کوفه یکی از مناطق استراتژیک است که وقوع برخی رخدادهای تأثیرگذار در این ناحیه آن را از سایر نقاط جهان اسلام متمایز ساخته است. انتخاب آن به عنوان مرکز حکومت توسط امام علی(ع)؛ مرکز ثقل قرار گرفتن آن در بسیاری از قیام ها از عاشورای سال 61 گرفته تا قیام های علویان و عباسیان؛ و همچنین مطرح بودن به عنوان یکی از مراکز علمی، آن را حائز اهمیت ساخته است.
از سوی دیگرعکس العمل هایی که در طول تاریخ، مردم کوفه نسبت به مسائل نشان داده اند، باعث ایجاد نوعی نگرش خاص نسبت به رهبران و نیز مردم شده است. مردم کوفه به عنوان افرادی دمدمی مزاج و پیمان شکن نسبت به رهبران شناخته شده اند. درباره رهبران نیز این سؤال مطرح است که چرا با وجود این خصیصه اخلاقی کوفیان، همواره به آنان چشم امید بسته اند.
در این مقاله سعی بر این است با تکیه بر واقعه عاشورای سال 61 قمری از دو بعد به شخصیت شناسی مردم کوفه پرداخته شود. 1- بررسی حدود و ثغور مسائل و شبهات مطرح نسبت به رهبران و مردم کوفه 2- پاسخ به سؤالات. در این راستا در ابتدا نکاتی چند راجع به مردم کوفه و رهبران متذکر می گردیم.
الف) کوفیان
1- در بدو تأسیس کوفه اولین ساکنان آن را قبایل نزاری و یمنی تشکیل می دادند؛ امّا به مرور زمان و گسترش فتوحات، سایر قبایل و عناصر غیر عرب که شامل موالی (اسیران جنگی، روستائیان و کشاورزان، پیشه وران و صنعت گران، تازه مسلمانان)، حمراء دیلم، اسواران،[4] سیابجه[5] می شدند به ترکیب جمعیتی شهر اضافه گشتند.[6]جمعیت کوفه در سال های اول تأسیس بالغ بر 24هزار نفر و در سال60 قمری در حدود 140هزار نفر تخمین زده می شود. [7] و این در حالی است که جناب مسلم بن عقیل در نامه خویش به امام حسین(ع) تعداد بیعت کنندگان را بیست هزار تن دانست.[8]2- شیعیان اعتقادی؛[9] تنها بخش کوچکی از مردم کوفه را تشکیل می دادند. در زمان بیعت با امام علی(ع) ایشان تنها پنجاه نفر شیعه اعتقادی داشتند.[10] در زمان قیام امام حسین(ع) نیز بسیاری از همین شیعیان در دوران معاویه دستگیر شده و یا به شهادت رسیده بودند و از زمان امام صادق(ع) بود که به تدریج شیعیان اعتقادی در این شهر رو به گسترش نهادند. سایر افراد جزء شیعیان سیاسی ایشان به حساب می آمدند و این در حالی بود که حتی در زمان امام صادق(ع) بخشی از مردم کوفه پیرو فرقه های اهل سنت به شمار می رفتند.[11]حتی برخی از آنان یهودیان و مسیحیانی بودند که در ناحیه کوفه اسکان داده شده بودند.[12]
3- هرچند کوفیان مسلمان شده بودند؛ امّا مواردی چند که نشانه های سنت جاهلی در بین آن ها بود، باعث اختلاف در بین آن ها می شد. برتری طلبی قبیله ای، قدرت طلبی رؤسا، احساس برتری عرب ها نسبت به موالی از نمونه های آن به شمار می رود.[13]
ب) حاکمان و رهبران سیاسی
1- بررسی دیدگاه رهبران نشانگر دوگانگی رفتار کوفیان می باشد. به عنوان نمونه عمر درباره مردم کوفه می گوید: «از شما مردم کوفه چه کشیدم! اگر مسلمان متقی را بر شما فرمانروایی دهم، می گویید ضعیف است و اگر گناهکاری را حکومت دهم، می گویید فاسق است».[14]امام علی(ع) نیز از یک سو می فرمایند: «من شما را از میان همه شهرها برگزیده ام و بر آن هستم که در میان شما فرود آیم زیرا از مودّت و محبّت شما نسبت به خود که به خاطر خدا و پیامبر است، اطلاع دارم.»[15] و از سویی دیگر می فرمایند: «بدن های شما در کنار هم، اما افکار و خواسته های شما پراکنده است. سخنان ادعایی شما سنگ های سخت را می شکند؛ ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار می سازد...»[16].
2- دقت در گزارش های تاریخی نشانگر این واقعیت است که موضع گیری رهبران در قبال مردم کوفه بدین گونه نبوده است که با توجه به سابقه بد کوفیان باز هم به همان نحوه پیشین به مردم کوفه اعتماد نمایند. امام حسین(ع) در زمان معاویه سیاست امام حسن(ع) را ادامه داده[17] و تنها پس از مرگ معاویه و اجبار یزید در انتخاب دو گزینه بیعت و یا کشته شدن بود[18] که در پی بیعت مردم کوفه به آنان پاسخ مثبت دادند. آن هم بدین صورت بود که در ابتدا به نامه های آنان پاسخی ندادند[19] و با اصرار آنان بود که ایشان مسلم بن عقیل را به کوفه فرستادند تا با سنجش اوضاع به سمت کوفه حرکت نمایند و در نهایت در مرحله سوم بود که امام(ع) با خانواده خویش به سمت کوفه حرکت نمودند.[20] اما با تغییر اوضاع سیاسی در کوفه وقایع شکل دیگری یافت و بیعت کنندگان با امام حسین(ع) دست به موضع گیری های مختلفی زدند.
اما به هر حال این که دیدگاه های دوگانه رهبران، کل افراد کوفه را در بر می گیرد یا عده ای خاص، و موضع گیری های بیعت کنندگان، سؤال هایی است که در بخش بعدی به آن پرداخته می شود.
ج) شخصیت شناسی مردم کوفه
حال با توجه به نکاتی که به آن اشاره گردید از دو زاویه عوامل درونی و بیرونی به شخصیت شناسی مردم کوفه پرداخته می شود.الف) عوامل درونی
1- حضور صحابه، سرشناسان و دلاوران عرب در کوفه، موقعیت جغرافیایی، گرایش مردم کوفه به ائمه(ع) و به خصوص بی توجهی مردم مکه و مدینه نسبت به اهل بیت(ع) باعث شده بود که ائمه(ع) به این منطقه حتی نسبت به شیعیان سیاسی خویش توجه خاصّی نشان دهند. خاصّه این که یمنی های ساکن کوفه برخلاف مردم مکه به علت این که توسط حضرت علی(ع) با اسلام آَشنا شده بودند، جزء دوستداران ایشان به شمار می رفتند. فرمایش امام سجاد(ع) که: «در مکه و مدینه بیست مرد نیست که ما اهل بیت را دوست داشته باشد.»[21] دلیل این توجه را با وجود همه کاستی های موجود در مردم کوفه آشکار می سازد.2- وجود صحابه و تابعین بنام و ائمه معصومین(ع) در کوفه باعث ایجاد نوعی روشن بینی و ژرف نگری در کوفیان شده بود. لذا برخلاف سایر شهرها که نمونه بارز آن شام می باشد، از تقلید کورکورانه دوری کرده و به راحتی تن به اطاعت از حاکمان نمی دادند.[22] این مسأله از سوئی به عنوان یک نکته مثبت به شمار می رود و از سویی دیگر در جایی که عدم معرفت نسبت به ائمه(ع) باعث نافرمانی آن ها می شد، نقطه منفی است. لذا افراط و تفریط هایی را از سوی افرادی چون خوارج و فرصت طلبان شاهد هستیم.
3- وجود قبایل و طوایف مختلف با دیدگاه های گوناگون، در حالی که به فرموده امام علی(ع) در زمان بیعت، اسلام آنان با اسلام حقیقی فاصله داشته و دنیا طلبی جای آن را گرفته است؛[23] یکی دیگر از عوامل ناهماهنگی در تصمیمات به شمار می رود.
4- نکته پایانی و حائز اهمیت درباره بیعت کنندگان با امام حسین(ع) این است که هیچ کدام از کوفیان گمان نمی بردند که نتیجه کار آنان به شهادت امام حسین (ع) بیانجامد و این امر از سخن حرّ ریاحی، فرمانده لشکریان کوفه و پیوستن به سپاه امام(ع) در روز عاشورا مشخص می باشد.[24] دسته ای از بیعت کنندگان به علت فضای سیاسی موجود ناچار به اتخاذ موضع گیری های مختلفی شدند. عده ای از شیعیان همچون هانی بن عروه پیش از عاشورا در کوفه به شهادت رسیدند.[25] عده ای نیز دستگیر شدند.[26] برخی هم در کوفه مخفی شدند. تعدادی نیز همچون حبیب بن مظاهر به صورت مخفیانه به امام ملحق گشتند.[27] عده ای از کوفیان نیز که به اجبار با سپاه همراه شده بودند، یا در نیمه راه فرار کرده[28] و یا با شیوه های گوناگون به امام ملحق گردیدند.[29] اما تأسف آور این که گفته می شود سپاهی که با امام جنگید، با وجود تمام اتمام حجت ها همه از کوفیان بوده و یک نفر از اهل شام نیز با آنان نبود.[30] یکی از کوفیان که به امام پیوست چنین می گوید: «اشراف همگی بر ضد تو هستند؛ اما بقیه مردم قلوبشان با توست هرچند فردا به روی تو شمشیر خواهند کشید.»[31]
در واقع این گروه از کوفیان می باشند که امام علی(ع) درباره آنان می فرمایند: «اى کوفیان! گرفتارى من با شما در دو سه چیز خلاصه مى شود: کرهایى صاحب گوش، لال هایى زبان دراز و کورانى که چشم دارند. نه در برخوردها آزادگى و صداقتتان هست و نه در هنگامه گرفتارى برادرانى مورد اعتمادید.»[32]
5- نکته دیگر این که هر چند عده ای از روی اعتقاد با ائمه(ع) بیعت می نمودند و به برتری ائمه(ع) اعتقاد داشتند، اما با باز شدن فضای سیاسی جهت کسب منافع که نمونه آن را در طلحه و زبیر می توان دید، با ایشان بیعت می نمودند. عامه مردم نیز تابع رهبران قوم خویش بودند. هر چند مخالفین و هواداران بنی امیه که با ائمه (ع) بیعت ننمودند را نباید فراموش نمود.[33] عده ای از مردم از یک سو نه توان جو خفقان آور دستگاه حاکمه را داشتند و نه تحمل عدالت افرادی همچون حضرت علی(ع) را.
ب) عوامل بیرونی
1- به علت روحیه خاص مردم کوفه، سران حکومت گاه کسانی را بر این منطقه حاکم می نمودند که با ایجاد جوی سخت گیرانه آنان را کنترل نمایند. پس از بیعت مردم با امام حسین(ع) یزید حاکم قبلی را برکنار کرده و عبیدالله را بر کوفه گماشت. وی چنان جو خفقان آوری به وجود آورد که جرأت هرگونه اعتراض و حرکتی را از مردم گرفت.[34]2- از سوی دیگر دشمنان از هر راه ممکن سعی در جذب نیروهای طرفدار ائمه(ع) و مخالفین خویش داشتند و در غیر این صورت به حذف فیزیکی آنان اقدام می نمودند. چنان چه در کربلا عمر سعد با مِلک ری[35] و لشکریان کوفه با چند دینار دنیا را بر آخرت برگزیدند.[36] حتی شمر به بهانه این که حضرت عباس(ع) از طرف مادر با او هم قبیله بود، در صدد جداسازی ایشان از سپاه امام(ع) بود.[37]
نتیجه گیری
ضمن جداسازی شیعیان راستین که همواره جان خویش را در راه حقیقت فدا نموده و مورد تمجید رهبران الهی بوده اند، لازم است به این نکته توجه نماییم که این امر از سوی دشمنان آگاه و یا دوستان غافل دستاویزی جهت پایین آوردن شأن شیعیان با تعمیم دادن رفتار برخی کوفیان با عناوینی چون پیمان شکنی و سست عنصری نگردد.نکته دوم درباره سایر افراد کوفه این که اعتقاد به برتری اهل بیت(ع) و در عین حال برگزیدن زندگی و منافع دنیوی و به عبارتی دیگر علم بدون عمل، نتایجی را در برداشت که سرانجام آن شهادت بزرگوارانی چون امام حسین(ع) و نیز بدنامی در دنیا و خسران ابدی را برای آنان در پی داشت. و اما به حکم آیه
« فأعتبروا یا أولی الأبصار »
چه خوب است بدین سؤال پاسخ دهیم که اکنون ما در قبال امام عصر خویش چه موضعی اتخاذ نموده ایم؟ امید است با تقویت نکات قوت و اصلاح نقاط منفی زمینه ساز ظهور باشیم.
و سخن پایانی این که: «سوگند به خدایی که پیامبر(ص) را به حق مبعوث کرد سخت آزمایش می شوید چون دانه ای که در غربال بریزند یا غذایی که در دیگ گدازند... آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و تاکنون منزوی بودند بر سر کار می آیند و آن ها که به ناحق پیشی گرفتند، عقب زده خواهند شد.[38]
پی نوشت ها :
[1]- احمد بن یحیی بلاذری؛ فتوح البلدان، بیروت، مؤسسة المعارف للطباعة و النشر، 1407، ص 387.
[2]- محمد بن جریر طبری؛ تاریخ الطبری؛ بیروت، دار التراث، بی تا، ج 3، ص 146.
[3]- غلامحسین مصاحب؛ دایرة المعارف فارسی، تهران، انتشارات حبیبی، 1356، ج 2، ص 2538.
[4]- اسواران در اصل سپاهی غیر ایرانی بودند که یزدگرد آنان را از بین اهالی سند فراهم آورده بود و بعد سپاهیانی از ایرانیان نیز به آنان پیوسته بودند.
[5]- از اهالی سوماترا که از طریق خلیج فارس به این منطقه کوچ نموده بودند.
[6]- محمد حسین رجبی (دوانی)؛ کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، تهران، دانشگاه امام حسین(ع)، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1378، صص 144-127.
[7]- ابراهیم پاشا؛ نهضت کوفه از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، تهران، آتیه، 1378، صص77-74.
[8]- ابومحمد احمد بن اعثم الکوفی؛ الفتوح، هند، بی نا، 1393 ق، ج 5، ص 77.
[9]- کسانی که ائمه(ع) را به عنوان امام و جانشین پیامبر(ص) قبول داشتند.
[10]- محمد حسین رجبی (دوانی)؛ پیشین، ص 470.
[11]- همان، صص477-464.
[12]- باقر شریف القرشى؛ حیاة الامام الحسین بن على(ع)، قم، دارالکتب العلمیة،1397 ق، ج 2، صص 444- 432.
[13]- محمد حسین رجبی (دوانی)؛ پیشین، صص 506 - 503.
[14]- احمد بن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى؛ تاریخ یعقوبی، محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371ش، چ ششم، ج 2، ص 43.
[15]- محمد بن جریر طبری؛ پیشین، ص 462.
[16]- گردآوری سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، فرائض، 1385، چ سوم، ص 55 (خطبه 29).
[17]- ابن عساکر؛ ترجمة الامام الحسین(ع) من تاریخ دمشق، تحقیق العلامه المحمودی، بیروت، بی جا، بی تا، ص 197.
[18]- شیخ مفید؛ الارشاد، تهران، بی جا، 1377، ص 201.
[19]- ابومحمد احمد بن اعثم الکوفی؛ پیشین، صص 49 و 50.
[20]- ابن سعد؛ ترجمة الامام الحسین(ع)، تحقیق السید عبدالعزیز طباطبائی، به نقل از تراثنا، ش 10، ص 174.
[21]- ابوابراهیم بن محمد الکوفی؛ الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، 1355، چ دوم، ج2، ص 573.
[22]- همان، ص 503.
[23]- نهج البلاغه، پیشین، خطبه 113.
[24]- ابوعلی مسکویه؛ تجارب الامم، تحقیق دکتر امامی، تهران، سروش، بی تا، ج 2، ص 70.
[25]- ابوالحسن علی بن الحسین المسعودی؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، دارالاندلس، 1358ق، ج 3، ص 59.
[26]- محمد بن جریر طبری؛ پیشین، ج 4، ص 263.
[27]- احمد بن یحیی بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، 1398 ق، ج 3، ص 172.
[28]- همان، ص 178.
[29]- ابن سعد؛ پیشین، ص 178.
[30]- ابن الاثیر؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385 ق، ج 4، ص 28.
[31]- همان، ص 48.
[32]- نهج البلاغه، پیشین، خطبه 97.
[33]- شهیدی، سید جعفر؛ پژوهشى پیرامون قیام امام حسین(ع)، تهران، نشر فرهنگ اسلامى، بی تا، ص 56.
[34]- محمد بن جریر طبری؛ پیشین، ص 267.
[35]- ابومحمد احمد بن اعثم الکوفی؛ پیشین، ص 173.
[36]- همان، ص 157.
[37]- احمد بن یحیی بلاذری؛ انساب الاشراف، پیشین، ص 184.
[38]- نهج البلاغه، پیشین، خطبه 16.