رِنِه دكارْتْ فيلسوف شهير فرانسوي در 31 مارس 1596م، در فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات مقدماتي، به فراگيري علوم رياضي و طب مشغول شد و پس از چندي وارد خدمت نظام گرديد. دكارت به زودي از زندگي نظامي خسته شد و در 24 سالگي آن را رها نمود. وي در اين زمان تصميم گرفت كه در زندگي هيچ سؤالي را بي‏جواب نگذارد و درباره مسائل، تفكر كند. از اين رو به رياضيات و هندسه روي آورد و توانست قانون انكسار يا شكست نور را كشف كند. دكارت سپس خود را وقف مطالعه در فلسفه كرد. از كشوري به كشور ديگر رفت، كتاب‏ها خواند و يادداشت‏هاي بسيار برداشت تا آنكه در سي و سه سالگي در هلند رحل اقامت افكند. كارهاي علمي دكارت از اين هنگام آغاز شد. وي در ابتدا رساله فلسفي جهان را نگاشت ولي چون پس از اتمام آن، از محكوميت گاليله در ايتاليا اطلاع يافت، احتياط كرد و از نشر آن احتراز نمود. اما آن‏چه نخست سبب شهرت وي گرديد مجموعه رساله‏هايى مشتمل بر تفكرات فلسفي بود. فلسفه او سيري بود از شك كامل به ايمان كامل؛ هرچند در اين ميان، نوعي رياضيات عمومي به وجود آورد كه حساب و جبر و هندسه در آن داراي نقش بيشتري باشند. دكارت معلوماتي را علم مي‏دانست كه مبرهن و يقيني باشند و به همين دليل، رياضيات را نمونه كامل علم مي‏شمرد و مي‏خواست روش رياضيات را در همه رشته‏هاي علوم انساني به كار بَرد. از اين روست كه روش‏شناسي دكارت كه وجهه اصلي فلسفه اوست، ناشي از همين انديشه مي‏باشد. وي در انديشه برپايى انقلاب بود، اما براي ايمان قصري ساخت كه مصالح آن را شك و ترديد تشكيل مي‏داد. دكارت بر اين عقيده بود كه فرد براي وصول به حقيقت، بايد يك‏بار در زندگي، خويشتن را از همه عقايدي كه پذيرفته است خلاص كند و از نو و از اساس، همه دستگاه‏هاي معارف خود را بنيان نهد. از اين جهت دكارت روش فلاسفه نقلي را به يك‏سو نهاد و بنا را بر اين نهاد كه درهمه چيز شك كند. وي معتقد بود كه هيچ چيز را نبايد واقعيت دانست مگر آن كه به اثبات برسد. بايد از دروازه شك وارد شد. بنابراين مي‏گفت: يك چيز هست كه نمي‏توان در آن شك كرد و آن اين است كه شك مي‏كنم. چون شك مي‏كنم، فكر دارم و مي‏انديشم، و چون مي‏انديشم، پس هستم. وي هم‏چنين اعتقاد داشت كه هر چه را عقلِ روشن و متمايز دريابد، حق است. سپس به وجود مي‏پردازد و مي‏گويد: چون خدا كامل است، بنابراين منشاء همه كمالاتي است كه تصوري از آنها دارم و از سوي ديگر آن‏چه را كامل است مي‏توان به خدا نسبت داد. ذهنْ متفكر را فريب نمي‏دهد، پس تصورات روشن و متمايزي كه خداوند در ذهن ما نهاده است حق است. تأثير دكارت در فلسفه بيش از حد است و اغلب، او را پدر فلسفه جديد مي‏خوانند، ولي در سال‏هاي اخير، بعضي از محققين با ارائه دلايلي، اهميت او را مورد ترديد قرار داده‏اند. رنه دكارت سرانجام در 11 فوريه 1650م در 54 سالگي در استكهلم سوئد درگذشت.