پنجشنبه، 29 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مرگ "فريدريش هِگِل" فيلسوف معروف و نظريه‏پرداز بزرگ آلماني (1831م)

مرگ "فريدريش هِگِل" فيلسوف معروف و نظريه‏پرداز بزرگ آلماني (1831م)
گئورگ ويلْهِلْم فردريش هِگِل، فيلسوف معروف آلماني در 27 اوت 1770م در اشتوتگارت آلمان به دنيا آمد. وي پس از طي دروس متوسطه، تحصيلات خود را در علوم الهي به پايان برد و پس از آن به تدريس فلسفه پرداخت. هگل پس از چندي تحت تاثير امانوئل كانْتْ، فيلسوف هم‏وطن خود، به فلسفه اصالت تعقل گراييد و كتابي درباره زندگي مسيح(ع) نگاشت. هگل، معقد بود هر آنچه عقلاني است واقعي است و هر آنچه واقعي است، عقلاني. هگل پس از چندي اعلام كرد كه هستي بر اصل تضادْ، قائم است و هر آنچه در عالم خلقت مي‏بينيم متضادي نيز دارد. هر رويى، پشتي دارد و نمي‏توان به بي‏نهايتْ، بدون نهايت و به زندگي بدون مرگ، انديشيد. هر شي‏ء بدان سببْ خودِ آن است كه چيز ديگر نيست. از اين گذشته، ضدّ هر چيز در خود آن است. هر قطبي، قطب مقابل را، در خود دارد. همين‏طور گرما، سرما، عشق، نفرت، روز و شب و جواني و پيري. در اينجا هگل عنوان نمود كه هر چيزي، نه تنها ضد خود را در بر دارد، بلكه ضد خود است. هستي، نزاع قواي مخالف است براي تركيب آن‏ها به صورت وحدتي عالي‏تر. هستي، نزاعِ اجزا است براي تشكيل يك كُل و كشمكش متفرّقات است براي جذب شدن در مطلق. در فلسفه هگل تنها پس از گذشتن از درياي خون مي‏توان به جزيره متبارك مطلق رسيد. در همين جا نيز، هگلْ مطلق را نه با يك دولت جهاني، بلكه با دولت پروسْ، عينيت مي‏دهد و آزادي را محدود به قدرت مطلق آن دولت مي‏كند. افكار هگل در ابتدا حول آزادي‏خواهي بود و او خود را شيفته آزادي مي‏دانست. اما تصريح مي‏نمود كه منظور از آزادي، بي‏بندوباري نيست. فرد، فقط آن‏گاه شخص است كه موجودي اجتماعي باشد و در فعاليت‏هاي اخلاقي شركت جويد. وي اخلاق اجتماعي را در سه حوزه به هم پيوسته مورد بررسي قرار داد؛ اول خانواده، كه نه تنها نظام بشري را تداوم مي‏دهد، بلكه افرادبشر را نيز تعالي مي‏بخشد. دوم جامعه مدني، كه نهادهاي خاصي براي تنظيم و تسهيل فعاليت‏ها دارد و از ديدگاه هگل، ابزاري براي نيل به اهداف شخصي مي‏باشد. و سوم، دولت، كه منظور هگل مجموعه‏اي از نهادها نبود بلكه تجسم عيني حيات اخلاقي را درنظر داشت و حتي در مورد دولت پروس نيز به دلوتي اخلاقي و با هدف، مي‏انديشيد. وي در دوره انقلاب كبير فرانسه، تحت تاثير اين رويداد مهم قرار گرفت اما ديري نپاييد كه با الهام از يوهان فيخته، ديگر فيلسوف آلماني كه شعارش "آلمان فوق همه" بود، آلمان را علت غايى آفرينش جهان عنوان كرد. هگل كه فلسفه نژاد برتر فيخته، در او آتشي را روشن ساخته بود اعلام داشت كه تمام جهان بر جاده انحطاط و زوال است جز آلمان. آلمان مقصد مطلق تاريخ است و تنها آلماني‏ها هستند كه مشعل تمدن را به پيش مي‏برند. از اين رو به عقيده هگل، سرنوشت چنين است كه آلمان بر تمام دنيا تسلط يابد. هگل هم‏چنين، آزادي خودآگاهانه رعاياي آلماني را فرمانبرداري از شاه آلمان عنوان مي‏كرد و پادشاه آلمان را در كشاندن رعاياي خود به نام وطن براي تجاوز به جهان آزادي قلمداد مي‏نمود، زيرا هگل تنها آلمان را روحاً زنده مي‏پنداشت و بقيه جهان را مرده تصور مي‏كرد. با اين حال، پايه فلسفه بغرنج و پيچيده هگل كه بر تصورات بي‏اساس گذاشته شده و با هاله غليظي از راز وَري احاطه شده بود، يكي از اسباب‏هايى شد كه تاريخ جهان، بازيچه دست ناسيوناليسم آلماني گردد. در نتيجه ابهام نوشته‏هاي هگل، هر كس و هر دسته‏اي به نفع خود از فلسفه او بهره‏برداري كرد، اما بيشتر از همه كس، فلسفه او روح توحّش و تجاوز را در مردم پروس دميد. بر همين اساس، نازي‏ها كه فلسفه خود را بر مبناي تفسير اهريمني فلسفه هگل نهاده بودند، عقيده داشتند كه آزادي يعني تسليم به قدرت جبار. درباره هگل، اختلاف نظر فراوان وجود دارد. عده‏اي از فلاسفه او را متفكري مرتجع، عده‏اي ديگر محافظه‏كار و بالاخره بعضي، متفكري تندرو و افراطي مي‏دانند. آزادي خواهان او را الهام بخش هيتلر و موسوليني مي‏دانند و محكومش مي‏كنند. فاشيست‏ها نيز او را پيش‏رو ماركس و لنين مي‏شمارند و محكوم مي‏نمايند. مجموعه آثار هگل كه الهام بخش كابوس‏هاي اهريمني چون هيتلر بود، پس از مرگش در هجده مجلد به چاپ رسيد كه برخي از اين آثار عبارتند از معرفت علم منطق، دايرةالمعارف علوم فلسفي و اصول فلسفه و حقوق. فريدريش هِگِل سرانجام در چهاردهم نوامبر 1831م در 61 سالگي جان سپرد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.