منبع: راسخون
شرح حدیث: " لَیْسَ أسْرَعُ عُقُوْبَةً مِنْ بَغْیٍ"
مقدمه:
زندگی در دنیا و سعادتمندی آن، منوط به حرکت در جاده اعتدال است. گویا سعادت در دنیا از جادهای عبور میکند که در دو طرف پرتگاه قرار گرفته است. حضرت رسول صلی الله علیه و آله در حدیثی که در این نوشتار به شرح آن خواهیم پرداخت میفرمایند: باغی، زودتر از همه عقاب میشود. بغی به معنای تجاوز از اعتدال و میانه و راه وسط است. و چنانچه بیان شد تجاوز از اعتدال به معنای سقوط در هلکات و پرتگاه است. جالب اینکه آنِ خروج از حد اعتدال، همان آنِ سقوط در پرتگاه است و این طور نیست که امروز از اعتدال خارج شویم و فردا سقوط کنیم خیر!! بلکه سقوط به سمت درّه از همان آغازینْ لحظات انحراف از اعتدال، آغاز میشود منتها ممکن است فاصله زمانی خروج از اعتدال تا سقوط در ته درّه، برای برخی، ملموس و محسوس نباشد و برای همین است که بعضی تا در ته درّه، سقوط نکنند آن را باور نمیکنند.کلید واژه:
شرح نهج الفصاحه، نهجالدرایة، بغی در لغت، معنای عقوبت، زنا، شرح حدیث، ناسپاسی، عقاب سریع.اصل مقاله:
قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله: لَیْسَ أسْرَعُ عُقُوْبَةً مِنْ بَغْیٍ [1]؛ عقوبتى از عقوبت ظلم، سریعتر نیست.برای برسی و شرح این حدیث ابتداء، بایستی درک صحیحی از لغات و مفردات این حدیث کسب نماییم. و لذا در ابتداء شرح این حدیث به بررسی و واکاوی لغات: بغی و عقوبت خواهیم پرداخت.
بررسی لغت بغی و باغی:
لغت بغی چنانچه علامه مصطفوی در کتاب التحقیق آورده در اصل و ریشه به معنای طلب شدید و اراده مؤکَّد است[2]. نگارنده معتقد است گرچه بغی در اصل لغت به معنای شدت طلب است اما از آنجایی که در بسیاری از موارد، شدت طلب، موجب تعدّی و تجاوز به حقوق دیگران و هنجارهای مدنی و شرعی و الهی میگردد کمکم معنای فساد و ظلم و تجاوز نیز در معنای این لغت راه یافته است.بر همین اساس...
• بغی گاهی در معنای تعدّی و ظلم و فساد به کار میرود[3].
• البَغِیّ جمع بَغَایَا و به معنای زن زناکار است[4].
• بَغَى الجُرح یعنی جای جراحت و زخم به وخامت و فساد کشیده شد.
• بَغْیَ السماء دلالت بر شدّت باران دارد[5].
علاوه بر آن، اشکال دیگری وارد است و آن اینکه بغی، صِرْفِ قصد تجاوز از میانه روی نیست بلکه زمانی بغی، صدق میکند که لااقل، اقداماتی عملی هر چند مختصر، صورت گرفته شده باشد.
البته میتوان عبارت راغب را با اندکی تصرّف، بدین صورت تصحیح نمود: البَغیُ، طلبٌ تَجاوَزَ الإقتِصادِ. فیما یُتحَرّی تَجاوُزُهُ أم لَم [یُتَحَرّی] تَجاوُزُه. یعنی بغی، طلب و نیازی است که از نظر شدّت از حدّ اقتصاد و میانه، تجاوز کرده است. خواه در موردی که تجاوز از اقتصاد و میانه در آن صحیح و ممدوح باشد مثل جلب رضایت پروردگار یا اینکه طلب زیاده در آن صحیح و ممدوح نباشد مثل خواهش جنسی.
آیا زیادْ طلبی همیشه مذموم است؟
برای پاسخ به این سؤال، زیادْ طلبی را در دو جبهه، مورد بررسی قرار خواهیم داد:• زیادْ طلبی در امور معنوی یعنی حریص بودن در کسب رضایت پروردگار
• زیادْ طلبی در امور مادی
منظور ما از امور معنوی در اینجا مطلق متافیزیک نیست بلکه صِرْفاً خدای رحمان و آنچه مایهٔ جلب رضای اوست میباشد. خداوند سبحان در آیهٔ 207 سوره بقره میفرماید: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه یعنی در میان مردم کسانی هستند که جان خود را به خاطر شدت طلب و نیاز به جلب خشنودى خداوند متعال مىفروشند.
نتیجه اینکه زیادْ طلبی در امور معنوی یعنی کسب رضایت پروردگار، بسیار ممدوح و پسندیده است و امّا زیادهْ خواهی در امور مادی نیز مادامی که منجر به تجاوز از هنجارها و نادیده گرفتن حقوق مردم و ضایع نمودن آن نگردد بلا اشکال است. این مطلب را میتوان از آیهٔ 42 سورهٔ شوری استفاده کرد آنجا که خداوند متعال میفرماید: یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَق أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم؛ آنانی که در زمین به ناحق زیاده خواهی میکنند مستحق عذاب دردناک میباشند. بنابراین زیادجویی همیشه مساوی متجاوز بودن نیست بلکه هرگاه زیادجویی منجر به حقکشی گردد مذموم و ناپسند خواهد بود.
نمونهٔ تاریخی آن درخواست حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام از خداوند متعال است. پروردگار متعال درخواست او را اینگونه در آیه 35 سورهٔ «صاد» نقل میکند: قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ هَبْ لی مُلْکاً لا یَنْبَغی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّاب؛ یعنی پروردگارا! ... چنان ملک و سلطنتی به من ارزانی دار که بعد از من هیچ کس لایق چنین مُلک و سلطنتی نباشد. مسلماً چنین درخواست بزرگی از مصادیق زیادْ خواهی محسوب میگرد برای همین از خدا میخواهد چنان مُلکی را به او «ارزانی» دارد. و میدانیم که ارزانی داشتن در جایی معنا دارد که استحقاقی نباشد و لذا حضرت سلیمان عَلَی نَبِیِّنا وَ آِله وَ عَلَیْهَالسَّلامِ نیز به زیادْ خواهی بودن درخواستش اذعان داشته اما چون به ناحق نبوده بلا اشکال بلکه موجّه است. به عبارت دیگر مادامی که زیادْ خواهی منجر به زیادهْ خواهی نگردد بلااشکال است.
بنابراین اسلام با زیادْ خواهی مخالف نیست بلکه با زیادهْ خواهی، آن هم چون منجر به حقکشی میگردد مخالف است.
خلاصه آنکه زیادْ طلبی، بر دو قسم است:
1. زیادْ طلبی توأم با ساختار شکنی و هنجار شکنی
2. زیادْ طلبی با حفظ ساختارها و هنجارها
تا اینجا دانسته شد آنچه که موجب میگردد انسان از حدود خود تجاوز کند زیادهْ خواهی و طلب شدید است. جالب اینکه حسادت به عنوان یکی از مصادیق بغی، ریشه در زیادهْ خواهی دارد اما محمد بن احمد ازهری در کتاب تهذیب اللغه مینویسد: فالبغْیُ أصلُه الحَسَد [9]؛ ریشه بغی در حسادت است در صورتی که ما این حرف را قبول نداریم و بلکه دقیقاً عکس آن را معتقدیم زیرا به نظر ما ریشه حسادت در بغی و زیادْه طلبیست نه اینکه ریشه زیادهْ طلبی در حسادت باشد. زیرا کسی که زیادهْ خواه شد این زیادهْ خواهی به طرق متعددی ممکن است تظاهر کند که یکی از آنها به شکل حسادت است.
بررسی لغت عقوبت و سریع العقاب:
بحث دیگر اینکه یکی از صفات باری تعالی که دو بار در قرآن یکی در آیه آخر آیهٔ 165 سوره انعام و دیگری در آیه 167 سوره اعراف تکرار شده، صفت «سریع العقاب» است که ناشی از خصیصهٔ سریع الحساب بودن پروردگار است که 8 بار در قرآن تکرار شده است.اما واژه ی «عقوبة» که از سه حرف اصلی (عین ـ قاف ـ باء) تشکیل شده در لغت به معنای واقع شدن چیزی در پشت چیز دیگر، بدون هیچگونه وقفه و انفصالی است[10]. و لذا اگر کسی وارد مسجد شود و بلافاصله شخص دیگری پشت سرِ او، وارد مسجد شود؛ میگویند: شخص دوم در عقب شخص اوّل وارد مسجد شد. اما اگر شخص دوم با قدری درنگ و فاصله زمانی پس از شخص نخست، وارد مسجد شد چنین چیزی اطلاق نمیشود.
با این توضیح، متوجه میشویم هر جا صحبت از عقاب پیش میآید منظور از عقاب، مجازات چسبیده به جرم است که بلافاصله پس از ارتکاب آن، مجازاتی متناسب با همان جرم، دامنگیر مجرم خواهد شد. با توجه به معنایی که برای عقاب، بیان نمودیم قید «سریع» در عبارت سریعُ العقاب، قید تأکیدی میباشد و إلّا در خود لفظ عقاب، معنای مجازاتِ متصل و سریع، نهفته است.
از طرف دیگر چون مجازات برزخی و أخروی، توأم با تأخیر است و متصل به جرم نیست مجازات أخروی و یا حتی مجازات برزخی، نمیتواند مصداق عقاب باشد. لذا باید گفت: منظور از سریعُ العقاب، سرعت در مجازات دنیوی است که از آن به عقاب تعبیر میشود و بلافاصله و در پسِ هر جرم، محقق میگردد جالب اینکه در هر دو موردی که تعبیرِ «سریعُ العقاب» در قرآن به کار رفته اشاره به مجازات دنیوی شده است.
پس از بررسی آیات 165 سوره ی انعام و 167 سوره اعراف به نظر نگارنده بخش مُعظمی از سریع العقاب بودن پروردگار، ناظر به « دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍٍ [11]» است به عبارت دیگر یکی از سریعترین مجازاتِ متجاوز و ستمکار، مکافات عمل و تسلط متجاوزی قویتر بر وی خواهد بود.
البته وقتی گفته میشود عقوبت باغی، به سرعت و در همین دنیا، دامان مجرم را میگیرد لزوماً به این معنا نیست که در سرای آخرت، معاف از مجازات خواهد بود بلکه چون این دنیا کشش ندارد ممکن است بخشی از آن را در این دنیا و باقیمانده مجازات به بزرخ و حتی سرای آخرت، موکول شود.
مصادیق بغی، کدام است؟!
در روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است که: ثَلَاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُهَا وَ لَا تُؤَخَّرُ إِلَى الْآخِرَةِ عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وَ الْبَغْیُ عَلَى النَّاسِ وَ کُفْرُ الْإِحْسَان [12]؛ سه دسته از گناهان است که در کیفر آن عجله و شتاب گردد و به آخرت تأخیر نیفتد:
1. ناراضى ساختن پدر و مادر؛
2. ستم بر مردم؛
3. ناسپاسى در برابر احسان دیگران
1. مردى به دیگرى احسان میکند و او در برابر آن احسان، بدى مینماید؛
2. مردی که تو به او ستم نمیکنى ولى او به تو ظلم مینماید؛
3. شخصى که تو نسبت به او وفا میکنى و او خیانت میکند؛
4. مردی که با خویشاوندان رفت و آمد میکند ولى خویشان با او قطع رابطه میکنند.
جالب اینکه بد رفتاری با پدر و مادر نیز از مصادیق ناسپاسی و کفران نعمت و لطف بیشمار آنان محسوب میگردد. از طرف دیگر ناسپاسی در ازاء لطف و مرحمت دیگران نیز همان بغی و تجاوز از اعتدال است. و لذا آنچه از حضرت رسول صلوات الله علیه و آله در این حدیث شریف نقل شده که عقوبت بغی، از میان همه عقوبتها، سریعتر عمل میکند حرف صحیح و به جایی است زیرا بغی، اصناف فراوانی دارد که در روایات فوق الذکر تنها به برخی از مصادیق بارز آن اشاره شده است و إلا هیچ تعارضی میان آنها وجود ندارد.
البته از آنجایی که یکی از معانی بَغِیّ، زن زناکار است میتوان زنا و فحشاء را نیز در زمره ی گناهانی قرار داد که عقوبت آن سریع دامان مجرم را میگیرد. و لذا میتوان استفاده کرد کسی که به فحشاء، گرفتار میشود علاوه بر آخرت، زندگی دنیایی خویش را نیز تباه ساخته است.
خطاب حدیث:
این حدیث را از دو منظر، میتوان بررسی نمود:
1. از نگاه باغی و ستمگر؛ در این صورت، فرمایش حضرت، حاوی پیام و هشداریست برای ستمکار که اگر رفتار زشت خود را اصلاح و جبران ننماید عواقب آن، به زودی دامان وی را خواهد گرفت.
2. از نگاه ستمدیده؛ در این صورت فرمایش حضرت، حامل پیام دلجویی و تسلی بخش برای مظلوم خواهد بود. و در واقع این حدیث به مظلوم اطمینان میدهد که اگر ظالم و باغی در حق او ستم کرده ولی به زودی در همین دنیا به مکافات عملش خواهد رسید.
نتیجه:
نتیجه اینکه از میان ذنوب و گناهان متعدد و بیشمار، آن صنف از گناهانی که از مصادیق بغی و خروج از اعتدال و کفران نعمت محسوب میشوند به سرعت و در همین دنیا عقوبت میشوند.یکی از مصادیق بغی، ناراضی ساختن والدین، دیگری نمک خوردن و نمکدان شکستن است. همچنین بیان شد زنا و فساد جنسی نیز میتواند در زمره گناهانی قرار گیرد که عقوبت آن از همین دنیا شروع میشود و تماماً به سرای آخرت، موکول نمیگردد.
پینوشتها:
1. نهج الفصاحة، حدیث 2390 ـ در منابع معتبر شیعه چنین عبارتی به عنوان حدیث از حضرت رسول صلی الله علیه و آله یا احدی از معصومین نقل نشده اما در کتب روایی اهل سنت، چنین آمده است: إیاکم والبغی؛ فإنه لیس من عقوبة أسرع من عقوبة بغی. (جامعالأحادیث، 1/321)
2. و التحقیق أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو الطلب الشدید و الإرادة الأکیدة. (التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، 1/334)
3. البَغْىُ: التعدِّى. (الصحاح، 6/2281) ـ البَغْی: الظُّلم. (کتاب الماء، 1/134) ـ البَغْی، معروف: الفساد. (جمهرة اللغه، 1/370)
4. فرهنگ ابجدی، صفحه 189
5. تهذیب اللغة، 8/180
6. مفردات ألفاظ القرآن، 1/136
7. ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، 1/295. با اندکی تلخیص
8. «فیما یتحری» یعنی در هر جایی که سزاوار و شأنیّت آن باشد.
9. تهذیب اللغه، 8/180
10. هو وقوع شیء فی ظهر شیء و خلفه متّصلا به. (التحقیق، 8/225)
11. آیه ی 251 سوره بقره
12. الامالی شیخ مفید، صفحه 237
13. الخصال، 1/230
14. الامالی شیخ طوسی، صفحه 450
1. قرآن کریم
2. ابن بابویه، محمد بن على؛ (1376) الأمالی شیخ صدوق، تهران، انتشارات کتابچى، چاپ ششم.
3. ابن بابویه، محمد بن على؛ (1362) الخصال، محقق: على اکبر غفارى، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ اوّل.
4. ابن درید، محمد بن حسن؛ (1988م) جمهرة اللغة، بیروت، انتشارات دار العلم للملایین، چاپ اوّل.
5. ازدى، عبدالله بن محمد؛ (1387) کتاب الماء، تهران، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی ایران- موسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، چاپ اوّل.
6. ازهرى، محمد بن احمد؛ (1421ق.) تهذیب اللغة، بیروت، انتشارات دار احیاء التراث العربی، چاپ اوّل.
7. بستانى، فواد افرام؛ (1375) فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
8. جوهرى، اسماعیل بن حماد؛ (1376) الصحاح، محقق: احمد عبد الغفور عطار، بیروت، انتشارات دار العلم للملایین، چاپ اوَّل.
9. پاینده، ابو القاسم؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
10. خسروى حسینى سید غلامرضا؛ (1375) ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، تهران، انتشارات مرتضوى، چاپ دوم.
11. راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ (1412ق) مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، انتشارات دار القلم، چاپ اوّل.
12. عبد الرحمن بن أبی بکر، جلال الدین السیوطی؛ (1423ق.) جامع الأحادیث، فریق من الباحثین بإشراف على جمعة، طبع على نفقة حسن عباس زکى، چاپ اوّل.
13. مصطفوی، حسن؛ (1430ق) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بیروت ـ قاهره ـ لندن، انتشارات دار الکتب العلمیة- مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
14. مفید، محمد بن محمد؛ (1413ق.) الأمالی شیخ مفید، محقق: جمعی از محققین، قم، انتشارات کنگره شیخ مفید، چاپ اوّل.
/م