«صداقت» یکی از صفاتی است که باید در تمامی مراحل زندگی یک فرد رعایت شود. در یک تعریف ساده، صداقت نمایان کردن بی کم و کاست آن چیزهائی است که در ما وجود دارد. صداقت، فقط گفتن یک جمله ی راست نیست؛ بلکه تطابق فعل و گفتار فرد با آن چیزی است که در گذشته بوده است، در حال هست و در آینده خواهد بود.
مراقب باشیم که ذرّه ای از صداقت کم نگذاریم. یکی از عناصر محبوبیّت، صداقت است. غالباً مردم با شخصی که صادق است و دوز و کلکی در کارش نیست، به راحتی همراه و همدل می شوند و انتظارشان را از او، به حداقل می رسانند.
برخی زرنگی را در عدم صداقت می دانند؛ درحالی که همان طور که خواهیم گفت اوج موفّقیِت در صداقت است. حضرت امام خمینی (قدس سره) با صداقتی که داشتند، سیاستی به کار می بردند که تمام معادلات سیاسی بیگانگان را برهم می ریخت.
برای دشمنان باور کردنی نبود که ایشان منظور و هدفشان همان است که با سادگی و صراحت بر زبان می آورند. از نظر آنان سیاستمدار کسی است که چیزی ادعا کند و چیز دیگری مورد نظرش باشد و همین پیش فرض، آنها را در مقابل سیاست امام، مستأصل و گمراه می کرد.
سیاستی که حضرت امام (قدس سره) به جهان آموختند، سیاستی برخاسته از صداقت بود. این نوع از سیاست، بسیار بُرنده تر و کارآمدتر از سیاستی است که بر دروغ و فریب بنا شده باشد. با آشکار شدن اولین دروغ یک مسئول، تمام سخنانی که گفته است و حتی در آینده خواهد گفت، در فضای سلب اعتماد اذهان، بی رنگ می شود. اما وقتی صداقت امام را می دیدیم، با دلگرمی بر این صداقت و با خیالی آسوده، بر راستی و درستی او تکیه می زدیم. طبعاً خداوند نیز به دلیل صداقت بنده ی صالح خود، موانع را برطرف و حرف هایش را محقق می سازد.
اگر می گوییم حضرت امام جعفر (علیه السلام)، صادق بود، تنها به این معنا نیست که ایشان راست می گفت؛ همه ی علما و مراجع تقلید راستگو هستند که اگر نبودند، امکان تقلید از ایشان وجود نداشت. صداقت امام از صداقت در گفتار بالاتر می رود. ایشان همان کاری را که می خواستند انجام دهند، اظهار می کردند و همان که بودند به نمایش می گذاشتند؛ نه بزرگ تر و نه کوچک تر. واقعیت را آن گونه که بود بیان می کردند؛ نه آن گونه که احساساتشان می گفت. امام در شورانگیزترین شرایط نیز صداقت را رعایت می کردند. در حالی که انسان ها در هنگام شور، از صداقت دور می شوند و حالت شاعرانه به خود می گیرند. شاعر دروغگو نیست؛ ولی صادق هم نیست. عواطف شاعریِ شاعر و اقتضائات شعری اش به او اجازه می دهد که بیشتر در فضای تخیّلی سیر کند تا فضای تعقّلی. صادق کسی است که در حالت های شور و ابتهاج هم صداقت خود را حفظ کند. با صداقت، ابهامات کنار می روند.
اساساً بسیاری از مشکلات زندگی، مربوط به ابهامات و برداشت های غلطی است که باقی می ماند. انسان صادق برداشت نادرست طرف مقابل را درباره ی خود اصلاح می کند. نزد خود نمی گوید: «من چنین ادعایی نداشته ام، اما حالا که این شخص خودش به این نتیجه رسیده است، پس کاری به کار او نداشته باشم.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «فریب نماز و روزه مردم را نخورید زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آن ها را ترک گوید احساس ترس می کند؛ بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.»(1)
فرد صادق از ارادت غلط دیگران نسبت به خود، ناخشنود می شود و با بیان صریح، تلقّی و برداشتی را که لایق آن نیست، اصلاح می کند. اگر آدم هایی که جامعه به غلط به آنها رو می آورد و از آنها برداشت های افسانه ای می کند، فریاد بزنند: «مردم! به مقدّسات قسم، من آنی که شما فکر می کنید نیستم؛ مراقب باشید که اشتباه نکنید». دنیا گلستان می شود و هر امری به اهلش سپرده می شود.
یک سخنران صادق کسی است که اجازه ندهد که درنتیجه ی برخی سخنانش، حضّار مقامات فوق العاده ای برای او قائل شوند. او به خود نمی گوید: «چه کار به برداشت اینها داری؛ بگذار که این آدم ها با خیالات خود خوش باشند. آنان که از من چیزی نپرسیده اند».
نمونه هایی که برشمردیم مصداق صداقت است. در این حالت دیگر افراد دچار کج فهمی و سوء برداشت نمی شوند؛ چرا که دیگر جایی برای ابهام باقی نمی ماند. در بسیاری از مراجعات، زن و یا شوهر مدعی هستند که اگر «بله» گفته اند به این دلیل بوده است که فکر می کردند طرف مقابلشان چنین و چنان است. قطعاً چه شخصی که تنها بر اساس برداشت ذهنی خود دست به انتخاب زده است و چه شخصی که برداشت های ذهنی طرف مقابل از خودش را اصلاح نکرده است، هر دو اشتباه فاحشی را مرتکب شده اند.
از مصادیق صداقت ابهام زدایی از آنچه که درباره ی ما اندیشیده می شود، است. البته گاهی این ابهام زدایی از سوی ما به طریقی انجام می شود که ابهامات را در ذهن فرد مقابل بیشتر می کند. وقتی با حالتی متواضعانه می گوییم: «اختیار دارید؛ من این جورها هم که فکر می کنید، نیستم.» در واقع داریم نعل وارو می زونیم. یعنی هم خود را فریب می دهیم که حقیقت را گفته ایم و هم با تواضع ظاهری خود، نزد دیگران خود را محبوب تر می کنیم. با چنین رفتاری باز هم از صداقت فاصله ی زیادی می گیریم. بهتر این است که با بیان جزئیات، مصادیق و مثال های گوناگون، برداشت فردی را که درباره ی ما به خطا می رود، اصلاح کنیم.
1- ترس، عمده ترین عامل دروغگویی
بر اساس بررسی هایی که انجام شده، عمده ترین عامل دروغگویی در خانواده، «ترس» معرفی شده است. زن از ترس شوهرش دروغ می گوید؛ مرد از بیم همسرش؛ و فرزند از ترس والدینش. در حقیقت این رفتار ماست که به اطرافیان آموزش می دهد که دروغ بگویند.«مثلاً وقتی به بچه می گوییم: این اسباب بازی را چه کسی خراب کرد؟ و بچه می گوید من، واکنش ما به دو صورت است: یا تنبیه بچه؛ و یا ناراحت شدن و گفتن جملاتی مثل مرا عصبانی کردی. لذا بچه می آموزد که بیان حقیقت یا به خودش ضرر می رساند یا به والدینش. همسران نیز همین گونه اند؛ وقتی همسری دروغ می گوید، یا به این علت است که نمی خواهد طرف مقابل اذیت شود یا دوست ندارد خودش به دردسر بیفتد.»(2)
بنابراین ما باید فضای ترس را به حداقل برسانیم و همیشه نسبت به اشتباهات دیگران به گونه ای برخورد کنیم که آنها مجبور به دروغگویی نشوند؛ البته خود فرد هم باید بداند دروغ وسیله ی نجات او نیست. فرد دروغگو بالاخره در مرتبه ی دوم یا سوم و گاهی در همان مرتبه ی اوّل رسوا می شود و باید تا مدت ها خفت و شرمندگی این عمل زشت را تحمل کند و در صورت ادامه این رفتار اعتماد دیگران را نیز از دست خواهد داد. هنگامی که فضای اعتماد از بین می رود، نه تنها دروغ که صدق نیز کارآیی خود را از دست می دهد. یعنی اگر به واقع برای فرد، مشکلی هم پیش بیاید، ادعای او در نزد دیگران، هم ردیف دروغ هایش می شود. اگر همه ی ما به خوبی داستان چوپان دروغگو را به یاد داریم، به علت کثرت مصداق هایی است که در زندگی با آن مواجه بوده ایم.
اگر زن احساس کرد شوهرش به او دروغ می گوید یا مرد احساس کرد که زنش به او دروغ می گوید و هر کدام احساس کردند دیگری در اظهار محبت صادق نیست، این دیگر پایه های محبت را سست خواهد نمود. اگر می خواهید محبت باقی بماند، اعتماد را حفظ کنید و اگر می خواهید زندگی پایدار بماند، باید محبت را نگه دارید.(3)
ما باید فضای خانواده را به گونه ای هدایت کنیم که افراد خانواده، نجات خود را در گرو صداقت در گفتار و رفتار خویش بدانند و این امر زمانی محقق می شود که رفتار و گفتار ما برای خانواده امنیت خاطر لازم را فراهم کند؛ یعنی آنها باور کنند که دانستن حقیقت باعث خشنودی ما می شود. اگر در خانواده، صداقت در گفتار و رفتار از دست برود، تمام راه های تقویت و تحکیم خانواده نیز از دست می رود. در چنین فضایی زنی را در نظر بگیرید که می خواهد محبّت خود را به همسرش ابراز کند؛ مثلاً منزل را حسابی مرتّب می کند، غذای خوشمزه ای می پزد. و با روی باز به استقبال شوهر می شود. در مواجهه با چنین صحنه ای، ممکن است مرد بگوید: چه نقشه ای کشیده ای یا چه خواسته ای داری که این چنین به سر و وضع خانه و خودت رسیده ای؟! در چنین شرایطی شوهر این گونه رفتارها را کمتر به پای محبّت و علاقه ی همسرش می گذارد؛ چرا که صداقت در این خانواده کم رنگ شده است. در روایت آمده است: النِجَاهُ فِی الصَّدق.(4) اعتقاد عمیق و باور قلبی به این روایت، راستی و صدق را در وجود ما مستقر می کند. کسی که این روایت نصب العین اوست، تنها راه برون رفت از مخمصه و شرایط سخت را در راستگویی و راست کرداری جستجو می کند و ترس از عواقب راستگویی خود نیز نخواهد داشت.
2- چشم پوشی از دروغ افراد، در فضای خانواده
از سوی دیگر باید دقت کنیم که چنانچه شاهد دروغ یکی از افراد خانواده بودیم، جایز به برملا کردن آن و متّهم کردن فرد به دروغگویی نیستیم. باید مراقب باشیم که تصریح بر دروغگویی همسر و یا فرزند خود نداشته باشیم؛ تا با این عمل، او را در چاه دروغ حبس نکنیم. بلکه به عکس باید خطای او را بپوشانیم و پیوسته وانمود کنیم که دروغی گفته نشده است. اگر همسر شما در پی اتّفاقی، چیزی گفت که خیلی ها آن را تکذیب کردند و شما از او دفاع کردید و به او اطمینان دادید که هرگز او را دروغگو نمی دانید. با این رفتار خود، او را به قلعه ی صدقی راهبری می کنید که دیگر حاضر به خروج از آن نمی شود.در روایت آمده است که اگر چهل نفر شهادت بدهند که فلانی، فلان کار را کرده و یا فلان منظور را داشته است و شخص متّهم آن را تکذیب کند، باید بدون اعتنا به ادعای آن چهل نفر، سخن خود شخص ملاک ما باشد. توجّه کنید، در روایت گفته نشده است که شخص بابد قسم بخورد تا سخن او را بپذیرید؛ بلکه همین که خود او بگوید که چنین چیزی و یا چنین منظوری در میان نبوده است برای شما کفایت می کند. مثلاً چنانچه چند نفر به شما بگویند که خواهر همسرتان نسبت به شما چنین توهینی کرد یا چنین برخوردی کرد، بعد او بگوید که منظور من چنین و چنان نبود؛ طبق روایت باید حرف این شخص برای شما حجت باشد نه حرف دیگران.
3- سخن راست و بجا
نکته ی ظریفی که باید دقت شود آن است که دروغ گفتن جایز نیست؛ اما هر راستی هم شایسته ی گفتن نیست چه بسا سخنان راستی که منشأ کدورت ها و دشمنی ها شده است! مثلاً شما به خانه ی مادرتان می روید و برادرتان درباره ی همسر شما سخنی می گوید که اگر همسرتان مطّلع شود، از او می رنجد. قطعاً گفتن این سخن به مصلحت شما، همسر و برادرتان نیست؛ پس می بینیم که هر راستی گفتنی نیست.«به قول یکی از روانشناسان چیزی که غالباً به خطا باز می شود، دهان است. چرا فراموش می کنیم که برای حرف زدن هیچ وقت دیر نیست؛ اما حرفی که زده شد، برای برگرداندن آن حتی بعد از یک لمحه (چشم به هم زدن)، خیلی دیر است.» (5)
حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص معیاری به دست ما می دهند. ایشان در وصف متّقین می فرمایند: (مَنطِقِهُمُ الصَّوَاب)(6)؛ یعنی گفتار متّقین درست و صواب است. سخن درست و صواب دو ویژگی دارد: اول آنکه حق است و دوم آنکه بجا است. اگر کلامی حقیقت داشت ولی در جای خود گفته نشد، سخن ناصواب است و ممکن است منشأ دشمنی، اختلاف، کدورت، پریشان خاطری، سوء ظن، ناامیدی و... شود. باید دقت داشته باشیم که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.»
البته باید توجه داشت که گاهی لاپوشانی و کتمان کردن بعضی مسائل و یا ابراز نکردن احساسات نیز خطاست بارها اتفاق افتاده که ما به دلیل احساس خاصی ناراحت هستیم اما وقتی همسرمان و یا اطرافیان از ما می پرسند چه شده؟ می گوییم چیزی نشده! درحالی که می توانیم بگوییم فعلاً نمی توانم در این مورد با شما صحبت کنم. این عمل از یک سو به روابط همسران آسیب می زند و از سوی دیگر باعث بروز بیماری های جسمی و روانی می شود؛ به طوری که دانشمندان در تحقیقی کشف کردند که بیشتر بیماران سرطانی، افرادی هستند که تمایل به پنهان کردن رنجش خود دارند.(7)
4- دروغ مصلحتی یا دروغ منفعتی!
برخی دروغ ها به عنوان دروغ های مصلحتی گفته می شوند؛ در حالی که بسیاری از دروغ ها، دروغ منفعتی هستند که لباس تنگ مصلحت پوشیده اند. اغلب دروغ هایی که برایشان جواز صادر می کنیم، دروغ منفعتی است که معمولاً در اذهان عامه با دروغ مصلحتی اشتباه می شود. مثلاً سر کلاس دیر حاضر می شویم؛ و هزار و یک بهانه و دلیل در نزد خود ردیف می کنیم که مثلاً حرمت آبروی مؤمن از حرمت خانه ی خدا بالاتر است! در نتیجه با خیالی آسوده برای موجه کردن تأخیر خود دروغی سر هم می کنیم که آبرویمان نرود.این دروغ های منعفتی در عالم سیاست نیز زیاد به کار می روند. بعضی ها سیاست را در عدم صداقت می دانند و علی رغم پایبندی به دین - بر اساس تعریفی که از سیاست دارند - دروغ می گویند و آن را به پای سیاست می گذارند! غافل از این که این دروغ، دروغ منفعتی است نه مصلحتی!
امام صادق (علیه السلام)، تنها در دو مورد خاص، دروغ مصلحتی را جایز می دانند: اول به خاطر حفظ جان مسلمان و دوم برای اصلاح ذات البین(8)؛ مثلاً چنانچه میان زن و شوهری فاصله ای ایجاد شده است که از هیچ راه دیگر نمی توان این دو را به هم نزدیک کرد، می توانیم با نقل سخنان محبت آمیز و خوشایند - اگر چه این سخنان هرگز گفته نشده باشند- از سوی هر یک به دیگری، این دو را به هم نزدیک کنیم.
5- وفای به عهد و پیمان
انسان باید در عمل به وعده های خود صادق باشد. به تعبیر حضرت امام علی (علیه السلام) بالاترین صداقت وفای به پیمان هاست.(9) انسان های بزرگ دیر وعده می دهند امّا زود عمل می کنند.خلف وعده و دروغ هایی که برای موجه ساختن آنها گفته می شود، فضای اعتماد و امنیت خانواد را بر هم می زند و این امر تهدیدی بزرگ برای مهم ترین هدف تشکیل خانواده؛ یعنی دستیابی به آرامش است. «وفای به عهد برای انسان مؤمن گنجی خیره کننده و فرح بخش است و می دانیم لازمه رسیدن به گنج تحمل رنج است.»(10)
یکی از انتظاراتی که همسران از یکدیگر دارند این است که زن از شوهر می خواهد که به وعده های پیش از ازدواج خود عمل کند و مرد از زن می خواهد که خواسته های او را برآورده کند و شرایط و محدودیت های او را که قبلاً گفته بود، در نظر بگیرد.
وفای به عهد در بحث ازدواج، هم شامل شروط و عهده هایی است که در جلسه ی خواستگاری مطرح می شود و هم شامل وعده هایی است که بعد از ازدواج میان زن و مرد گذاشته می شود.
از نظر پیامبر هر کس با خدا و رسولش و همچنین سایر مردم عهد و پیمانی می بندد و یا شرطی می گذارد - در صورتی که با این پیمان حلال خدا را حرام و یا حرام او را حلال نکند- باید به تعهدات خود وفا کند و در بعضی موارد طبق نظر فقها خلف وعده اقسامی دارد که بعضی حرام و از گناهان کبیره است بعضی از آن ها هر چند از لحاظ اخلاقی کار خلافی است، اما گناه کبیره نیست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید هر گاه وعده دهد به آن وفا کند.(11) امام سجاد (علیه السلام) تمام شرایع و دستورات دین را در سه چیز می دانستند: گفتار حق، حکم به عدالت و وفای به عهد.(12)
حضرت علی (علیه السلام) خطاب به کسانی که خلف وعده و پیمان شکنی را زیرکی می دانستند، گفتند: ای مردم اگر نبود که خیانت و پیمان شکنی نارواست، هر آینه من زیرک ترین مردم بودم. بدانید که هر گونه عهد شکنی گناه است و هر گناهی نوعی کفر. بدانید که پیمان شکنی و گناه و خیانت در آتش است.(13) اگر عمل به وعده هایی که به دیگران می دهیم این چنین اهمیت دارد، به یقین عمل به تعهداتی که به نیمه وجود خود (همسر) و فرزندان می دهیم بسیار پر اهمیت تر است. در روایت آمده است که: «چهار خصلت است که در هر کس وجود داشته باشد ایمانش کامل است، گناهانش پاک می شود و پروردگارش را در حالی دیدار می کند که از او راضی است: کسی که به تعهدات خود در برابر مردم وفا کند؛ زبانش با مردم راست باشد؛ از هر زشتی در حضور خدا و مردم شرم کند و با خانواده اش اخلاق خوش داشته باشد.»(14)
چنین شروطی در زندگی بزرگان دین نیز وجود دارد. نقل است که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از ازدواج برای تقسیم کارها نزد پیامبر خدا رفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که کارهای داخل خانه را فاطمه انجام دهد و کارهای بیرون از خانه را علی.(15) طبق فرموده امام باقر (علیه السلام) از آن به بعد فاطمه کارهای خانه، پخت و پزِ نان و جارو کردن اتاق را ضمانت کرد و علی (علیه السلام) کارهای بیرون از خانه؛ مانند حمل هیزم و آوردن مواد خوراکی را به عهده گرفت.(16) حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز قبل از ازدواج با همسرش عبدالله بن جعفر شرط کرد که در تمام سفرها همراه برادرش امام حسین (علیه السلام) باشد؛ او نیز پذیرفت و به عهد خود وفا نمود.
سر دلبران در کلام دیگران
- عزت نفس از صادق بودنِ با خود سرچشمه می گیرد؛ از داشتن احساس خوب در مورد شخصیتی که دارید. از آنجا سرچشمه می گیرد که به دیگران اجازه دهید بدانند شما حقیقتاً چه احساسی دارید. پس با خودتان رو راست باشید.!(17)- آیا رسوایی در یک عمر (زندگی زناشویی) خفت بار و طاقت فرسا و شرم آور نیست؟ آیا انسان مؤمن با همسر خود دروغ می گوید؟ اگر چنین کاری بکند و چنین روشی داشته باشد مثل این نیست که به نیمه وجود خود دروغ می گوید؟ و آیا ادامه ی این رفتار باعث سلب اعتماد همسرش نمی شود؟ و با بی اعتمادی در کنار هم زیستن شبیه هم منزلی روباه و خروس نیست؟ پناه بر خدا.(18)
- بعضی انسان ها می گویند خوب حرفی که زدیم راست بود؛ گویا مضمون ضرب المثلی را نشنیده است: آدمی باید سخن راست بگوید و هر راست را هم نباید بگوید. باید پذیرفت: «کسی که از هر چه خوشش می آید بر زبان می راند، باید خود را آماده شنیدن چیزهایی که از آنها خوشش نمی آید، بکند.»(19)
- در زندگی چیزی بدتر از این نیست که حرفی بزنید ولی رفتار دیگری بکنید. وقتی با احساسات خود برخورد صادقانه می کنید، روابط خود را به جای دروغ و فریب بر انسجام استوار می سازید.(20)
- صداقت استوارترین بنیانی است که دوستی ها، مشارکت ها، ازدواج ها، مبارزات سیاسی و... بر آن استوار می گردد و بدون آن، همه ی این بنیان ها در معرض فرو پاشی و گسیختگی است.(21)
- کسی که در گفتار صادق و راست باشد، از دروغ پرهیز می کند چه به شوخی چه جدی. کسی که در دوستی صادق باشد به مقتضیات دوستی پایبند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندی ها و جفاها، همکاری در گرفتاری ها و نیازمندی ها، همدردی در مشکلات و غم ها خواهد داشت و کسی که در روابط خانوادگی با همسرش صداقت داشته باشد، دچار نزاع و اختلافات و قهر و طلاق نمی شود. صدق در عهد هم، وفای به قول ها و قرارها و تعهدات است.(22)
احادیث
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): بر شما باد به راستی که آن دری از درهای بهشت است.(23)- امام علی (علیه السلام): راستی تو را نجات می دهد؛ هر چند از آن بیمناک باشی.(24)
- امام علی (علیه السلام): دروغ تو را نابود می کند؛ گر چه از آن خطری بر خود احساس نکنی.(25)
- امام علی (علیه السلام): ارزش مرد به اندازه همت اوست و راستی او به اندازه انسانیتش... (26)
- امام باقر(علیه السلام): پیش از سخن گویی، راستگویی بیاموزید.(27)
- امام علی (علیه السلام): راستگو در آستانه ی نجات و بزرگواری است و دروغگو در لبه ی پرتگاه و خواری.(28)
پی نوشت ها :
1- الکافی، ج 2، ص 104؛ «لا تغتروا بصلاتهم و لابصیامهم فان الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتی لو ترکه استوحش و لکن اختبروهم عند صدق الحدیث و أداء الامانه».
2- برگرفته از چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، صص 219- 220.
3- مطلق عشق (توصیه هایی آیت الله خامنه ای در مراسم خطبه عقد، خطاب به زوج های جوان)، 75.
4- بحارالانوار، ج 70، ص 13.
5- آیینه ازدواج و روابط همسران (سید ضیاء الدین صدری)، ص 335.
6- نهج البلاغه، خطبه 193.
7- ر. ک: چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، صص 333- 337.
8- مستدرک الوسایل، ج9، ص 96؛ «الکذب مذموم الا فی امرین: دفع شر الظلمة و اصلاح ذات البین».
9- غررالحکم، ص 252. «افضل الصدق الوفاء بالعقود».
10- آیینه ازدواج و روابط همسران، (سید ضیاء الدین صدری)، ص 333.
11- بحارالانوار، ج 77، ص 149؛ «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد».
12- همان، ج 72، ص 92؛ «عن صدوق فی الخصال:... قلت لعلی بن الحسین (علیه السلام) اخبرنی یجمیع شرائع الدین قال: قول الحق والحکم بالعدل و الوفاء بالعهد».
13- بهشت خانواده، ج 2، ص 598.
14- الامالی شیخ مفید، ص 299؛ «اربع من کن فیه کمل ایمانه و محصنت عنه ذنوبه و لقی ربه و هو عنه راض من وفی لله بما جعل علی نفسه للناس و صدق لسانه مع الناس و استحیا من کل قبیح عندالله و عند الناس و حسن خلقه مع اهله».
15- بحارالانوار، ج 43، ص 81.
16- همان، ص 31.
17- چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، ص 192.
18- آیینه ازدواج و روابط همسران، (سید ضیاء الدین صدری)، ص 332.
19- همان، ص 335.
20- نجات رابطه، ص 139.
21- اخلاق معاشرت، (جواد محدثی)، ص 237.
22- اخلاق معاشرت، (جواد محدثی)، صص 238- 239.
23- منتخب میزان الحکمة، ص 314؛ «علیکم بالصدق فانه باب من ابواب الجنة».
24- غررالحکم، ص 218؛ «الصدق ینجیک و ان خفته».
25- همان، ص 220؛ «الکذب یردیک و ان أمنته».
26- نهج البلاغه، حکمت 47؛ «قدر الرجل علی قدر همته و صدقه علی قدر مروءته...»
27- الکافی، ج 2، ص 104؛ «تعلموا الصدق قبل الحدیث».
28- نهج البلاغه، خطبه 86؛ «الصادق علی شفا منجاة و کرامة و الکاذب علی شرف مهواة و مهانة».
بانکی پورفرد، امیرحسین، (1391)، سّر دلبران (عوامل آرامش بخش و نشاط آفرین در خانواده)، اصفهان: حدیث راه عشق، چاپ ششم