نویسنده: صدرا بنکدار
ریشههای بیاعتمادی
اجازه دهید با جملهای از پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) آغاز کنم که جان کلام را به نیکوترین وجه بیان میکند. حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «کودکان را دوست بدارید و به آنان رحمت آورید و هرگاه به آنان وعدهای دادید، به آن وفا کنید.»در بیشتر موارد ناباوریها ریشه در پرورش دوران کودکی دارد. کودکی که در یک محیط خانوادگی سرد و بیمحبت پرورش یافته باشد، نمیتواند به دیگران اعتماد کند، دوستی و محبت دیگران را باور ندارد، از نظر او همه مردم مانند پدر و مادرش افرادی هستند که او را دوست ندارند. حتی ممکن است این احساس به این درجه برسد که دیگران دشمن او هستند. کودکی که مرتب از مادر بشنود که او کودک بدی است و مادر او را دوست ندارد و مادر به زور او را تحمل میکند طبعا نسبت به نیات خوب دیگران نسبت به خود دچار تردید میشود.
گاهی اوقات والدین به فرزند خویش وعدهها و قولهایی میدهند اما به آنها وفا نمیکنند. برای نمونه به او وعده خرید چیزی را که دوست دارد میدهند اما از انجام آن خودداری میکنند. کودک به این ترتیب به حرفهای والدین بیاعتماد میشود و این بیاعتمادی به دیگران هم گسترش مییابد. او در آینده نسبت به گفته دوست و آموزگار و همکار و همسر خویش نیز بیاعتماد میشود.
البته این تجربیات ناخوشایند در هر دوره سنی ممکن است پیش بیاید اما در صورتی که کودک در دوران شیرخوارگی اعتماد بنیادی نسبت به مادر پیدا کرده باشد این گونه تجربیات ناخوشایند نمیتواند پایه خوشبینی او را نسبت به دیگران متزلزل کند. در غیر این صورت هرگونه عدم وفای بهعهد از سوی دیگران وی را در این عقیده مصر میکند که گفتار دیگران و حتی افعال دیگران را نمیتوان باور کرد به طوری که گاهی اعتقاد مییابد گفتار و رفتار خوب دیگران فقط سرپوشی بر نیات بد آنهاست تا به این وسیله بقیه به آنها اعتماد کنند و راحت بتوانند به دیگران ضربه بزنند.
احتیاط شرط عقل است؟
البته وجود احتیاط و پرهیز از اعتماد کورکورانه به دیگران در آغاز آشناییها ضروری است اما اگر کسی به فردی که همیشه خوبی کرده و در طول سالیان وفاداری او محک خورده بدگمان باشد جنبه بیمارگونه دارد. انواع بیمارگونه بیاعتمادی و بدگمانی در چند طبقه قابل تشخیص است. برخی افراد که مبتلا به نابهسامانی شخصیتی بدگمان یا پارانویید هستند نمیتوانند به دیگران اعتماد کنند و این بخشی از شخصیت آنهاست که در پس هر رفتار و گفتار به دنبال معنای منفی آن باشند و همیشه مترصد جستوجوی سوءرفتار دیگران هستند. اینان همیشه مجموعهای از رفتارهای بد دیگران را در ذهن حمل و زندگی را بر خود و اطرافیان تلخ میکنند.گروه دیگر، مبتلایان به نابهسامانی هذیانی هستند که بدگمانی آنها از زمان خاصی آغاز میشود و جنبه شخصیتی ندارد. برای نمونه نسبت به وفاداری همسرشان دچار بدگمانی شدید میشوند یا نسبت به فرد یا افراد ویژهای این باور هذیانی را پیدا میکنند که قصد تعقیب و آزار و مسموم کردن و پروندهسازی برای آنها دارند. گاهی از اوقات نیز در سطح شدیدتر هذیانهای گزند و آسیببخشی از یک روانپریشی شدید را تشکیل میدهد که به جز بدگمانی هذیانی با توهم و اختلالگفتار و خلق و اراده و رفتارهای غیرعادی نیز همراه است.
خوشبختانه اکثر ناباوریها و بیاعتمادیها در جامعه خفیف و ناشی از روش پرورشی یا تجربیات نامناسب و ناخوشایند است و زمانی که فرد آگاهی بیشتری در مراودات اجتماعی کسب کرد و با مطالعه بیشتر و نیز دیدن محبت و وفاداری از دیگران این سوءباور وی برطرف میشود اما در موارد بیمارگونه مراجعه به پزشک متخصص روانپزشکی ضرورت مییابد که اکثر اوقات هم توسط بستگان صورت میگیرد زیرا در موارد شدید خود بیمار از نادرستی عقیده خویش آگاه نیست.
منبع مقاله: هفته نامه سلامت
/ج