به خودکشی فکر می کنم" اگه کمکم نکنین مرگ تنها راهمه.
ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 17 ساله )
راستش قصدم از خودکشی جلب توجه نبودع فقط قصدم تموم شدن زندگیم بود و همین راستش نمیتونم با خانوادم در میون بزارم خانوادم طوری نیستن ک صمیمی باشن و خب طرز فگرشون با من فرق داره و مادرم با من 35سال تفاوت سنی...
مشاور (خانم قربانی)
سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز ، خوشحالم که همچنان سایت راسخون انتخاب شماست و لازمه اطمینان خاطر بدم که بنده و تمامی همکارانم همیشه در خدمت شما هستیم و هدف سایت راسخون از ایجاد مشاوره اینترنتی، کمک به افرادی همانند شماست که دارای محدودیت هستند.
در ادامه خوشحالم از اینکه به خودت اجازه دادی تا تمامی موارد خودت را راحت و با سانسور کمتر و به صورت شفاف بیان کنی، این به ما کم میکنه تا درک بهتری از شرایط شما داشته باشیم و راهنمایی موثرتری صورت بگیرد.
دوست نوجوان من، واقعا متاسفم از اینکه شرایط نامساعد زندگی باعث شده تا در اوج شور و هیجان به مرگ فکر کنی. چه بهتر بود که خانوادت مشکلات کمتری داشتند و با تو صمیمی و بهتر برخورد میکردند، مطمئنا الان چنین مشکلاتی نداشتید و هیچ نیازی به بیان این دلیل خودکشی وجود نداشت. ظاهرا خانواده ت دچار بحران های زیادی بوده و خودشون هم مسیر پر مسئله ای رو سپری کردند شاید دلیل بی توجهی هاشون هم نسبت به شما همین امر باشد، گر چه توجیه درستی نیست و در هر حالت نیازهای روحی و روانی شماباید تامین میشد. حالا که من و شما تونستیم راحت با هم حرف بزنیم، چند تا نکته رو باید عنوان کنم امیدوارم با درک بالایی که داری و فهم عاقلانه ای که در متن پیامت حس کردم، این موارد رو هم به راحتی بپذیری و با توجه به این نکات مسیر رفتارهای خودت رو به سمت شادابی و سلامت هدایت کنی.
دوست عزیز من، به من گفتی که بخاطر فشارهای روحی وارد شده،مثلا هنگام بیداری دچار سرگیجه میشی و.. ، و این توضیحاتت یعنی اینکه این فشارها با عث محدودیت رفتاری و تفکر و حل مسئله شما میشه و اون طور که بایدو شاید نمیتونی درست و با انگیزه عمل کنی؛ بااین مقدمه قصد دارم شما روبه این مسئله یاداور بشم که چرا فکر نیمکنی که والدین و اطرافیانت با این مشکلاتی که داشتند، به جایی رسیدند که توان تمرکز روی توجه به شما رو ندارند و علی رغم میل باطنی شون تو در میان مشکلات اونها غرق شدی و گاها فراموش میشی. گفتم توجیه درستی نیست ولی متاسفانه واقعیت همین هست. نکته بعدی، مگر نه اینکه شما به دلیل اشتباهات دیگران دچار اسیب شدی و خودت به تنهایی مسبب این مسائل نیستی و در واقع همه چیز تحت اختیار تو نبوده، مطمئنا والدین تو هم درگیر این چرخه معیوب بودند و باتوجه به اتفاقاتی که براشون پیش امده، الان در این حالت آشفتگی و بی توجهی درگیر هستند.
این مقدمات رو گفتم تا با کمی تفکر بتونی راحت تر اطرافیانت رو ببخشی و کمی از جنگیدن با اونها فاصله بگیری و رفتارهای اشتباه انها بیشتر از این تو را ناراحت نکند. و با ارام سازی خودت به سراغ راه حل ها بریم.
در ادامه خوشحالم از اینکه به خودت اجازه دادی تا تمامی موارد خودت را راحت و با سانسور کمتر و به صورت شفاف بیان کنی، این به ما کم میکنه تا درک بهتری از شرایط شما داشته باشیم و راهنمایی موثرتری صورت بگیرد.
دوست نوجوان من، واقعا متاسفم از اینکه شرایط نامساعد زندگی باعث شده تا در اوج شور و هیجان به مرگ فکر کنی. چه بهتر بود که خانوادت مشکلات کمتری داشتند و با تو صمیمی و بهتر برخورد میکردند، مطمئنا الان چنین مشکلاتی نداشتید و هیچ نیازی به بیان این دلیل خودکشی وجود نداشت. ظاهرا خانواده ت دچار بحران های زیادی بوده و خودشون هم مسیر پر مسئله ای رو سپری کردند شاید دلیل بی توجهی هاشون هم نسبت به شما همین امر باشد، گر چه توجیه درستی نیست و در هر حالت نیازهای روحی و روانی شماباید تامین میشد. حالا که من و شما تونستیم راحت با هم حرف بزنیم، چند تا نکته رو باید عنوان کنم امیدوارم با درک بالایی که داری و فهم عاقلانه ای که در متن پیامت حس کردم، این موارد رو هم به راحتی بپذیری و با توجه به این نکات مسیر رفتارهای خودت رو به سمت شادابی و سلامت هدایت کنی.
دوست عزیز من، به من گفتی که بخاطر فشارهای روحی وارد شده،مثلا هنگام بیداری دچار سرگیجه میشی و.. ، و این توضیحاتت یعنی اینکه این فشارها با عث محدودیت رفتاری و تفکر و حل مسئله شما میشه و اون طور که بایدو شاید نمیتونی درست و با انگیزه عمل کنی؛ بااین مقدمه قصد دارم شما روبه این مسئله یاداور بشم که چرا فکر نیمکنی که والدین و اطرافیانت با این مشکلاتی که داشتند، به جایی رسیدند که توان تمرکز روی توجه به شما رو ندارند و علی رغم میل باطنی شون تو در میان مشکلات اونها غرق شدی و گاها فراموش میشی. گفتم توجیه درستی نیست ولی متاسفانه واقعیت همین هست. نکته بعدی، مگر نه اینکه شما به دلیل اشتباهات دیگران دچار اسیب شدی و خودت به تنهایی مسبب این مسائل نیستی و در واقع همه چیز تحت اختیار تو نبوده، مطمئنا والدین تو هم درگیر این چرخه معیوب بودند و باتوجه به اتفاقاتی که براشون پیش امده، الان در این حالت آشفتگی و بی توجهی درگیر هستند.
این مقدمات رو گفتم تا با کمی تفکر بتونی راحت تر اطرافیانت رو ببخشی و کمی از جنگیدن با اونها فاصله بگیری و رفتارهای اشتباه انها بیشتر از این تو را ناراحت نکند. و با ارام سازی خودت به سراغ راه حل ها بریم.
مشاوره مرتبط
تازه های مشاوره
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}