مباني، اصول و اهداف جهاد اقتصادي از منظر قرآن
نویسنده : خليل منصوري
جهاد اقتصادي شايد در ظاهر تنها يك نام براي سالي از سال هاي خورشيدي باشد كه از سوي مقام معظم رهبري (مدظله العالي) براي جهت گيري هاي كلان كشوري تعيين شده باشد، اما در يك نگاه عميقتر مي توان دريافت كه اين نام گذاري داراي مباني، اصول و اهداف فراتر از آن چيزي است كه در نگاه نخست به چشم مي آيد. انتخاب هريك از واژگان به دقت صورت گرفته است تا ضمن بيان نقشه راه، مباني هستي شناختي و انسان شناختي را نيز پوشش دهد و جهت گيري حركت هاي خرد و كلان كشوري و امت را به سوي فلسفه آفرينش سامان دهد.
نويسنده از اين زاويه به موضوع جهاد اقتصادي پرداخته است. تلاش نويسنده براين است تا در يك مطلب كوتاه، بخشي از ابعاد اين نام گذاري را تبيين و براساس آموزه هاي وحياني قرآن روشن نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
اسوه سازي امت
امام و پيشوا در آموزه هاي قرآني آيت الهي است تا نقش راهنما و پيامبري را در ميان امت ايفا كند. اين نقش داراي ابعاد گوناگوني است. از جمله اين نقش ها مي توان به روشنگري و بصيرت بخشي به امت اشاره كرد تا همه چيز را از يك زاويه خاص و از دريچه الهي بنگرند و در محور توحيد حركت كرده و راه خويش را بيابند و در اين چارچوب وظيفه و تكليف وجودي خويش را ادا كنند.
اولوالامر در جايگاه اجتماعي- سياسي خود لازم است تا امت را در مسيري قرار دهد تا اهداف و فلسفه آفرينش را تحقق بخشند. ولي فقيه به عنوان نماينده خليفه الله در عصر غيبت اين مسئوليت را به عهده دارد، اين مسير را بشناسد و به امت نشان دهد.
از آن جايي كه بسياري از مسائل تا در مقام عمل در نيايد خود را چنان كه هست نشان نمي دهد، لازم است تا نظريه هاي علمي در قالب ها و شكل هاي عملي در برنامه ها و سياست ها ارايه شود. از اين جاست كه مسئوليت اولوالامر و ولي فقيه دشوار مي -شود؛ زيرا بر اوست تا افزون بر روشنگري و ارايه نظريه هاي علمي، برنامه ها و سياست ها را تبيين و روشن نمايد و امت را به سمت اجراي آن رهنمون سازد.
هدف از اين كار، اسوه سازي و ايجاد نمونه و الگوي كوچك است؛ چرا كه يك نمونه كوچك و الگوي خوب و شايسته مي تواند ظرفيت هاي نظريه ها و برنامه ها را نشان دهد و از نقص و كاستي هاي آن بكاهد. از آن جايي كه ولايت فقيه استمرار راه پيامبران و امامان(ع) است، نظريه ها و برنامه هاي ارايه شده از سوي وي نيز در اين مسير قرار دارد. پيامبران و امامان(ع) به حكم الهي و فلسفه بعثت، ماموريت و وظيفه داشتند تا با ارايه بهترين نظام فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي در چارچوب قانون عدالت محور مكتوب با قدرت مردم، امتي را بسازند كه اسوه جامعه هاي بشري باشد. (حديد، آيه 25؛ و نيز بقره، آيه 143)
به اين معنا كه فلسفه و هدف بعثت، ارايه الگو و امت نمونه اي است كه مردم را نسبت به فلسفه آفرينش و انسان و نيز حقوق و تكاليف خويش آگاه كند تا همه مردم به دور از هر گونه محدوديت هاي نژادي، ديني، مذهبي و مانند آن يعني به صرف انسان بودن نسبت به حقوق خود قيام كرده و عدالت قسطي و مشهود خويش را بخواهند و نسبت به برپايي، اقامه و اجراي عدالت اقدام كنند. (حديد، آيه 25)
بنابراين، مسئوليت ولي فقيه در استمرار حركت پيامبران و امامان معصوم(ع) اين است كه جامعه اي شاهد، اسوه، نمونه و الگو بسازد و به جامعه جهاني ارايه دهد. هرچند كه جامعه اسوه و نمونه از نظر بعضي از امور چون اعتقادي با ديگر جوامع بشري مي تواند متفاوت باشد، ولي اين تفاوت تاثيري در كليت الگوبرداري ديگر جوامع ندارد.
به سخن ديگر، ماموريت پيامبران(ع) ايجاد بستر براي قيام عمومي و همگاني توده هاي مردم به دور از هرگونه قيدي است. اين بدان معناست كه قيام توده ها براي احقاق حقوق و عدالت طلبي خود يك هدف مهم و اساسي در ساختار كلي آفرينش است و اين مسئله به خودي خود مي تواند انسان را به سوي هدف آفرينش سوق دهد. به اين معنا كه پازل ها و قطعات جامعه اسوه و الگو هرچند از همه جهات كامل و تمام است، ولي در اصل موضوع ماموريت پيامبران يعني عدالت طلبي مردم آن چه مهم است، آگاهي از حق و اقدام براي احقاق حقوق و عدالت است.
جامعه الگو مي تواند به جوامع بشري نشان دهد كه حقوق انساني چيست و چگونه مي توانند آن را به دست آورند. از اين رو استكبار جهاني عدالت ستيز و ظالم همواره در برابر ام القراي اسلام يعني جامعه اسوه و الگو مي ايستد و آن را به عنوان دشمن شماره يك خودشناسائي كرده و به مقابله جدي و اساسي با آن مي پردازد؛ زيرا ارايه الگو و اسوه به جوامع بشري براي احقاق حقوق و عدالت مي تواند بنيادهاي استكباري آنان را با خطر مواجه سازد و ريشه هاي ظلم جهاني را برچيند.
نقشه راه
براي تحقق بخشيدن به امت اسوه و الگوي جهاني، نقشه راه لازم است؛ زيرا يك نظريه جامع و كامل اگر بخواهد در جامعه اي اجرايي شود و تحقق يابد، مي بايست در يك فرآيندي پديد آيد؛ چرا كه ايجاد بسترهاي لازم، نيازمند ايجاد ظرفيت ها و شرايطي است.
به سخن ديگر، شرايط دنيا اين اقتضا را دارد كه امور در يك فرآيندي تحقق يابد و بسترها و شرايط تحقق فراهم آيد. از اين رو نقشه راه براي رسيدن به هدف لازم است. اين نقشه راه كمك مي كند تا امت بداند در چه موقعيتي قرار دارد و وضعيت او نسبت به هدف چگونه است؟ يعني امت از طريق نقشه راه مي تواند آگاه شود در چند مرحله مي تواند به آن هدف برسد و يا از نظر زماني چه مقدار طول مي كشد؟ يا اين كه چه بسترهائي را فراهم آورد يا چه گام هائي را به درستي برنداشته است و در كجا كمبود و كاستي دارد؟
با نگاهي به برنامه ها و سياست هاي پيامبر(ص) مي توان دريافت، پيامبر براي تحقق امت اسوه و متوسط و شاهد خويش، نقشه راهي داشته است. اين نقشه راه كه از آن گاه به سياست هاي گام به گام ياد مي شود، شرايط جامعه مدني را به گونه اي تغيير داد تا اين امت اسوه و نمونه ايجاد و به جامعه بشري ارايه شود.
از نظر بسياري از مفسران با آن كه قرآن يكباره و به صورت جمله واحده بر قلب پيامبر(ص) نازل شده است، با اين همه ارايه آيات قرآني منوط به تحقق شرايط آن بوده است. به اين معنا كه هر آيه اي در زماني به امت ارايه مي شود كه شرايط مناسب به عنوان سبب نزول و مانند آن فراهم آمده باشد. از اين رو پيامبر(ص) منتظر مي ماند تا فرمان خداوندي از طريق جبرئيل(ع) امين وحي برسد و ايشان آيه را به امت ارايه دهد. از اين جاست كه مسئله تعجيل در تلاوت و قرائت آيات مطرح مي شود؛ زيرا گاه پيامبر(ص) شرايط را براي ارايه آيه مناسب مي يافت و مي خواست آيه را ارايه دهد كه خداوند از ارايه آن باز مي داشت و نسبت به تعجيل ارايه آيه فرمان نهي صادر مي كرد.(قيامت، آيات 16 تا 19)
نقشه راه كمك مي كند تا انسان گام هائي را با دقت بيش تر، تحت برنامه و سياست هاي مشخص و چارچوب تعيين شده بردارد. لذا ولي فقيه به عنوان استمراردهنده همان راه پيامبران و پيامبر(ص) نقشه راه را مشخص مي كند. نامگذاري ها هر سال به قصد تبيين اين نقشه راه مي باشد تا امت در نهايت به هدف بزرگ اسوه و الگوي عيني جامعه جهاني برسد و چشم ناظران جهاني را به خود معطوف دارد.
در اين نقشه راه، همه چيز براساس فلسفه آفرينش، هدف بعثت و ماموريت اصلي پيامبران(ع) و امامان(ع) انجام مي گيرد؛ زيرا هدف، خدايي و رباني شدن بشر است. اين هدف تنها در سايه سار عدالت مي تواند تحقق يابد. از اين رو جامعه عدالت محور به عنوان هدف از اين نقشه راه مشخص و معلوم مي شود و برنامه ها و سياست ها در چارچوب آن ارايه مي گردد.
مهم ترين نشانه جامعه عدالت محور، عدالت اقتصادي آن است؛ زيرا عدالت اقتصادي همان عدالت مشهود و ملموس و به تعبير ديگر عدالت قسطي است كه به چشم مي آيد. اگر شما وارد هر جامعه اي شويد، نخستين چيزي كه از يك جامعه به چشم مي آيد مظاهر عدالت قسطي آن است. بنابراين در نقشه راه نخستين گام براي عدالت قسطي، تعريف اقتصاد است و در آن عدالت اقتصادي مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد.
مباني هستي شناختي
جهاد اقتصادي به عنوان نقشه راه تحقق عدالت قسطي مورد توجه و تاكيد مقام عظماي ولايت و امامت است؛ زيرا عدالت قسطي ماموريت اصلي پيامبران و امت اسلام به عنوان امت نمونه و اسوه بشمار مي رود.
هر چند كه به ظاهر چنين مي آيد كه اقتصاد يك مسئله مادي و دنيوي است و كمتر با مسئله دين ارتباط مي يابد؛ ولي اگر خوب دقت شود، روشن مي گردد كه اقتصاد به عنوان محور عدالت قسطي تا چه اندازه در سرنوشت بشر تاثير دارد؛ از اين رو، مي بايست در محور توجهات دين قرار گيرد. اين گونه است كه در اسلام و آموزه هاي قرآني همواره با تاكيد بر نماز بر انفاق توجه داده شده و ارتباط تنگاتنگ ميان دين و دنيا و معنويت و ماديت تبين و روشن شده است. بخش بزرگي از آموزه هاي قرآني به مسائل اقتصادي و مادي اختصاص يافته است؛ زيرا دنيا مزرعه آخرت است و زندگي مادي و دنيوي جان مايه زندگي معنوي و اخروي است. آسايش دنيوي در كنار آرامش دنيوي است كه آدمي را با هدف بزرگ سعادت اخروي يعني آسايش و آرامش ابدي و هميشگي آشنا مي سازد و نسبت به آن ترغيب و تشويق مي كند.
انتخاب عنوان جهاد براي يك حركت به ظاهر مادي و دنيوي، تاكيد بر اين نكته هستي شناختي است كه انسان موجودي آفريده خداوندي است كه در مقام پروردگاري و ربوبيت او را انتخاب كرده تا در مقام خلافت قرار گيرد و پس از خدايي و متاله شدن، در مقام ربوبيت و مظهريت آن بنشيند و هستي از جمله زمين و زميني ها را به كمال شايسته و بايسته ايشان از راههاي مختلف از جمله استعمار الارض(آبادسازي زمين) برساند.
واژه و اصطلاح اسلامي و كليدي «جهاد» افزون بر اين كه تاكيدي بر جنبه كار و تلاش مضاعف و همت مضاعف دارد، همچنين تبيين كننده جهت و سمت و سوي فعاليت هاي اقتصادي است؛ زيرا واژه جهاد با بار معناي خاص آن، بيانگر اين مطلب است كه محور همه حركت ها از جمله حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي مي بايست، خداوند و متاله و رباني شدن انسان و جامعه بشري باشد. بنابراين، كارهاي اقتصادي رنگ و بويي عبادي و خدايي مي گيرد و همانند انفاق و استعمار الارض و ابتغاء الفضل، عملي عبادي و در مسير حركت آفرينش قرار داده مي شود. بنابراين هر كسي كه براي لقمه ناني حلال كار و تلاش مي كند، همانند مجاهدي در كارزار كافران حربي است كه جان در طبق اخلاص نهاده و كشته در اين راه، شهيد مي باشد.
مباني انسان شناختي
جهاد اقتصادي همان گونه كه مبتني بر مباني هستي شناختي تعريف و تبيين مي شود، براساس مباني اسنان شناختي نيز تبيين مي شود. از آن چه گذشت مي توان اين مباني را به دست آورد. به اين معنا كه انسان در جهاد اقتصادي تنها ابزار توليد همانند خيش نيست، بلكه محور اقتصاد است. به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي نبايد همانند حركت هاي نظام سرمايه داري براي توليد بيشتر و بهره كشي و استثمار باشد، بلكه بايد براي تعالي روح و روان آدمي و در چارچوب خدايي و رباني شدن بشر باشد.
اگر كار اقتصادي در يك جامعه اسوه و نمونه انجام مي گيرد، همواره به هدف ايجاد بستري براي تعالي و كرامت و شرافت بشري است؛ چرا كه اقتصاد يا ماديات هدف نيست، بلكه خود ابزاري براي بشر است تا انسان ها بتوانند ظرفيت هاي وجودي خود را كشف كرده و اسماي الهي را در خود تحقق بخشند و متاله و خدايي شده و در مقام مظهريت ربوبيت و پروردگاري نشسته و هستي را به سوي كمال رهنمون شوند.
جامعه الگو بايد شرايط را در جامعه چنان فراهم آورد تا همگان به فلسفه آفرينش خود و جهان آگاه شده و نسبت به حقوق و تكاليف خود دانا شده و زمينه خدايي شدن در يك فضاي سالم را دارا شوند. بنابراين، آسايش و آرامش به عنوان اصل محوري مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد. اين آسايش و آرامش در يك فضاي عدالت محور تحقق مي يابد. از اين رو عدالت قسطي يعني عدالت اقتصادي و مادي به عنوان هدف آغازين هر جامعه بشري مورد تاكيد اسلام و قرآن قرار گرفته است؛ زيرا جامعه آگاه به عدالت و خواهان آن مي تواند بستر لازم را براي فهم و درك اهداف آفرينش فراهم آورد. و لذا خداوند از پيامبران مي خواهد تا جوامع را نسبت به اين عدالت قسطي آگاه سازند و توده را براي تحقق آن به قيام ترغيب و تشويق كنند؛ زيرا آگاهي توده هاي مردم از هر دين و مذهب و نژاد نسبت به عدالت قسطي و قيام براي آن، خود بهترين شرايط را براي ادامه راه فراهم مي آورد.
به سخن ديگر، نقشه راه اسلام بر اين است كه در گام نخست، مردم را نسبت به حقوق خود آگاه كند و بي توجه به مذهب و دين و نژاد، آنان را به مقابله با ظلم و اجراي عدالت قسطي و عدالت اقتصادي ترغيب و تشويق نمايد؛ زيرا بر اين باور است كه در فضايي كه عدالت قسطي تحقق دارد، شرايط براي حركت به سوي فلسفه آفرينش و انسان فراهم تر و آماده تر است.
جهادي بودن حركت اقتصادي
اين كه حركت اقتصادي و عدالت مي بايست جهادي باشد، هدف حركت اقتصادي را نيز تبيين و روشن مي كند؛ زيرا هر حركت مادي و دنيوي كه به عنوان وسيله بودن و ابزاري بودن ديده نشود، عين ضلالت و گمراهي است.
به سخن ديگر، حركت هاي مادي و دنيوي بايد در چارچوب اين حكم كلي اسلامي باشد كه «الدنيا مزرعه الاخره؛ دنياكشتزار آخرت است.» به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي نمي بايست اصالت نيابند، بلكه بايد به عنوان مقدمه و ابزار ديده شوند تا از هدف اصلي آفرينش هستي و انسان دور نشود.
قرآن بارها و بارها بر حركت هاي مادي و دنيوي كه به دنيا و ماديات اصالت و ارزش نفسي بخشيده اند، خرده گرفته است. از نظر قرآن هر حركت مادي و دنيوي كه دنيا و ماديات را اصيل شمارد، حركت باطل و گمراه كننده است؛ چرا كه بايد حركت هاي مادي و دنيوي از جمله حركت هاي اقتصادي، حركت هاي با محوريت آخرت و معنويت باشد. اين گونه است كه ابزاري بودن دنيا و هر آن چه در آن است مورد توجه و تأكيد خداوند در قرآن است و عناويني چون زهد و رياضت و تقوا و مانند آن به عنوان تبيين گر مهم ابزاري بودن دنيا، در آيات قرآن بارها تكرار مي شود.
بر اين اساس، حركت هاي اقتصادي امت اسوه و شاهد مي بايست حركت هاي جهادي و با هدف خدا، آخرت و معنويت باشد كه همان متاله و رباني شدن انسان و جامعه است.
جهادي بودن افزون بر اين كه هدف حركت اقتصادي را تبيين مي كند، همچنين موقعيت هر فرد را در اين موضوع روشن مي كند. به اين معنا كه هر شخص در هر موقعيت و منزلت و ثروت و قدرتي كه هست لازم است نهايت تلاش و كوشش را مبذول دارد تا اين شكوفايي اقتصادي تحقق يابد و تمدن اسلامي به منصه ظهور برسد. هرگونه كوتاهي، در حكم قاعدين شدن انسان و موجب طرف اجتماعي در دنيا و عذاب اخروي مي شود.
صرفه جويي، پرهيز از اسراف و اتراف و مانند آن، به عنوان بخشي از اين جهاد اقتصادي معنا مي يابد و هرگونه مصرف بي رويه در حكم حركت در مسير اخوان شياطين و ياران قاسطين معنا مي شود و مسرفان و مترفان، دشمن دين و ملت شمرده مي شوند.
اصول جهاد اقتصادي
اين كه حركت هاي اقتصادي مي بايست جهادي باشد، اصولي را مي طلبد كه مبتني بر مباني هستي شناختي و انسان شناختي است.
اين اصول عبارتند از:
1- عدالت محوري: اگر حركت اقتصادي قرار است در شكل جهاد اقتصادي سامان يابد، بايد اصولي در آن مراعات گردد تا جهاد تحقق يابد؛ زيرا چنان كه گفته شد جهاد، اصطلاح اسلامي با بار مثبت زياد است.
جهاد بايد همواره در راه خدا باشد و راه خدا در هر چيزي عدالت است؛ چرا كه نظام احسن هستي براساس عدالت شكل گرفته است. بر اين اساس، عدالت نقش بسيار اساسي در همه ابعاد هر چيزي از جمله حركت ها و فعاليت هاي اقتصادي دارد. از اين رو عدالت در حوزه ابزار، روش و هدف بايد مورد توجه قرار گيرد. بنابراين، در هر جايي كه تقابل يا تضادي در مقام حكم يا تزاحمي در مقام اجرا با عدالت پيش آيد، بايد عدالت به عنوان اصل حاكم مقدم گردد و به هيچ وجه نمي توان از ابزار يا روش يا هدفي استفاده كرد كه عدالت را تضعيف يا ساقط مي كند.
2- سالم سازي اقتصادي: اصولا همه چيز در دنيا از آن همگان است و كسي را نرسد كه مدعي مالكيت حقيقي چيزي باشد؛ چرا كه تنها مالك حقيقي خداوند است و ديگران از مالكيت اعتباري و غيرحقيقي برخوردارند. بر اين اساس، هر عملي در دنيا از جمله عمل اقتصادي بايد با اين اصل، هماهنگ و سازگار باشد.
هرگاه جريان اقتصادي برخلاف بهره مندي عده اي باشد، آن جريان به عنوان جريان ناسالم و باطل شناخته مي شود و بايد تغيير كند يا اصلاح گردد. از جمله اصول اقتصادي اسلام جريان سالم و گردش عدالت محور اقتصاد در جامعه است. لذا خداوند براي دسترسي همگان نسبت به منابع زمين قوانيني از جمله قانون «انفال» و «في» را صادر كرده است تا گردش سالم اقتصادي در جامعه جاري شود و سرمايه ها و منابع مادي دنيا در انحصار افرادي محدود قرار نگيرد. (حشر، آيه 7 و آيات ديگر قرآن)
بر اين اساس، حركت اقتصادي بايد در چارچوب جريان و گردش سالم اقتصادي صورت گيرد و هرگونه عمل اقتصادي حتي به قصد شكوفايي اقتصادي اگر همراه با تخريب اصل عدالت يا گردش سالم و فراگير اقتصادي باشد، عملي باطل و ناحق شناخته مي شود. بنابراين، نمي توان به انگيزه رونق و شكوفايي اقتصادي، گروهي از مردم را از منابع اقتصادي يا سرمايه ها و مانند آن محروم كرد و آنان را در فقر مطلق رها كرد يا به آن كشاند.
3- برنامه ريزي و تقسيم كار: حركت اقتصادي اگر بخواهد مانند عمل جهادي انجام شود بايد براساس اصل اساسي برنامه ريزي انجام گيرد؛ زيرا جهاد اين معنا را مي رساند كه دشمني در مقابل، حضور دارد كه او نيز طرح و برنامه هايي دارد و مقابله با او تنها با برنامه ريزي و پيش بيني حركت هاي مقابل و بصيرت، شدني است.
همچنين حركت جهادي بايد همراه با تقسيم كار و حمله همه جانبه از قلب و يمين و يسار انجام گيرد و تنها بخشي از جبهه تقويت نشود. به اين معنا كه بايد حركت همه جانبه در صنعت، معدن، كشاورزي و ديگر فناوري هاي روز انجام گيرد و جهاد، فراگير و همه جانبه باشد و اين طور نباشد كه به بخشي توجه شود و از بخش هاي ديگر غفلت گردد.
4- بهره گيري از همه ظرفيت ها: در آيات قرآني از امت اسلام خواسته شده تا از همه عده و عده (افراد و ابزار) استفاده شود تا به موفقيت كامل دست يابند. بنابراين، لازم است در جهاد اقتصادي از همه ظرفيت هاي امت اسلام و كشور استفاده و همه نفرات و ابزارها و وسايل و امكانات به كار گرفته شود. هرگونه قعود (كوتاهي) افراد جامعه مي تواند موجب تزلزل حركت جهاد اقتصادي شود و ناديده گرفتن و عدم بهره گيري از همه امكانات مي تواند آسيب جدي بر جامعه وارد سازد.
5- اصول ديگر: بي گمان پرداختن به همه اصول جهاد اقتصادي در اين مطلب كوتاه شدني نيست. با نگاهي به آموزه هاي قرآني مي توان اصول چندي را براي جهاد اقتصادي شناسايي كرد. از جمله اين اصول مي توان به اصل آباداني زمين و دوري از فساد و تباهي اشاره كرد. به اين معنا كه فعاليت هاي اقتصادي به سبب صبغه و رنگ جهادي بودنش نبايد موجب فساد و تباهي زمين يا اهل آن شود. همچنين جهاد اقتصادي بايد براساس اصول خدمت رساني به بشر و ديگر آفريده هاي الهي، فراهم آوري بستر مناسب براي رشد انسان، حفظ كرامت، عزت و شرافت، يا اصل آرامش و آسايش، امنيت و مانند آن باشد. تبيين همه اين اصول فرصت و وقت ديگري را مي طلبد كه اميد است به ياري خداوند در آينده به آن ها پرداخته شود.
نويسنده از اين زاويه به موضوع جهاد اقتصادي پرداخته است. تلاش نويسنده براين است تا در يك مطلب كوتاه، بخشي از ابعاد اين نام گذاري را تبيين و براساس آموزه هاي وحياني قرآن روشن نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
اسوه سازي امت
امام و پيشوا در آموزه هاي قرآني آيت الهي است تا نقش راهنما و پيامبري را در ميان امت ايفا كند. اين نقش داراي ابعاد گوناگوني است. از جمله اين نقش ها مي توان به روشنگري و بصيرت بخشي به امت اشاره كرد تا همه چيز را از يك زاويه خاص و از دريچه الهي بنگرند و در محور توحيد حركت كرده و راه خويش را بيابند و در اين چارچوب وظيفه و تكليف وجودي خويش را ادا كنند.
اولوالامر در جايگاه اجتماعي- سياسي خود لازم است تا امت را در مسيري قرار دهد تا اهداف و فلسفه آفرينش را تحقق بخشند. ولي فقيه به عنوان نماينده خليفه الله در عصر غيبت اين مسئوليت را به عهده دارد، اين مسير را بشناسد و به امت نشان دهد.
از آن جايي كه بسياري از مسائل تا در مقام عمل در نيايد خود را چنان كه هست نشان نمي دهد، لازم است تا نظريه هاي علمي در قالب ها و شكل هاي عملي در برنامه ها و سياست ها ارايه شود. از اين جاست كه مسئوليت اولوالامر و ولي فقيه دشوار مي -شود؛ زيرا بر اوست تا افزون بر روشنگري و ارايه نظريه هاي علمي، برنامه ها و سياست ها را تبيين و روشن نمايد و امت را به سمت اجراي آن رهنمون سازد.
هدف از اين كار، اسوه سازي و ايجاد نمونه و الگوي كوچك است؛ چرا كه يك نمونه كوچك و الگوي خوب و شايسته مي تواند ظرفيت هاي نظريه ها و برنامه ها را نشان دهد و از نقص و كاستي هاي آن بكاهد. از آن جايي كه ولايت فقيه استمرار راه پيامبران و امامان(ع) است، نظريه ها و برنامه هاي ارايه شده از سوي وي نيز در اين مسير قرار دارد. پيامبران و امامان(ع) به حكم الهي و فلسفه بعثت، ماموريت و وظيفه داشتند تا با ارايه بهترين نظام فكري، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي در چارچوب قانون عدالت محور مكتوب با قدرت مردم، امتي را بسازند كه اسوه جامعه هاي بشري باشد. (حديد، آيه 25؛ و نيز بقره، آيه 143)
به اين معنا كه فلسفه و هدف بعثت، ارايه الگو و امت نمونه اي است كه مردم را نسبت به فلسفه آفرينش و انسان و نيز حقوق و تكاليف خويش آگاه كند تا همه مردم به دور از هر گونه محدوديت هاي نژادي، ديني، مذهبي و مانند آن يعني به صرف انسان بودن نسبت به حقوق خود قيام كرده و عدالت قسطي و مشهود خويش را بخواهند و نسبت به برپايي، اقامه و اجراي عدالت اقدام كنند. (حديد، آيه 25)
بنابراين، مسئوليت ولي فقيه در استمرار حركت پيامبران و امامان معصوم(ع) اين است كه جامعه اي شاهد، اسوه، نمونه و الگو بسازد و به جامعه جهاني ارايه دهد. هرچند كه جامعه اسوه و نمونه از نظر بعضي از امور چون اعتقادي با ديگر جوامع بشري مي تواند متفاوت باشد، ولي اين تفاوت تاثيري در كليت الگوبرداري ديگر جوامع ندارد.
به سخن ديگر، ماموريت پيامبران(ع) ايجاد بستر براي قيام عمومي و همگاني توده هاي مردم به دور از هرگونه قيدي است. اين بدان معناست كه قيام توده ها براي احقاق حقوق و عدالت طلبي خود يك هدف مهم و اساسي در ساختار كلي آفرينش است و اين مسئله به خودي خود مي تواند انسان را به سوي هدف آفرينش سوق دهد. به اين معنا كه پازل ها و قطعات جامعه اسوه و الگو هرچند از همه جهات كامل و تمام است، ولي در اصل موضوع ماموريت پيامبران يعني عدالت طلبي مردم آن چه مهم است، آگاهي از حق و اقدام براي احقاق حقوق و عدالت است.
جامعه الگو مي تواند به جوامع بشري نشان دهد كه حقوق انساني چيست و چگونه مي توانند آن را به دست آورند. از اين رو استكبار جهاني عدالت ستيز و ظالم همواره در برابر ام القراي اسلام يعني جامعه اسوه و الگو مي ايستد و آن را به عنوان دشمن شماره يك خودشناسائي كرده و به مقابله جدي و اساسي با آن مي پردازد؛ زيرا ارايه الگو و اسوه به جوامع بشري براي احقاق حقوق و عدالت مي تواند بنيادهاي استكباري آنان را با خطر مواجه سازد و ريشه هاي ظلم جهاني را برچيند.
نقشه راه
براي تحقق بخشيدن به امت اسوه و الگوي جهاني، نقشه راه لازم است؛ زيرا يك نظريه جامع و كامل اگر بخواهد در جامعه اي اجرايي شود و تحقق يابد، مي بايست در يك فرآيندي پديد آيد؛ چرا كه ايجاد بسترهاي لازم، نيازمند ايجاد ظرفيت ها و شرايطي است.
به سخن ديگر، شرايط دنيا اين اقتضا را دارد كه امور در يك فرآيندي تحقق يابد و بسترها و شرايط تحقق فراهم آيد. از اين رو نقشه راه براي رسيدن به هدف لازم است. اين نقشه راه كمك مي كند تا امت بداند در چه موقعيتي قرار دارد و وضعيت او نسبت به هدف چگونه است؟ يعني امت از طريق نقشه راه مي تواند آگاه شود در چند مرحله مي تواند به آن هدف برسد و يا از نظر زماني چه مقدار طول مي كشد؟ يا اين كه چه بسترهائي را فراهم آورد يا چه گام هائي را به درستي برنداشته است و در كجا كمبود و كاستي دارد؟
با نگاهي به برنامه ها و سياست هاي پيامبر(ص) مي توان دريافت، پيامبر براي تحقق امت اسوه و متوسط و شاهد خويش، نقشه راهي داشته است. اين نقشه راه كه از آن گاه به سياست هاي گام به گام ياد مي شود، شرايط جامعه مدني را به گونه اي تغيير داد تا اين امت اسوه و نمونه ايجاد و به جامعه بشري ارايه شود.
از نظر بسياري از مفسران با آن كه قرآن يكباره و به صورت جمله واحده بر قلب پيامبر(ص) نازل شده است، با اين همه ارايه آيات قرآني منوط به تحقق شرايط آن بوده است. به اين معنا كه هر آيه اي در زماني به امت ارايه مي شود كه شرايط مناسب به عنوان سبب نزول و مانند آن فراهم آمده باشد. از اين رو پيامبر(ص) منتظر مي ماند تا فرمان خداوندي از طريق جبرئيل(ع) امين وحي برسد و ايشان آيه را به امت ارايه دهد. از اين جاست كه مسئله تعجيل در تلاوت و قرائت آيات مطرح مي شود؛ زيرا گاه پيامبر(ص) شرايط را براي ارايه آيه مناسب مي يافت و مي خواست آيه را ارايه دهد كه خداوند از ارايه آن باز مي داشت و نسبت به تعجيل ارايه آيه فرمان نهي صادر مي كرد.(قيامت، آيات 16 تا 19)
نقشه راه كمك مي كند تا انسان گام هائي را با دقت بيش تر، تحت برنامه و سياست هاي مشخص و چارچوب تعيين شده بردارد. لذا ولي فقيه به عنوان استمراردهنده همان راه پيامبران و پيامبر(ص) نقشه راه را مشخص مي كند. نامگذاري ها هر سال به قصد تبيين اين نقشه راه مي باشد تا امت در نهايت به هدف بزرگ اسوه و الگوي عيني جامعه جهاني برسد و چشم ناظران جهاني را به خود معطوف دارد.
در اين نقشه راه، همه چيز براساس فلسفه آفرينش، هدف بعثت و ماموريت اصلي پيامبران(ع) و امامان(ع) انجام مي گيرد؛ زيرا هدف، خدايي و رباني شدن بشر است. اين هدف تنها در سايه سار عدالت مي تواند تحقق يابد. از اين رو جامعه عدالت محور به عنوان هدف از اين نقشه راه مشخص و معلوم مي شود و برنامه ها و سياست ها در چارچوب آن ارايه مي گردد.
مهم ترين نشانه جامعه عدالت محور، عدالت اقتصادي آن است؛ زيرا عدالت اقتصادي همان عدالت مشهود و ملموس و به تعبير ديگر عدالت قسطي است كه به چشم مي آيد. اگر شما وارد هر جامعه اي شويد، نخستين چيزي كه از يك جامعه به چشم مي آيد مظاهر عدالت قسطي آن است. بنابراين در نقشه راه نخستين گام براي عدالت قسطي، تعريف اقتصاد است و در آن عدالت اقتصادي مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد.
مباني هستي شناختي
جهاد اقتصادي به عنوان نقشه راه تحقق عدالت قسطي مورد توجه و تاكيد مقام عظماي ولايت و امامت است؛ زيرا عدالت قسطي ماموريت اصلي پيامبران و امت اسلام به عنوان امت نمونه و اسوه بشمار مي رود.
هر چند كه به ظاهر چنين مي آيد كه اقتصاد يك مسئله مادي و دنيوي است و كمتر با مسئله دين ارتباط مي يابد؛ ولي اگر خوب دقت شود، روشن مي گردد كه اقتصاد به عنوان محور عدالت قسطي تا چه اندازه در سرنوشت بشر تاثير دارد؛ از اين رو، مي بايست در محور توجهات دين قرار گيرد. اين گونه است كه در اسلام و آموزه هاي قرآني همواره با تاكيد بر نماز بر انفاق توجه داده شده و ارتباط تنگاتنگ ميان دين و دنيا و معنويت و ماديت تبين و روشن شده است. بخش بزرگي از آموزه هاي قرآني به مسائل اقتصادي و مادي اختصاص يافته است؛ زيرا دنيا مزرعه آخرت است و زندگي مادي و دنيوي جان مايه زندگي معنوي و اخروي است. آسايش دنيوي در كنار آرامش دنيوي است كه آدمي را با هدف بزرگ سعادت اخروي يعني آسايش و آرامش ابدي و هميشگي آشنا مي سازد و نسبت به آن ترغيب و تشويق مي كند.
انتخاب عنوان جهاد براي يك حركت به ظاهر مادي و دنيوي، تاكيد بر اين نكته هستي شناختي است كه انسان موجودي آفريده خداوندي است كه در مقام پروردگاري و ربوبيت او را انتخاب كرده تا در مقام خلافت قرار گيرد و پس از خدايي و متاله شدن، در مقام ربوبيت و مظهريت آن بنشيند و هستي از جمله زمين و زميني ها را به كمال شايسته و بايسته ايشان از راههاي مختلف از جمله استعمار الارض(آبادسازي زمين) برساند.
واژه و اصطلاح اسلامي و كليدي «جهاد» افزون بر اين كه تاكيدي بر جنبه كار و تلاش مضاعف و همت مضاعف دارد، همچنين تبيين كننده جهت و سمت و سوي فعاليت هاي اقتصادي است؛ زيرا واژه جهاد با بار معناي خاص آن، بيانگر اين مطلب است كه محور همه حركت ها از جمله حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي مي بايست، خداوند و متاله و رباني شدن انسان و جامعه بشري باشد. بنابراين، كارهاي اقتصادي رنگ و بويي عبادي و خدايي مي گيرد و همانند انفاق و استعمار الارض و ابتغاء الفضل، عملي عبادي و در مسير حركت آفرينش قرار داده مي شود. بنابراين هر كسي كه براي لقمه ناني حلال كار و تلاش مي كند، همانند مجاهدي در كارزار كافران حربي است كه جان در طبق اخلاص نهاده و كشته در اين راه، شهيد مي باشد.
مباني انسان شناختي
جهاد اقتصادي همان گونه كه مبتني بر مباني هستي شناختي تعريف و تبيين مي شود، براساس مباني اسنان شناختي نيز تبيين مي شود. از آن چه گذشت مي توان اين مباني را به دست آورد. به اين معنا كه انسان در جهاد اقتصادي تنها ابزار توليد همانند خيش نيست، بلكه محور اقتصاد است. به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي نبايد همانند حركت هاي نظام سرمايه داري براي توليد بيشتر و بهره كشي و استثمار باشد، بلكه بايد براي تعالي روح و روان آدمي و در چارچوب خدايي و رباني شدن بشر باشد.
اگر كار اقتصادي در يك جامعه اسوه و نمونه انجام مي گيرد، همواره به هدف ايجاد بستري براي تعالي و كرامت و شرافت بشري است؛ چرا كه اقتصاد يا ماديات هدف نيست، بلكه خود ابزاري براي بشر است تا انسان ها بتوانند ظرفيت هاي وجودي خود را كشف كرده و اسماي الهي را در خود تحقق بخشند و متاله و خدايي شده و در مقام مظهريت ربوبيت و پروردگاري نشسته و هستي را به سوي كمال رهنمون شوند.
جامعه الگو بايد شرايط را در جامعه چنان فراهم آورد تا همگان به فلسفه آفرينش خود و جهان آگاه شده و نسبت به حقوق و تكاليف خود دانا شده و زمينه خدايي شدن در يك فضاي سالم را دارا شوند. بنابراين، آسايش و آرامش به عنوان اصل محوري مورد توجه و تاكيد قرار مي گيرد. اين آسايش و آرامش در يك فضاي عدالت محور تحقق مي يابد. از اين رو عدالت قسطي يعني عدالت اقتصادي و مادي به عنوان هدف آغازين هر جامعه بشري مورد تاكيد اسلام و قرآن قرار گرفته است؛ زيرا جامعه آگاه به عدالت و خواهان آن مي تواند بستر لازم را براي فهم و درك اهداف آفرينش فراهم آورد. و لذا خداوند از پيامبران مي خواهد تا جوامع را نسبت به اين عدالت قسطي آگاه سازند و توده را براي تحقق آن به قيام ترغيب و تشويق كنند؛ زيرا آگاهي توده هاي مردم از هر دين و مذهب و نژاد نسبت به عدالت قسطي و قيام براي آن، خود بهترين شرايط را براي ادامه راه فراهم مي آورد.
به سخن ديگر، نقشه راه اسلام بر اين است كه در گام نخست، مردم را نسبت به حقوق خود آگاه كند و بي توجه به مذهب و دين و نژاد، آنان را به مقابله با ظلم و اجراي عدالت قسطي و عدالت اقتصادي ترغيب و تشويق نمايد؛ زيرا بر اين باور است كه در فضايي كه عدالت قسطي تحقق دارد، شرايط براي حركت به سوي فلسفه آفرينش و انسان فراهم تر و آماده تر است.
جهادي بودن حركت اقتصادي
اين كه حركت اقتصادي و عدالت مي بايست جهادي باشد، هدف حركت اقتصادي را نيز تبيين و روشن مي كند؛ زيرا هر حركت مادي و دنيوي كه به عنوان وسيله بودن و ابزاري بودن ديده نشود، عين ضلالت و گمراهي است.
به سخن ديگر، حركت هاي مادي و دنيوي بايد در چارچوب اين حكم كلي اسلامي باشد كه «الدنيا مزرعه الاخره؛ دنياكشتزار آخرت است.» به اين معنا كه حركت هاي اقتصادي و مادي و دنيوي نمي بايست اصالت نيابند، بلكه بايد به عنوان مقدمه و ابزار ديده شوند تا از هدف اصلي آفرينش هستي و انسان دور نشود.
قرآن بارها و بارها بر حركت هاي مادي و دنيوي كه به دنيا و ماديات اصالت و ارزش نفسي بخشيده اند، خرده گرفته است. از نظر قرآن هر حركت مادي و دنيوي كه دنيا و ماديات را اصيل شمارد، حركت باطل و گمراه كننده است؛ چرا كه بايد حركت هاي مادي و دنيوي از جمله حركت هاي اقتصادي، حركت هاي با محوريت آخرت و معنويت باشد. اين گونه است كه ابزاري بودن دنيا و هر آن چه در آن است مورد توجه و تأكيد خداوند در قرآن است و عناويني چون زهد و رياضت و تقوا و مانند آن به عنوان تبيين گر مهم ابزاري بودن دنيا، در آيات قرآن بارها تكرار مي شود.
بر اين اساس، حركت هاي اقتصادي امت اسوه و شاهد مي بايست حركت هاي جهادي و با هدف خدا، آخرت و معنويت باشد كه همان متاله و رباني شدن انسان و جامعه است.
جهادي بودن افزون بر اين كه هدف حركت اقتصادي را تبيين مي كند، همچنين موقعيت هر فرد را در اين موضوع روشن مي كند. به اين معنا كه هر شخص در هر موقعيت و منزلت و ثروت و قدرتي كه هست لازم است نهايت تلاش و كوشش را مبذول دارد تا اين شكوفايي اقتصادي تحقق يابد و تمدن اسلامي به منصه ظهور برسد. هرگونه كوتاهي، در حكم قاعدين شدن انسان و موجب طرف اجتماعي در دنيا و عذاب اخروي مي شود.
صرفه جويي، پرهيز از اسراف و اتراف و مانند آن، به عنوان بخشي از اين جهاد اقتصادي معنا مي يابد و هرگونه مصرف بي رويه در حكم حركت در مسير اخوان شياطين و ياران قاسطين معنا مي شود و مسرفان و مترفان، دشمن دين و ملت شمرده مي شوند.
اصول جهاد اقتصادي
اين كه حركت هاي اقتصادي مي بايست جهادي باشد، اصولي را مي طلبد كه مبتني بر مباني هستي شناختي و انسان شناختي است.
اين اصول عبارتند از:
1- عدالت محوري: اگر حركت اقتصادي قرار است در شكل جهاد اقتصادي سامان يابد، بايد اصولي در آن مراعات گردد تا جهاد تحقق يابد؛ زيرا چنان كه گفته شد جهاد، اصطلاح اسلامي با بار مثبت زياد است.
جهاد بايد همواره در راه خدا باشد و راه خدا در هر چيزي عدالت است؛ چرا كه نظام احسن هستي براساس عدالت شكل گرفته است. بر اين اساس، عدالت نقش بسيار اساسي در همه ابعاد هر چيزي از جمله حركت ها و فعاليت هاي اقتصادي دارد. از اين رو عدالت در حوزه ابزار، روش و هدف بايد مورد توجه قرار گيرد. بنابراين، در هر جايي كه تقابل يا تضادي در مقام حكم يا تزاحمي در مقام اجرا با عدالت پيش آيد، بايد عدالت به عنوان اصل حاكم مقدم گردد و به هيچ وجه نمي توان از ابزار يا روش يا هدفي استفاده كرد كه عدالت را تضعيف يا ساقط مي كند.
2- سالم سازي اقتصادي: اصولا همه چيز در دنيا از آن همگان است و كسي را نرسد كه مدعي مالكيت حقيقي چيزي باشد؛ چرا كه تنها مالك حقيقي خداوند است و ديگران از مالكيت اعتباري و غيرحقيقي برخوردارند. بر اين اساس، هر عملي در دنيا از جمله عمل اقتصادي بايد با اين اصل، هماهنگ و سازگار باشد.
هرگاه جريان اقتصادي برخلاف بهره مندي عده اي باشد، آن جريان به عنوان جريان ناسالم و باطل شناخته مي شود و بايد تغيير كند يا اصلاح گردد. از جمله اصول اقتصادي اسلام جريان سالم و گردش عدالت محور اقتصاد در جامعه است. لذا خداوند براي دسترسي همگان نسبت به منابع زمين قوانيني از جمله قانون «انفال» و «في» را صادر كرده است تا گردش سالم اقتصادي در جامعه جاري شود و سرمايه ها و منابع مادي دنيا در انحصار افرادي محدود قرار نگيرد. (حشر، آيه 7 و آيات ديگر قرآن)
بر اين اساس، حركت اقتصادي بايد در چارچوب جريان و گردش سالم اقتصادي صورت گيرد و هرگونه عمل اقتصادي حتي به قصد شكوفايي اقتصادي اگر همراه با تخريب اصل عدالت يا گردش سالم و فراگير اقتصادي باشد، عملي باطل و ناحق شناخته مي شود. بنابراين، نمي توان به انگيزه رونق و شكوفايي اقتصادي، گروهي از مردم را از منابع اقتصادي يا سرمايه ها و مانند آن محروم كرد و آنان را در فقر مطلق رها كرد يا به آن كشاند.
3- برنامه ريزي و تقسيم كار: حركت اقتصادي اگر بخواهد مانند عمل جهادي انجام شود بايد براساس اصل اساسي برنامه ريزي انجام گيرد؛ زيرا جهاد اين معنا را مي رساند كه دشمني در مقابل، حضور دارد كه او نيز طرح و برنامه هايي دارد و مقابله با او تنها با برنامه ريزي و پيش بيني حركت هاي مقابل و بصيرت، شدني است.
همچنين حركت جهادي بايد همراه با تقسيم كار و حمله همه جانبه از قلب و يمين و يسار انجام گيرد و تنها بخشي از جبهه تقويت نشود. به اين معنا كه بايد حركت همه جانبه در صنعت، معدن، كشاورزي و ديگر فناوري هاي روز انجام گيرد و جهاد، فراگير و همه جانبه باشد و اين طور نباشد كه به بخشي توجه شود و از بخش هاي ديگر غفلت گردد.
4- بهره گيري از همه ظرفيت ها: در آيات قرآني از امت اسلام خواسته شده تا از همه عده و عده (افراد و ابزار) استفاده شود تا به موفقيت كامل دست يابند. بنابراين، لازم است در جهاد اقتصادي از همه ظرفيت هاي امت اسلام و كشور استفاده و همه نفرات و ابزارها و وسايل و امكانات به كار گرفته شود. هرگونه قعود (كوتاهي) افراد جامعه مي تواند موجب تزلزل حركت جهاد اقتصادي شود و ناديده گرفتن و عدم بهره گيري از همه امكانات مي تواند آسيب جدي بر جامعه وارد سازد.
5- اصول ديگر: بي گمان پرداختن به همه اصول جهاد اقتصادي در اين مطلب كوتاه شدني نيست. با نگاهي به آموزه هاي قرآني مي توان اصول چندي را براي جهاد اقتصادي شناسايي كرد. از جمله اين اصول مي توان به اصل آباداني زمين و دوري از فساد و تباهي اشاره كرد. به اين معنا كه فعاليت هاي اقتصادي به سبب صبغه و رنگ جهادي بودنش نبايد موجب فساد و تباهي زمين يا اهل آن شود. همچنين جهاد اقتصادي بايد براساس اصول خدمت رساني به بشر و ديگر آفريده هاي الهي، فراهم آوري بستر مناسب براي رشد انسان، حفظ كرامت، عزت و شرافت، يا اصل آرامش و آسايش، امنيت و مانند آن باشد. تبيين همه اين اصول فرصت و وقت ديگري را مي طلبد كه اميد است به ياري خداوند در آينده به آن ها پرداخته شود.
/ج