روش محبت در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه

روش محبت يكي از روش هاي عاطفي در تربيت ديني است كه اميرالمومنين علي (ع) آن را بهترين بستر تربيت مي دانستند. بدون شك هيچ روشي چون محبت در تربيت ديني انسان موثر نيست و مفيدترين روش هاي تربيت به نيروي محبت كارآيي پيدا مي كند. جهان آفرينش بر اساس محبت و رحمت سامان يافته است. در مكتب تربيتي اسلام به عامل تربيتي محبت تاكيد بسياري شده است و اولياي الهي از آن بهره هاي بسيار گرفتند و آن را محور تربيت قرار داده اند. در اين
سه‌شنبه، 5 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش محبت در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه

روش محبت در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه
روش محبت در تربيت ديني از ديدگاه نهج البلاغه


 

نويسنده: فريده فرج بخش*




 

چكيده:
 

روش محبت يكي از روش هاي عاطفي در تربيت ديني است كه اميرالمومنين علي (ع) آن را بهترين بستر تربيت مي دانستند. بدون شك هيچ روشي چون محبت در تربيت ديني انسان موثر نيست و مفيدترين روش هاي تربيت به نيروي محبت كارآيي پيدا مي كند. جهان آفرينش بر اساس محبت و رحمت سامان يافته است. در مكتب تربيتي اسلام به عامل تربيتي محبت تاكيد بسياري شده است و اولياي الهي از آن بهره هاي بسيار گرفتند و آن را محور تربيت قرار داده اند. در اين مقاله که با استفاده از سخنان اميرالمومنين علي (ع) در نهج البلاغه است، ابتدا در مورد روش محبت و نقش آن در تربيت ديني نكاتي مطرح مي شود و سپس به مسئله ي عشق به خوبان و محبت به خدا و اولياي الهي و محبت به مردم مطالبي را مي آوريم و در نهايت آثار و نتايج روش محبت بيان مي كنيم.

كليد واژه:
 

روش، محبت، تربيت ديني، خداوند، اولياي الهي، مردم

مقدمه
 

يكي از عواطف و احساسات انسان كه امام (ع) در تربيت ديني از آن سخن به ميان مي آورد محبت است. محبت گوهري خدادادي كه سرمايه ي وجودي انسان است براي رشد و كمال رسول الله (ص) فرموده اند: (دل بستن به خدا و از خدا خواستن و دل بركندن از مردم موجب فراهم آمدن محبت مي گردد) (ميزان الحكمه، ‌ج2، ‌ص 933) نشانه محبت ترجيح دادن محبوب است بر هر چيز ديگر (همان) پس خدا را با تمام دل دوست بداريد(همان) و دين همان محبت و دوستي است(همان، ‌ص 945) محبت به دو قسم تقسيم مي شود: محبت ممدوح و محبت مذموم زيرا (حب الشي يعمي و يصم) محبت ممدوح محبت به خدا و اولياي الهي است كه موجب تربيت و رشد و كمال انسان مي شود و محبت مذموم دل بستن انسان به امور فاني و بي ارزش است. آدمي طوري ساخته شده است كه به اشخاص و اشياء دل مي بندد و در اين راه دشواري ها را با آغوش باز مي پذيرد و چه بسا جان خويش را نيز به خطر افكند. اگر اين دلبستگي و محبت هدايت شود آدمي از فاني دل بركند و بر باقي دل نهد بي ترديد محبت او را متحول نموده و او بر خودخواهي، ‌خودبيني، قلم بطلان خواهد كشيد و در اين راه درس ايثار و فداكاري خواهد آموخت و حيات خود را در فنا خواهد دانست و درك خواهد كرد كه اگر به دريا وصل شود، ‌فروغ و طراوت و صفا و زيبايي اش هرگز به پايان نخواهد رسيد. از منظر امام علي (ع) اساس دين اسلام بر محبت استوار شده و پايه هاي آن بر بنيان وثيق و عميق دلدادگي به خداوند بنا گرديده است. اگر عشق و محبت به خداوند و دين او بر آدمي حاكم شود، ‌هم چون فرشتگان، ‌مطيع محض او مي گردد و با پارسايي از محبوب خود (الله تبارك و تعالي) هر چه فرمان رسد آن را به جان مي پذيرد. آن جا كه امام (ع) مي فرمايند:«ثم ان هذا الاسلام دين الله الذي اصطفاه لنفسه... و اقام دعائمه علي محبته» (نهج البلاغه، خطبه 198) «پس اين اسلام آن دين خداوند است كه براي خود برگزيد... و ستون هايش را بر محبت خود بنا نهاد.»
اميرالمومنين(ع) در توصيف فرهيختگاني كه شيريني معرفت و محبت خداوند را چشيده اند، عشق و عرفان را به هم درآميخته اند و ساحت قدس دل را از هر آلودگي مبرا ساخته اند، ‌مي فرمايد:
«واعلموا ان عباد الله المستحفظين علمه يصونون مصونه و يفجرون عيونه يتواصلون بالولايه و يتلاقون بالمحبه و يتساقون بكاس رويه و يصدرون بريه لا تشوبهم الريبه و لا تسرع فيهم الغيبه» (نهج البلاغه، خطبه 214)
«بدانيد، كه بندگان خدا كه علم او را حافظند، علم مأخوذ از مقام الهي را به طور شايسته حفظ و مراعات مي كنند و چشمه سارهاي آن علم را استخراج مي كنند و آنها را به جريان مي اندازند، با ولايت الهي به هم مي پيوندند و با محبت با يكديگر ملاقات مي كنند و از كاسه ي انديشه و معرفت يكديگر را سيراب مي نمايند و از چشمه سارهاي محبت و معرفت يكديگر سيراب بيرون مي آيند. هيچ شك و اضطرابي به سراغ آنها نرود و بدگويي پشت سر يكديگر راهي به آن ندارد.»
از منظر امام علي (ع) عشق و محبت، درمان همه زشتي ها و ناخالصي هاست. به قول مولوي(دفتر اول، ص 6):

هر كه را جامه ز عشقي چاك شد
او ز حرص و عيب كلي پاك شد

روش محبت
 

از نيكوترين و اساسي ترين روشهاي تربيت ديني روش محبت است كه بيشترين تناسب را با فطرت و سرشت انساني دارد. نيروي محبت در تربيت ديني، ‌نيروي برانگيزاننده و تحول آفرين است و اگر درست و به اعتدال به كار گرفته شود تاثيري شگفت در نزاهت آدمي و تحقق تربيت كمالي دارد. نيروي محبت از نظر تربيتي نيروي عظيم و كارساز است و بهترين تربيت آن است كه بدين روش تحقق يابد، ‌خداي سبحان پيامبر گرامي اش را به روش محبت آراسته بود و آن حضرت با چنين روشي در تربيت ديني و مردمان توفيق يافت. «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفر لهم» (آل عمران /159). « پس به لطف و رحمت الهي با آنان نرمخو شدي، ‌و اگر درشتخوي و سختدل بودي‌، بي شك از گرد تو پراكنده مي شدند. پس از ايشان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.»
رسول خدا(ص) مردمان را با محبت از رذايل دور ساخت و به فضايل آراست، ‌جهان آفرينش نيز بر اساس رحمت و محبت سامان يافته است و بدان كمال مي يابد، و پيامبر اكرم(ص) جلوه ي تام رحمت و محبت الهي و روش تربيتي اش بر رحمت و محبت استوار بود. خداي متعال آن حضرت را چنين معرفي مي كند:« و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين» (الانبيا/107)، « و ماتو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستاديم.» اميرالمومنين علي (ع) محبت را بهترين بستر تربيت مي دانستند و آن را محور تربيت قرار مي دادند. چنانكه فرموده اند:« نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ينتظر السطوه» (نهج البلاغه، ‌خطبه 109) «ماييم درخت نبوت و محل فرود رسالت و جايگاه تردد فرشتگان و معادن علم و منابع جوشان حكم. يار و دوستدار ما در انتظار رحمت از خداست و دشمن ما و كسي كه با ما كينه توزي دارد، ‌در انتظار غضب الهي است.» پس به هر اندازه كه عامل محبت در انسان قوي تر باشد، ‌شوق و كشش انسان به سوي كسب فضايل، قوي تر خواهد بود.

نقش محبت در تربيت ديني
 

انسان به فطرت خود نيازمند محبت است و با هيچ چيز چون محبت نمي توان آدمي را متحول ساخت و او را به سوي كمال سير داد. محبت سرمنشا تربيت نفس ها و نرم شدن دل هاي سخت است، زيرا با هيچ چيز ديگر مانند محبت نمي توان در دل آدميان راه برد و دل ايشان را به دست آورد و آنان را از سركشي و نادرستي و پليدي بازداشت و به بندگي و راستي و درستي واداشت. (دلشاد تهراني، ‌ص260) بنابراين روش محبت كارسازترين روش در اصلاح آدمي و متصف كردن متربي به صفات نيكوي انساني است چنانكه اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايد:« التودد نصف العقل». (نهج البلاغه، حکمت 142)، « جلب محبت نصف عقل است.» همچنين در جاي ديگر مي فرمايد: «الموده قرابه مستفاده» (نهج البلاغه، حكمت 211) «دوستي و خويشاوندي اكتسابي است.» بي گمان در تربيت ديني تا پيوند انساني و ارتباطي عاطفي و زمينه ي دوستي فراهم نشود نمي توان گامي در جهت اهداف مطلوب برداشت. چنانكه مولانا (دفتر اول، ص133) نيز مي فرمايد:

مهر و رقت وصف انساني بود
خشم و شهوت وصف حيواني بود

نقش تربيتي محبت را از دو رويكرد مي تواند مورد توجه قرار گيرد:
 

الف- مرّبي نسبت به مترّبي: يعني يك مربي اگر بخواهد در متربي خويش تاثيرگذار باشد در مرحله اول بايد با محبت، ‌جان و درون او را متوجه خويش سازد كه اگر در اين مورد موفق شود، ادامه ي تربيت ديني و تهذيب او كار چندان مشكلي نخواهد بود. يك نگاه كوتاه به سيره ي عملي پيامبران (ص) و امامان: و اولياي الهي در مسير تربيت انسان ها اين حقيقت را آشكار مي سازد كه مربي بايد با همه ي جان خويش‌، هدايت و تربيت متربيان خود را بخواهد خداي متعالي، ‌خطاب به پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد: «و ما اكثر الناس ولو حرصت بمومنين) (يوسف /103) « و بيشتر مردم، ‌هر چند كه تو اصرار داشته باشي، مومن نخواهند شد.» با توجه به اين آيه، به خوبي به دست مي آيد كه رسول خدا (ص) نه تنها در محبت بلكه بالاتر بر هدايت و تربيت مردم و قوم خويش حريص بوده است.
ب- انساني كه خواهان تهذيب نفس و تربيت و خودسازي است، نيز لازم است به مربي و الگوهاي رفتاري خويش محبت و عشق بورزد. (حائري يزدي، ‌ص 152) راز اصلي تاكيد قرآن كريم بر ضرورت محبت اهل بيت پيامبر(ص) نيز همين است كه خداوند در قرآن مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي»(شوري /23)، ‌«بگو: من بر اين (رسالت) مزدي از شما نمي خواهم مگر محبت و دوستي خويشان (اهل بيت) را.»

عشق محبت به خوبان و ابرار
 

محبت و عشق ميوه معرفت است و عشق راستين، عشق قدسي و الهي است. عاشق كسي است كه از سر علم و بصيرت، نخست سرّ دلبر را ديده و جمال و حسن او را شناخته و سپس دلداده ي او شده است. عاشق در اين ساحت ملكوتي، دلداده ي كسي است كه همه هستي، حسن جمال او و سرچشمه زيبايي و خير و كمال اوست. محب و عاشق فرهيخته، ‌هرگز بين خدا و خاك، خاك را برنمي گزيند چون دل به خاك دادن و هوس را پروريدن و نام عشق به آن دادن، ‌پندار خام است.
از منظر علي (ع) عشق و محبت به خداوندي و اولياي او نه تنها آدمي، بلكه كوه را متلاشي مي سازد. امام علي (ع) به صراحت مي گويد اگر كسي دل در گرو من قرار دهد و از سر صدق و صفا دلبسته من شود، ‌به پاكبازي مطلق مي رسد و همه چيز خود را در طبق اخلاص مي نهد و از تمامي اشخاص و اشياء مي گذرد و نه يكبار، ‌كه هزار بار ايثار مي كند و به شهادت مي رسد. امام علي (ع) آن گاه كه از جنگ «صفين» به همراه ياران و از آن جمله «سهل بن حنيف انصاري» به كوفه بازگشت و خبر ارتحال «سهل» را به او دادند، ‌اين جمله آسماني را فرمود:« لو احبني جبل لتهافت» ( نهج البلاغه، حكمت 111)، ‌«اگر كوهي مرا دوست داشته باشد، متلاشي شود و فرو ريزد.»

محبت به الله (تبارك و تعالي)
 

بالاترين محبت ها، محبت به خداوند است، زيرا كه خداوند لطف و رحمت واسعه ي خويش را بر انسان گسترده است و اميرالمومنين علي (ع) در نهج البلاغه به گونه اي به آن اشاره مي كند كه انسان را به سوي خداوند مي كشاند آنجا كه مي فرمايد:« و سالته من خزائن رحمته ما لا يقدر علي اعطائه غيره من زياده الاعمار و صحه الابدان و سعه الارزاق ثم جعل في يديك مفاتيح خزائنه بما اذن لك فيه من مسالته فمتي شئت استفتحت بالدعا ابواب نعمته و استمطرت شَآبيب رحمته» (نهج البلاغه، ‌نامه 31) « و از خزاين رحمت او عطايايي را مسألت نمايي كه جز او نتواند آنها را به تو عنايت فرمايد از فزوني عمرها و صحت بدن ها و گسترش روزي ها. سپس خداوند متعال كليدهاي گنجينه هاي نعمت هايش را در اختيار تو قرار داده با اجازه و رخصت در مسألت از او. هر وقت بخواهي درهاي نعمت او را به وسيله ي دعا بر روي خود باز كني و انبوه رحمتش را به سوي خود سرازير نمايي.»
در جاي ديگر امام (ع) به انتشار فضل و رحمت الهي ميان خلايق اشاره دارد و خداوند را به سبب بخشندگي و كرامتش سپاس مي گويد:« الحمدلله الناشر في الخلق فضله و الباسط فيهم بالجود يده»( نهج البلاغه، ‌خطبه 100) «حمد خداي راست كه فضل خود را در ميان مردم بگسترانيد، و دست خود را براي بخشايش به آنان برگشاد.» و نيز مي فرمايد:«احمده علي عواطف كرمه و سوابغ نعمه» (نهج البلاغه، ‌خطبه 83)، ‌«سپاسگذار او هستم بر عواطف كرم خداونديش و بر نعمت هاي كاملي كه بر ما عنايت فرموده است.» امام علي (ع) يكي ديگر از موارد ايجاد محبت به خداوند در دل انسان را، نعمت هاي فراوان خداوند مي داند كه بدون اينكه انسان نياز خود را بيان كند، نيازهاي او را برآورده، ‌و اين نعمت ها را به او ارزاني داشته است. به طور مثال، حضرت مي فرمايد:
«سبحانك... ما اسبغ نعمك في الدنيا» (نهج البلاغه، خطبه 109)، «پاك خداوندا! ... چه فراوان است نعمت هاي تو در اين دنيا.» و نمونه هاي بسياري در نهج البلاغه وجود دارد كه به بيان نعمت هاي فراواني كه خداوند به انسان داده است، ‌مي پردازد كه اين را مي رساند خداوند نظر لطف و رحمت به انسان دارد و به انسان محبت مي كند. توجه انسان به اين محبوب بودن نزد خداوند، ‌سبب تحريك عواطف انسان و محبت او به خدا مي شود. اميرالمومنين(ع) در موارد ديگر، ‌خداوند را مظهر لطف و عطا و بهترين پناه انسان معرفي مي كند و مي فرمايد:« و الجي نفسك في امورك كلها الي الهك فانك تلجئها الي كهف حريز و مانع عزيز و اخلص في المساله لربك فان بيده العطاء» (نهج البلاغه، نامه 31) و نفس خود را در همه امور زندگي به خدايت پناهنده كن، ‌زيرا با اين پناهندگي، ‌نفس را به جايگاهي محكم و امن و مانعي بزرگ وارد مي سازد و در سوال از پروردگارت اخلاص، بورز، زيرا عطا و محروم ساختن به دست او است.» در جايي ديگر نيز مي فرمايد: «واعلم ان الذي بيده خزائن السماوات و الارض قد اذن لك في الدعاء و تكفل لك بالاجابه و امرك ان تساله ليعطيك و تسترحمه ليرحمك و لم يجعل بينك و بينه من يحجبك عنه و لم يلجئك الي من يشفع لك اليه» (نهج البلاغه، نامه 31) « و بدان آن خداوندي كه گنجينه هاي آسمان ها و زمين به دست اوست، به تو اجازه ي دعا داد و اجابت آن را به عهده گرفته است و به تو دستور داده است كه از او مسالت كني و او عطا فرمايد و تو از او رحم بخواهي، او به تو رحم فرمايد. آن خداوند مهربان بين تو و خويشتن كسي كه تو را از او بپوشاند قرار نداده است و تو را وادار نكرده است به سوي كسي كه درباره ي تو به او شفاعت كند.» و يا در دعاهاي امام سجاد(ع) داريم كه مي فرمايد:
« و يا من تحمد الي خلقه بحسن التجاوز، ‌و يا من عود عباده قبول الانابه، ‌و يا من استصلح فاسدهم بالتوبه و يا من ضمن لهم اجابه الدعا، ‌و يا من وعدهم علي نفسه بتفضله حسن الجزا» ( صحيفه سجاديه، دعاي دوازدهم) « اي كسي كه با عفو خود بر خلق منت نهاده، ‌و اي آنكه بندگانش را به قبول توبه عادت و اميدوار ساخته، و فساد آنها را با داروي توبه به صلاح آورده، و اجابت دعاهاي آنها را تضمين كرده، ‌و به احسان خود وعده ي جزاي نيك به آنها داد.»
با توجه به سخناني كه بيان شد، خداوند مالك همه چيز است و از انسان خواسته است كه نيازهاي خود را از او بخواهد، ‌نه تنها مي تواند نيازها را برطرف كند، ‌بلكه او گام جلو نهاده و آماده است تا اگر تو خواستي، نيازت را برآورد و نيز به استجابت دعاها و پذيرش توبه نيز اشاره شده است و اين باعث مي شود كه انسان احساس كند كه خداوندي براي انسان ارزش خاصي قائل است و اين احساس انسان باعث افزايش محبت او به خداوندي مي شود و اين محبت و عشق سبب تحكيم ايمان متربي و سبب رسيدن به مرحله ي حق اليقين مي شود.

محبت به اولياي خدا
 

وقتي كه محبت به خداوند در دل انسان ايجاد شد، به تبع اين محبت، محبت به اولياي خدا نيز پيدا مي شود و انسان به دوستان و اولياي الهي نيز علاقمند مي شود، ‌همه ي امور و اشخاصي را نيز كه به نوعي از وابستگان محبوبند، ‌دوست مي دارد و با دشمنان او از در دشمني وارد خواهد شد. همان طور كه امام (ع) در نامه اي خطاب به حارث همداني درباره ي محبت به دوستداران خداوند اين گونه سفارش مي كند:« وقر الله و احبب احباءه» (نهج البلاغه/ نامه 69)، ‌« و تعظيم خداوندي را بجا بياور و دوستان او را دوست بدار.» محبت به اولياي خدا از مهمترين عوامل موثر در تربيت ديني است. از اميرالمومنين علي (ع) چنين وارد شده است كه :«اسعد الناس منعرف فضلنا و تقرب الي الله بنا و اخلص حبنا و عمل بما اليه ندبنا و انتهي عما عنه نهينا فذاك منا و هو في دار المقامه معنا» (تميمي ج2/ص461) « نيكبخت ترين مردمان كسي است كه برتري مرتبت ما را بشناسد، ‌و به وسيله ي ما به خدا قربت جويد، ‌و محبت ما را در خود خالص سازد و به آنچه او را فرا خوانده ايم عمل كند، ‌و از آنچه او را نهي كرده ايم باز ايستد. پس چنين كسي از ما است و در خانه ي آخرت همراه ما است.» محبت به اولياي خدا چنين كارساز است و آن همه تاكيد بر اين روش در تربيت ديني، بدين سبب است.
اميرالمومنين (ع) فرموده است:« من احبنا فليعمل بعملنا و ليتجلبب الورع»( تميمي، ‌ج5/ ص302) « هر كه ما را دوست دارد، ‌بايد به عمل ما عمل كند و به پرواپيشگي خود را پوشش دهد» محبت حقيقي به پيامبر اكرم(ص) و خاندان آن حضرت بهترين عامل براي اصلاح انسان و اتصاف او به كمالات است. دوستي و محبت اهل بيت و پذيرش ولايت آنها چيزي است كه راه انسان به سوي خدا را هموار مي سازد و سبب اتصاف به صفات الهي مي شود.

محبت به مردم
 

علاقه و محبت به مردم، ‌رساترين و نافذترين وسيله ي جلب رحمت و محبت خداوند است، ‌زيرا اين دلبستگي، در راستاي عشق و محبت به خداوند است. پديده ي محبت به مردم به معناي واقعي، خواه به هم كيش و خواه جز آن در رفتار و گفتار پيشوايان دين فراتر از شمارش است، زيرا مهر ورزيدن به مردم آنچنان ژرف و بنيادين است كه از راه آن مي توان تربيت ديني و هدايت افراد را عميق ساخت. خداوند خطاب به حضرت موسي (ع) مي فرمايد:«... والقيت عليك محبه مني و لتصنع علي عيني» (طه/39)، «... و بر تو از جانب خود مهري [در دل ها] افكندم تا زير نظر من پرورش يابي.»
اميرالمومنين علي (ع) در نامه اي به مالك اشتر چنين مي نويسد:« و اشعر قلبك الرحمه للرعيه و المحبه لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم فانهم صنفان اما اخ لك في الدين و اما نظير لك في الخلق» (نهج البلاغه، نامه 53) « رحمت و محبت و لطف بر مردم جامعه را به قلبت بفهمان و براي آنان درنده اي خوانخوار مباش که خوردن آنان را غنيمت بشماري؛ زيرا مردم بر دو صفند، يا برادر ديني تو هستند، يا نظير تو در خلقت.»

آثار و نتايج روش محبت
 

انسان محب، محبت را در رفتار و گفتار و حالات خود نشان مي دهد. اگر وجود انسان را محبت به اولياي او فرا گرفته باشد ديگر هيچ سختي و ناراحتي در راه دوست براي او رنج نيست، بلکه لذت است. يکي از آثار محبت اين است که، انسان محب، به مرگ به عنوان پلي براي لقاي محبوب مي نگرد. در روايات آمده است که: ابراهيم خليل (ع) به ملک الموت، که براي قبض روحش آمده بود، گفت: آيا ديده اي دوستي سوست خود را بميراند؟ خداي متعال به حضرت وحي کرد: آيا ديده اي که محبي از ملاقات و وصال محبوبش کراهت داشته باشد؟ ابراهيم (ع) فرمود: ملک الموت! اکنون جان مرا بگير! (نراقي، ص702) يکي ديگر از نشانه هاي محبت به خدا در تربيت ديني، بي اعتنايي به دنيا و جاذبه هاي آن است. روشن است که محبت خداوند و محبت دنيا در يک دل جمع نمي شود. خداوند در قرآن مي فرمايد: « ما جعل الله الرجل من قلبين في جوفه» (احزاب/4)، « خداوند در درون يک مرد (انسان) دو قلب قرار نداده است.» به هر اندازه که محبت انسان به خداوند بيشتر شود از تعلقات و وابستگي هاي انسان به غير، کاسته مي شود و اين عامل باعث مي شود به تدريج به جايي برسد که از وابستگي هاي مادي که چشم و گوش و همه وجود بسياري از مردم را پر کرده است، حتي نيم نگاهي هم نمي افکند.
اميرالمومنين علي (ع) در اين باره مي فرمايد: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم» (نهج البلاغه، خطبه 193)، «خالق کائنات در نفوس آنان بزرگ و جز خدا در چشم آنان کوچک گشته است.» آتش محبت بر دل هر کس شعله زند و در هر جايي که مشتعل در دعاي کميل به خدا عرض مي کند: «وهبني يا الهي و سيدي صبرت علي عذابک فکيف اصبر علي فراقک»، (مفاتيح الجنان، دعاي کميل، ص131) « معبود من! آقاي من! مولاي من! فرض کنم که بر عذاب تو صبر کنم، اما چگونه در فراق تو به سر برم؟» يکي ديگر از نتايج روش محبت اين است که اطاعت آور است، زيرا که محبت هر که در دل آدمي بنشيند، انسان مطيع و پيرو او مي شود و از خواست او سرپيچي نمي کند.
يکي ديگر از آثار محبت به خداوند، نفرت از دشمنان و مخالفان خداوند و امور منفور نزد اوست، زيرا وقتي محبت کسي در دل انسان افتاد و انسان به او عشق ورزيد، از کساني که با معشوق او حتي دوستان معشوق او دشمن هستند، نفرت و انزجار مي يابد. اگر آدمي براي خدا به خشم نه تنها مذموم نيست، بلکه پسنديده نيز هست. امام علي(ع) يکي از امتيازات برتر «ابوذر غفاري» را خشم براي خدا مي داند و خطاب به او مي فرمايد: « يا اباذر انک غضب لله فارج من غضبت له» ( نهج البلاغه، خطبه 130)، ‌« اي اباذر قطعاً ‌تو براي خدا خشمگين گشتي، ‌پس به آن خداوند اميدوار باش كه براي او غضب كردي.»

نتيجه:
 

در اين مقاله به بررسي يكي از روش هاي عاطفي تربيت ديني، كه روش محبت است، ‌پرداخته شد و معلوم شد اهميت اين روش تا اندازه اي است كه استفاده از اين روش در تربيت ديني از مؤثرترين و كارآمدترين شيوه هاي تربيتي است. در تربيت ديني هر اندازه كه عامل محبت در انسان قوي تر باشد، ‌شوق و كشش انسان به سوي كسب فضايل بيشتر خواهد بود. از منظر امام علي (ع) بالاترين محبت، ‌محبت به خداوند است كه محبت به اولياي خداوند و محبت به مردم را نيز به دنبال دارد. عشق و محبت به خداوند و اولياي او نه تنها آدمي، بلكه كوه را متلاشي مي كند. انسان محب همه سختي ها و ناراحتي ها را در راه دوست تحمل مي كند و به مرگ به عنوان پلي براي ديدار محبوب مي نگرد و دنيا و جاذبه هاي آن را رها مي كند، ‌چرا كه محبت به پروردگار سراسر وجودش را فرا گرفته است و اين چنين محبتي است كه انسان را مطيع و پيرو محبوب مي كند و ايمان به او را روز به روز در وي بيشتر مي كند.
منابع و مآخذ:
*قرآن كريم، ترجمه ابوالفضل بهرام پور،
*نهج البلاغه، ‌صبحي صالح.
*صحيفه سجاديه، ‌ترجمه سپهر خراساني
* مفاتيح الجنان، ‌ترجمه مهدي الهي قمشه اي
1. بلخي، ‌جلال الدين محمد (مولانا)، ‌مثنوي معنوي، ‌انتشارات ناهيد، ‌تهران، ‌1375 ش.
2. تميمي آمدي، عبدالواحد، ‌غررالحكم و دررالكلم، ‌دانشگاه تهران، تهران، ‌1366 ش
3. حائري يزدي، محمد حسين، ‌آشنايي با اخلاق اسلامي، بنياد پژوهش هاي اسلامي، ‌مشهد 1384 ش.
4. دلشاد تهراني، مصطفي، ‌سيري در تربيت اسلامي، موسسه ي نشر و تحقيقات ذكر، ‌تهران، 1376 ش.
5. نراقي، احمد، ‌معراج السعاده، ‌هجرت، ‌قم 1378 ش.

پي نوشت ها :
 

*كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث و دبير آموزش و پرورش شهرستان رباط كريم
 

منبع: فصلنامه قرآني کوثر شماره 40



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.