور به رغم کمي تعداد، آن چنان مقتدر بود که موفق شد پادشاه خاندان ويژگوت ها را که رودريک نام داشت شکست دهد و به اين ترتيب امپراطوري اين قلمرو را براندازد. مقاومت سربازان امپراطوري در برابر دلاوران مسلمان بسيار جزئي، کوتاه و ناپايدار بود و مسلمانان تا پيش از فرا رسيدن سال 715 ميلادي تمام شهرهاي مهم اسپانيا را در اختيار خود گرفته بودند و يا در مواردي با حکمران هاي محلي معاهده اخوت و دوستي منعقد کردند.اندلس به تدريج به صورت ايالتي از امپراطوري اسلامي درآمد و فرمانرواي آن از حاکم شمال افريقا اطاعت مي کرد که در شهر قيروان از توابع کشور تونس، استقرار داشت.(7)
به گفته گوستاولوبون، رقابت و نفاق داخلي در اندلس به حدي بود که دو نفر از اميران آن در لشکرکشي مسلمانان با آنان همراهي و مساعدت کردند. اين فتح با نهايت سرعت انجام پذيرفت. تمام شهرهاي مهم و بزرگ دروازه هاي خود را به روي اين سپاه فاتح گشودند. افراد مسلمان پس از فتح هر دياري اختيار اموال، معابد و قوانين آنها را به خودشان واگذار و نيز آنان را مختار کردند تحت قوانين حقوقي و کيش خود باقي بمانند و سالانه جزيه اي بپردازند.(8)

رفتار مسالمت آميز
 

برخورد مسالمت آميز مسلمانان با افراد مسيحي اندلس به گونه اي بود که آنان در طول حکومت مسلمين بيش از آنچه قبلاً آزادي و امنيت داشتند از اين دو نعمت برخوردار شدند. هنگامي که کشتار يهوديان بر برخي نواحي اروپا آغاز شد و عده اي از آنان به اندلس پناهنده شدند، مسلمانان با آغوش باز از آنان حمايت و امنيتشان را تأمين کردند. در صورتي که پادشاه کارلوس مسيحي سپاهيان خود را فرمان داد تمام معابد مسلمانان و يهوديان را ويران کنند. دکتر ا.س.ترتون مي نويسد: من تاريخ نصارا در سرزمين هاي اسلامي را بدقت بررسي کردم و از آن حقيقتي تابناک به دست آوردم. در اين ارزيابي متوجه شدم رفتار مسلمانان با مسيحيان در نهايت مهرباني و انساندوستانه و از هر گونه خشونت دور بوده و بر اساس خوش سلوکي صورت مي گرفته است.
ترتون در ادامه ي اين اعتراف ها به اوضاع اندلس پرداخته و افزوده است: در قلمرو تحت فرمانروايي انسان هاي مسلمان، افراد مسيحي به طور عموم شعاير ديني خود را در اوج آزادي انجام مي دادند و از مسلمانان و نظام اداري و سياسي آنان شکوه نداشتند. با نهايت تأسف با وجود اين همه مهرباني و همزيستي شگفت انگير، هنوز گروهي از رهبانان و قسّيس ها که دل هاي آنان از نشر اسلام با کينه و نفرت آکنده بود، مي کوشيدند افرادي را عليه مسلمين تحريک کنند.(9).
کنت هانري دو کاستري اذعان کرده است: اين نيکوکاري مسلمانان در حق افراد مسيحي، سرانجام زمينه را براي شورش عليه مسلمانان فراهم ساخت، زيرا به افراد متعصب اجازه داد تا قواي خود را براي درهم کوبيدن حکومت مسلمين بسيج کنند و به نظامي که به آنان حق حيات و آزادي واقعي بخشيده بود پايان دهند.(10)
توماس آرنولد نيز يادآور شده است: ما از مسلمانان رفتار تحميلي يا چيزي شبيه اعمال زور و فشار در دوره هاي پيروزي آنان نشنيديم. آساني و سرعت استيلاي مسلمانان بر اندلس در واقع تا حدود زيادي در اثر خط مشي آزاديبخش آنان نسبت به کيش مسيح بود. تنها شکايتي که مسيحي ها توانستند نسبت به زمامداران جديد ابراز کنند اين بود که رفتار با آنان در مقايسه با افراد غيرمسيحي در پرداخت ماليات معمولي و سرانه، متفاوت است، در صورتي که اين ماليات (جزيه) از اين نظر که جاي خدمت سربازي محسوب مي شد تنها براي مردان توانا وضع شد و زنان، کودکان، رهبانان، از کارافتادگان، نابيناها، بيماران، فقيران و بردگان از پرداخت آن معاف بودند.
مسيحيان جز در موارد تخلف از قوانين اسلامي در محکمه هاي ويژه اي، مطابق قوانين خودشان محاکمه مي شدند. اينها نسبت به برگزاري مراسم ديني خود مورد تعرض کسي قرار نمي گرفتند و مثل سال قبل از فتوحات مسلمين، قرباني هاي خود را تقديم مي کردند. آزادي مذهبي که دولت اسلامي براي ساکنان اسپانيا در نظر گرفته بود و نيز آموزشي که آزادانه ميان پيروان دو کيش مسيحي و اسلامي برقرار بود، دو جماعت را به يکديگر نزديک ساخت به نحوي که ازدواج ميان مردان جامعه اسلامي با زنان مسيحي امر رايجي بود و حتي اين بانوان با آغوش باز اسلام را مي پذيرفتند. فراتر از آن برخي مسيحيان نام هاي اسلامي براي خود برگزيدند و در پاره اي مراسم به همسايگان مسلمان خود اقتدا کردند. اين پيروي البته با اختيار کامل بوده است.فراگيري زبان عربي چنان به سرعت جاي فراگيري زبان لاتين را اشغال کرد که زبان مذهبي مسيحيت بتدريج به دست غفلت و فراموشي سپرده شد. در همان حال که ادبيات درخشنده مسلمين با جذابيت ويژه خود دل ها را ربوده و با شور و شوقي فراوان خوانده مي شد. آنان که مايل بودند ادبيات مسيحي بخوانند جز همان مطالبي که براي تعليم گت هاي بربر به کار گرفته شده بود، چيزي نداشتند و براي تعليم همين ادبيات ناقص و نازل، بسختي مربي و معلم يافت مي شد.
آلوار که يک متعصب ضد اسلامي است اعتراف مي کند قرآن خواني با چنان فصاحت و زيبايي رواج يافته بود که حتي مسيحي ها نمي توانستند آن را بخوانند و تحسين نکنند. حتي رجال برجسته کليسا بر اثر تماس با مسلمانان به طور عميق تحت تأثير فرهنگ و ارزش هاي آيين مسلمين و تعاليم قرآن قرار مي گرفتند و بديهي است وقتي جاذبه و نفوذ اين دين بر اسقف ها و کشيش ها اين قدر قوي است، تأثيرش بر افراد عادي چگونه بوده است. اکثريت قريب به اتفاق مسيحياني که به اسلام روي آوردند بدون شک جذبه اي عالي و مطابق سرشت و فطرت پاک و مدنيتي درخشان و عالي در آن مي ديدند که عقل و دل و روحشان را مسخر ساخته بود.
ريشه دار بودن ارزش هاي اسلامي در وجود مردم اسپانيا چنان است که هنگام طرد آخرين بازماندگان مسلمان در سال 1610 م / 1019 هجري از اسپانيا، هنوز اين مردم بشدت علاقه داشتند مسلمان باشند، در حالي که در متجاوز از يک قرن براي اظهار مسيحيت، تحت فشار بودند. اين باقي مانده از نسل عرب ها يا افريقايي هاي مهاجر نبودند بلکه در زمره ي بوميان منطقه به شمار مي رفتند.(11).

هفت قرن فراز و نشيب در فرمانروايي
 

اهميت و عظمت اندلس هنگامي بيشتر نمود مي يابد که نگاهي به نقشه اروپا در قرن هشتم ميلادي بيفکنيم. در حالي که سرزمين هاي مسکون و متمدن اروپا تنها به پيرامون مديترانه، فرانسه و بخش هايي از اروپاي مرکزي و شبه جزيره بالکان محدود بود و هيچ آثاري از زندگي مدني و رونق قلمروي فکري در انگلستان، آلمان، اتريش، روسيه، اروپاي شرقي و شبه جزيره اسکانديناوي (شامل سوئد، نروژ، فنلاند و دانمارک) ديده نمي شد، مسلمانان موفق شدند در جنوب غربي اروپا تحول علمي و فرهنگي و شکوفايي هنري و ادبي پديد آورند و بخش هايي از علوم اسلامي و سنت هاي مذهبي را به اين قاره انتقال دهند.
تاريخ سياسي اندلس در حکومت نسبتا طولاني مسلمانان به سه دوره کلي تقسيم مي شود: از سال 98 تا 132 هجري اين قلمرو بخشي از ولايت افريقيه و جزو خلافت دمشق بود. از 138 تا 422 هجري مسلمانان دولت مستقلي را در اندلس به وجود آوردند که فرمانروايي آنان تا سه قرن ادامه يافت. اولين آنها عبدالرحمان بود که سي و دو سال حکومت کرد. او با اقتداري که به دست آورد و نيز از طريق ترويج فرهنگ اسلامي، جمعيت نامتجانس اندلس را که شامل اعراب، بربرها، بوميان تازه مسلمان و اقليت ديني بودند متحد ساخت. در همين ايام، دولت اسلامي در اوج رونق و عظمت و بالندگي قرار گرفت که محصول آن توسعه فرهنگي اجتماعي و وفور نعمت و رفاه عمومي بود، اما به دليل اختلاف هاي دروني و گسترش کشمکش هاي خاندان هاي حکومتي به اعماق جامعه، ايام غم انگيزي فرا رسيد و اندلس از فراز شکوفايي و پيشرفت به باتلاق جنگ هاي داخلي و نزاع هاي سياسي، قومي و قبيله اي کشيده شد، در واقع با تضعيف دولت مرکزي، حکمران هاي محلي قدرت را به دست گرفتند و بني حمود بر غالب شهرهاي جنوبي استيلا يافتند. در همين حال خاندان متعدد عرب به بزرگترين و مهمترين شهرهاي اندلس دست يافتند.غلامان بني عامر بر بسياري از نواحي شرقي مسلط شدند و عصري با عنوان دوران ملوک الطوايفي آغاز شد. بعد از سقوط طيطله در سال 487 ق مرابطون براي نيم قرن بر اندلس حکومت کردند. دوران فرمانروايي آنان زياد طول نکشيد و در سال 541 ق به دست گروهي از بربرها با عنوان موحدون سرنگون شدند.
در روزگاران حکمراني موحدون، اندلس دستخوش موج گسترده اي از يورش هاي متوالي مسيحي ها شد. و قلمرو مسلمانان در شرق و غرب يکي پس از ديگري به دست مسيحيان افتاد. قرن هفتم هجري هنوز به پايان نرسيده بود که تمام کانون هاي شهري اندلس در اختيار افراد مسيحي قرار گرفت و از فرمانروايي پهناور و مقتدر مسلمانان در اين منطقه جز غرنامله در جنوب و چند شهر کوچک ديگر، چيزي نماند. بني احمر با بني نصر، متجاوز از 250 سال بر جنوب اندلس حکومت کردند تا سرانجام در سال 898 ق غرنامله به دست فرديناند پنجم سقوط کرد و با فرار ابو عبدالله آخرين امير اين، اندلس به طور کامل از دست مسلمانان بيرون آمد.(12)

شکوفايي هنري و فرهنگي
 

بنا به گفته مورخ معروف اروپايي هنري لوکاس دستاوردهاي والاي مسلمانان در اسپانيا براي فرهنگ اروپاي بعد از قرن سوم هجري از اهميت فوق العاده اي برخوردار است.(13)
پس از گشوده شدن اسپانيا بر روي مسلمانان، فرمانروايان مسلمان، اين مطنقه را با فرهنگ، معارف و انديشه اسلامي مأنوس کردند. وقتي مردم ارزش هاي آيين محمدي و سنت هاي بر گرفته از قرآن و حديث را پذيرفتند، از آن پس حالت واپس ماندگي زندگي اهالي اسپانيا بسرعت دگرگون شد. شهرهاي کوردووا (قرطبه)، تولدو (طليطله) و گرانادا (غرناطه) به مراکز شکوفايي علمي، فرهنگي و هنري تبديل و معارف اسلامي از اين نقاط به سرزمين هاي اروپايي مسيحي به خصوص فرانسه و آلمان صادر شد. همچنين جمعيت، همزمان با آهنگ رشد، روند اصولي به خود گرفت. شهرها از لحاظ وسعت، ذخاير عمومي و امور ارتباطي بسرعت ترقي کردند. نهاد بافندگي رونق يافت. کار روي چرم به مرتبه بلندي از کمال رسيد. هنوز هم به نوع مرغوبي از چرم در اروپا گوردوا مي گويند که اشاره به شهر کوردووا يا قرطبه است و نيز در زبان انگليسي گاه به کنشگر کورودواينر مي گويند، فلزکاري اسلام توسعه پيدا کرد، فن آبديده کردن فولاد به کمال رسيد، کالاهاي زرين، سيمين و برنجي هم خواهان فراواني داشت.
مسلمين با انتقال شيوه اي نوين کشاورزي خصوصاً آبياري به اسپانيا، زندگي روستايي اين سرزمين را متحول کردند. گذشته از اين بسياري از گل ها، هلو، زردآلو، انار، پرتقال، برنج، زعفران، پنبه و نيشکر را نيز به آنجا انتقال دادند. رونق کشاورزي بر بازرگاني اثر گذاشت و بنادر مالاگا يا مالقه و آلمريا به مراکز پر جنب و جوش صدور کالاهاي تجاري، تبديل شد. وجود واژه هاي متعدد مربوط به کشتيراني که از زبان عربي به زبان هاي اروپايي غربي راه يافته گواه هدف هاي گسترده کشتيراني در درياي مديترانه است.کالاهاي ساخته شده اسپانيايي به ساير بخش هاي اروپا صادر مي شد و برخي اجناس و اقلام اندلس حتي در بازارهاي مکه، بغداد و دمشق به چشم مي خورد.
وجود بناهاي عظيم در اندلس حاکي از قدرت و ذوق و ابتکار مسلمانان است. ستون هاي پرهيبت، طاق هاي هلالي، مناره ها، گنبدها و مقرنس کاري ها حاکي از هماهنگي ابهت و کمالي است که در تمدن و فرهنگ مسلمانان اسپانيا جلوه دارد. مجموعه اين عناصر جذاب و زيباست که به بناهاي اسلامي در اندلس جلوه اي جالب و شگفت مي بخشد. همين مايه تناسب و هماهنگي است که قصرالحمراء را در غرناطه از وراي غبار قرن ها چنان شکوهي داده که گويي به قول ويکتورهوگو (نويسنده و اديب شهير فرانسوي) آن را مثل يک رؤياي زراندود و آکنده از آهنگ ساخته اند.
در اسپانيا سبک معماري متداول در سوريه و ايران به نام شيوه هاي مراکشي آوازه يافت. بعدها فاتحان نصارا بخشي از مساجد اندلس را تخريب و به کليسا تبديل کردند اما قصرالحمراء که هنوز باقي است مجموعه اي است از باغ ها، عمارت هاي باشکوه، حياط ها، استخرها و ايوان هاي رفيع که نمونه عالي و نادري از تزئينات معماري مسلمين را در غرناطه عرضه مي دارد. وقتي شارل پنجم از يک ايوان عمارات الحمراء چنين جلال و جذابيتي را ديد، به ديده ي عبرت گفت: بيچاره آنکه اين همه را از دست داده است.(14)
دوره اي که تا سال 976 م ادامه داشت دوره خلاق يا شکلگيري هنر مراکشي است. محصول برجسته هنري اين دوره مسجد جامعه قرطبه است. بخشي از ميان اين مکان عبادي بعد از غلبه مسيحيان بر مسلمانان اندلس تخريب شد تا جاي آن را کليساي اعظم بگيرد ولي بخش وسيعي از آن تقريباً به همان وضعي که در پايان قرن نهم ميلادي داشت باقي مانده است.
از آثار هنري برجسته ديگر اندلس، شهر مدينه الزهرا است. اگر چه اين ديار در سال 1013 م ويران و خالي از سکنه شد، اما بخشي از آن حفاري و اندکي از آثارش مرمت شده است اين بنا جلوه گاهي از ابتکار و اعتماد به نفس مسلمانان است که براي ايجاد جاذبه اي بي نظير، از هيچ گونه کوششي فروگذار نکرده اند. چنين جلوه هايي در شهرسازي و معماري موجب شده که محققان غربي شکوفايي فکري و فرهنگي مسمانان در اسپانيا و نيز تلاش هاي خلاق آنها را به برکت ديانت و ارزش هاي معنوي شگفت انگيز و فوق العاده تلقي کنند.(15)
خانم دکتر زيگريد هونکه پژوهشگر آلماني نوشته است اسپانيا تحقق کامل و اوج هنرنمايي اسلامي است. اگر رشدي در جهان وجود داشت، در اندلس عينيت يافت. غني ترين رشد و توسعه و عاليترين شکوفايي درست در جايي واقع شد که هرگز يک تمدن بومي قابل اهميت در آن رشد نکرده بود. اين ابتکارات بي نظير در اسپانيا، چنين گمان باطلي را که تمدن اسلامي را صرفاً مقلد حکومت هاي انحطاط يافته و آثار فرهنگي آنان مي داند، آشکار مي سازد. خانم هونکه افزوده است در قرطبه (کوردوبا) کليساي بزرگ وجود داشت که مسيحيان اجازه داشتند آن را تعمير کنند و براي عبادت خود مورد استفاده قرار دهند در حالي که فاتحان مسلمان براي خودشان در اطراف شهر مساجد ساده اي ساخته بودند. بعد از آنکه جمعيت قرطبه رو به فزوني رفت احداث يک مسجد جامع در اين شهر که مرکز فرمانروايي بود ضرورت يافت. بنابراين عبدالرحمان حاکم وقت، کليسا را از مسيحيان خريداري کرد و تبديل به مسجدي بزرگ کرد. هونکه بعد از وصف ويژگي هاي معماري اين مسجد و ديگر بناهاي اندلس خاطر نشان مي کند: از اين مجموعه هاي هنري و جلوه هاي زيبا و جذاب انشعابي به سوي ديگر مناطق اروپا روي آورد و اثر خود را براي مدتي طولاني در نواحي مختلف آن بر جاي گذاشت.
مسيحياني که بر اندلس مسلمانان غلبه يافتند کليساها و قصرهاي خود را توسط معماران و صنعتگران فوق العاده کاردان مسلمان ساختند و به همين دليل در زبان اسپانيايي امروزه لغاتي که براي مهندسي ساختمان و مشاغل مربوط به آن به کار مي رود ريشه اي عربي دارند و حتي اسپانيا اين ميراث غني هنر اسلامي را که تا قرون شانزدهم و هفدهم ميلادي حيات داشت و از آن الهام گرفته بود، به جنوب و مرکز قاره ي امريکا صادر کرد.
سبک هاي ويژه اي که مسلمانان در عبادتگاه ها، زيارتگاه ها و ساختمان هاي عمومي و اداري به کار مي بردند، استفاده از کاشي هاي لعاب دار بود که امروزه نمونه هايي از آنها در اماکن مذهبي مکزيک و خانه هاي مسکوني امريکاي لاتين ديده مي شود.(16)

افزايش رفاه و آرامش شهروندان
 

برخي منابع مستند يادآور شده اند گرچه بر اثر درگيري هاي سياسي و نزاع هاي فراوان بين اهل خرد و منطق و افراد کوته نظر و جاهل، اندلس صدماتي را تحمل کرد، اما هيچ عاملي موفق نشد جوانه هاي تمدن رو به رشد آن را نابود کند و يا حتي مانع رشدش شود، زيرا اين سرزمين بر اثر تلاش پيگير و تجربيات ارزنده مسلمانان در عمارت، زراعت و آبياري، رو به توسعه رفت.
چشمان آزموده آنان بزودي گنج هاي نهفته اي را که با رسيدگي به اندلس قابل استفاده بودند، کشف کرد. آنها چاه هايي احداث کردند و چرخ هاي بزرگي با قطره دايره سي متر بر روي رودخانه ساختند تا بهره برداري از منابع آب هاي سطح الارضي به سهولت امکان پذير شود. آنان سطح بزرگي در نقاط کوهستاني احداث کردند که تا پنج کيلومتر مربع وسعت داشت و آب آنها را در کانل هاي زميني و هوايي به نواحي گوناگون هدايت مي کردند تا آن را به طوري کاملا حسابشده در نهرها، آب بست ها و کرت بندي ها جاري و مزارع را آبياري کند.(17) خشکترين زمين ها و تپه ماهورهايي را که تا آن زمان حاصلخيز نبود و حتي دامنه کوه ها را به طبقات و سطوحي تبديل کرده، در آنها جوي هايي تعبيه و آبياري و کشت کردند. کشاورزان رسماً براي توليد انواع محصولات آموزش ديدند؛ محصولاتي که برخي از آنها هم اکنون بخش مهمي از صادرات اسپانيا را تشکيل مي دهد. در برهه اي از فرمانروايي مسلمانان بر اسپانيا، کشاورزان از خاک اندلس سه تا چهار بار محصول برداشت مي کردند!
اولين بار گرده افشاني مصنوعي گياهي در اين سرزمين عملي شد، آنان در استخراج معادل شيوه اي ابتکاري به کار گرفتند و معادن متروکه اي که بيش از هزار سال راکد مانده بود را دوباره فعال کردند و سالانه مقدار قابل توجهي سنگ آهن، مس و جيوه از آنها به دست آوردند. صنايع مختلف اشتغال زا، پر کار و با رونق فوق العاده در سطحي عالي در اندلس به وجود آمد که براي اروپاي آن زمان غير قابل تصور بود. رفاه عمومي بدان پايه رسيد که هر کسي مي توانست از مرکبي استفاده کند و نياز نبود که مسيرها را با پاي پياده طي کند. بهاي ارزان مواد غذايي و دستمزد قابل توجه سبب شد که گروه هاي جديدي از زارعان و کارگران به اين قلمرو مهاجرت کنند.
در حدود سال 950 م در اسپانياي اسلامي که جمعيت به سي ميليون نفر بالغ مي شد، ماليات ها و درآمدهاي گمرکي و جزيه ها کمتر به صندوق حکومت مرکزي سرازير مي شد، بلکه به مصرف توسعه و رفاه شهرها و روستاها مي رسيد. به دليل فراست و کارداني برخي فرمانروايان بخصوص عبدالرحمان بزرگ که اداراتش از لحاظ تنظيم امور و صرفه جويي نمونه بود، يک سوم درآمد کشور به مصرف هزينه هاي جاري کشور و مخارج سپاه مي رسيد که اين سپاه به تصديق برخي مورخان اروپايي منظمترين و مجهزترين قدرت دفاعي آن زمان به شمار مي آمد. يک سوم درآمد مملکت نيز پس انداز مي شد و ثلث ديگر به مصرف احداث مساجد، پل ها، راه ها و آبروهاي هوايي که آب را از روي پل ها عبور مي داد و به زمين هاي مسطح مقابل مي رسانيد، اختصاص يافته بود.(18)
سطح بيکاري ناچيز بود و تمامي شهرونداني که به سن فعاليت رسيده بودند و توانايي تلاش داشتند مشغول کار در عرصه هاي گوناگون صنعتي، زراعي، تجاري و ارتباطي بودند.
در تمام کانون هاي شهري ويلاهايي زيبا بنا کرده بودند که در آنها مکان هاي عمومي براي گذرانيدن اوقات فراغت و پارک هايي با درختان انگور و زيتون، سرو و سايه نخل براي تجديد قوا و به دست آوردن آرامش در نظر گرفته شده بود.
تنها در سرزميني که رود وادي الکبير در آن جريان دارد در فاصله بين سير امورنا و سيرانوادا آبادي هاي متعددي وجود داشت. از جمله شش شهر مرکزي (استان) و هشتاد شهر بزرگ و سيصد شهرک برآورده بودند، ولي شهري که مرکز حکومت اندلس به شمار مي آمد همان قرطبه بود که بر کرانه سبز و با طراوت اين رودخانه بزرگ بنا شده و توسعه يافته بود.
در شهر قرطبه غير از خانه هاي کارگزاران عالي رتبه حکومت و کارمندان، يکصد و سيزده هزار خانه مسکوني، 600 مسجد، 50 بيمارستان، 80 مدرسه عمومي، 17 مدرسه عالي و دانشگاهي و مراکز علوم ديني وجود داشت. در قرن نهم ميلادي چهار هزار نفر جوينده علوم و معارف گوناگون مشغول تحصيل در قرطبه بودند. بيست کتابخانه عمومي که هر کدام صدها هزار جلد کتاب ارزشمند و نفيس داشتند، علاقه مندان به منابع علمي، کلامي و فرهنگي و محققان رشته هاي گوناگون علوم و فنون بشري را تغذيه مي کردند. اين در هنگامي است که هيچ کدام از شهرهاي اروپا بجز قسطنطنيه (استانبول کنوني) بيش از سي هزار نفر جميعت نداشت و هيچ بخشي پيدا نمي شد که داراي بيمارستان و مدرسه باشد. هيچ کتابخانه قابل ذکر و حتي حمامي يافت نمي شد. حتي خيابان هاي اروپا خاکي و بدون سنگفرش بود و انبوه زباله ها و آلاينده ها در کنار خيابان ها موج مي زد و اوضاع اماکن عمومي و معابر اروپايي بسيار غني بهداشتي و تهديد کننده سلامتي مردم بود. در حدود هزار سال قبل و در اواخر قرن دهم ميلادي خيابان هاي شهر قرطبه که در مجموع داراي هشتاد هزار مغازه بود نه تنها سنگفرش بودند و مدام نظافت مي شدند و زباله ها به وسيله گاري جمع آوري مي شد بلکه شب ها نيز با چراغ هاي فانوسي که در اثر باد خاموش نمي شدند و به ديوار خانه آويخته بودند، روشن مي شدند. اين در حالي است که روزنامه کلن مورخ مارس 1819 م به روشن کردن خيابان هاي آلمان توسط چراغ هاي گازي اعتراض کرده و آن را از ديد اربابان کليسا مردود دانسته و افزوده بود از آنجا که بشر نبايد نظام موجود هستي را عوض کند، در تاريکي شب نبايد تغييري به عمل آيد و آن را نمي توان به روشنايي مبدل کرد! در سال 1185 م پاريس اولين شهر اروپايي بود که توسط عوامل اجرايي به تقليد از مسلمانان حداقل خيابان هايش داراي سنگفرش شد؛ الگويي که در ديگر بخش هاي اروپا در ميانه قرن سيزدهم ميلادي از آن يپروي مي شد.(19)

فنون ابتکاري
 

قبل از ورود مسلمين به اروپا کشاورزي اسپانيا به صورت ابتدايي و ديمي انجام مي گرفت، اما مسلمانان بعد از لغو روش هاي فئودالي، در شيوه کشت گياهان و آبياري تحولات جدي و عميقي به وجود آوردند. آنان پژوهش هاي دقيقي درباره انواع محصولات گياهي انجام دادند. توجه مسلمانان اندلس به زراعت به حدي بود که تقويمي ويژه براي کشاورزي ترتيب دادند که به تقويم قرطبه موسوم بود و در آن روش و زمان کشت انواع گياهان شرح داده شده بود و ملت هاي ديگر از آن تقليد کردند.
اروپاييان در توسعه کشاورزي و فنون زراعت از ابتکارهاي مسلمانان اندلس بهره بردند و گياهاني چون کتان، شاهدانه و زغفران از اين ناحيه، راهي اروپا شد و کشت آنها رواج يافت. محققان، قرن پنجم هجري را اوج مطالعات کشاورزي در اسپانيا ذکر مي کنند و اکثر مطالعات و تأليفات دانشمندان مسلمان در زراعت يا نتيجه مسافرت هاي آنان به سرزمين هاي شرقي جهان اسلام بود که با مشاهدات شخصي اطلاعات مفيدي از روش هاي آن ملت ها کسب کرده و با ارزيابي هاي علمي به تأليف روي مي آوردند و يا در نتيجه تجربه عملي آنان بود که با تأسيس باغ هاي گوناگون و کشت سبزيجات متنوع در آنها با آزمايش و تحقيق مي پرداختند.
محمد بن عوام معروف به ابن عوام قريب به 600 گياه را در کتاب الفلاحه ي خود مورد مطالعه و بررسي قرار داد. ارزش اين کتاب غالبا در نظريات جديدي است که درباره انواع خاک ها، کودها، پيوندها، بيماري گياهان و کيفيت درمان آنها، چگونگي نگهداري ميوه به ويژه روش کنسروسازي ميوه ها مطالب جالب و يافته هاي جديد دارد.(20)
همچنين محققان مسلمان درباره ي منسوجات، پيشرفت قابل توجهي کردند. آنان به قول فيليپ خطي در قرون وسطي پيشتازان صنعت پارچه و حرير جهان به شمار مي آمدند. در اواسط قرن چهارم هجري در حوالي قرطبه حدود دويست کارگاه ريسندگي و بافندگي مشغول فعاليت بودند. اين شهر سيزده بافنده را در خود جاي داده بود. نساجي غرناطه آن چنان شهرتي داشت که پارچه هايش به نقاط مختلف اروپا صادر مي شد. ورود پارچه هاي با کيفيت عالي و تنوع پرجاذبه به بازارهاي اروپا موجب شد پوشش هاي افراد مسيحي اين قاره به جامعه هاي مسلمانان شباهت يابد. پارچه هيا خوش بافت چنان در اروپا رواج پيدا کرد که مردم اين قاره، صنعت بافندگي را عامل افزايش درآمد تشخيص دادند و در فرانسه و ايتاليا کارگاه هايي به وجود آمد که بافندگان حرفه اي و ماهر مسلمان در آنها مشغول کار شدند. مسلمين قادر بودند اين پارچه ها را با ذوق و سليقه هاي جالبي رنگ آميزي کنند. اين رنگ ها از گياهان تهيه شده بود.(21)
شيشه گري نيز در اندلس رونق فزاينده اي داشت. عباس بن فرناس نخستين فردي بود که از سنگ شيشه تهيه کرد. وي که اهل قرطبه بود در قرن نهم هجري، عينک و دماسنجي با مکانيسم پيچيده و يک دستگاه پرواز اختراع کرد و موفق شد شيشه هاي کريستال را توليد کند. ابن فرناس صفحه اي به صورت نمادي از آسمان با شيشه ساخت که به دلخواه آفتابي يا ابري مي شد و برق در آن درمي گرفت و سپس رعد آن را مي ترکانيد.(22)
شهر شاطبه معروفترين کارخانه کاغذسازي بود و اين کالا به نقاط ديگر اندلس صادر مي شد. گورگيس عواد مي نويسد: اگر بگوييم مسلمانان در ساخت کاغذ و تکميل آن خدمت بزرگي به عالم تمدن کرده اند از مسير صواب دور نشده ايم چرا که به گواهي هزاران منبع و مأخذ موجود در کتابخانه هاي شرق و غرب جهان، مسلمانان هم در انتقال اين صنعت از چين به عراق، شام، مصر، مغرب و اندلس نقش بزرگي ايفا کردند و هم در ترقي و کمال اين صنعت به پيشرفت هاي بزرگي نايل آمدند. (23)
جان برنال مي گويد: مردم اروپا بعد از اينکه فنون کاغذسازي را از مسلمين آموختند به تدريج شيوه هاي جديدي براي ساخت کاغذ کشف کردند.(24) مردم اندلس از معادن تذمير و ارتفاعات قرطبه نقره استخراج مي کردند. آهن را از شمال وادي الکبير، سرب را از معدن اشکوييه و مس را از نواحي شمالي به دست مي آوردند. جيوه نيز از کوه هاي برتس، در حوالي قرطبه، تهيه مي شد. در اين ناحيه چندين کارخانه براي برش سنگ هاي مهم وجود داشت. اکثر توليدات معدني علاوه بر مصرف داخلي به کشورهاي ديگر صادر مي شد.(25)
شهر والانس معروف ترين مرکز توليدکننده ي سفال هاي رنگارنگ و نقش دار اندلس به شمار مي رفت و محصولات آن به فرانسه، ايتاليا و هلند صادر مي شد. کاشي هاي اندلس با طرح و نقشه آميخته بود و از قرن چهارم هجري مسلمانان در اين ناحيه کاشي هاي ميناکاري را رايج و براي اين منظور کارخانه هايي تأسيس کردند.(26)
ابن بطوطه مي نويسد: در شهر مالقه ظروف چيني زرنگار بسيار عالي مي سازند و به کشورهاي دوردست صادر مي کنند.(27)

پي نوشت ها :
 

1. هفت قرن فراز و نشيب تمدن اسلامي در اسپانيا، اولاگوئه ايگناسيوه، ترجمه ناصر موفقيان، صص 210، 209.
2. آندلس يا تاريخ حکومت مسلمين در اروپا، محمد ابراهيم آيتي، ص 204.
3. چگونگي گسترش اسلام، سرتوماس آرنولد، ترجمه حبيب الله آشوري، صص 300- 297.
4. اسپانياي اسلامي، ويليام مونتگمري وات، ترجمه محمد علي طالقاني، صص 9 - 8.
5. هفت قرن فراز و نشيب تمدن اسلامي در اسپانيا، صص 238- 237.
6. آندلس يا تاريخ حکومت مسلمين در اروپا، صص 8- 7.
7. نفوذ اسلام در اروپا، ابوالفضل عزتي، صص 25- 24.
8- تاريخ تمدن اسلام و عرب، گوستاولوبون، ترجمه سيد هاشم حسيني، ص 329.
9. پاسداران صلح و هم زيستي، عباسعلي عميد زنجاني، صص 214- 213.
10. همان مأخذ، ص 217.
11. نقش مسلمانان در شکوفايي اروپا، صص 88- 87.
12. پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اکبر ولايتي، ح 3، ص 132- 128، اسپانياي اسلامي، صص 130- 126.
13. تاريخ تمدن، هنري لوکاس، ج اول، صص 367.
14. کارنامه اسلام، عبدالحسين زرين کوب، صص 150- 149.
15. اسپانياي اسلامي، صص 91- 90.
16. فرهنگ اسلام در اروپا، خانم زيگريد هونکه، ترجمه مرتضي رهباني، صص 338 تا 336.
17. همان، ص 571.
18. نقش مسلمانان در شکوفايي اروپا، صص 96و 97.
19. فرهنگ اسلام در اروپا، صص 576- 571.
20. علم در اسلام، احمد آرام، صص 229- 228، کارنامه اسلام، ص 62، تاريخ عرب، فيليپ خطي، ح 2، ص 736.
21. تاريخ عرب، ح 2، ص 758، اسلام در غرب، نورالدين آل علي، ص 257، نفح الطيب من غصن الاندلس، احمد بن محمد مقري، ص 154.
22. تاريخ صنعت و اختراع، بوريس داماس و ديگران، ترجمه عبدالله ارگاني، ص 213.
23. تمدن اسلامي، آدام متز، ترجمه عليرضا ذکاوتي قراگزلو، ج 2، ص 505، معجم البلدان، ياقوت حمولي، ج 2، ص 433، نقش و فرهنگ و تمدن اسلامي، ص 122.
24. علم در تاريخ، جان برنال، ص 248.
25. تمدن اسلامي، ژرف بورلو، ترجمه اسدالله علوي، ص 176، نفح الطيب من غصن الاندلس، ج 1، ص 138، اسلام و غرب، ص 254.
26. تاريخ تمدن اسلام و عرب، ص 666؛ تاريخ عرب، ح 2، ص658.
27. سفرنامه، ابن بطوطه، ترجمه محمد علي موحد، ح 2، ص 335.
 

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام شماره 347



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط